id
stringlengths 1
7
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 40
186k
| url
stringlengths 37
43
|
---|---|---|---|
282281 | پسک سفلی | پسک سفلی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران که در شمال غرب شهرستان خوی واقع شدهاست.
مردم این روستا به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند. دین مردم این روستا اسلام و از لحاظ مذهب صد در صد مردم مسلمان
شیعه هستند.
مناظر دیدنی روستا.
۱ـ چشمانداز کوه اورین که در بعضی کتب جغرافیایی بزرگترین قله آذر بایجان غربی نامیده شده.
۲ـ قرار گرفتن در مسیر آبشار بدلان.
۳ـ باغهای سیب وگیلاس.
۴ـ رودخانه الند چای که از کنار این روستا میگذرد.
۵ـ مزارع آفتابگردان و کدو.
جمعیت.
این روستا در دهستان فیرورق قرار داشته و به عنوان مرکز دهستان طبق آخرین آمار ۱۳۸۸ حدود ۲۰۲۵ نفر جمعیت دارد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282281 |
282282 | پیرموسی (خوی) | پیرموسی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان فیرورق قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۵۴۴ نفر (۱۲۲ خانوار)
بودهاست.مردم این روستا به زبان ترکی آذربایجانی سخن میگویند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282282 |
282283 | اسمعیلکندی | اسمعیلکندی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۷ نفر (۸ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282283 |
282285 | خنجرخان | خنجرخان، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۳۰۷ نفر (۶۸ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282285 |
282286 | فنایی (خوی) | فنایی روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران. در حدود چهار کیلومتری جنوب شهر خوی و دو کیلومتری پل تاریخی خاتون قرار گرفتهاست. این روستا از توابع دهستان قرهسو بخش مرکزی شهرستان خوی است.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۷۲۳ نفر (۲۰۶ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282286 |
282287 | قراجلو (خوی) | قراجلو، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۴۹ نفر (۱۲ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282287 |
282288 | سید تاجالدین | سید تاجالدین، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۲۳۴۷ نفر (۳۰۱۸ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282288 |
282289 | خاک مردان | خاک مردان، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
علی خاکمردانی ( ۱۲۹۲ _ ۱۳۵۰ ق) فقیه اصولی عارف متکلم شاعر شیعه و از شاگردان آخوند خراسانی و صاحب تالیف در یازده علم مختلف از این روستا میباشد
آثار علی بن علی رضا خاکمردانی عبارتند از:
تذكرة العارفين
تشريح الصدور فى وقايع الامام و الدهور
التعادل و التراجيح
تعديل الاوج و الحضيض فى نفى الجبر و التفويض
ديوان شعر
الرسالة الطبية
رسالة فى التناقض بين القضيتين
شرح القصيدة العينية للسيد حمزة
شرح القواعد؛
عقد الفرائد
عقد النكاح و الاخبار و الانشاء
لسان التكملة
منتخب الاشعار
الوجيزة فى ردّ الوهابية
وسيلة القربة فى شرح دعاء الندبة
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۶۵۰ نفر (۱۴۱ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282289 |
282290 | شوربلاغ (خوی) | شوربلاغ، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۱۸۲ نفر (۲۱۵ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282290 |
282291 | گروککندی | گروککندی، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۳ نفر (۵ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282291 |
282292 | ملا جنود | ملا جنود، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
جمعیت.
این روستا در دهستان قرهسو قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۷۷۷ نفر (۱۴۴ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282292 |
282293 | دیزج دیز | دیزج دیز شهری است از توابع بخش مرکزی شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران. شهر دیزج دیز در تقسیمات کشوری در سال ۱۳۸۷ از روستا به شهر ارتقاء یافتهاست، این شهر در وسط دشت وسیع ۴۵۰۰ هکتاری جنوب شرقی خوی و با ارتفاع ۱۱۶۱ متر از سطح دریا قرار ارد. از شمال به شهرک ولیعصر و شهر خوی، از جنوب به حوزه استحفاظی تسوج (آذربایجان شرقی) و از طرف شرق به کوههای قازان و از طرف غرب به فرودگاه خوی و نیروگاه سیکل ترکیبی خوی منتهی میشود. براساس آخرین بررسیهای آماری در سال ۱۳۹۰ که ۷۸۹۶ نفر جمعیت دارد وسعت شهر در وضع موجود ۲۹۲ هکتار میباشد. زبان اصلی و رایج در این منطقه ترکی آذربایجانی میباشد دیزج دیز با توجه به موقعیت استراتژیک و کاربردی و اقتصادی و قرارگیری منطقهای جزو شهرهای مهاجرت پذیر میباشد و تقریباً ۹۸ درصد اهالی این شهر بومی این شهر بوده و از قدیمالایام در این منطقه ساکن هستند و شیعه مذهب هستند.
به خاطر پیشرفتهای روزافزون این روستا به شهر تخمه آفتابگردان تبدیل شد. سپس با ارتقاء دیزج دیز از روستا به شهر، شهرداری در این شهر در سال ۱۳۸۷تأسیس گردید که با تصویب شورای اسلامی شهر دیزج دیز هادی نقیبی به عنوان اولین شهردار شهر دیزج دیز انتخاب و ۶ سال به عنوان شهردار در این شهر فعالیت نمودند. با اتمام دوره سوم شورایهای اسلامی شهر و روی کار آمدن شوراهای اسلامی دوره چهارم اعضا این شورا قدیر محمدی را به عنوان شهردار انتخاب کردند پس از گذشت تنها ۶ ماه از فعالیت محمدی با انتخاب ایشان به عنوان معاون مدیر کل و مدیر آموزش و پرورش شهرستان خوی آقای مهندس مصطفی سبحانوردی با اکثریت آرای شورای اسلامی به عنوان اولین شهردار بومی این شهر انتخاب شد.
در مورخه ۹ آذر ماه ۱۳۹۶ طی مراسمی با حضور جناب آقای مهندس نجفی معاونت محترم مدیر کل دفتر امور شهری و شوراهای استانداری آذربایجان غربی، بخشدار محترم بخش مرکزی آقای مهندس ابراهیم اوغلی، اعضای محترم شورای اداری شهرستان، روسا ومدیران محترم ادارت و سازمانها، اعضای محترم شورای اسلامی و اهالی شریف شهر دیزج دیز، از زحمات آقای مهندس سبحانوردی شهردار سابق و آقای مهندس کاری سرپرست شهرداری دیزج دیز تقدیر و با حکم استاندار محترم آذربایجان غربی جناب آقای شهریاری، آقای علی نقی لو به عنوان شهردار شهر دیزج دیز انتخاب گردید
جمعیت.
این شهر بر اساس سرشماری سال۱۳۹۰ جمعیت آن۷۸۹۶ نفر (۲۱۱۹ خانوار)
بودهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=282293 |
284940 | حرم امام رضا | حرمِ امام رضا یا حرم رضوی آرامگاه علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان دوازده امامی است. این مکان که در مرکز شهر مشهد در خراسان رضوی، ایران واقع شده، نزد شیعیان امامی بهعنوان «حرم» و مکانی مقدس گرامی داشته میشود. این زیارتگاه سالانه بازدیدکنندگان زیادی دارد. این آرامگاه، تنها مقبره یک امام شیعه در کشور ایران است.
دیرینگی قدیمیترین بخشهای این حرم به سال ۶۱۰ ه.ق (دههٔ ۱۲۳۰ م) میرسد. از دورهٔ تیموریان همزمان با نوسازی بسیاری از بناهای کهن خراسان در توس، هرات و نیشابور، به این مکان نیز توجه ویژهای شد. بسیاری از ساختمانهای این حرم از دورهٔ صفویان بهویژه روزگار شاه تهماسب یکم بهجا ماندهاست. وسعت حرم در طول این بازسازیها از ۱۲ هزار مترمربع به مساحت کنونی آن در حدود یک میلیون متر مربع رسیدهاست که آن را تبدیل به یکی از بزرگترین اماکن مذهبی جهان کردهاست. این بنا در دورههای مختلف حکومت در ایران، مورد توجه شاهان قرار گرفتهاست و بارها توسط دودمانهای حکومتی مختلف، بازسازی و توسعه یافتهاست. از تاریخچه حرم تا پیش از دوره سامانیان اطلاع اندکی در دست است و تنها به داشتن بقعهای مشهور به بقعه هارونیه که علی بن موسی الرضا در آن دفن شدهاست اشاره شدهاست.
