fa
stringlengths
1
964
en
stringlengths
1
1.24k
گفته‌های کریستف را پیش خود بازگو می‌کرد؛ ولی تصویری که از خلاف آن می‌دید از آن زن و شوهر پیری که در سایه زبان گنجشک چرت می‌زدند نبود:
She went over the story Christophe had told her; but the image she saw through it was not that of the old couple sleeping under the ash:
اما در بعد از ظهر یکی از شنبه‌ها، بعد از ناهار، که لباسش را عوض کرده بود در ری جنت ستریت قدم می‌زد و به کتابخانه دولتی در سنت مارتین لین می‌رفت تا بعد از ظهرش را در آنجا بگذراند، ناگهان خود را با وی روبه‌رو یافت.
but one Saturday afternoon, after dinner, having changed his clothes he walked down Regent Street to go to the free library in St. Martin's Lane, meaning to spend the afternoon there, and suddenly found himself face to face with him.
زودباش. زودباش. بازش کن
come on, man, open it, open it.
سناتور با شما شرط می‌بندم که منو یادت نمیاد درسته.
senator , i bet you dont remember me , do you.
سرچنگ.
sprightful.
بقچه‌ی الماس‌ها را به زمین انداخت و سعی کرد آرواره‌ی سگ را به زور از هم باز کند،
He dropped the bundle of diamonds and tried to pry open the dog's jaw
والامقام اسقف اعظم رالف دوبریکاسار، معاون منشی دربار واتیکان، امروز به فرمان حضرت اقدس پاپ پیوس دوازدهم به عنوان کاردینال دوبریکاسار مفتخر شدند.
His Grace Archbishop Ralph de Bricassart, at the present time aide to the Secretary of State of the Holy See of Rome, was today created Cardinal de Bricassart by His Holiness Pope Pius XII.
بگو بگو!
Say it say it!
یانگوم
jang-geum
او در ۱۸۶۷ یادگیری بوکس مشت راهب را از سیشو آراکاکی که مترجم دربار پادشاهی ریوکیو بود شروع کرد
In ۱۸۶۷ Higaonna began to study Monk Fist Boxing from Aragaki Tsuji Pechin Seisho who was a fluent Chinese speaker and interpreter for the Ryūkyūan court
ازدواج یعنی، عشق و تعهد.
marriage is about love and commitment.
ممنون، تازه خریدمش.
thanks , i just bought it.
با این حرف، جو یک‌راست راهش را به طرف حیاط کشیده و بقیه نیز ناچار از وی تبعیت کردند و به راه افتادند.
With that Jo marched straight away and the rest followed
برای اون بچه یک کاری کنین.
gotta do something for the kid.
بر اساس گزارش‌های دیدبان حقوق بشر، نیروهای آذربایجانی و ارمنستانی به بمباران شهرها و روستاها دست زدند، و از گلوله باران در عملیات استفاده کردند
By July Armenian forces were preparing to attack and capture the region of Agdam another rayon that fell outside of Nagorno-Karabakh claiming that they were attempting to widen a barrier that would keep towns and villages and their positions out of the range of Azerbaijani artillery
اتخاذ.
assumption.
کسان من چه خواهند کرد؟
what is going to become of us now ?
حال بفرمایید که خبر تازه چه دارید؟
And what is the news ?
باری بی‌درنگ پانصد نجار و مهندس برای ساختن بزرگ‌ترین ارابه‌ای که تا آن روز ساخته بودند آماده کار شده بودند.
Five hundred carpenters and engineers were immediately set at work to prepare the greatest engine they had.
نامه‌ای به هر یک از چهار نفر دیگر اعضای هیئت‌مدیره ارسال گردید
a letter was still sent to the other four directors
دفعة اول در می‌فروشی، سه روز پیش از آفاناسی پاولویچ شنیدم.
The first I heard of it was from Afanasy Pavlovitch the day before yesterday.
درویش شوخ‌طبعی عجیبی دارد.
