line
stringlengths
5
329
هوی‌پرست: شهوت‌پرست، شهوتران، عیاش، هوسباز، هوسران
هویت: 1 ماهیت 2 وجود، هستی 3 تشخص
هویج: زردک، گزر
هویدا: آشکار، آشکارا، بدیهی، پدید، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، مبرهن، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، نمودار، واضح & پنهان، پوشیده
هویدایی: آشکارایی، وضوح
هیاهو: الم‌شنگه، جنجال، خروش، داد، غریو، غلغله، غوغا، فریاد، ولوله، هلهله، همهمه، هنگامه
هیات: 1 پیکر، ریخت، شکل، قیافه، هیئت 2 عرض
هیئت: 1 حالت، نهاد، وضع 2 ریخت، شکل، شکل، صورت، ظاهر، قیافه 3 نشان
هیئت‌دولت: کابینه
هیبت: 1 آسا، سطوت، صلابت، صولت، مهابت، وقار، هیمنه 2 بیم، ترس، خوف، رعب، هراس 3 شکوه، عظمت، کبریا
هیجا: 1 آرزم، جنگ، رزم، ستیز، نبرد 2 هیاهوی‌نبرد
هیجان: اضطراب، تلاطم، شور، غضب، غلیان & آرامش
هیجان‌آور: شورانگیز، مهیج، هیجان‌انگیز، هیجانزا
هیجان‌انگیز: شورانگیز، مهیج، هیجان‌آور
هیچ: ابداً، اصلاً، بهیچوجه، بیهوده، پوچ، تهی، خالی، صفر، نابود
هیچکاره: بیکاره، بی‌هنر، تنبل، کاهل، ناکاره & همه‌کاره
هیچگاه: ابداً، اصلا، هرگز، هیچوقت & همواره، همیشه
هیچوقت: ابداً، اصلا، هرگز، هیچگاه & همواره، همیشه
هیربد: 1 آموزگار، آموزنده، استاد، معلم 2 داور 3 پیشوا، موبد، موبدموبدان
هیز: امرد، پشت‌پایی، کونی، مخنث، مفعول، ملو، نرم‌شانه
هیزم: چوب‌خشک، حطب، هیمه
هیکل: 1 اندام، بالا، بدنه، پیکر، تن، تنه، جثه، ریخت، شکل، قامت، قد 2 بتخانه، بت 3 معبد
هیمنه: سطوت، وقار، هیبت
هیمه: چوب‌خشک، حطب، هیزم
هیولا: عظیم‌الجثه، غول، غول‌آسا، غول‌پیکر
هیهات: آوخ، افسوس، ای‌دریغ، دریغ، دریغا، وااسفا، واویلا
یا: 1 الا، ای، ایا، هان، های 2 اگر 3 خواه
یائس: 1 یائسه، بی‌حیض 2 عقیم 3 مایوس، ناامید، نومید
یابس: خشک، قابض، یبوست‌آور
یابو: 1 اسب‌بارکش، استر، یابو 2 نفهم
یاخته: 1 سلول 2 آخته 3 آموخته، پرورده
یاد: 1 ذکر، یادآوری، یادکرد 2 حافظه 3 آموزش، تعلیم 4 خاطره 5 اندیشه، خاطر، فکر 6 یادبود، & فراموشی
یادآور: خاطرنشان، متذکر
یادآوری: تذکار، تذکر، خاطرنشان، ، یاد، یادکرد
یادبود: خاطره، یادگار، یادمان، یادواره
یادشده: مذکور، مزبور، نامبرده
یادکرد: تذکر، تذکیر، یاد، یادآوری
یادگار: 1 یادبود، یادمان 2 خاطره، یادواره
یادگیری: 1 آموزش، تعلم 2 آموزشی 3 تعلیم
یار: 1 جانانه، جانان، دلبر، دلداده، دلدار، محبوبه، محبوب، معشوق، نگار، ول 2 حبیب، خلیل، دوست، رفیق، صدیق، محب 3 صحابه، مصاحب، معاشر، همدم، همراه، هم‌صحبت، همنشین 4 پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، دوستدار، طرفدار، کمک، مددکار، معاضد، معاون، معین، ناصر، نصیر، یاور 5 هم‌بازی، هم‌تیمی & اغیار، دشمن
یارا: استطاعت، تاب، تحمل، توان، طاقت، فرصت، قدرت، قوه، مجال، مقاومت، نیرو
یارانه: 1 سوبسید 2 دوست‌وار، دوست‌وارانه & خصمانه، دشمنانه
یارو: 1 حضرت، طرف، فلانی، مکیم 2 یاردانقلی
یاره: 1 سینه‌ریز، طوق، گردن‌بند 2 دست‌برنجن 3 باج، خراج 4 تاب، تحمل، مقاومت، یارا
یاری: 1 اعانت، امداد، حمایت، خلط، دستگیری، رفاقت، عون، غوث، کمک، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضدت، معاونت، هم‌دستی، همراهی، یاوری 2 دوستی، مصادقت
