sentence1
stringlengths
1
291
sentence2
stringlengths
1
382
بیایید والیوم را به 10 میلی گرم برسانیم.
والیوم را به 10 میلی گرم افزایش دهید.
شاید در سردخانه انگشتی به بیدمشک او بچسبانند.
شاید در سردخانه، انگشت او را در بیدمشک فرو کنند.
ما شما را در اتاقی در هتل گورلی رزرو کرده ایم... و فکس هایی از هر استودیوی بزرگ هالیوود در انتظار شما هستند.
ما برای شما اتاقی در هتل گورلی رزرو کردیم، آنها از هر استودیوی بزرگ هالیوود در آنجا منتظر شما هستند.
خب دنبال بهانه بودی
دنبال بهانه می گردی
او بیشتر از کل تیم بسکتبال دست دارد.
او بیشتر از یک تیم بسکتبال دست دارد.
فراموش میکنی وقتی برادرت از دنیا رفت چه حالی داشتم.
تو فراموش میکنی که وقتی برادرت درگذشت من چه گذشت.
اما اول، حالا که او به هدفش رسیده است، من مردی را که زندگی من را نابود کرد، می کشم.
اما اول، در حالی که او به من خدمت می کند، من کسی را که زندگی ام را تباه کرد، خواهم کشت.
به خاطر خدا کمکمون کن
به عشق خدا به ما کمک کن
من دنبال همچین دختری نبودم
من دنبال دختر نبودم
من دارم داد میزنم چون تو مدام بهم میگی مخمل
من دارم جیغ میزنم چون تو مدام بهم میگی مخمل
پس چرا باید تمام عمرم مثل یک فقیر زندگی کنم... وقتی مردم احمق در کشور شما خوب زندگی می کنند
پس چرا من باید تمام عمرم را فقیر زندگی کنم... وقتی مردم احمق در کشور شما اینقدر خوب زندگی می کنند
متعجب. خوب، رازها می توانند جذاب باشند.
رازها می توانند جذاب باشند
به هر حال متشکرم.
به هر حال... ممنون.
نه حاملگی بود نه سقط.
نه حاملگی بود نه سقط
تد، چه مدت با سرویس مخفی کار کردی؟
چه مدت با سرویس مخفی بودید
فقط چند ایده برای کارهایی که می توانیم به عنوان دوست انجام دهیم.
ایده هایی در مورد کارهایی که می توانیم به عنوان دوستان انجام دهیم.
هنگامی که خورشید بعد از ظهر فرود آهسته خود را به سمت کوه های غربی آغاز کرد، چلین مردان خود را بیدار کرد و با کیال به زیر نور خورشید رفت.
وقتی خورشید شروع به باریدن به سمت کوه‌های غرب کرد، چلین مردانش را بیدار کرد و با کیال زیر نور خورشید بیرون آمد.
من می خواهم سنگ بزنم
من سنگ میخواهم
او یک سگ است.
این یک سگ است
و بعد، من دوستت را با آتش جادوگر خودش با خاک یکسان کردم.
و بعد من دوستت را با آتش جادوگر خودش سوزاندم.
باید بریم پیششون
بریم پیششون
مانند دوست پسر دبیرستانی شما، رون
مثل دوست دبیرستانی شما، رون
خواهر کوچک طلایی من
خواهر کوچولوی مو طلایی من
این فقط یک خراش است.
فقط یک خراش
هر چه مراقبت پیشرفته تر و گران تر باشد، خطر بالاتری دارد.
هرچه مراقبت های پیشرفته تر و پرهزینه تر باشد، خطر بیشتر است.
مذاکرات با آلمان، ایتالیا و آلبانی درباره کمک حقوقی متقابل، استرداد و انتقال محکومان به پایان رسیده است.
مذاکرات با آلمان، ایتالیا و آلبانی در مورد کمک های حقوقی متقابل، استرداد و انتقال محکومیت ها تکمیل شد.
احتمالا، اما من نمی توانم ترک کنم، و شما نمی توانید آن را از اینجا درست کنید، بنابراین ...
شاید، اما من نمی توانم ترک کنم، و شما نمی توانید آن را از اینجا درست کنید، بنابراین ...
چشمان خود را ببندید و تصور کنید که زندگی در ده سال آینده چگونه خواهد بود.
چشمان خود را ببندید و تصور کنید که زندگی شما در یک دهه آینده چگونه خواهد بود.
به ما بگویید با لومیس و آتوود چه گذشت.
آقای مونرو، به ما بگویید با لومیس و آتوود چه اتفاقی افتاده است.
ناتان ناتان، تو خونه ای
تو خونه ای ناتان
تلاش برای بازگشت به کانزاس.
من سعی می کنم به کانزاس برگردم.
