sentence1
stringlengths
5
240
sentence2
stringlengths
5
240
label
class label
2 classes
شب وارد نیویورک شدیم.
روزانه حمام می کنم.
0not_equivalent
او خود را بیمار نشان می داد.
من آخر شب شیرم را خواهم خورد، متشکرم!
0not_equivalent
آن دختر از ژاپن می آید.
هرگز ترحم را با عشق نیامیزید.
0not_equivalent
این آب قابل نوشیدن نیست.
از اینکه کانال را عوض کردند، او عصبانی شد.
0not_equivalent
چیزی که عوض دارد، گله ندارد.
شما چیزهای بسیار زیادی به من داده اید.
0not_equivalent
آیا می‌توانید آن نمک را به من بدهید؟
میوه‌ی ممنوع خوش‌مزه‌ترین میوه است.
0not_equivalent
تشنگی زیادی دارم.
گرسنه‌ام بود.
1equivalent
اینقدر تند تند عقیده تان را عوض نکنید.
نه هر پرنده ای را می توان خورد.
0not_equivalent
من گرسنه ام.
من در حال خوردن هستم.
1equivalent
لطفاً راجع به آن مسئله صحبت نکنید.
لطفاً آن را محرمانه نگه دارید.
1equivalent
او کتابی در مورد آن پرنده نگاشته است.
بعد از اندک آۀشنائی متقابل، به این حس رسیدند که فاقد هماهنگی لازم بین خود هستند.
0not_equivalent
کسی که زیاد به دست می آورد، کم نگاه می دارد.
تام مودبانه وانمود کرد که مری گریه انگار نکرده است.
0not_equivalent
پیاده رفتم آن‌سوی خیابان.
من پیاده به آن طرف خیابان رفتم.
1equivalent
من دیر کردم، نه؟
من پنج دلار به شما می دهم.
0not_equivalent
کسی که بیش از حد آرزو دارد چیزی بدست نمی آورد.
گنجی که قول‌اش داده‌شده، بی‌ارزش است.
1equivalent
او سعی کرد عصبانیتش را کنترل کند.
شادمانه همانطور که برای خود سوت می زد در طول خیابان راه می پیمود.
0not_equivalent
در آن جنگل گردش می کرد.
امروز، رئيس جمهور ایران تقافق نامه حقوق بشهر بین المللی را امضاء کرد.
0not_equivalent
میوه‌ی ممنوع خوش‌مزه‌ترین میوه است.
طمع انسان نسبت به هرچیز ممنوع بیشتر است.
1equivalent
شما شایسته آن جایزه هستید.
او سزاوار یک پاداش است.
1equivalent
باری یک شاهزاده خانم زیبا بود.
هنگامی یک پرنسس زیبا بود.
1equivalent
برای یاد گرفتن هیچکس پیر نیست.
مهم نیست که پیر هستی، یادگیری هنوز امکان‌پذیر است.
1equivalent
امروز زود از تخت‌خواب‌اش درآمد.
امروز او زود از جایش بلند شد.
1equivalent
من به اندازه ی اون پیر(بزرگ) هستم.
او به سرعت وضع برخود خود را تغییر داد.
0not_equivalent
در حین غذا خوردن اشتها می آید.
اشتها در طول غذاخوردن می‌آید.
1equivalent
این یکی سوال ساده‌ای بود.
این سوال آسانی بود.
1equivalent
کی خانه اید؟
در چه زمانی باز خواهید گشت؟
1equivalent
هرچند باد نمی آمد، درب خودش باز شد.
لطفاً خودتان از آن کیک بردارید.
0not_equivalent
کسی که بیش از حد آرزو دارد چیزی بدست نمی آورد.
یک دوست قدیمی بهتر از دو دوست جدید است.
1equivalent
در هفته ده کتاب می خوانید؟ نمی خواهید بگوئید در ماه؟
در هفته ده کتاب می خوانید؟ منظورتان در ماه نیست؟
1equivalent
آن نمک را رد کنید به من.
کی قطار او به کیوتو می رسد؟
0not_equivalent
موقع زین گذاشتن، اسب را نوازش می کنند.
با پنبه سر می برند.
1equivalent
سیبی روی زمین افتاد.
هرچی سنگه، یرای پای لنگه.