Dervish has a weird sense of humour.
بعدها کبوتران خبر آوردند که او را آن طرف ولینگدون دیده‌اند.
then the pigeons reported that they had seen her on the other side of Willingdon.
منظورت چیه لیست انتظار؟ اینجا هیچ منتظری نیست
what do you mean, «standby» ? there's no standbys.
مسئله‌ای نه که من همیشه ناراحتم
It's just that I'm always upset.
شکم‌بند زنانه.
corset.
زاویه یی که همه چیز را زیر آن می‌دید باز هم به جا عوض کردن پرداخته بود.
The angle at which he saw everything began to be displaced anew.
این هفته چون تابستان سی نت مارتین بود که مانند خواب و خیالی سپری شد.
This week was a St. Martin's summer, which passed like a remembered dream.
خیلی خب. با ما باش. سعی کن نفس بکشی.
all right. stay with us. try and breathe..
قبل از این‌که مامان بفهمه ما سوار این شدیم
without Mum noticing we flew it.
راست می‌گفت، لوئیزا.
;She did, indeed, Louisa.
بعد، لحنم ملایم می‌شود.
I snap.
یا شبی که کلی بهت تلفن شد.
How about the night you had all those calls ?
بعدا هم می‌تونیم دنبالش کنیم.
I will come to that later.
نه‌تنها متقاعد شده بود، بلکه بارها در طی آن دو سالی که ماه‌عسل او طول کشید، با مادر خود ترانزیت و آریثا صحبت کرد
He not only believed it, he also discussed it several times with Transito Ariza during the two years of Fermina Daza' s wedding trip
لهستانی که دارای پاهای بلند بود از جای برخاست و دست‌های خود را به پشت زد و با قیافه تفرعن آمیز مردی که در جمع نامأنوسی کسل می‌شود شروع به پیمودن طول و عرض اطاق کرد.
The tall Pole rose upon his feet, and with the haughty air of a man, bored and out of his element, began pacing from corner to corner of the room, his hands behind his back.
پلیس میگه که باند بوده.
the officer says he was bond.
که ایب واقعا در این هتل اتاقی گرفته است.
that Abe had indeed registered
اصلا قصد نداشت حتی نیم دقیقه آن جا بماند، ولی تا آمده بود بیرون باران شروع‌شده بود و هریت نمی‌دانست چه کار کند.
though she did not seem to stay half a moment there,soon after she came out it began to rain, and she did not know what to do;
ممکنه، البته
bene o befuit.
کرایه‌ی ماشین‌تحریر یک ماه عقب‌افتاده بود چون قادر به پرداختش نبود و پولش به زور برای دادن اجاره‌ی این هفته‌ی اتاقش که موعدش رسیده بود و دادن حق عضویت در اداره‌ی کاریابی کفایت می‌کرد.
He was a month's rent behind on the typewriter, which he could not pay, having barely enough for the week's board which was due and for the employment office fees.
من یک شب مذاکراتی را که بین فاجین و این مرد صورت می‌گرفت گوش کردم.
I suspecting this man listened to a conversation held between him and Fagin in the dark.
بیاد داخل
bring him in!
ماریوس عادات دینی روزگار کود کیش را حفظ کرده بود.
Marius had preserved the religious habits of his childhood.
بهتر است به کارمطبخ، یا خیاطی، یا هر کاردیگری که خواسته باشد بپردازد،
that she had better occupy herself with cooking, sewing, anything
به روشنایی سبز با دقت نگاه می‌کنی، جناب گبز.
ever gazed upon the green flash , master gibbs.
او وان را پر از آب کرد و به اتاق‌خواب برگشت تا لوازمش را بر دارد.
He ran the bath water and went into the bedroom to unpack.
شما از دفترداری یا حسابداری هیچ سررشته دارید یا نه؟
Do you know anything about book keeping or accounts ?
اما و لش کن.
But never mind her.