حرم امام رضا مجموعهای است با کانونِ آرامگاهِ علی بن موسی الرضا که دیگر مسجدها، آرامگاهها، رواقها، صحنها، کتابخانهها و موزهها را دربر میگیرد. نقطه مرکزی حرم که محل دفن علی بن موسی الرضاست، به روضه منوره مشهور است و فضایی چهارگوش با طول و عرض تقریبی ۱۰ متر است. در گرداگرد این فضا، رواقها، مساجد و صحنهایی هستند که هر کدام مربوط به دوره تاریخی مشخصی هستند. قدیمیترین و نزدیکترین بنای متصل به روضه منوره، مسجد بالاسر است. مسجد گوهرشاد که اولین مسجد جامع مشهد نیز بود در فضای حرم قرار گرفتهاست. در فضای روضه منوره، یک ضریح موجود است که از جنس نقره و طلا است. وجود ایوانها، رواقها و مدرسهها در گرداگرد حرم، به وسعت این حرم افزودهاست. هماکنون ۲۱ رواق، چهار ایوان، چهار مدرسه، دو سقاخانه، ۹ صحن و شش بست در حرم گزارش شدهاست. علاوه بر موارد یادشده، مقبرههای بسیاری نیز در حرم وجود دارند.
از مراکز وابسته به حرم میتوان به آستان قدس رضوی اشاره کرد که مدیریت و اداره حرم را عهدهدار است. ریاست این نهاد بر عهده متولیان است که در دورههای مختلف حکومتی، با شرایط و ویژگیهای مختلفی وضع میشدند. علاوه بر بناهای زیارتگاهی حرم امام رضا، کتابخانه، موزه، دارالشفاء، مهمانسرا، نقارهخانه و چند بنای دیگر نیز به این حرم متعلق است.
پیشینه.
علی بن موسی الرّضا (به ؛ زادهٔ ۱۱ ذیقعدهٔ ۱۴۸ هجری قمری / ۲۹ دسامبر ۷۶۵ میلادی – درگذشتهٔ آخر صفر ۲۰۳ هجری قمری / ۵ سپتامبر ۸۱۸ میلادی)، فرزندِ موسی بن جعفر و نجمه خاتون و از نسل محمد، پیامبر اسلام، است. او امام هشتم شیعیان دوازدهامامی بعد از پدرش موسی کاظم و پیش از پسرش محمد تقی است. بیهم دائو میگوید بهنظر میرسد که همهٔ منابع، موافق هستند که وی از نظر سیاسی ساکت و علاقهمند به تعلیم دینی بودهاست. برنارد لوئیس میگوید علی بن موسی در بخشِ بزرگی از زندگیاش، نقشی سیاسی نداشت، اما بهخاطر علم و تقوایش معروف بود. علی بن موسی الرّضا تا سال ۱۷۹ ه.ق که پدرش، موسَی بنِ جَعفَر، در مدینه میزیست، در همراهیَش بهسر میبُرد. پس از دستگیری و انتقالِ موسی کاظم به عراق توسط هارون، اموال و دستورهای پدر به وی میرسید و رسیدگی به امور شیعیان و پرداخت طلب، به وکالت از پدرش توسط وی انجام میشد. او در دوران امامتش در عهد هارون، در صریا زندگی میکرد. دوران پنج سالهٔ خلافتِ امین به جنگ میان امین و مأمون گذشت. علی بن موسی الرّضا خویش را از این درگیری برکنار داشت. این دوران، آرامشی نسبی برای فعالیتهای علی بن موسی الرّضا بهوجود آورد و وی فرصت گسترش تعالیم خویش را یافت. با مرگِ امین و بهحکومت رسیدنِ مأمون، خلیفه با بحرانهای فراوانی مواجه شد. مأمون تصمیم گرفت با منصوب کردنِ او به جانشینیاش، حمایتِ گروههای مختلف شیعه را به سمت خود جلب کند. بهگفتهٔ جعفر مرتضی عاملی، مورخ شیعه، مأمون و مشاورانش برای آرام کردن علویان در خراسان و سایر سرزمینهای اسلامی، به فکر انتصاب یکی از علویان به مقامِ ولایتعهدی افتادند. از بین آنها، علی بن موسی الرضا بهجهت منزلت و اعتبار و نیز عدم شرکت در قیام علیه حکومت، بهترین گزینه بود.
بر همین اساس، در سال ۲۰۰ ه. ق، مأمون برای علی بن موسی الرّضا دعوتنامهای جهت آمدن به مرو نوشت و رَجاءِ بنِ اَبیضَحّاک، دایی فضل بن سهل و غلامی بهنام فِرناس یا یاسر را فرستاد تا همراه او در این سفر باشند. از سوی دیگر، شیخ صدوق، محدث شیعه، چنین گزارش میکند که مأمون در نامهنگاریهای متعدد، از علی بن موسی درخواستِ عزیمت به مرو را میکرد و علی بن موسی این درخواست را با بهانهها و دلایل گوناگون رد مینمود. این امتناع سبب شد تا مأمون بهاجبار علی بن موسی را به مرو بیاورد. بهگزارشی که صدوق، محدث شیعه، در "عیون اخبارَ الرّضا" نقل میکند، پس از رسیدن علی بن موسی الرضا به مرو، مأمون در ابتدا پیشنهاد کرد تا از خلافت بهنفع خلافت علی بن موسی کنارهگیری کند. علی بن موسی در ردِّ ادعای مأمون به او گفت: «اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تنت کرده، از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی؛ اما اگر خلافت متعلق به تو نیست، اجازه نداری چیزی که متعلق به تو نیست را به من ببخشی.» پس از آن، مأمون پیشنهاد ولایتعهدی را داد، اما علی بن موسی الرّضا از پذیرش این پیشنهاد سرباز میزد. علی بن موسی نزدیک به دو ماه در برابر پیشنهادِ ولایتعهدی مقاومت کرد و در نهایت با اکراه، آن را پذیرفت، بهشرط اینکه هیچ فعالیت حکومتی رسمی انجام ندهد. منابع بعدیِ امامیه مانند "عیون اخبار الرّضا"، تأکید میکنند که علی بن موسی ولایتعهدی را تنها بدین دلیل که به مرگ تهدید شده بود، پذیرفت. اولین موج مخالفتها در انتصاب علی بن موسی، از جانب برخی از سران کاخ مأمون گزارش شدهاست. طبق آنچه صدوق نقل میکند، دلیل این افراد، کینه شخصی از علی بن موسی بودهاست. تصمیمِ شگفتآورِ ولایتعهدیِ علی بن موسی الرّضا که از سوی خلیفه گرفته شد، بیدرنگ مخالفتِ شدیدِ گروههای مخالف بهویژه عباسیان را برانگیخت و این مخالفت حتی در خراسان بزرگ — که زیر نفوذِ وزیر ایرانیتبار، فضل بن سهل بود — دیده میشد. فشارهای حزبِ مخالف خلیفه در بغداد، او را از این تصمیم پشیمان کرد. نگرانی آنان بهخاطر بیرون آوردنِ امپراتوری اسلامی از دست عباسیان توسط علویان و ایرانیها بود. اعضاء این حزب مخالف در بغداد بیعتِ خود با مأمون را شکستند و عمویش ابراهیم بن مَهدی (د. ۲۲۴ ه.ق/۸۳۹ م) را بهعنوانِ خلیفه در ۲۸ ذیحَجّهٔ ۲۰۱ ه.ق/۱۷ ژوئیهٔ ۸۱۷ م منصوب کردند. با رسیدن خبر عزل مأمون به مرو، علی بن موسی الرّضا پیشنهادِ عزل خویش از ولایتعهدی را به مأمون داد، اما در مقابل مأمون تصمیم گرفت به بغداد برگردد و از حقش دفاع کند. در دوم شَعبانِ سال ۲۰۲ ه. ق، شش ماه پس از استعفای فضل بن سهل از وزارت، هنگامی که مأمون بههمراه ولیعهد و دربار، قصدِ غرب کرده بود، فضل در سرخس توسط چند تن از فرماندهان سپاه با ضربات چاقو در حمام کشته شد. بهگزارش قرشی، دو روز بعد وقتی کاروان مأمون به توس رسید، علی بن موسی بیمار شد و درگذشت. به گزارش بیهم دائو، بیشتر منابع نزدیک به واقعه — از جمله منابع امامیه — از دلایل طبیعی به عنوان علت درگذشت علی بن موسی یاد کردهاند و در گزارشهایی که به قتل وی دلالت دارند، اشارهای مبنی بر دست داشتن مأمون در آن نکردهاند. اما در اکثر منابع امامیه از قرن چهارم هجری به بعد و به تبع آنها، منابع اهل سنت، نظریه به قتل رسیدن علی بن موسی الرضا به دستور مأمون و بر اثر مسمومیت مطرح شد.
