fa
stringlengths
1
964
en
stringlengths
1
1.24k
اما من یک یا دو بار سعی کردم.
but i have tried carefully once or twice.
نامزدی دوشیزه برت رام باعث می‌شد که هنری کرافرد حق مسلم جولیا باشد، و جولیا هم این نکته را می‌فهمید.
Miss Bertram's engagement made him in equity the property of Julia, of which Julia was fully aware;
خدا، خدا مخالف توست، پیرمرد، بر حذر باش!
God, God is against thee, old man; forbear!
شما حتما کتاب چطور میشه آدم بانمکی بود را هم خوندین.
you mustve read one on being a comedian.
آن یک اتاق بیرونی بزرگ، یک پلازای محصور شده ومحافظت شده ولی باز به آسمان و قابل‌دسترس از طریق پنج ورودی متقارن
Colossal pilasters set on large bases join the portico and the upper story
این سرمای لعنتی بالاخره منو میکشه
This bloody cold's gonna kill me!
اون چی بوددیده بان.
what was that a lookout.
و‌گر نه با یک مشت نفست را می‌گیرم.
I'd soon knock the breath out on ye, I would.
و با دیدگانی فراخ، به پهنه تابناک آبی و سفید، خیره می‌نگرد.
gazing out with wide, dilated eyes into the glittering expanse of blue and white.
این دیگه به خودش بستگی داره.
thats up to her.
دلت میخواد کلاهمو لمس کنی.
do you wanna touch my helmet.
با این همه بجز گونه هایشان، استا و راحل فکر می‌کردند آن عکس خوبی است.
Still, except for their cheeks, Estha and Rahel thought it was a nice photograph
چه بی‌تردید همان قدر به تفاوت بین خانواده‌های اصیل و بی‌نام و نشان ایمان داشت که بین جانور وحشی و موذی.
because she believed as unquestionably in birth and no birth as she did in game and vermin.
بعد جو با احترام بیشتری پرسید: اشکالی دارد بدانم به او چه خواهی گفت؟
Would you mind telling me what you'd say ? ' asked Jo more respectfully.
اینجا را نگاع کنچی؟
- look here. - what ?
یا به سبب آنکه مفارقت از این زندگی برایش دشوار و تأثرانگیز بود. احساس رنجوری و گرفتگی می‌کرد،
or because he was sorry to part with life
این شرکت پیشرو در سیستم‌های لوله پلاستیکی در بازار اروپاست
This company is European market leader for plastic pipe systems
استاد چین واقعا دارن میان؟
is master chin really coming ?
ما واقعا ازت ممنون میشیم اگر تو قرارملاقاتهای بعدیت را با هر دکتری.
we would really appreciate it if you would just keep us updated on any doctor s appointments ,.
لیوان به اندازه‌ی کافی برای او جا نداشت.
The glass was not big enough for it.
با یک شیطان به بزرگی ستاره‌ها که کار دیگری نمی‌شود کرد.
There's nothing else you can do against a star sized demon.
با نفرت، سر تکان می‌دهد.
Shakes her head with disgust.
پشت سرشان موج سیاسی که هر بیست و چهار ساعت یک‌بار در قالب سیلی قدرتمند اتاق پذیرایی گولد را می‌روبید سر و صدایی داشت که به گوش آنها می‌رسید
Behind their backs the political tide that once in every twenty four hours set with a strong flood through the Gould drawing room could be heard,
ارومم. میخوایی بدونی چرا چرا.
i am. you wanna know why why.
شب نیز تغییری به همراه نداشت.
the night brought no change.
بشینید.
sit down.
یه روز دیگه که کار نداشتم میام.
ill go another day when im free.
من هیچ وقت تو را به عنوان یک معشوقه نخواستم، لیزی.
inever wanted you for a mistress , lizzie.
همان طور که آنجا را ترک می‌کنم، می‌خواهم که برگردم و به کلبه‌ها و دیوارهای دژ نگاهی بند ازم شاید دیگر هرگز فرصت دیدن آن‌ها را نداشته باشم ولی چون امکان دارد بخت بد به همراه این کارم رقم بخورد، چشمانم را به جاده‌ی رو به رویم ثابت نگه می‌دارم.
I want to look back at the huts and walls of the rath as we leave I might never see them again but that would be inviting bad luck, so I keep my eyes on the path ahead.
واسه چی اینو میگی. از اونچه که دیدم.
what makes you say that from what ive seen.
پس این مرد مرموز در تعقیب من بود، نه سر هنری.
It was I, then, and not Sir Henry, who was being dogged by this secret man
تزریق وریدی.
perfusion.