سالی یک مادر بزرگ دارد، جولیا و لئون ورا هم هرکدام دو تا دارند و امشب همه‌اش مادربزرگ هایشان را مقایسه می‌کردند.
Sallie has one and Julia and Leonora each two, and they were all comparing them tonight.
واژه کالری از واژه لاتین calor به معنی گرما گرفته‌شده است
The word comes from Latin calor meaning heat
در سال ۲۰۰۹، پس از مرگ مادرش بر اثر ابتلا به سرطان ریه، وی سیگار را نیز ترک نمود
In ۲۰۰۹ following his mother s death from lung cancer he quit smoking
چون خلاصه، او تعقیب شارل را در محاکم دادگستری بر صرف‌نظر کردن از حقوق حقه خود و پس گرفتن اجناسش ترجیح می‌دهد.
in short, he was resolved to sue him rather than give up his rights and take back his goods.
شما ضرر نمی‌کنید
you won't take a loss.
کتاب هایشان و زندگی و روحیه شان.
Their books, their lives, their spirit.
به همین ترتیب، حتی آماده سازی EA دقیق امروز به عنوان یک‌بار طاقت‌فرسا توسط بسیاری از نهادهای مسئول برای بررسی زیست‌محیطی پیشنهاد مشاهده‌شده است
Likewise even the preparation of an accurate EA is viewed today as an onerous burden by many entities responsible for the environmental review of a proposal
خیالم خیلی ناراحت است.
I'm not easy in my mind about it.
اینک زنگ کلیسا به صدا درآمده است.
the bells are ringing for the service ….
می‌توانی به من بگویی؟
Can you tell me that ?
پس از آن «سر جوزف پوپ» که در آن زمان، دبیر اول وزارت امور خارجه بود، پیشنهاد داد تا از این عبارت، به عنوان شعار ملی کشور کانادا استفاده شود
As part of the Canadian coat of arms the motto is used as a mark of authority by various government agencies and representatives
آدم را به شوق می‌آورد، از بس که روشن حرف می‌زند و مشخص!
He's exquisite! So clear and distinct all of it!
هنوز اظهار تشکر من پایان نیافته بود که پیوترایلیچ وارد شد و چهره راکی تین از دیدن او همچون شب تار گردید.
I'd hardly had time to thank him when in comes Pyotr Ilyitch, and Rakitin suddenly looked as black as night.
ملکیور همین که دانست، و شاید هم پیش از آن‌که بداند موضوع چیست، ضرباتی بر بچه فرو آورد که ممکن بود گاوی را هم از پا در آورد.
in which Melchior joined as soon as he understood and probably before with blows that would have felled an ox.
مادری که به خواب جاودان رفته بود، مادر زمان کودکی و اوایل طفولیت من بود
The mother who lay in the grave, was the mother of my infancy;
با دستش چکار کنیم قربان.
whatll you do about the masters leg.
وظیفه دستگاه تنفس تامین اکسیژن برای سلولهای بدن و دفع دی‌اکسید کربن حاصل از متابولیسم است
It is at this level of the tracheoles that oxygen is delivered to the cells for respiration
کلبیه، مکتب فلسفی کلبی‌ها، فرقه‌ای از فلاسفه یونان بود که توسط «آنتیستینس» یکی از شاگردان سقراط پایه گذاری و سپس بوسیله دیوژن مشهور گردید
At about ۲۵ years his junior Antisthenes was one of the most important of Socrates disciples
بیا تو
come in!
، محکم پرتاب میکنه، برمیگرده و از لبه آویزون میشه.
shoots off the iron , rebound , put it up. its dangling on the rim.
! مراقب باشید
be careful!
۳
III
آتشزنه.
spunk.
اینجا را باش، این برعکس اونه.
what have we here , another alien.
…من اونجا
there was
از این بین تنها ۶۳۰ گونه به عنوان گوشتخوار شناخته‌شده است
Bromeliads seem very well preadapted to carnivory but only one or two species can be classified as truly carnivorous
که در سال‌های آخر قرن گذشته بر مبنای کار بردگان چینی، بو جود آمده بود،
that had been created during the last years of the previous century on the basis of slave labor by Chinese coolies.
