text
stringlengths 0
12k
|
---|
وسايلتو جمع کن باشه |
يادمه يه گاو اونجا بود |
و رييس سازمان ياماگاتو هم بين کشته ها هستن |
اِی #@$* توش، غارِ یخـی؟ |
عمه سيلو داد نزن |
بايد از اينجا بيام بيرون |
که يعني اونطور که فکر ميکردم مامان باهوش ترين فيزيکدان توي دانشگاه مامان من نيست |
خودشه |
سلام |
اگه هري نبود کسي نميفهميد که ولدمورت برگشته |
اين چيزيه که من ازت مي خوام انجام بدي |
تو خيلي وقته که کشيش اين منطقه هستي |
دوباره؟ |
آنا |
ها |
تو منو نمیخوای |
چرا اين درس ؟ |
متأسفم |
محتویات |
چرا باید به مردی اعتماد کنم که به سنت احترام نمیذاره؟ |
از سرزنش کردن خودت دست بردار |
اون جادوگر کجا رفت؟ |
چه کمکی میتونم کنم؟ |
وحشتناکه |
صبح بخير ما در خونه آقاي لئوپالدو پيزانلو هستيم |
البته اگه خيلي دير نشده باشه |
متأسفم |
اه،خداي من |
آخ |
سلبي ؟ |
من نمي خوامش |
چی تورو خوشحال میکنه؟ |
تو پشت همه ی این قضایایی |
و الان، هر دوشون ارتش هاي بزرگتر دارن |
و آنچه در آسمان ها و زمین از جنبندگان و فرشتگان وجود دارد، فقط برای خدا سجده می کنند و تکبّر و سرکشی نمی ورزند |
اه |
همين الان بالا سرم يه چراغ روشن شد |
آگاه باش که آنان نسبت به دیدار [قیامت و محاسبه اعمال به وسیله] پروردگارشان در تردیدند [و] آگاه باش که یقیناً او به همه چیز [با قدرت و دانش بی نهایتش] احاطه دارد |
آره همينجوري برو |
بندر دریا |
مواظب باش خرابش کردي |
اين دقيقا همون چيزيه که اون ميخواد |
دوست دارم همه چي تحت کنترلم باشه |
ببخشيد؟ |
اوه عالیه جنی رو هم دعوت کردی |
آره، ميده |
اينجا خونه جديد توئه |
نه؟ |
اين قدر تا حالا با کسي بيرون نبوديم |
همه چيز تغيير کرده |
تو کي هستي؟ |
به خاطر ما مرد |
هان |
ترس داره ؟ |
خب، برو |
مرسي موسيو |
سلام کارل |
نمیتوان پرونده جدیدی ایجاد کرد |
نه من خودم انجام مي دم |
احمقا |
ما یه بچه داریم هلگا |
دخترها دارن ترتیب دسر رو میدن قبل از اینکه اون خونه بخورش |
من کِن هستم |
براي تو |
a button on a remote control |
سلام؟ |
دلم ميخواست به کار ديشبمون ادامهبديم |
خدا |
وقتي بدانند ما هستيم خواهند آمد |
کنترل/ انبوه/ وقفه |
خيلي بد بود |
|
اوه كايل، حالت خوبه؟ |
میدونم شما پولدارید |
يهجورايي |
اگر من اینکارو کردم ، چرا باید یک آپارتمان پر از مدارک از خودم جا بزارم که همش به خودم برمیگرده و باعث میشه به عنوان بمب گزار دستگیر بشم ؟ |
و مي تونيم از پس اين مأموريت بر بيايم |
تو خراب شده چه خبره |
واست گردنبندي رو آوردم که نابود نميشه |
جدي؟ |
واي خداي من |
از پدرتون خواستن افتخار بدن در نودمين سالروز نامگذاريِ ايشون حضور داشته باشن |
دوستي اينطور جواب نميده |
متاسفم |
مطمئني؟ |
جين ؟ |
چه نفعي براش داره؟ |
،دوست احمقم جي رو براي تنيس دعوت کردم چون فکر ميکردم باعث ميشه خوب به نظر برسم |
و هيچي بعد از اون نگفتي |
اونا دزدیدنش و آوردنش اینجا پیش ما |
ضربه سوم |
ما چندتا وسیله غیرقانونی رو کشف کردیم |
من حسه |
جورج، اي پدر سوخته هري هري |
بي خطره |
چقدر اشتباه میکنی |
پروندهی «s» از s دریافت شد |
يه برنامه دارم |
باید یه خانواده داشته باشه |
خدا |