یاری‌جویی: استعانت، استمداد، کمک‌خواهی، کمک‌طلبی، مددخواهی
یاریگر: پشتیبان، حامی، ظهیر، مددکار، معاضد، ناصر
یاسا: 1 قانون 2 سزا، سیاست، قصاص، کیفر
یاسر: 1 چپ، یسار 2 قمار، میسر 3 قمارباز، مقمر، ، یسیر
یاسمن: سمن، یاسمین
یاغ: سرکش، طاغی، گردنکش، نافرمان، یاغی & رام، مطیع
یاغی: سرکش، شورشی، طغیانگر، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، متمرد، نافرمان & رام، مطیع
یاغیگری: تجاسر، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، نافرمانی & اطاعت، فرمانبری
یافتن: 1 پیدا کردن، جستن، کشف 2 درک کردن، فهمیدن & گم کردن
یال: 1 گردن 2 زور، قدرت، قوه
یاور: 1 پشتیبان، حامی، دستگیر، دستیار، ظهیر، کمک، مددکار، معاون، معاضد، معین، ناصر، نجده، نصیر، یار 2 سرگرد
یاوری: تایید، عون، کمک، مدد، معاضدت، نصرت، همرایی، یاری
یاوه: اراجیف، بی‌معنی، بیهوده، پوچ، ترهات، جفنگ، چرت، چرند، حرف‌مفت، ژاژ، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مزخرف، مهمل، هذیان، هرز، یافه
یاوه‌درا: بیهوده‌گو، ژاژاخا، هرزه‌خا، یاوه‌سرا
یاوه‌سرا: بیهوده‌گو، ژاژخا، لیچارباف، مهمل‌باف، یاوه‌درا
یاوه‌گو: پراکنده‌گو، فضول، وراج، هرزه‌درا
یاس: بی‌مرادی، حرمان، دلسردی، دلشکستگی، ، سرخوردگی، ناامیدی، ناکامی، نامرادی، نومیدی & امید
یاس‌آمیز: نومیدانه، یاس‌آلود & امیدوارانه
یبس: خشک & لین
یبوست: خشکی، قبض & لینت
یبوست‌آور: یابس، یبوست‌زا & ملین
یتیم: 1 بی‌پدر، پدرمرده 2 بی‌مانند، بی‌نظیر
یتیم‌خانه: پرورشگاه، دارالایتام
یحتمل: احتمالاً، شاید، محتملاً & محققاً
یخ: 1 بارد، یخ‌بندان 2 بی‌لطف، بی‌مزه، خنک، لوس
یخ‌زدگی: انجماد، تجمد، یخ‌بندان
یخ‌زده: بسته، ، منجمد، یخ‌بسته
یخبندان: برودت، سرما، یخ‌زدگی
یخه: جیب، گریبان، یقه
ید: 1، دست 2 سلطه، قدرت، نفوذ 3 ارتباط، رابطه
یدکی: اضافی، زاپاس، یدک
یراق: 1 چفت، قفل 2 اسباب، اسلحه، سازوبرگ، فراویز
یرغو: استنطاق، بازپرسی، سیاست
یزدان: آفریدگار، الله، ایزد، پروردگار، جان‌آفرین، خدا، رب & شیطان
یزدانی: الهی، ایزدی، ربانی، صمدانی & شیطانی
یزک: پیش‌قراول، دیده‌بان، دیده‌ور، قراول
یسار: 1 چپ، میسره، یاسر 2 استطاعت، تمول، توانگری 3 شوم، نامیمون & یمین
یسر: 1 آسانی، سهولت، یسیر 2 توانگری & عسر
یغما: تاراج، تالان، چپاول، غارت، غنیمت، نهب
یغماگر: تاراجگر، چپاولگر، چپوچی، غارتگر
یقظه: 1 بیداری 2 شب‌زنده‌داری، شبگیری & نوم
یقه: جیب، گریبان، یخه
یقین: 1 اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت 2 بی‌شبهه، بی‌گمان، حتمی، قطع، مسلم
یقیناً: البته، بالقطع، بدرستی، براستی، بی‌تردید، بی‌شبهه، بی‌گمان، قطعاً، محققاً، مسلماً، مطمئناً
یقینی: 1 حتمی، قطعی، محقق، مسلم 2 اعتقادی، باوری
یکتا: 1 تنها، فرد، مفرد، منفرد، واحد، وحید، یگانه 2 بی‌مانند، بی‌نظیر، بی‌همال، بی‌همتا 3 یک‌دانه، یک‌عدد
یکتاپرست: حنیف، خداپرست، موحد & بت‌پرست
یک‌ثلث: سه‌یک
یکجا: روی‌هم‌رفته، کلاً، مجموعاً، یک‌کاسه
یک‌جانبه: یک‌جهته، یکراهه، یکسویه، یک‌طرفه & چندجانبه
یک‌جهت: هم‌آهنگ، همرس، یک‌سو
یکدل: بی‌ریا، صمیمی، متفق، متفق‌القول، مخلص