کاشیکاری معرق در قسمت بالای سر ضریح
<templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/>
ترجمه:
در طوس دو قبر قرار دارد، قبر بهترین مردم و قبر بدترین آنان؛ این است از عبرتهای روزگار، نه ناپاک از نزدیکی به فرد پاک سودی میبرد و نه شخص پاک از نزدیکی به شخص ناپاک ضرری. (شعر دعبل خزاعی شاعر عرب معاصر علی بن موسی الرضا)
دفن علی بن موسی الرضا.
بنابر معتبرترین گزارشها، درگذشت علی بن موسی در آخرین روزِ صفر سال ۲۰۳ ه.ق اتفاق افتادهاست. تاریخهای دیگری در همان محدودهٔ ماه صفر برای این واقعه ذکر شدهاست. علی بن موسی درحالیکه در سناباد — محل دفن هارون — متوقف شده بود، در حومهٔ نوغان در طوس درگذشت. خلیفه از گروهی از علویان و خویشاوندان علی بن موسی الرّضا از جمله عمویش، محمد بن جعفر، درخواست کرد تا پیکر علی بن موسی را بررسی و تأیید کنند که او به مرگ طبیعی درگذشته است و دستور داد که پیکرش در کنار قبر پدرِ خویش، هارون، در منزل حُمَیْد بن قَحْطَبهٔ طایی در سَناباد در نزدیکیِ نوغان به خاک سپرده شود. مأمون غم و اندوهِ بسیاری از خود نشان داد و بنابر گزارشها بدون عَمامه در مراسمِ تشییع پیکر حاضر شد و بهمدت سه روز در آنجا به عزاداری پرداخت. بااینحال بسیاری از منابع، او را متهم به دست داشتن در مسمومیتِ علی بن موسی الرّضا دانستهاند. پیکر رضا را در سمت بالاسرِ قبرِ هارون دفن کردند. بهگزارش شیخ صدوق، محدث شیعه، علی بن موسی الرّضا در سفر بازگشتش از مرو، هنگام ورود به سناباد و بر سر قبر هارون، به هَرثَمَة بن اَعیَن خبر دفن شدنش در بالاسرِ هارون را داد. سپس از نیت مأمون برای دفن پیکرش در کنار هارون پرده برداشت و به هرثمه اطمینان داد که پایینِ پا و پشت سرِ هارون بهخاطر سختی، زمین شکافته نمیشود و مأمون مجبور است که او را در بالاسرِ هارون دفن کند. بنابر روایت دیگری از شیخ صدوق، در "عیون اخبار الرّضا"، بهنقل از هرثمه، بعد از آنکه وی مسموم شد، فرزندش، محمد بن علی، — که پیش از آن در مدینه بود — بهصورتِ معجزهگونهای به خراسان آمد و پدرش را پیش از تغسیل و تکفین مأمون، غسل و کفن نمود. مأمون بهمدت یک روز، درگذشت علی بن موسی الرّضا را از مردم مخفی کرد و در روز بعد، پس از اطلاع مردم از درگذشت علی بن موسی الرّضا و اجتماع و اعتراضشان، از محمد بن جعفر خواست تا مردم را پراکنده کند. سپس دستور داد تا شبانه او را دفن نمایند.
پیشینه بنا.
بنا بر گزارشی از طبری و یاقوت به نقل از تقی بینش در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسی، در سناباد عمارتی ییلاقی وجود داشت و افرادی از رجال دولتی آن زمان مانند جنید بن عبدالرحمن و حُمَید بن ابیغانم طایی در آن اقامت داشتند. در برخی از منابع تاریخی این عمارت را دارِ حُمَید بن قَحْطَبَه گفتهاند و آن را مِلک شخصی وی دانستهاند. تقی بینش همچنین احتمال میدهد که بنای اصلی در دورهٔ جنید بن عبدالرحمن — که از سال ۱۱۱ تا ۱۱۶ ه.ق فرمانروای خراسان از جانب هشام بود و اغلب در نیشابور یا طوس اقامت داشت — ساخته شدهباشد و دیگران آن را توسعه داده باشند. ساختمان حرم در باغ حمید که یک ارگ حکومتی بوده قرار داشت و مالکیت آن در اختیار حمید بن قحطبه نبود، اما چون وی آخرین فردی بود که در این باغ سکونت داشته، این باغ به نام وی مشهور گردیدهاست. محمد بن جریر طبری مینویسد: «این باغ و بنای باشکوه آن از ابتدا متعلق به حمید بن ابیغانم طائی بوده و هارون را در این بنا بهخاک سپردهاند.» بنابراین بهنظر میرسد بهواسطهٔ تشابه اسمی، بهنام حمید بن قحطبه مشهور گردیدهاست.
پیش از دفن علی بن موسی الرّضا در سناباد، نام این منطقه «قُبّهٔ هارونی» بودهاست. مشهور است که مأمون بر قبر پدرش، گنبدی را ساخته بود. اکنون نیز دیوار چینی قدیمی حرم، که بنای آن منسوب به مأمون است، وجود دارد و بنای فعلی بر روی همان ساخته شدهاست. بعد از دفن علی بن موسی الرضا، نام این منطقه به مشهد علیالرضا و به اختصار مشهد مبدل شد. این منطقه بعدها و پس از تخریب شهر طوس، جایگزین این شهر شد تا جایی که دیگر شهر طوس احیا نشد. اسم این شهر را ابن حوقل «المشهد»، یاقوت حمویی «مشهدالرضا» و حمدالله مستوفی «مشهد مقدس» عنوان دادهاند. در کتاب "تلخیص الآثار" آمدهاست که چون منطقه سناباد شیعه نشین بود و هارون در آنجا دفن شده بود، مأمون علی بن موسی الرضا را در آنجا دفن کرد تا در طی فعالیتهای عمرانی شیعیان بر روی مقبره امامشان، بارگاه هارون نیز توسعه و احیاء گردد.
پس از دفن علی بن موسی، آبادانی آنجا شتاب گرفت و سامانیان اقدام به ساخت بناهایی در آنجا کردند. در دورهٔ غَزنَویان، ساختمان و قُبّهٔ جدیدی بر آن مقبره ساخته شد و این ساخت و سازها تا دورهٔ صَفَویان ادامه داشت و در حکومت صفویان به اوج خود رسید. توسعهٔ آرامگاه در عصر افشاریان با طلاکاری ایوان صحن ادامه داشت. در دورهٔ قاجاریان، ضریح جدیدی برای بقعه ساخته شد. در دوران سلطنت پهلوی، بیشتر تلاشها معطوف به بازسازی، ترمیم و تغییر کاربریهای بخشهای مختلف حرم شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، طرحهای مختلفی در توسعهٔ حرم اجرا شد و بیشترین حجم توسعه مربوط به این دوران بودهاست.
اهمیت.
