line
stringlengths
5
329
آسیمه‌سر: آسیمه‌سار، آسیون، پریشان، حیران، دستپاچه، سرگردان، سرگشته، گیج، متحیر، متزلزل، مشوش، مضطرب، نوان
آش: با، سکبا، شوربا، وا
آشامیدن: خوردن، گساردن، نوش‌کردن، نوشیدن & تناول‌کردن، خوردن
آشامیدنی: شربت، مشروب، نوشابه، نوشیدنی & خوردنی
آشپز: پزنده، خوالگیر، خوراک‌پز، خورشگر، دیگ‌پز، طباخ
آشپزخانه: آشخانه، تنورخانه، طباخ‌خانه، مطبخ، مطعم
آشپزی: پخت‌وپز، طباخی، طبخ
آشتی: اصلاح، توافق، سازش، صلح، مسالمت‌جویی، مسالمت، مصالحه & جدال، ستیز، قهر
آشتی‌خواه: آشتی‌پذیر، آشتی‌جو، آشتی‌طلب، سازشگر، صلحجو، صلح‌طلب، مصلح & جنگ‌طلب، ستیزه‌جو
آشغال: 1 آخال، خاشاک، خاکروبه، زباله، سقط، کثافت، مزبله 2 بدردنخور، بنجل 3 فاسد، منحرف
آشغالدان: خاکروبه‌دان، زباله‌دان، مزبله، مزبله‌دان
آشفتگی: 1 بی‌نظمی، پاشیدگی، پراکندگی، پریشانی 2 اختلال، نابسامانی، هرج‌ومرج 3 آشوب، اغتشاش، بحران، تلاطم 4 شوریدگی، شیفتگی
آشفتن: آشوب‌به‌پاکردن، برآشفتن، به‌هیجان‌آمدن، پریشان‌شدن، خشمگین‌شدن، شوریدن، متلاطم‌شدن، مشوش‌شدن، ناراحت‌شدن
آشفته: 1 بی‌سامان، بی‌نظم، پراکنده، درهم، درهم‌برهم، ژولیده، متفرق، متلاطم، مختل، مغشوش، نابسامان، ناجور، نامرتب، نامنظم 2 آتشی، پریشان، پریشان‌حال، پریشان‌خاطر، خشمگین، 3 رنجیده، 4 سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب، ناراحت، نگران & آرام، بسامان، مرتب
آشفته‌خاطر: آسیمه‌دل، آشفته‌حال، پریش، پریشان، پریشان‌حال، پریشان‌خاطر، دلواپس، شوریده‌خاطر، مضطرب & آسوده‌خاطر، آسوده‌خاطری
آشکار: برملا، بی‌پرده، بین، پدیدار، پیدا، پیدا، جلوه‌گر، جلوه‌گر، جلی، جهر، ذایع، رک، روبرو، روشن، صریح، ظاهر، علنی، عیان، فاحش، فاش، مبرهن، محرز، محسوس، مرئی، مشخص، مشهود، معلوم، معین، منجلی، نامستور، نمایان، نمودار، واضح، هویدا & پوشیده، درخفا، غیب، مخفی،
آشکارا: آشکار، افشا، بی‌پرده، بین، پدیدار، پیدا، جلوت، جهراً، صریح، ظاهر، علانیه، علنا، علنی، علی‌الظاهر، فاش، مرئی، مشهود، معلوم، مکشوف، واضح، هویدا & پوشیده، درخفا، مخفی، مستور، ناآشکارا، نهانی، نهفته
آشکارایی: آشکاری، بداهت، روشنی، صراحت، وضوح، هویدایی & پوشیدگی، نهانی، نهفتگی
آشکوب: 1 اشکوبه، اشکوب، طبقه، مرتبه 2 آسمانه، سقف
آشنا: 1 انیس، خودی، خویش، دوست، شناخت، مالوف، مانوس، مونس، یار 2 شناسا، شناسنده، عارف 3 اخت، خودمانی 4 آگاه، بلد، مسبوق، وارد & 1 بیگانه 2 بیگانه، جاهل 3 بیگانه، غیر
آشنایان: اقوام، دوستان، رفقا، محارم & بیگانگان، غریبه‌ها
آشنایی: 1 دوستی، موانست، مودت 2 خویشاوندی، قرابت 3 آگاهی، شناخت، شناسایی، معارفه & بیگانگی، غربت
آشوب: اضطراب، اغتشاش، بلوا، بی‌نظمی، تشویش، جنگ، دعوا، شر، شغب، شورش، شوروغوغا، غوغا، فتنه، فساد، مجادله، ناامنی، نزاع، هرج، هرج‌ومرج، هلالوش، هیاهو & آرامش