0not_equivalent
معمولاً کی برمی خیزید؟
عادت دارید چه زمانی بلند شوید؟
1equivalent
همان طور که انسان از یک متخصص انتظار دارد، او خیلی خوب آن رشته را می شناسد.
به آنها احترام گذاشتند.
0not_equivalent
لطفاً این درب را باز نکنید.
لطفاً این درب را نگشائید.
1equivalent
من کن را در آن پارک ملاقات کردم.
نه هر روزی یکشنبه است.
0not_equivalent
او به دنیای شما نور می‌بخشد.
او دنیای شما را روشن می‌کند.
1equivalent
شما همیشه دیر می آئید.
شما همیشه تاخیر دارید.
1equivalent
یک طرف قفسه را بالا برد.
یک سوی طبقه را بلند کرد.
1equivalent
فبل از زبان مغز باید کار کند.
لینکلن مخالف بردگی بود.
0not_equivalent
امروز کارهای زیادی ذارم که باید انجام دهم.
امروز خیلی کارها را باید انجام دهم.
1equivalent
چیزی که عوض دارد، گله ندارد.
من هنوز تنها هستم.
0not_equivalent
اتفاق خبر نمیکنه.
تام عموی شماست.
0not_equivalent
در آن واحد به دنبال دو چیز دویدن، تو را به هیچ کدام نمی رساند.
هر چه بالاتر پرواز کنی، به همان اندازه سخت‌تر سقوط می‌کنی.
1equivalent
هوا امروز بارانی است.
باران می آید .
1equivalent
لطفاً اینقدر سریع حرف نزنید.
لطفاً آرام تر صحبت کنید.
1equivalent
آیا نقشه تان را عملی ساختید؟
زاغ مانند زغال سنگ سیاه است.
0not_equivalent
مهمتر از همه، صبر داشته باشید.
مراقب باشید که چنان چیزی مجدداً پیش نیاید.
0not_equivalent
من آزاد هستم.
آنها از مرز عبور کرده و داخل اسپانیا شدند.
0not_equivalent
مدت ها قبل در روستائی پیرمردی زندگی می کرد.
خیلی خیلی وقت پیش، پیرمردی در یک ده زندگی می کرد.
1equivalent
من در ورزش ها بد هستم.
او هیچ گاه باسواد نشد.
0not_equivalent
آرزو پدر اندیشه است.
یک پرنده‌ در دست، بهتر از دوتا روی درخت است.
1equivalent
او با شجاعت خود فرای همه است.
او با شهامت خود فراتر از همه است.
1equivalent
نیم‌طبیب خطر جان، نیم‌فقیه خطر ایمان.
او دائماً چترش را گم می‌کند.
0not_equivalent
کسی که به آسسمان می‌نگرد، هدف‌اش را از دست می‌دهد.
از دیدار غیرمنتظره‌ی او خوشحال بودم.
0not_equivalent
اگر خورشید نبود، حیات امکان پذیر نبود.
من آن را ده دلار فروختم.
0not_equivalent
قولت را فراموش نکن.
دفعات متعددی با آنجا رفتم.
0not_equivalent
ساکت بودن هنگام درس، به معنای احترام به خواب دیگران است.
ساکت بودن در کلاس احترام به خواب مردم است.
1equivalent
ممنون از صبرتان.
از صبر و شکیبایی شما متشکرم.
1equivalent
ما پشتیبان نداریم.
شما آشپز خوبی هستید.
0not_equivalent
زن همیشه تکیه‌گاه مرد است.
او مرا درآن راز سهیم نکرد.
0not_equivalent
مشغول خواندن کتابی درمورد زبان ها هستم.
امیدوارم پول قرض گرفته شده را فردا به شما بازپرداخت نمایم.
0not_equivalent
او فوق‌العاده موفق بود.
او بسان یرگ پائیزی می لرزد.
0not_equivalent
در حال مطالعه یک مجله هستم.
شما چند چمدان دارید؟
0not_equivalent
می‌خواهم آن را امتحان کنم.
تست میکنم
1equivalent
برای زندگی در حومه شهر داشتن اتومبیل غیرقابل اجتناب است.
برای زندگی در حومه شهر وجود ماشین ضروری است.