حرم امام رضا که به حریم رضوی نیز شناخته میشود، به جهت دفن علی بن موسی الرضا برای شیعیان و همینطور اهل سنت؛ به عنوان یک زیارتگاه و کانون معنوی حائز اهمیت بودهاست. در اینباره شواهد تاریخی چندان زیادی مربوط به قبل از دوره صفویه وجود ندارد. از آنجا که حضور علی بن موسی الرضا در منطقه شرق اسلامی، تأثیر شگرفی به نفع علویان و بر ضد عباسیان داشت، موجب گسترش معارف شیعه در منطقه نیز شد. بعد از قتل علی بن موسی الرضا نیز تبلیغ تعالیم وی، به راویان و شاگردان وی محول شد و مزار او، کانون معنوی برای شیعیان و پس از اندکی اهل سنت شد. شاعرانی همچون دعبل نیز از همان ابتدا به این آرامگاه توجه داشتند و در اشعار خود به آن اشاره یا به زیارت او دعوت میکردند. نقل کرامتهایی توسط شیخ صدوق در باب ۶۹ از کتاب عیون اخبارالرضا، نشاندهنده تبدیل شدن این مکان به قطبی معنوی در همان ابتدا است. در اینباره از ناطق بالحق در کتاب الافادة فی تاریخ الائمه السادة آمدهاست که رونق مزار علی بن موسی الرضا با وجود اینکه در کنار هارون الرشید مدفون است و شیعیان هر اثری از آثار مخالفان را نابود میکردند؛ شایان توجه است. او زائران را از میان عوام و سلاطین شیعه و سنی گزارش میکند. از بزرگان اهل سنت که به زیارت علی بن موسی الرضا رفته یا به آن اهتمام داشتند میتوان به ابوبکر ابن خزیمه، ابوعلی ثقفی، ابن حبان، محمد بن علی بن سهل ماسرجسی، ابوالحسین بن ابیبکر فقیه و حاکم نیشابوری اشاره کرد. این مکان امروزه به عنوان بزرگترین بقاع از بقاع متبرکه در ایران میباشد.
تاریخچه توسعه حرم بر اساس دورانها.
حرم در عصر سامانیان.
از این منطقه و بنا تا پیش از دوره سامانیان اطلاعاتی در دست نیست و گمانه زنی میشود که پیش از اسلام در این منطقه، آتشکدهای وجود داشتهاست که گنبدی بر فراز آن بودهاست. بنابر گزارش ابن شهرآشوب، امیر فائقالخاصه که که از امرای خراسان بود، بنایی را بر این مزار ساخت. آوردهاند که در قرن چهارم، تعداد شیعیان در اطراف حرم امام رضا به قدری زیاد بود که وقتی اهل سنت قصد کردند تا بر روی قبر هارون، صندوقچهای قرار بدهند، ابوالعلاء صاعد بن محمد بن استوائی، نیشابوری (م ۴۳۱ ه.ق) از این کار برای جلوگیری از اختلاف و نزاع، جلوگیری کرد. همین امر سبب شد تا وی مورد بازخواست خلفای عباسی نیز قرار بگیرد. از توسعه این بنا در دوران پیش از دیلمیان خبر چندانی گزارش نشدهاست و تنها به رونق داشتن زیارت این مرقد پرداخته شدهاست.
حرم در عصر دیلمیان.
عصر دیلیمیان به جهت به روی کار آمدن حاکمانی شیعی، رونقی را در ساختمان این بنا سبب شد. در زمان عضدالدوله دیلمی بقعه تعمیر، و به پارهای از تزئینات آراسته شد و اطراف کاخ حُمید بن قحطبه خانههای مسکونی افزوده شد و توسعه یافت و دژ مستحکمی آن را محافظت میکرد. در این روزگار زیارت حرم امام رضا رواج بیشتری از پیش گرفت.
حرم در عصر غزنویان.
در سده چهارم هجری قمری، سبکتکین غزنوی، حرم امام رضا را تخریب کرد و زیارت آن را ممنوع اعلام کرد. محمود غزنوی، قبه را که بهدست پدرش تخریب شدهبود، از نو ساخت و بنایی زیبا بر روی آن برپاکرد. با این وجود روایاتی تاریخی گواه آن است که حرم توسط سبکتکین خراب نشدهاست و پسرش محمود غزنوی تنها به بازسازی حرم مشغول شدهاست. در تاریخ بیهقی آمدهاست: «سوری در آن (بقعه) زیارتهای بسیاری فرمود و منارهای کرد و دیهی خرید فاخر و بر آن وقف کرد.» چند تن دیگر از امیران غزنوی نیز به مرمت و تکمیل بقعه پرداختند و به آبادانی مشهد مشغول شدند. در این خصوص ابوالحسن عراقی معروف به دبیر که از رجال و دبیران دربار غزنوی بود در سال ۴۲۵ ه.ق ضمن مرمت بقعه، اولین بنا را به آن افزود که این بنا به مسجد بالاسر معروف است. در حوادث قرن پنجم آوردهاند که حرم بار دیگر به دست فاتحان ترک تخریب و در قرن ششم مجدد تجدید بنا شد.
حرم در عصر سلجوقیان.
سلجوقیان در قرنهای ششم و هفتم تعمیرات و خدمات زیادی در آنچه امروز روضهٔ منوره نامیده میشود انجام دادند. از جمله امیر عمادالدوله — که مقرب پادشاهان سلجوقی بود — در سال ۵۱۵ ه. ق، حرم را تعمیر کرد و ترکان زمرد ملک، دختر خواهرزادهٔ سلطان سنجر، در سدهٔ ششم ه.ق ازارهٔ گنبدخانهٔ حرم را با کاشیهای ممتاز زرینفام — که به کاشی سنجری معروف است — مزین کرد که این کاشیها تاکنون در حرم موجودند. متن این کتیبهها جابهجا شده و تاریخ دقیق ساختاش روشن نیست؛ با اینحال برخی آن را مربوط به سال ۵۱۲ یا ۵۵۷ ه.ق دانستهاند. این کاشیها به دوران علاءالدین محمد خوارزمشاه به سال ۶۱۲ مرمت شدند. این کتیبهها اکنون با قابهای بزرگ شیشهای محافظت میشوند. در همین دورانها، شرف الدین ابوطاهر بن سعد بن علی قمی پس از مرمت بنا، گنبدی را نیز بر آن ساخت. در همین دوره اولین سنگ قبر باقیمانده بر روی قبر قرار گرفت. در سال ۵۴۸ ه.ق ترکان غز به مشهد و طوس حمله کردند و در طی آن عالمان شهر را کشته و شهر را به آتش کشیدند. در همین حمله به حرم نیز آسیبهایی وارد شد که بعدها توسط سلطان سنجر مرمت شد.
حرم در عصر خوارزمشاهیان.
به عقیده برخی از کارشناسان، در عصر خوارزمشاهیان بازسازی در حرم امام رضا صورت گرفت و مقدار زیادی از کاشیهای زرین فام و سنجری، متعلق به این دوران است. دو کتیبه مربوط به دوران خوارزمشاهیان بر دیوار شمالی گنبدخانه به نام «صفهٔ شاهطهماسبی» جای دارند. علاوه بر این در ضلع شمالی رواق دارالحفاظ، کتیبهای با کاشی ممتاز مربوط به همین دوره وجود دارد. دو محراب از کاشی یکپارچه نیز — که در گذشته درون حرم نصب شدهبودند و اکنون در موزه جای دارند — از کارهای هنری همین دوران است. محراب جنوبغربی و درِ طلای جنوبی گنبدخانه نیز متعلق به ۶۱۲ ه.ق است.
حرم در عصر مغول و ایلخانیان.
در دوران حیات ابن بطوطه (۷۰۳–۷۷۹ ه.ق)، حرم دارای قندیلهای نقره، پردههای ابریشمی و فرشهای گوناگون بودهاست و هنوز قبر هارون باقی بودهاست. بر روی قبر هارون نیز شمعدان میگذاشتند تا با آنها شناخته شود. بهگزارش ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه، در سال ۶۱۸ ه.ق مغولها به طوس حمله کردند و این شهر را غارت کرده و مردم را به قتل رساندند. سپس وارد مشهد شدند و آنجا را هم خراب کردند. عطاردی در "تاریخ آستان قدس رضوی" از قول ابن ابی الحدید مینویسد که مغولها مردم مشهد را به قتل رساندند، به حرم رضوی خسارتهایی زدند و اموال و اثاثیهٔ آن را غارت کردند، اما به بنای اصلی صدمه نزدند. همچنین عطاملک جوینی در "تاریخ جهانگشای" از خرابی حرم به دست مغولها چیزی نگفتهاست و فضل بن روزبهان خنجی نیز در مهماننامهٔ بخارا — که حملهٔ مغولها را به طوس و مشهد را شرح داده — بیان میکند که مغولان این حرم را خراب نکردند، زیرا کتیبههای سال ۶۱۲ ه.ق که قبل از این حمله نصب شده بوده هنوز برجاست. با این وجود پطروشفسکی تأیید میکند که حرم در سال ۶۱۸ به دست مغولان تخریب شد. بعدها اولجایتو که مذهب شیعه پذیرفته بود، این حرم را بنا کرد. در نهایت، فرسودگیها و احیاناً خرابیها و خسارات واردشده به حرم در دورهٔ حکومت ایلخانیان بازسازی شد. دو کتیبهٔ در ضلع شمالی گنبدخانه نیز، متعلق به سالهای ۷۱۲ و ۷۶۰ ه.ق هستند. بنابر گزارشی که ابن بطوطه در سال ۷۳۴ ه. ق، پس از یک سده از واقعه هجوم مغول به حرم امام رضا گزارشگر آن است؛ حرم امام رضا عمارتی زیبا با کاشیکاریها و ضریح نقرهای تصویر شدهاست و اثری از خرابی وجود ندارد. این احتمال داده شدهاست که این عمارت به تصویر کشیده شده، از ساختههای سلطان محمد خدابنده بوده باشد. همچنین گنبد حرم نیز از ساختههای اوست. بر همین اساس گنبد حال حاضر را مربوط به این دوره دانستهاند. ابنیه این دوره را مسجد بالاسر، یک مدرسه و چند بنای کوچک متصل به ضلع شمالی حرم دانستهاند.