آشوب‌طلب: آشوبگر، آنارشیست، اخلالگر، بلواچی، بلواگر، شورشگر، شورشی، غوغاطلب، غوغایی، فتنه‌انگیز، فتنه‌جو، هرج‌ومرج‌طلب & آرامش‌طلب، سلیم
آشوبگر: 1 آشوب‌طلب، اخلالگر، بلواطلب، شورشگر، فتنه‌جو، مخل، 2 مفتن، مفسده‌جو، هلالوش‌جو 3 دلبر، دلفریب، فتان، فتنه‌انگیز & آشتی‌طلب، سازشگر، مصلح
آشوبگری: شورشگری، فتانی، فتنه‌انگیزی، فتنه‌جویی & سلامت‌جویی
آشیان: 1 آشیانه، لانه 2 کلبه، کومه 3 خانه، ماوا، مسکن 4 آموت
آشیانه: 1 آشیان، کاشانه، لانه، نشیم، نشیمنگاه 2 ایستگاه، جایگاه
آغا: 1 خادم 2 خصی، خواجه 3 بی‌بی، بیگم، خاتون 4 زن، زوجه & آقا، ارباب
آغاز: ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست & پایان
آغازین: ابتدایی، ازلی، اولین، اولیه، بدوی، مقدماتی، نخستین & انتهایی
آغشتن: آلودن، آمیختن، اختلاط، خیساندن، قاطی‌کردن، مخلوطکردن، نم‌کردن
آغشته: 1 آمیخته، قاطی 2 مشوب 3 آلوده، ملوث 4 خیسانده، نم‌کرده
آغل: آخور، اصطبل، باره‌بند، ستورگاه، طویله
آغوش: 1 بر، بغل، پهلو، صدر، کنار 2 بنده، غلام، کنیز 3 قوش
آفاق: 1 جهان، دنیا، عالم، گیتی 2 افق‌ها، کرانه‌ها & انفس
آفت: آسیب، بلا، بیماری، زیان، صدمه، فتنه، مصیبت
آفتاب: خور، خورشید، شمس، مهر، هور & ماهتاب، مهتاب
آفتاب‌پرست: 1 حربا، سوسمار 2 کافر، مشرک 3 گبر، مجوس 4 آذرگون، آذریون 5 آفتاب‌گردان
آفتاب‌گردان: 1 چتر، سایبان 2 آفتاب‌پرست، آفتاب‌گردک
آفتابه: ابریق، لولهنگ، مطهره
آفریدگار: آفریننده، الله، ایزد، پروردگار، خالق، خدا، دادار، رب، کردگار، موجد، یزدان & مخلوق
آفریدن: ابداع، ایجاد، خلق، ساختن
آفریده: خلق، ساخته، مخلوق، مصنوع & آفریدگار، آفریننده
آفرین: 1 دعا، نیایش 2 تحسین، تعریف، تمجید، درود، ستایش، مدح 3 احسنت، به‌به، حبذا، خوشا، خه‌خه، زه، زهی، مرحبا، مریزاد، وه 4 خوشی، خیر، سعادت & لعن، نفرین
آفرینش: 1 ابداع، انشا، تکوین، خلق، خلقت، سرشت، صنع، طبیعت، فطرت، کون، نهاد 2 عالم، مخلوقات، هستی
آفرینشگر: خالق، خلاق، صانع، مبدع & ویرانگر
آفریننده: آفرینشگر، جان‌آفرین، خالق، بادی، سازنده، صانع، مبدع
آقا: 1 ارباب، افندی، خداوندگار، خواجه، سرور، سید، صاحب، کارفرما، مالک، مخدوم 2 بابا، پدر 3 شوهر، همسر & مخدوم
آقازاده: پسر، پدر، فرزند & بنده‌زاده
آقایی: 1 خواجگی، ریاست، سروری، مهتری، نقابت 2 بزرگواری & بندگی
آکادمیک: دانشگاهی، فرهنگستانی
آک: 1 آسیب، آفت، آهو، عیب، وصمت 2 بد، شرور، شریر
آکله: 1 ابرص، جذام، خوره 2 خورنده
آکندگی: 1 امتلاء، انباشتگی، پری 2 جمعیت 3 پرگوشتی & پراکندگی، خلاء
آکندن: 1 انباشتن، پرکردن، لبریزکردن 2 تدفین، خاک‌سپاری & تخلیه
آکنده: 1 انباشته، پر، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو 2 آخور، اصطبل، طویله 3 سمین، فربه & خالی
آکنه: 1 آگین، حشو، زائده 2 آستر، لایی