فرض بر این است که نهادهایی که معیارهای تعیین شده توسط استانداردهای هماهنگ مربوطه را برآورده می کنند، حداقل معیارهای مربوطه را برآورده می کنند.
برای نهادهایی که با معیارهای تعیین شده در استانداردهای هماهنگ مربوطه مطابقت دارند، فرض می شود که حداقل معیارهای مربوطه را برآورده می کنند.
آیا چیزی هست که باید در موردش بدانم
چیزی هست که باید بدانم
در هر دو مورد، ذینفعان خواستار اقدامات قانونی نیستند، بلکه خواستار اقدام اجرایی دقیق تر و منسجم تر هستند.
در هر دو مورد، طرفین خواستار اقدام قانونی نیستند، بلکه خواستار اقدام سختگیرانه و منسجم تر در اجرا هستند.
من به اینها نیاز دارم، الی.
من به آنها نیاز دارم، الی.
میخوای یکی دیگه انجام بدی
یکی دیگه میخوای
من باید با آیدن دور باشم، با انگشتر او روی انگشتم، نه دانیل.
من باید با آیدن میرفتم، با انگشترش نه دنیل.
بله، شما بروید.
شما بروید
اگر یکی را استخدام کنیم، ممکن است دو نفر را نیز استخدام کنیم.
اگر یکی را استخدام کنیم، شاید باید دو نفر را استخدام کنیم.
ماشه را نکشید. او بشکه را مسدود کرد. نتیجه معکوس خواهد داد
ماشه را نکش داره بشکه رو مسدود میکنه
اوه، هورا
اوه، زود
آنها دیوانه خطرناک هستند، بنابراین هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد.
آنها دیوانه خطرناک هستند، بنابراین هر چیزی ممکن است رخ دهد.
مصری ها برای ایجاد یک جامعه مدنی و گشودن یک طیف سیاسی که عمدتاً برای دهه ها بسته بوده است، به زمان نیاز دارند.
مصری ها به زمان نیاز دارند تا جامعه مدنی را بسازند و طیف سیاسی را که برای دهه ها بسته بوده است باز کنند.
افزایش دیده شدن فعالیت‌های دوجانبه و چندجانبه مشارکت شرقی برای تبیین مزایای آنها برای عموم مهم است.
لازم است مزایای فعالیت های دوجانبه و چندجانبه در مشارکت شرقی برای عموم مردم روشن شود و دیده شدن آنها افزایش یابد.
من کرت هومل هستم و به اولین شام کلاب قلب های تنهایی ام خوش آمدید.
اسم من کورت هومل است و به اولین شام قلب های تنها خوش آمدید.
سلام عصر بخیر
سلام
شاید شخص دیگری بود.
شاید شخص دیگری بود
اذیت شده.
ناراحت.
میشه با مامان حرف بزنی...خواهش میکنم
میشه با مامانت حرف بزنی لطفا
در کتاب جدیدت موفق باشی
با کتاب جدید موفق باشید
پس از مشورت، کمیسیون می تواند ظرف مدت یک ماه و طبق روال مذکور در ماده 275 تصمیم به شروع تحقیق بگیرد.
پس از مشورت، کمیسیون می تواند طبق روال مذکور در ماده 27 5 تصمیم به آغاز یک روند تحقیق در مدت یک ماه بگیرد.
و سپس من او را همانجا رها خواهم کرد... با قلاب، پوشیده از موم شمع، بسته به تخت.
و سپس او را آنجا رها می کنم، برهنه، پوشیده از موم، زنجیر شده به تخت.
سیستم فعلی انتشار ویندوز 35 تحت فشار فزاینده ای از تغییرات رفتار مخاطبان 36 است.
سیستم فاصله توزیع فعلی 35 به دلیل تغییر در رفتار بینندگان تحت فشار فزاینده 36 است.
و چه مواردی از پیگرد قانونی خودداری کردید
و در چه مواردی از شکایت خودداری کرده اید
خب کجا برم
خوب کجا برم
او آن را محکم تر فشار داد و لولاها جیرجیر کردند.
او بیشتر هل داد و لولاها جیغ زدند.
من باورنکردنی هستم
من شگفت انگیز هستم.
او به 6 شش می رسد
او 6 شش ها را می زند
او به من شلیک کرد، اسبن تو قبلا تیرباران شده بودی.
اسبن، او به من شلیک کرد.
جعبه چیه
جعبه چطور
بچه مدرسه بود
او در مدرسه پسر بود
این خیلی ظریف است، اما من یک تابستان را با عمه و عمه ام گذراندم و متوجه شدم که هر دو یک نفر هستند.
این بسیار ظریف است، اما من یک تابستان را با عمه و عمویم گذراندم و متوجه شدم که هر دو یک نفر هستند.
چون اون برادر منه من حق دارم برادر خودم را بشناسم.
من حق دارم برادر خودم را بشناسم.