حرم در عصر تیموریان.
در دوران حکومت شاهرخ تیموری، آثار ارزندهای در حرم و اطراف آن احداث شد. از این میان میتوان به دو رواق دارالحفاظ و دارالسیاده و همینطور مسجد گوهرشاد اشاره کرد که به سال ۸۲۱ و با نظارت قوامالدین شیرازی، از معماران بزرگ وقت تأسیس شدند. این مسجد، نخستین مسجد جامع شهر بود. مدرسهٔ پریزاد، مدرسهٔ دو در و مدرسهٔ سابق بالاسر — که به ضلع غربی دارالسیاده وصل بود اما اکنون جز رواق دارالولایه قرار دارد — از دیگر بناهای ساخته شده در این دوران است. کارشناس با توجه به یافتن قبر ابوالقاسم بابرین بایسنغر بن شاهرخ در زیر گنبد مدرسه سابق بالاسر، ساخت این مدرسه را به وی نسبت دادهاند. این سه مدرسه، بهطور همزمان ساخته شدهاند. دارالحفاظ که مابین حرم و مسجد گوهرشاد بود و بنای تحویلخانه یا خزانه که در مشرق دارالحفاظ قرار داشت نیز به این دوره منسوب است. بنای صحن عتیق که صحن تیموری نام داشت و همینطور ایوان طلا نیز در این دوره پی ریزی شد که در عصر صفویان تکمیل شد. در همین دوره یک پنجره فولاد به دستور گوهرشاد ساخته میشود که قدیمیترین پنجره فولاد حرم است که اکنون در موزه آستان قدس نگهداری میشود.
حرم در عصر صفویان.
با رسمیتیافتن مذهب تشیع در این دوران، بناها و آثار زیادی به حرم افزوده شد. شاه تهماسب یکم علاوه بر اهدای نخستین ضریح، به بازسازی و تذهیب گنبد و طلاکاری گلدستهٔ کنار گنبد فرمان داد. گنبد طلاکاری شده در عصر سلطان محمد و منارههای طلاکاری شده در روزگار غزنویان، در دوران شاه تهماسب به مرمت نیاز داشتند و به دستور شاه مرمت صورت پذیرفت و بر گرد مشهد حصاری کشیده شد.
در سال ۹۹۷ ه.ق و مصادف با دومین سال سلطنت شاه عباس بزرگ، مشهد مورد هجوم ازبکها قرار گرفت و در پی مقاومت مردم مشهد، عبیداللهخان ازبک دستور قتلعام مردم مشهد را صادر کرد. مردمی که به حرم نیز پناهنده بودند در پی این حمله کشته شدند. سال بعد نیز عبدالمؤمنخان مجدد به مشهد حمله کرد و تمام سادات، عالمان و خادمانی که به حرم پناهنده بودند قتلعام کرد و جوی خون در حرم جاری کرد. پس از آن عبدالمؤمنخان دستور غارت حرم را داد و زنان و کودکان در حرم را به اسارت گرفت. در پی این حمله بود که شاه عباس به سال ۱۰۱۰ ه.ق پیاده به قصد زیارت حرم امام رضا به مشهد آمد و دستور بازسازی حرم را صادر کرد. بر اساس کتیبه نصب شده در حرم، این بازسازی به سال ۱۰۱۶ به پایان رسید. در عهد شاه عباس بنای صحن عتیق کامل شد. در این دوره، رواقهای دارالفیض و توحیدخانه و رواق گنبد حاتمخانی و گنبد اللهوردیخان و رواق شیخ بهاءالدین به حوزهٔ حرم افزوده شد. بر سر در ایوان طلای صحن عتیق نام سلطان حسین بایقرا نقش بستهاست که مربوط به اواخر قرن نهم قمری بودهاست و توانستهاست تا با کمک وزیرش امیر علیشیر نوایی، نیمی از صحن عتیق را پیش ببرد. شاه عباس همچنین شماری از قرآنهای خطی منسوب به امامان شیعه را به آستان قدس هدیه کرد و املاکی را وقف این آستان نمود. شاه عباس دوم نیز صحن عتیق را تعمیر و کاشیکاری کرد. در دوران او و به دستورش گنبد را مجدد طلاکاری کردند. احداث ایوان شمالی و اتاقها، غرفهها، سردرها، و ایوانهای شرقی و غربی آن، ایجاد رواق توحیدخانه و نیز گنبد اللهورودیخان از دیگر دستورهای شاه عباس بود که به سرانجام رسید. به فرمان شاه، از این پس پیشوند «مشهدی» را مانند حاجی و کربلایی بر نام کسانی که به مشهد میآمدند اضافه کردند.
در سال ۱۰۸۴ ه.ق و در زمان شاه سلیمان، در پی زمینلرزهای، گنبد حرم آسیب دید و شماری از خشتهای طلایی آن کنده شد. پس از این واقعه و به فرمان شاه، گنبد بازسازی گردید و کتیبهای بر آن افزوده شد که این رخداد را حکایت مینماید. این کتیبه اکنون به صورت چهار ترنج در اطراف گنبد دیده میشود. شاه سلیمان گنبد مطهر را، که بر اثر زلزلهٔ ۱۰۸۴ ق / ۱۶۷۳ م شکاف برداشته بود، بهتصریح کتیبهای که بر آن نصب شدهاست، مرمت کرد و چند مدرسه ساخت. دو بنای مهم آستان قدس — رواق اللهوردیخان و رواق حاتمخانی — از ساختههای اللهوردیخان و حاتمبیگ اردوبادی، از امیران بزرگ صفوی است. ایوانی هم که در ضلع غربیِ دارالضیافه قرار دارد، از بناهای اللهوردیخان است. به گزارش منابع، علاوه بر گنبد حرم، گنبد مسجد گوهرشاد و سه مدرسه پریزاد، دودر، بالاسر و پایینسر نیز در این زلزله آسیب دیدند که با دستور شاه سلیمان تعمیر شدند. در تعمیرات این دوره، دارالسیاده و گنبد حرم به سال ۱۰۸۶، مسجد گوهرشاد به سال ۱۰۸۴ تا ۱۰۸۹ و مدرسه پریزاد به همراه مدرسه بالاسر به سال ۱۰۹۱ بازسازی شدند. دو مدرسه دودر و پائینپا نیز به ترتیب در سالهای ۱۰۸۸ و ۱۰۸۷ بازسازیشان تکمیل شد.
حرم در عصر افشاریه.