1equivalent
من در مقابل همه چیز غیر از وسوسه می‌توانم مقاومت کنم.
من در مقابل هر چیزی می‌توانم مقاومت کنم غیر از وسوسه.
1equivalent
این کتاب کیه؟
جوانی چه سودها و ضررهایی دررد؟
0not_equivalent
به نظر می رسد که او فاقد پول بود.
آن کتاب عکس های فراوانی دارد.
0not_equivalent
کاملاً در اختیارتان ام.
این کار را تمام خواهیم کرد حتی اگر تمام روز را بگیرد.
0not_equivalent
اجازه ندهید هنگامی که تاریک است بیرون برود.
اغلب مردم فکر میکنند من دیوانه ام.
0not_equivalent
ما تمیز کردن کلاس را به پایان رساندیم.
این کیک بیش از حد شیرین است.
0not_equivalent
من به مدرسه می‌روم.
کاری لازم دارم.
1equivalent
ما مشتاق صلح جهانی هستیم.
من هیچ بدهی ای ندارم.
0not_equivalent
دست او را بفشارید.
امیدهای والدین تان را محقق نمائید.
0not_equivalent
این همان چیزی است که من می گفتم.
ترجمه را با اصل مقایسه کنیم.
0not_equivalent
هیچ انسانی اینقدر پیر نیست که نتواند بیاموزد.
مهم نیست که پیر هستی، یادگیری هنوز امکان‌پذیر است.
1equivalent
هرگز ترحم را با عشق نیامیزید.
هیچ‌گاه ترهم و عشق را با هم مخلوط نکنید.
1equivalent
من آن را ده دلار فروختم.
آنرا در فبال ده دلار فروختم.
1equivalent
آیا کیک بیشتری میل دارید؟
کیک بیشتری می خواهید؟
1equivalent
او مرا همراه با یک لبخند پذیرفت.
با لیخندی به من سلام کرد.
1equivalent
من او را حمایت می کردم.
آیا شما به اسپرانتو حرف می‌زنید؟
0not_equivalent
آن کتاب او را ربوده است.
تصادفات مدام پیش می‌آیند.
0not_equivalent
او همیشه با رئیس خود درگیری دارد.
آن چراغ را روشن کنید، خواهش می کنم.
0not_equivalent
مزه‌اش شیرین بود.
طعم‌اش شیرین بود.
1equivalent
این راز را پیش خود نگه داشت.
آن راز را برای خود حفظ کرد.
1equivalent
دولت از هر سو تخت انتقاد است.
از هر طرف دولت در حال انتقاد شدن است.
1equivalent
صحیح است. شما در آن وقت سه ماه تان بود.
سر به نصیحت پاها احتیاجی ندارد.
0not_equivalent
امروز خیلی گرم است.
تنها چیزی که از تاریخ می‌آموزیم، این است که چیزی از تاریخ نمی‌آموزیم.
0not_equivalent
متاسفانه اوقات فراغتم زیاد نخواهد بود.
این قانون جنگل است.
0not_equivalent
شب بخیر، عزیزم.
غرق چزئیات نشویم.
0not_equivalent
هدف را میتونم ببینم.
قهوه وجود دارد تا قهوه.
0not_equivalent
دیروز بیمار بودم.
او گفت که گرسنه است.
0not_equivalent
شیر سرشار از کلسیم نیز هست.
گوش دادم ولی چیزی نشنیدم.
0not_equivalent
صدها کتاب را مرور کرده‌ام.
صدها کتاب خواندم.
1equivalent
باری یک شاهزاده خانم زیبا بود.
یک وفتی یک شاهزاده خانم قشنگ وجود داشت.
1equivalent
من پس از کار با تام ملاقات داشتم.
من نمی توانم به آن نقاشی نگاه کنم و به فکر مادرم نیفتم.
0not_equivalent
کسی که زیاد به دست می آورد، کم نگاه می دارد.
هر چه بالاتر پرواز کنی، به همان اندازه سخت‌تر سقوط می‌کنی.
1equivalent
سیگار کشیدن در آن هوا ممنوع است.
سیگار را ترک کرده ام.
1equivalent
شما چیزهای بسیار زیادی به من داده اید.
او می خواهد بین همه توافق ایجاد کند.
0not_equivalent