englisg
stringlengths 2
112
| persian
stringlengths 2
104
|
---|---|
a wool skirt | یک لباس پشمی |
after school | بعد از مدرسه |
Albert's mother is cooking us dinner. | مادر آلبرت برایمان شام میپزد. |
Alex loves to travel. They take photos of all the places they visit. | الکس عاشق مسافرت است. او از هر مکانی که دیدن میکند عکس میگیرد. |
All my children go to school here. | همه بچههای من اینجا مدرسه میروند. |
All of the children live at home. | همه بچهها در خانه زندگی میکنند. |
All the girls are learning English. | همه دخترها دارند انگلیسی یاد میگیرند. |
All those children go to school here. | همه آن بچهها اینجا مدرسه میروند. |
Although they had the best car ever they sold it to buy a new house | علیرغم اینکه بهترین ماشین را داشتند آن را فروختند تا خانه بخرند |
an iron mask | یک ماسک آهنی |
Andrew is a workaholic. He needs to take it easy and rest for a while. | اندرومعتاد به کار است. بهتر است که او کمی به خود آسان بگیرد و استراحت کند. |
Angela doesn’t drive to work. She goes by bus. | آنجلا با ماشین سرکار نمیآید. او با اتوبوس میرود. |
Are you studying hard? | سخت درس میخوانی؟ |
As I was watching television the telephone rang. | موقعی که داشتم تلویزیون تماشا میکردم تلفن زنگ زد. |
At eight o’clock we are usually having breakfast. | در ساعت 8 ما معمولا صبحانه میخوریم. |
Attorney General's duty | وظیفه دادستان کل |
Based on my father's will the condo is now ours. | بر اساس خواستهی پدرم آپارتمان الان برای ماست. |
Be careful with that knife. You might cut yourself. | مراقب آن چاقو باش. ممکن است خودت را ببری. |
Be careful with that knife. You might cut yourself. | مراقب آن چاقو باش. ممکن است خودت را ببری. |
Be careful with the glass. It might get broken. | مراقب لیوان باش. ممکن است بشکند. |
Beatrix Potter wrote ‘The Tale of Peter Rabbit’. | بیتریکس پاتر داستان پیتر خرگوشه را نوشت. |
before 2004 | قبل از سال 2004 |
Ben has been studying the whole night. | بن کل شب را مطالعه میکرد. |
Bill Clinton was the president of the US. | بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود. |
Billiards is easier than pool or snooker. | بیلیارد از بازی پول و اسنوکر آسانتر است. |
Birmingham is 250 kilometers away from London. | بیرمنگهام 250 کیلومتر از لندن دورتر است. |
Birmingham is 250 kilometers from London. | بیرمنگهام 250 کیلومتر تا لندن فاصله دارد. |
Birmingham was 250 kilometers off. | بیرمنگهام 250 کیلومتر دورتر است. |
Both brothers work with their father. | هر دو برادر با پدرشان کار میکنند. |
Both of my younger brothers are married. | هر دو برادر کوچکتر من متاهل هستند. |
Both those suitcases are mine. | هر دوی این چمدانها مال من است. |
By 11 o’clock I had read five pages. | تا ساعت 11 من پنج صفحه خوانده بودم. |
Can you tell me which one is your child? | میتوانی بگویی کدام یک فرزند تو است؟ |
Carla made him cry. | کارلا گریه او را درآورد. |
Childhood experiences make us who we are. | تجربیات کودکی ما را به آنچه هستیم تبدیل میکنند. |
Children should look up to their parents. | بچهها باید از والدینشان الگو بگیرند. |
Chris and I are having a baby and I feel like it's a boy. | کریس و من قرار است که بچهدار شویم و من حس میکنم که اون یک پسر باشد |
Come on I will help you sort the files. | بیا من کمکت خواهم کرد فایلها را مرتب کنی. |
Computers are very expensive. | کامپیوترها بسیار گران قیمت هستند. |
Dad can I borrow the car? | بابا میتوانم ماشین را قرض بگیرم؟ |
Did she play tennis when she was younger? | آیا او وقتی جوانتر بود تنیس بازی میکرد؟ |
Did you search carefully?Maybe it is under them | درست و حسابی دنبالشان گشتهای؟ شاید زیر آنها باشد |
Do you ever go to the cinema at the weekend? | آیا تا به حال آخر هفته سینما رفتهای؟ |
Do you sell old books? | آیا کتابهای قدیمی میفروشید؟ |
Do you still live with your parents? | آیا هنوز با پدر و مادرت زندگی میکنی؟ |
Do as you're told | کاری که من میگویم بکن. |
Do not talk in the class room. | در کلاس صحبت نکن. |
Do Rita and Angela live in Manchester? | آیا ریتا و آنجلا در منچستر زندگی میکنند؟ |