در دوره افشاریه ایوان صحن تیموری که در دورهٔ سلطان حسین بایقرا ساخته و توسط شاه عباس یکم توسعه یافتهبود، بهفرمان نادرشاه طلاکاری شد. همچنین دیوار حرم رنگآمیزی دوباره شد و گلدستهٔ شمالی صحن انقلاب بر فراز ایوان عباسی — که توسط شاه عباس توسعه یافته بود — ساخته و همراه با ایوان جنوبی صحن عباسی طلاکاری شد. همچنین در همان سال، به دستور نادرشاه سنگاب یک پارچهای از جنس مرمر، از هرات به مشهد آورده شد، و پس از آن شخصی به نام اسماعیل خان بر روی آن یک پوشش هشت ضلعی به همراه گنبد ساخت و طلاکاری کرد. پس از نادرشاه، توسط برخی از سلاطین افشاری، به این بنا تعرضهایی صورت گرفت. به سال ۱۱۸۳ ه.ق شاهرخ فرزند رضاقلی میرزا که نواده نادر بود بر خراسان حکومت میکرد و پس از آنکه در سال ۱۱۹۰ ه.ق در پرداخت حقوق درمانده شد؛ دستور داد تا طلاهای حرم را استخراج و از آنها مخارج سپاه را پرداخت کرد. نادرمیرزا نیز به اموال اوقافی حرم تعرضهایی کرده بود. میرزا مهدی مجتهد که تولیت وقت آستان بود به وی در این خصوص اعتراضهایی کرد که سرانجام به کشته شدن میرزا مهدی منتهی شد.
حرم در عصر قاجاریه.
در عهد فتحعلی شاه رواق دارالضیافه و سومین ضریح حرم احداث شدند. بنای صحن آزادی (صحن نو) نیز در سال ۱۲۳۳ به فرمان ناصرالدین شاه ساخته، و ایوان غربی آن طلاکاری شد. همچنین احداث رواق دارالسعاده در محوطهٔ بین صحن آزادی و رواق گنبد حاتمخانی در سال ۱۲۵۱ ه.ق و بنای مدرسهٔ علینقی میرزا — که بعداً به رواق دارالذکر تغییر یافت — در این دوره انجام شد. احداث دارالسعاده به سال ۱۲۵۱ انجام شد. به گواه کتیبه منسوب بر سر در ایوان شاه عباسی (ایوان شمالی صحن عتیق) این ایوان در عصر محمد شاه مرمت شدهاست. همچنین در دوران تولیت عضدالملک به تاریخ ۱۲۷۶ ه. ق، توحیدخانه مبارکه نیز مرمت شدهاست. او در سال ۱۲۷۵ دستور داده بود تا بر روی نقاشیهای نفیس حرم و کاشیکاریهای قدیمی، آینهکاری صورت بگیرد. ناصرالدینشاه نیز دستور داد ازارهٔ دیوار، تا بالای ایوان ناصری، و سقف مقرنس آن را با خشتهای طلا بپوشانند. کمی بعد در دوران حکومت مظفرالدین شاه، دو صحن عتیق و جدید مرمت شدند. پس از آن و در پی وقایع انقلاب مشروطه در ایران، ارتش روسیه تزاری، به حرم امام رضا حمله برد و آن را گلولهباران کرد. در پی این حملات، گنبد و بخشهایی از حرم آسیب دید که با فعالیتهای حسین میرزا نیرالدوله و کمک نیکوکاران، خرابیهای تصحیح شد. این واقعه مربوط به سال ۱۳۳۰ ه.ق عنوان شدهاست. تعداد کشتگان این حمله را تا ۸۰۰ نفر نیز گزارش کردند، هرچند تعداد ۶۰–۷۰ نفر، قول مشهور است. پیش از آن نیز به سال ۱۲۳۶ محمد حسن خان سالار پس از اعلان استقلال در مشهد، دستور داد تا طلاهای حرم را جمع کرده، ذوب نمایند و به نامش سکه ضرب کنند. او حرم را غارت کرد و چندی بعد پس از سرکوب قیامش، به سال ۱۲۶۸ مجدد دربهای حرم با طلای ضخیم پوشش یافت.
حرم در عصر پهلوی.
در سال ۱۳۰۷ ه.ش در شبکه پیرامون فلکه حرم امام رضا، تغییرات اساسی صورت پذیرفت و فلکهای به شعاع ۱۸۰ متر از نوک گنبد و به پهنای ۳۰ سانتیمتر بر گرد حرم تأسیس شد. کمی بعد نیز ساختمانهای موزه، کتابخانه و تالار تشریفات نیز به این حرم اضافه شد. از وقایع رویداده در عصر رضاشاه پهلوی، ماجرای مسجد گوهرشاد بود که پس از حضور جمعی از معترضان به تصمیمات حکومتی در حرم و مسجد گوهرشاد، به سال ۱۳۱۴ ه.ش جمعی از معترضان از جانب نیروهای حکومتی مورد حمله قرار گرفتند و بر اثر تیراندازی صورت گرفته در مسجد گوهرشاد کشته شدند. این واقعه بر اساس گزارش بریتانیا، ۱۲۸ کشته، ۲۰۰ تا ۳۰۰ مجروح و ۸۰۰ بازداشتی داشت. بر اساس گزارش جمهوری اسلامی ایران، بین دو تا پنج هزار نفر کشته شدند و گزارشها از دستگیری ۱۵۰۰ نفر میدهد.
در زمان محمدرضا پهلوی طرح توسعهٔ حرم با نظارت عبدالعظیم ولیان، استاندار وقت استان خراسان و نایبالتولیهٔ آستان قدس رضوی به انجام رسید. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی خشتهای طلایی گنبد را — که شفافیت خود را از دست دادهبود — برداشتند و پس از رنگآمیزی مجدد با آب طلا، در جای خود قرار دادند. در این دوران، ضریح نیز مرمت شد. همچنین با توسعه حرم، سقف فرسوده مسجد بالاسر با سقفی جدید و بتنی جابجا شد و این سقف از نو کاشیکاری و تزئین شد. حرم از ضلع شمالی نیز گسترش یافت و به دارالشکر متصل شد. محراب قدیمی مسجد نیز به موزه منتقل شد. در طرح توسعه حرم در این دوران، ساختمانهای جدیدی به آستان اضافه شد و ساختمان موزه تأسیس شد. همچنین در فضای مشهد نیز تغییراتی همچون تعریض خیابانها رخ داد. همچنین در این طرح، فاصله بین ضریح و ضلع غربی حرم که تنگنایی به عرض ۸۵ سانت بود، چارهای اندیشیده شد و بر اساس آن، دیواره قدیمی حرم در سمت بالاسر که ضخامتی به مقیاس ۲٫۹۰ داشت و وزن گنبد بر روی آن قرار گرفته بود، تخریب شد و به جای آن پایههایی بتنی جایگزین شد. بر همین اساس قسمت بالاسر گسترش و فضای حرم توسعه یافت. در این دوره کاربری بناهای اطراف مجموعه — که مربوط به سدههای اخیر بودند — تغییر یافت و این بناها به صحنهای حرم تبدیل شدند. مسجد زنانه، مسجد ریاض، گنبد اپک میرزا، رواق پس پشت، راهرو سقاخانه، محل چهلچراغ سابق، محل کشیکخانهٔ خدام، و همچنین برخی مدرسهها، تیمچهها یا فضاهای خالی به صورت رواقهای دارالفیض، دارالشکر، دارالشرف، دارالسلام، دارالذکر، دارالعزه و دارالعباده درآمدند و ساخت صحن موزه (رواق کنونی امام خمینی) و تعویض صندوق عباسی به صندوق سنگی حاج حسین حجارباشی و نصب ضریح چهارم و نوسازی نقارهخانه نیز در این دوره رخ داد. رواقهای دارالزهد، دارالشرف و دارالسرور از بناهای ساخته شده در این دوران است. از وقایع ایام پایانی حکومت پهلوی، مسئله تیراندازی مأموران ساواک به چند فراری در آبان ۱۳۵۷ بود که بر اثر آن چند گلوله به توحیدخانه و دیوارههای کفشداری گنبد اللهوردیخان اصابت کرد. مأموران همچنین در حرم گاز اشکآور پرتاب کردند و سرآخر موفق به دستگیری فراریان نشدند. در نهایت استاندار خراسان در رادیو مشهد، از مردم عذرخواهی کرد و مردم نیز به نشانه اعتراض، راهپیمایی برگزار کردند.