البته اون صریحا به این چیزها اشاره نکرده.
Those are just the first two things that occur to me.
مدرسه بیزینس آستون یکی از کالج‌های دانشگاه آستون است که در مرکز شهر بیرمنگام انگلستان قرار گرفته است
Out of ۱۲۶ UK Universities and Colleges it is ranked fifth for being one of the UK s Greenest Universities
ظاهرا ورود ما رویداد مهمی محسوب می‌شد،
Our coming was evidently a great event
در حقیقت من باید یک چیزایی را قرض بگیرم.
actually i need to borrow a few things.
او مدرک کارشناسی ارشد خود را در زمینه روابط بین‌الملل در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه تورنتو کسب کرد
In Britain Doucet has received Honorary Doctorates from the University of York in ۲۰۱۱ University of St Andrews in June ۲۰۱۴ and Liverpool Hope University in January ۲۰۱۵
علاقه بزرگی آن‌ها را به هم پیوند می‌داد که شباهتی به یک ارتباط زودگذر نداشت.
they were bound by something greater, which had no likeness to any temporary association
اما دلش هرگز آرامش نداشت، حتی وقتی پسر و کیمیاگر در سکوت فرو می‌رفتند.
But his heart was never quiet, even when the boy and the alchemist had fallen into silence.
پس همه افسران را مخاطب ساخته پرسید که آیا شما از هنگ ششم خبری ندارید؟ هیچ‌کس از هنگ ششم اطلاع نداشت.
addressing the company in general asked whether they knew anything of the ۶ th Regiment, None of them knew anything
جاده بیشتر از این نمیره.
road dont go through no more.
بسی زودتر از آنکه بتوان امیدوار بود گره از کارش باز شده بود؛
The catastrophe had arrived sooner than he had dared to hope.
و با خود اندیشید: نیروی کمکی! نیروی کمکی؟
thought Napoleon to himself. Reinforcements ? Reinforcements!
و غیره و غیره.
Etc. , etc.
هیولا دور من می‌چرخد.
The monster drifts around me.
خود پرستی.
narcissism.
آیا پاداش مهر و محبت‌های وی را این‌طور می‌دهی؟
That's fine gratitude, is it not ? '
حتی جناب وزیر هم از وجود این زندان خبری نداشتند
even the prime minister had not been aware of it.
وقتی می‌دیدکه ناکامی جین عملا نتیجه رفتار نزدیک زبن کسانش بوده،
and as she considered that Jane's disappointment had in fact been the work of her nearest relations,
و این سخت‌ترین قسمت کاره.
that may be the hardest part of the equation.
روبخاور.
eastward.
من اولی را شناختم که مرد پیر کثیف چشم‌تنگ محمد علی بیضا وی، امیر جوحینا بود.
I knew the first one, dirty old blear eyed Mohammed Ah' el Beidawi, Emir of the Juheina:
ایزابلا بعد از پدرش سوار کالسکه شد.
Isabella stept in after her father
یعنی به شما بگویم؛ همة این‌ها را از خودش درآورد و نه خیال کنید
' And all that, let me tell you, she has simply made up for herself,
در واقع یک مجموعه از سخت‌افزار و نرم‌افزار است که ما را قادر می‌کند تا از اینترنت به عنوان واسط انتقالی برای تماس‌های تلفنی استفاده کنیم
In Canada more than one in five of households use cell phones as their only source for telephone service
فویی با انگشتانش که آموخته به رنگ کردن تیغه‌های باریک بادبیزن‌ها بود زیر چلیکهای آهک و زیر گاری، شمع محکمی از سنگ و کلوخ زده بود.
Feuilly, with his fingers skilled in painting the delicate sticks of fans, had backed up the barrels and the dray with two massive heaps of blocks of rough stone.