آگاه: آشنا، باخبر، بیدار، خبردار، خبره، خبیر، دانا، روشن‌ضمیر، شناسا، عارف، متنبه، متوجه، مخبر، مسبوق، مستحضر، مطلع، ملتفت، نبیه، وارد، واقف، هوشیار & ناآگاه
آگاه‌کردن: 1 آگاهاندن، آگاهانیدن، آگهی‌دادن، خبردادن، خبردارکردن، مستحضر ساختن، مطلع ساختن 2 باخبرکردن، بیدارکردن، واقف‌کردن، هوشیار ساختن & غافل‌کردن
آگاهانیدن: آگاه‌کردن، اخبار، اطلاع‌دادن، اعلام & بی‌خبرگذاشتن
آگاهی: 1 آگهی، اطلاع، خبر، وقوف 2 بینش، شناخت، علم، معرفت 3 دانایی، روشن‌ضمیری، هوشیاری 4 تامینات & جهالت، غفلت
آگهی: 1 اطلاعیه، اعلامیه، اعلان، تبلیغ 2 استحضار، اطلاع
آل: 1 اولاد، تبار، خاندان، دودمان، سلاله، سلسله، طایفه، عترت، قبیله، نسل 2 احمر، سرخ، قرمز 3 پری، جن، زائوترسان 4 سراب
آلات: ابزار، ادوات، اسباب، افزار، وسایل
آلاچیق: سایبان، کپر، کومه
آلاخون‌والاخون: آواره، بی‌خانمان، بی‌سروسامان، خانه‌بدوش، دربدر
آلاله: شقایق، لاله
آلامد: رایج، متداول، مد، مرسوم & دمده
آلایش: 1 ذمیمه، فجور، فسق، ناپاکی 2 آلودگی، آمیختگی، غل‌وغش
آلبوم: کلکسیون، مجموعه
آلت: 1 ابزار، اسباب، افزار، دستگاه، مایه، وسیله 2 اندام، عضو
آلت‌دست: بازیچه، ملعبه
آلغونه: روژ، سرخاب، گلگونه
آلودگی: 1 پلیدی، کثافت، ناپاکی 2 فجور، فسق، گناه 3 آغشتگی، آلوده‌شدن، درگیری 4 دین، قرض، وامداری 6 به‌انحطاطکشیده‌شدن، منحطشدن & تمیزی، عصمت
آلودن: 1 آغشتن، آلوده‌کردن، کثیف‌کردن، ملوث‌کردن & پالودن
آلوده: پلید، جنب، چرکین، چرک‌آلود، چرک، کثیف، ملوث، ناپاک، ناشسته، نجس & پاک، پاکدامن، تمیز، مبرا
آلوده‌دامن: بدکار، بدنام، بی‌عفاف، تردامن، فاسق، گناهکار & پاکدامن، عفیف
آلونک: بیغوله، جان‌پناه، زاغه، کلبه، کومه
آله: 1 شاهین، عقاب 2 سنبل‌الطیب
آماتور: دوستدار، غیرحرفه‌ای & حرفه‌ای
آماج: 1 آماجگاه، تیر، تیررس، مقصد، نشان، نشانه، هدف 2 پرتاب، تیررس
آماجگاه: آماج، نشانه، هدف
آمادگی: 1 بسیج، تدارک، تمهید، تهیه 2 استعداد، توان، توانمندی، قابلیت
آماده: 1 آراسته، بسیجیده، پرداخته، تامین، تهیه، حاضر، روبراه، ساخته، فراهم، مجهز، مرتب، مهیا 2 چالاک، سازمند، مستعد & نامهیا
آماده‌سازی: بسیجیدن، تجهیز، تعبیه، تمهید، مهیاسازی
آمار: 1 احصا، احصائیه، حساب، شمار 2 استقصا، پی‌جویی، تتبع
آماربرداری: آماردن، احصائیه، سرشماری
آماردن: 1 به‌شمارآوردن، شمردن، محسوب‌کردن 2 اهمیت‌دادن
آمارگر: شمارشگر، محاسب، محصی
آمارگیری: احصائیه، سرشماری
آماس: آماه، باد، برآمدگی، پف، پیله، تاول، تورم، دمل، نفخ، ورم
آماه: آماس، باد، برآمدگی، پف، نفخ، ورم
آمبولانس: بیمارکش، نعش‌کش
آمپول: سوزن
آمدوشد: ایاب‌وذهاب، تردد، رفت‌وآمد، مراوده
آمر: امرکننده، حاکم، فرمانده، کارفرما & مامور
آمرانه: باتحکم، تحکم‌آمیز، رئیس‌مابانه، قلدرانه
آمرزش: آمرزگاری، بخشایش، بخشش، غفران، مغفرت
آمرزگار: آمرزشکار، آمرزنده، بخشاینده، غفار، غفور