حرم در عصر جمهوری اسلامی.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و استقرار حکومت اسلامی در ایران، طرح توسعهٔ حرم دنبال شد و این مجموعه شاهد گسترش زیادی بود. در این دوره، طلای گنبد که بر اثر زمان ساییده شده بودند، با طلای جدید جایگزین شدند و گزارش این تعویض در لوحهای نوشته و بر گنبد نصب شد. از دیگر اقدامات صورت گرفته در این دوره، ساخت رواق دارالولایه، صحن قدس، یک ایوان جدید، سقاخانه، صحن جمهوری اسلامی، دو گلدسته در پشت دربهای شمالی و جنوبی، بست شیخ بهایی، کتابخانه جدید، دانشگاه علوم رضوی و توسعه فلکه حرم و اجرای زیرگذر در زیر حرم است. صحن جامع رضوی، رواقهای دارالولایه، دارالهدایه، دارالرحمه و دارالاجابه از رواقهای ساخته شده در این دوران است.
در سال ۱۳۵۸ رواق پشت سر توسعه پیدا کرد و فضاهای پیش رو و پایین پا تعریض شدند. در این دوره چند بست همچون بست شیخ طبرسی و ساختمانهای مختلفی چون ساختمان دانشگاه علوم اسلامی تأسیس شدند. در این دوره صحن عتیق به صحن انقلاب و صحن موزه به صحن امام خمینی تغییر نام پیدا کردند. در سال ۱۳۵۹ فضای داخلی بنای حرم توسعه یافت و ایستایی گنبد افزایش پیدا کرد و درهای ورودی به بنای حرم در سمت پیشرو و پایین پای مدفن، گشایش یافت. آخرین ضریح نصب شده بر روی قبر علی بن موسی الرضا، ضریح مشهور به ضریح آفتاب است که در اسفند ۱۳۷۹ نصب گردید. صحن جمهوری اسلامی، پیامبر اعظم، هدایت، کوثر و رواق امام خمینی در این دوره ساخته شد. و مجموع مساحت مجموعه از ۱۲ هکتار در دورههای گذشته، به ۷۰ هکتار تا سال ۱۳۹۲ رسید.
از وقایع تاریخی این دوره میتوان به انفجار بمب در سال ۱۳۷۳ ه.ش اشاره کرد که بر اثر آن، ۲۷ نفر کشته و ۲۹۰ نفر مجروح شدند.
بخشهای اصلی حرم.
بنای حرم قدیمیترین و نخستین بنای مجموعهٔ آستان قدس رضوی است که مدفن علی بن موسی الرضا در زیر آن قرار دارد.
روضه منوره.
روضه در لغت به معنای باغ است. روضه منوره، روضه مقدس یا روضه رضویه در اصطلاح به مجموعه حرم امام رضا و علیالخصوص به محل دفن علی بن موسی الرضا گفته میشود. این مکان شامل فضایی چهارگوش است که عرض آن ۱۰٫۴۰ و طول آن ۱۰٫۹۰ متر است. در چهارگوشه این بنا نیز چهار صفه با دهانهای ۳ متری وجود دارد که راه ورود به حرم را مهیا میکنند. در قسمت بالای درگاه ورودی جنوب (پیشرو)، شرق (پایین پا) و شمال (پشت سر) روضه، تاریخهای ۱۱۵۵، ۱۲۷۵ و ۱۲۷۷ دیده میشود. تاریخ کتیبهٔ منظوم دور گنبدخانه نیز، در مصراع دوم بیتی آمده که سال ۱۲۸۷ را بهدست میدهد. دو در طلاکاری شده در سمت جنوبی و شرقی قرار دارد. در جنوبی تاریخ ۱۲۷۳ ه.ق را بر خود دارد، اما ماده تاریخ روی آن، تاریخ ۱۲۷۵ ه.ق را بهدست میدهد. درِ شرقی نیز بهتاریخ ۱۲۸۴ ه.ق است. رواق دارالحُفّاظ در سمت جنوب روضه قرار دارد که با سه درِ نقرهای با دیگر فضاها در ارتباط است. تاریخ درها ۱۲۷۹، ۱۲۸۹ و ۱۳۷۱ ه.ق است. ماده تاریخ کتیبهای بر بالای ازارهٔ رواق تاریخ ۱۲۶۹ را بهدست میدهد.
مدفن.
مدفن علی بن موسیالرضا در بالای سر مدفن هارون در زیر گنبدخانهٔ بخش مرکزی و اصلی مجموعهٔ آستان قدس واقع شدهاست. در سال ۱۹۳ ه.ق هارون درگذشت و وی را دقیقاً در زیر قبه در مرکز بنا دفن کردند و پس از ده سال علی بن موسیالرضا را در بخش غربی در بالای سر هارون دفن کردند که مدفن وی به صفهٔ غربی نزدیک بود. بینش اما مدفن علی بن موسی الرضا در سمت شرقی میداند. پس از نصب جعبه و ضریح، تنگنایی به عرض ۸۵ سانتیمتر در بخش غربی بنا بهوجود آمد و حرکت زائران را محدود کرد. در سال ۱۳۴۴ دیوارهٔ غربی بنا را — که وزن گنبد بر روی آن قرار و ضخامتی حدود ۳ متر داشت — تراشیدند و ۲ متر از آن را به عرصهٔ درونی حرم افزودند. به این ترتیب تنگنای ذکر شده که در بالای سر مدفن قرار داشت به ۳٫۵ متر رسید و افزون بر آن یک دهانهٔ بزرگ به عرض ۴ متر و در دو طرف آن دو گذرگاه کوچک هر یک به عرض ۱٫۷ متر بین بنای حرم و مسجد بالاسر احداث شد.
سنگ مدفن.
سه سنگنوشته برای مدفن علی بن موسی الرضا به کار رفتهاست. نخستین سنگ مدفن مربوط به ۵۱۶ ه.ق است. این سنگ به طول ۴۰ سانتیمتر و عرض ۳۰ سانتیمتر و قطر ۶ سانتیمتر از جنس مرمر است. روی این سنگ علاوه بر نقش محراب کلماتی با خط کوفی دیده میشود که از لحاظ قدمت و اهمیت خط کوفی آن، بسیار ارزش دارد. این متن چنین خوانده شدهاست: «أللهُ أکبَرُ هذا مُقامُ الرِّضا أقبَلْ عَلیٰ صَلَواتِک وَ لاتَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ» در اطراف این سنگ سه کتیبه به چشم میخورد. حاشیهٔ نخست سنگ این متن را بر خود دارد: «أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ محمّدٍ و علیٍّ و فاطِمَةَ و الْحسنِ و الْحسَینِ و علیٍّ و محمّدٍ و جعفَرٍ و موسیٰ و علیٍّ و محمّدٍ و علیٍّ و الْحسنِ و الْقائِمِ الْحُجَّةِ» کتیبهٔ دوم اطراف آن است و آیهای از قرآن را دربردارد: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» در حاشیهٔ داخلی سنگ در اطراف نقش محرابی آن به خط ریزتر به تعمیر حرم و بانی آن اشاره شدهاست: «أمَرَ بِعمارَةِ الْمشهدِ الرَّضویِّ علیِّ بنِ موسٰی ألْعَبدُ الْمُذْنِبُ الْفَقیرُ إلیٰ رَحمَةِ اللهِ أبوالقاسم أحمدُ بنُ علیُّ بنُ أحمدُ الْعَلَویُّ الْحُسینی تَقَبَّلَ اللهُ مِنْهُ» در ذیل آن نیز، نام سازندهٔ سنگ «عبیدالله بن احمد قره» آمدهاست.
دومین سنگ مدفن که هماکنون بر روی مدفن موجود در سرداب قرار دارد و از جنس مرمر آهکی سفید رنگ به ابعاد ۶۰ در ۴۰ سانتیمتر است. از تاریخچه این سنگ اطلاعاتی در دست نیست. سومین سنگ مدفن سنگی از معدن تورانپشت در نزدیکی یزد است و رنگ سبز چمنی و ابعاد ۲٫۲۰ در ۱٫۱۰ و ضخامت یک متر و وزن ۳۶۰۰ کیلوگرم دارد. این سنگ که بر طبقهٔ همکف موجود است، همزمان با نصب ضریح پنجم در سال ۱۳۷۹، در طبقهٔ همکف در حرم قرار دادهشد. بر روی سنگ آخرین اطلاعات زندگانی علی بن موسی الرضا نقش بستهاست.
صندوقهای روی مدفن.