گاه در همان کوی نیز که آتش جنگ در آن شعله‌ور است همه این چیزها هست.
Sometimes in the very quarter where the fighting is going on.
اما تمامی این استدلالات احمقانه ساگ هار بری پیر فقط غرور احمقانه عقل او را آشکار می‌ساخت
But all these foolish arguments of old Sag Harbor only evinced his foolish pride of reason
بیب روث، قهرمان برجسته بیس‌بال، مرد شریفی است
that Babe Ruth, the eminent player of baseball, was a noble man;
طناب زنگ را برای آوردن چای کشید.
pulling the bell rope for tea.
مرد خوش‌قیافه‌ای بود، بلندقامت، جذاب، با ریش توپی سیاه و چهرهای رنگ‌پریده و موقز.
He was a remarkable looking man, tall, handsome, with a square black beard and pale, distinguished features.
من شاید دیگر هیچ وقت نداشته باشم.
I, probably, never shall again;
چون تازه با سایر مهمانان شام خورده و تازه چای نوشیده بود.
because he had been dining with other guests, and had just taken tea.
همه درگیر گرفتاری‌های خود و اوضاع نابسامان جنگ‌های داخلی و مراقبت از بچه‌ها بودند
because with the bustle of the bakery, the surprises of the war, the care of the children
و فشارهای ناشی از آن را تحمل می‌کردند،
and the burden it laid on them
چه غلطی کردی من چیکار کردم. تو چیکار کردی.
what the hell did you do what did i do what did you do.
این خوک کوچولو رفت بازار، این خوک کوچولو تو خو نه موند عصرها که به خانه برمی گشت
This little pig went to market, this little pig stayed at home.
کلاید که از این حرف دوباره یکه خورده بود، در حالی که نگاه‌های کنجکاو اعضای هیئت‌منصفه را بر چهره خویش حس می‌کرد، طره مو را به دست گرفت.
shocked by the comment and noting the curious eyes of the jury, Clyde took it in his hand.
با وجود بهترین تلاش هام اسم هدمدست‌های توطئه گرش رونگفت.
despite my best efforts he wouldnt name his coconspirators.
ردیابی گزیده.
selective trace.
این‌طور حدس می‌زدم که تو حاضری حتی اسرار دلت را پیش فرانک بگویی، اما از من که شوهر تو هستم رودربایستی کنی.
You seemed to have more to say to Frank than you ever had to me.
چون خیلی داغ میشه و ممکنه جاشو بسوزونه.
because it gets very hot and could burn it inside.
نزدم.
i did not.
آه، خدای من. شمع را روشن کن و به من فکر کن.
oh , my god. light the candle and think of me.
این دو تا پرنده مشکلشون چیه.
what is it with these two birds.
آقای به ولتر گفت: نکند که کشته‌شده باشد؟
You don't mean to say he died ? cried Mr. Bolter.
دوقلوها که از تعجب دهانشان باز مانده بود به هری خیره شدند.
The two boys gawked at him
یک اسقف؛
You are a bishop;
گفت منتظر چیزیه.
hes waiting for something.
او می‌داند که ایزیلدور کجا از پا درآمده.
He knows where Isildur fell.
همدمی این نوع زن‌ها همان قدر آرام‌بخش است که مرد پس از کار خسته‌کننده برود و به شاگردان کلاس دوم دبستان درس بدهد.
The society of such women was about as relaxing as going from your work to teach the second form
او گفت: اما!
Emma! he said.
از جلو بعضی از مرگ خواران بدون هیچ حرفی رد می‌شد
Some of the Death Eaters he passed in silence
و پس از آن، در حالی که آهسته به خود می‌خندید و کودک خفته را در آغوش داشت، از پله‌ها پایین آمد.
And with that he went downstairs, laughing softly to himself, with the sleeping child in his arms.
اما این یکی قرار بود به او چیزی عطا کند که بیشتر از مجموع چیزهایی که از دیگران گرفته بود ارزش داشت.
But this one was going to give him more than all of them put together.
تو صلح و آرامش را به این دره آوردی.
you have brought peace.
ولی پروفسوردامبلدور عقیده داره که شما شجاع‌تر از این حرف‌های ین.
But Professor Dumbledore's got a higher opinion of your nerves
پارک کردم و بیرون آمدم، سعی کردم در تیره‌تر ین قسمت سایه قدم بردارم.
I parked and got out, keeping to the deepest side of the shadow.
ثروت و دارایی بی‌اندازه بود و انتها و کرانه‌ای نداشت.
There were masses of wealth and there seemed no end to it.