آن انگشت را در بینی خود نگه دارید.
انگشت خود را در بینی نگه دارید
به چشمان درشت و گشادش خیره شدم.
به چشمان گشاد و گشادش خیره شدم.
من قرار نیست یک پرنده مرده را بخورم
من یک پرنده مرده را نمی خورم
من نمی خواهم او امیدوار باشد که دوباره من را ببیند.
من نمی خواهم او امیدوار باشد که من را دوباره ببیند.
تصمیم گیری
با یک تصمیم
اما چه کنیم اعلیحضرت
اما چه کنیم، اعلیحضرت
خوک: گوشت و کله پاچه: مدت انصراف 56 روز..
خوک: گوشت: دوره ترک: 56 روز.
اوه، از آنجایی که زمان بسیار مهم است، آیا عاقلانه نیست که از معده شروع کنیم
اوه، از آنجایی که زمان بسیار مهم است، آیا عاقلانه نیست که با شکم شروع کنیم
پرهارس بهار آینده... اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود.
شاید بهار آینده... اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود.
نلک کف دستش را روی آستین پیراهنش پاک کرد.
نلک دستش را روی آستین پیراهنش پاک کرد.
آره من ازش متنفرم
بله، من از آن متنفرم
چون گفته بود من را می خورد.
گفت قراره منو بخوره
تو کسی هستی که بتونم تصور کنم باهاش ​​بچه داشته باشم.
تو کسی هستی که می توانم تصور کنم بچه دار شدن
بعد کسی را پیدا می کنم که بتواند.
سپس من کسی را پیدا می کنم که بتواند.
نه من خیلی نگرانم
نه، من واقعا می ترسم
هنوز هم هشدار
هنوز یک هشدار
فکر می کنم این شروع خوبی بود.
فکر می کنم شروع خوبی بود.
این کربن 1 خواهد بود.
پس این کربن 1 است.
برای غلات و برنج، مناقصه برای مقدار کل یک قطعه فروش، همانطور که در فراخوان مناقصه ذکر شده است، ارائه می شود.
برای غلات و برنج، عرضه به مناقصه باید برای مقدار کل دسته فروش به شرح مندرج در فراخوان مناقصه انجام شود.
سیا به ایران نیاز داشت که باور کند موساد مسئول است.
سیا به ایران نیاز داشت که باور کند موساد پشت آن است.
ملیسا خیلی عالی بود
ملیسا خیلی شگفت انگیز بود.
اوم، چند روز پیش
چند روز پیش.
تو منو دروغگو میگی پسر
تو منو دروغگو میگی بچه
قرار بود پخش امشب جشنی باشد که به مناسبت تکمیل شبکه جهانی ماهواره کارور انجام می شود.
پخش امروز به منظور جشن تکمیل شبکه ماهواره ای جهانی کارور بود.
فرانک مایو. شما از او شنیده اید
فرانک مایو، آیا در مورد او چیزی شنیدی؟
اگر... ... تو مال من بودی، هرگز ترکت نمی کردم.
اگر تو مال من بودی، هرگز تو را ترک نمی کردم.
آقا چیپس ها هر کدوم یک میلیون می ارزن.
آقا، این تراشه ها هر کدام یک میلیون ارزش دارند.
من دیگر این کار را رایگان انجام نمی دهم.
من فقط این کار را رایگان انجام نمی دهم.
او یک تفنگدار دریایی بود.
او یک تفنگدار واقعی بود
می دانی، ما ژن های مشابهی داریم، لوک.
خوب، می دانید، ما ژن های مشابهی داریم، لوک.
دورتلیچ قبلاً آن خرابه‌ها را جستجو کرد.
دورتلیچ قبلاً خرابه‌ها را جستجو کرده بود.
شاید یادتان نرود که وقتی بیرون رفت چه حالی داشت.
شاید یادت نرفته وقتی رفت چه حالی داشت
و بعد، نمی دانم، اتفاقی افتاد.
و بعد، من نمی دانم، اما چیزی اتفاق افتاد.
پیشنهاد حاضر هم از طرف مدیران آمار اجتماعی و هم از طرف گروه کاری آمار بازار کار مورد حمایت گسترده قرار گرفت.
حمایت گسترده از هر دو گروه آمار اجتماعی و آمار بازار کار برای آمار بازار کار حمایت گسترده ای دریافت کرده است.
سخت به سمت راست، سکان
سمت راست، سکاندار
و فرض کنید یادم می‌آید آخرین باری که به شما کمک کردم چه اتفاقی برایم افتاد، سابروزا با صراحت گفت ایوان.
و فرض کنید یاد ایوان آخرین باری که داشتم به شما کمک می کردم چه اتفاقی برایم افتاد.
میخوای تو رو اینجوری ببینه
دوست داری او تو را ببیند... همینطور