Do you know Brian? | برایان را میشناسی؟ |
Do you play the piano? | آیا پیانو مینوازی؟ |
Does Jack play football? | آیا جک فوتبال بازی میکند؟ |
Don’t worry he will have repaired the bike by then. | نگران نباش او تا آن موقع دوچرخه را تعمیر خواهد کرد. |
Drinking a cup of tea after waking up is refreshing. | نوشیدن یک لیوان چای پس از بیدار شدن حس تازگی میدهد. |
Drinking a cup of tea after waking up Mary turned on the TV. | مری در حالی که بعد از بیدار شدن چای مینوشید تلویزیون را روشن کرد. |
Drinking wine heavily is bad for your health. | شراب خوردن زیاد برای سلامت شما مضر است. |
Driving a car carelessly will cause great trouble. | راندن بیاحتیاط یک ماشین موجب خطر بزرگی میشود. |
Driving carelessly is a bad idea. | راندن بیاحتیاط ایده بدی است. |
during the summer holidays | حین تعطیلات تابستان |
Each student had a gift delivered to them | هر دانشآموز یک هدیه داشت که به او ارسال شد |
Economics is a very difficult subject. | اقتصاد درس بسیار سختی است. |
Elvis Presley himself sang the final song. | خود الویس پریسلی آهنگ آخر را خواند. |
Everybody knows her | هر کسی او را میشناسد |
Everybody enjoyed the concert. They stood up and clapped. | همه از کنسرت لذت بردند. آنها ایستادند و کف زدند. |
Everyone was shouting. | همه داشتند داد میزدند. |
Everything depends on President Obama. | همه چیز بستگی به رئیسجمهور اوباما دارد. |
Everything was wet. It had been raining for hours. | همه چیز خیس بود. ساعتها باران باریده بود. |
Exercising is good for your body. | ورزش برای بدن شما مفید است. |
Exercising too hard can make one get muscle cramps. | ورزش سنگین ممکن است باعث گرفتگی عضله افراد شود. |
Fire fighters couldn't get him out | آتشنشانها نتوانستند او را بیرون بکشند |
Fred is the strongest. | فرد قویترین است. |
French prime minister is to visit Tehran. | نخست وزیر فرانسه از تهران بازدید خواهد کرد. |
George had hopes of promotion. | جرج امید ترفیع داشت. |
George is a student. | جرج دانشآموز است. |
Get lost | گمشو |
Girls normally do better in school than boys. | دخترها معمولا در مدرسه عملکرد بهتری نسبت به پسرها دارند. |
Go away. | دور شو. |
Go | برو |
Hanna gets the chef to cook for the dinner. | هانا از سرآشپز میخواهد شام بپزد. |
Hanna got along well with Tony. | هانا با تونی به خوبی کنار میآید. |
Have you cleaned your teeth? | آیا دندانهایت را مسواک زدهای؟ |
Have you fixed the car yet? | آیا هنوز ماشین را تعمیر کردهای؟ |
Have you ever seen a ghost? | آیا تا به حال روح دیدهای؟ |
Have you finished your homework yet? | آیا هنوز تکلیفت را تمام نکردهای؟ |
He always helps her to get through the hard times. | او همیشه به او کمک میکند سختیها را پشت سر گذارد. |
He asked if I was ready. | او پرسید آیا آماده شدم یا نه. |
He ate a bowl of rice on his own. | او یک کاسه برنج را به تنهایی خورد. |
He could hardly walk. | او به زحمت میتوانست راه برود. |
He crashed his car into a tree. | او ماشینش را به درخت کوبید. |
He decided to agree to start learning to bake German pastries. | او تصمیم گرفت یادگیری پخت شیرینیهای آلمانی را قبول کند. |
He didn't have any money so he just had to make do. | او هیچ پولی نداشت پس فقط باید فقط تا میکرد. |
He expects to complete the project in June. | او انتظار دارد پروژه در ماه ژوئن تکمیل شود. |
He finally confessed that he had been having an affair with a women from the neighborhood. | او بالاخره اعتراف کرد که با زنی در محله رابطه داشته است. |
He fired a pistol to start the race. | او تفنگی شلیک کرد تا مسابقه را شروع کند. |
He forced me to study math at school. | او مجبورم کرد در مدرسه ریاضی بخوانم. |
He gave me a nasty kick on the leg. | او لگد بدی به پای من زد. |
He gave me a three weeks' notice before he quitted his job. | او سه هفته پیش از استعفایش به من خبر داد. |
He gave me some useful advice. | او چند نصیحت مفید به من گفت. |
He gave money to the poor. | به فقرا پول داد. |
He goes running every evening after supper. | او هر شب بعد از شام میدود. |
He got hungry in the evening. | او شب گرسنه شد. |