به اسبش مهمیز زد و چون نزدیک درخت اقاقیا رسید، سورتمه‌ی ایستگاه و در آن آقایی را با پالتو پوست دید.
He pricked up his horse, and riding out from behind the acacias he saw a hired three horse sledge from the railway station, and a gentleman in a fur coat.
پدرش دکتر ارنست فون کارایان، جراح مشهوری در شهر سالزبورگ بود و خود نیز ساز کلارینت می‌نواخت
In ۱۹۷۷ he was awarded the Ernst von Siemens Music Prize
ولی آیا متهم گوشش به این حرف‌ها بدهکار بود؟ آیا حاضر بود تن به ازدواج دهد؟ خیر، ابدا!
But did he ? Would he ? Oh, no!
چرا سینما.
why the cinema.
بهتر است فردا بیایی.
You'd better come tomorrow.
لئون گفت: می‌خواهم برت کوچولو را ببوسم.
I should like to kiss Berthe, said Leon.
نوح کلی پول همچنان می‌دوید،
Noah Claypole ran along the streets at his swiftest pace
منقارش را باز کنید.
open the beak. grab his tongue.
نه همسر قبلیت.
knew the area.
جیب همة آن‌ها را خالی می‌کنی.
You are living upon them.
سس سویای قصر و خمیر لوبیا تغییر مزه دادند؟
the palace's soy sauce and bean paste taste changed ?
اما در همان دم ابری از ترشحات به پیشبازم آمد،
was welcomed almost instantly by another cloud of spray
دخترهای کوچک‌تر نیز طوری قیافه‌ی غمگین و مصیبت‌زده‌ای به خود گرفته بودند که انگار این تأسف، برایشان تجربه‌ی تازه‌ای بود.
ant the little girls wore a grave, troubled expression, as if sorrow was a new experience to them.
از حالا به بعد چیزها رای اون آسون‌تر خواهد بود آره.
things will be easier on that front from now on. is that so.
پایبند هیچ اصل اخلاقی نیست و حاضر است در حق دیگران بدی بکند تا خودش ناراحتی نکشد زن چقدر باید زجر بکشد.
when he hasn't got a principle in him to make him more afraid of doing the wrong thing by others than of getting his own toes pinched.
خوبه، عملیات انجام شد، افراد ممنون قربان.
all right. job well done , marine. thank you , sir.
عشق تو تمام قلبم را.
your love has captured.
آقای دیک گفت: پسر او؟
'His son ? ' said Mr. Dick.
مراقب پول ماکس باش اینجا جایی برای پنهان کردنش نیست.
take care of max s money. there s nowhere to hide it here.
مامان مامان.
mama.
نصیحتش را گوش خواهم کرد.
I'll follow her advice.
دستش از آرد سفید شده بود.
her hand was white with flour.
من قدیم را به خاطر دارم.
for old times sake.
اسنیپ با صدای بلند شروع به خواندن گزارش کرد و خشم هری را به اوج رساند.
'Potter has to keep up with his press cuttings''
قابل انحناء.
limpsey.
چرا که دما در طول شب بسرعت پایین خواهد آمد.
as temperatures will plunge overnight ,.
بی شرمی و اهانتی را که در صدایش بود و او را به شدت ترسانده بود.
The brassy insolence in his voice that had so frightened her.
بیل سویتمن در پاسخ به این گزارش از احتمال استفاده در افعانستان و کره جنوبی برای زیرنظر گرفتن تحرکات موشکی پاکستان و کره شمالی خبر داد
In response to this report Bill Sweetman argued that the Sentinel s deployments to Afghanistan and South Korea were probably undertaken to monitor Pakistan and North Korea s ballistic missile programs
می‌گم، می‌گم.
I I do
به پایین رودخانه نگاه کردم، یک خال رویش دیدم.
I looked away down stream, and seen a black speck on the water.
مثل مردان دیگر، همیشه بوی تنباکو، چرم واکس خورده و اسب می‌داد
Accompanying him also were the smells of chewing tobacco, well oiled leather and horses
من خواهر دو قلوش هستم، بس کن.
im her twin. stop it.
نمی‌دانی چقدر دعا کردم که قبول کنند، اما نکردند!
and how we prayed that they should be taken they weren't!
در این دم صدای تاخت اسبان نزدیک‌تر شد
Just then the noise of horses topped the rise
اولین بسپار سنتز شده با این کاتالیزگر پلی‌اتیلن بود که محصول آن هیچ مرکز فعال نوری نداشت
These catalysts were so active that the residual Ti was no longer removed from the product