از اوایل قرن ششم ه.ق صندوقی چوبی روی مرقد امام وجود داشت. این صندوق از جنس چوب اعلا بود و با روکش و بستهایی از جنس نقره تزیین شده بود. این صندوق در سال ۵۰۰ ه.ق توسط انوشیروان زرتشتی که از اهالی اصفهان بود، به حرم امام رضا هدیه شد. ابن بطوطه در سال ۷۳۴ ه.ق در سفری به مشهد این صندوق را مشاهده کرده که با روکش نقره پوشیده شده و آن را در کتاب تحفهالنظار وصف نمودهاست. پس از پوسیدهشدن صندوق نخست، صندوقی از چوب فوفل، با روکش و میخهای طلا توسط شاه عباس صفوی در سال ۱۰۲۲ ه.ق بر روی مرقد نصب شد. بر لبهٔ فوقانی آن صفحهای از طلا به خط علیرضا عباسی نوشته شد: «کلب آستان ولایت شاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی تقدیم نمود سنه ۱۰۲۲ ه. ق» این صندوق قرنها در سرداب مانده و پوسیده شدهبود تا اینکه در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی آن را بیرون آورده و بستهای سیاهشدهاش را جلا دادند. طلای صندوق را زیر نظر عالمان وقت، صرف خرید املاکی برای وقف به حرم امام رضا نمودند. این صندوق اکنون در موزهٔ آستان قدس رضوی نگهداری میشود و نام آن صندوق عباسی بود. در سال ۱۳۱۱ خورشیدی صندوقی سنگی از جنس مرمر لیمویی از معدن شاندیز بههزینهٔ حاج حسین حجارباشی زنجانی به جای صندوق دوم قرار دادهشد. در سال ۱۳۷۹ به کلی صندوق سوم برداشتهشد و بهجای آن سنگ مدفن یک متری سبز رنگی که بالاتر به آن اشاره شده، قرار دادهشد.
ضریح.
از تاریخچه ضریحهای نصب شده بر مدفن علی بن موسی الرضا پیش از دوران صفویه اطلاعاتی در دست نیست. با این وجود اولین ضریح حرم در دورهٔ صفویه نصب شد و از آن زمان تاکنون، در کل پنج ضریح برای مدفن علی بن موسی الرضا ساخته و نصب شدهاست. این ضریح از جنس چوب و طلا و نقره بوده و مربوط به اواسط قرن دهم و زمان حکومت شاه طهماسب است که در سال ۹۵۷ ه.ق ساخته و نصب شدهاست. در کتیبهٔ دور آن سورهٔ هل اتی به خط ثلث نگاشته شده و بر کتیبهای از جنس طلا در سر ضریح، سابقهٔ تاریخی و تاریخ نصب آن نوشته شدهاست که به شرح زیر است: «در عهد سلطنت بنده، شاه ولایت شاه طهماسب صفوی، این محجر مبارک در این مکان مقدس نصب گردید. سنه۹۵۷»پس از فرسودهشدن ضریح نخستین، دومین ضریح موسوم به ضریح «نگیننشان»، از جنس فولاد مرصع (جواهرنشان) در سال ۱۱۶۰ ه.ق توسط شاهرخ میرزا نوهٔ نادرشاه افشار به حرم هدیه گردید که مزین به یاقوت و زمرد بود. در طول این ضریح، چهار دهانه و نیم و در عرض آن سه دهانه و نیم شبکیه وجود دارد. در کتیبهٔ سردر ورود به ضریح به خط نستعلیق طلایی نوشته شدهاست:
نیاز رحمت ایزد متعال و تراب اقدام زوار این آستان ملایک پاسبان لبسط سلطان نادر شاهرخ شاه الحسینی الموسوی الصوفی بهادرخان به وقف و نصب این ضریح و قبههای مرصع چهار گوشهٔ ضریح مقدس مبارک، موفق گردید. سنه ۱۱۶۰
این ضریح بیشتر از ۲۶۷ سال است که بر مرقد علی بن موسی الرضا نصب است. پس از نصب ضریح سوم و چهارم، ضریح دوم در زیر این دو قرار داشت اما در هنگام نصب ضریح پنجم آن را به سرداب منتقل کردند و هماکنون در زیر ضریح چهارم در سرداب بر روی مدفن قرار دارد.
در سال ۱۲۳۸ ه.ق در زمان فتحعلی شاه ضریح فولادی سادهای به ابعاد ۳ در ۴ متر به ارتفاع دو متر بر روی ضریح دوم نصب شد. این ضریح دارای ورقههای طلاکوب و طوقهای طلای جواهر نشان است و بر روی آن سورهٔ هل اتی و سورهٔ یس به خط ثلث نوشته شدهاست. این ضریح در طرف پایین پا، در مرصع تقدیمی فتحعلی شاه قاجار نصب شده بود که در سال ۱۳۳۸ خورشیدی بهعلت پوسیدگی پایههایش به موزهٔ آستان قدس رضوی انتقال یافت و به جای آن، ضریح چهارم روی ضریح نگیننشان (ضریح دوم) نصب شد.
چهارمین ضریح به نام «ضریح طلا و نقره» معروف به «شیر و شکر» در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به ابعاد ۴ در ۳٫۶ و ارتفاع ۳٫۹ متر بر روی مدفن جایگزین ضریح سوم شد، بهنحوی که ضریح دوم را دربرمیگیرد. این ضریح دارای چهارده دهانه بوده و هفت وزن داشت. تصدی ضریح چهارم بر عهدهٔ سید ابوالحسن حافظیان بود. او از استادان ماهر قلمزن اصفهان دعوت کرد و زیر نظر حاج محمدتقی ذوفن، این ضریح با کیفیتی عالی و در مدت بیش از سه سال ساخته شد. در چهارگوشهٔ ضریح، چهار خوشه انگور از جنس طلا نصب شدهبود. بر صفحاتی از طلا، سورهٔ یس به خط ثلث نگاشته شده و دور ضریح را دربرگرفته بود. این ضریح به مدت ۴۱ سال بر روی مرقد قرار داشت و در نهایت در سال ۱۳۷۹ به موزهٔ آستان قدس رضوی انتقال پیدا کرد.
در سال ۱۳۶۰ بهعلت ساییدگی شبکههای ضریح چهارم و سستشدن ارکان آن تعویض ضریح در دستور کار قرار داشت. در سال ۱۳۷۲ مطالعات و بررسیهای مقدماتی این طرح آغاز شد و پس از طرحهای متعددی که برای ساخت ضریح ارائه شد، نهایتاً طرح محمود فرشچیان از هنرمندان برجسته ایرانی، برای اجرا، برگزیده شد. کار ساخت و طراحی ضریح آغاز شد. ضریح پنجم به وزن ۱۲ تن و ابعاد ۴٫۷۸ در ۳٫۷۳ به ارتفاع ۳٫۹۶، از فولاد، آهن، طلا و نقره ساخته شد. ساخت این ضریح نزدیک به هفت سال به طول انجامید. در چهار جهت ضریح، ۱۴ محراب بهنشان چهارده معصوم قرار داد که همگی به یک محراب بزرگتر مرتبط هستند، که آن نیز به واژهٔ الله ختم میشود. بر روی این ضریح نیز سورههای هل اتی و یس با خط ثلث طلا و نقره نوشته شدهاست. کار قلمزنی و زرگری ضریح برعهدهٔ خداداد اصفهانی و کار خطاطی آن نیز برعهدهٔ موحد قرار داشت. سرآخر به تاریخ بیست و یکم از بهمن ۱۳۹۷ و پس از مراسم غبارروبی حرم، مراحل نصب ضریح آغاز شد و پس از ۵۵ روز کار شبانهروزی، در تاریخ شانزدهم اسفند ۱۳۹۷ و مصادف با عید قربان، حرم با ضریح پنجم بازگشایی شد. دو بیت زیر از جمله ابیاتی است که بر روی ضریح پنجم نوشته شدهاست:<templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/>
سرداب.
در گذشته کف حرم نسبت به سطح زمین اطراف حدود دو متر گودتر بودهاست و با توجه به بالاتر آمدن کف حرم در طول دورانهای مختلف، این اختلاف شدیدتر شده و باعث شده که یک سرداب (زیرزمین) شکل گیرد. مدفن علی بن موسی الرضا حدود سه متر در زیر ضریح اصلی که در طبقهٔ همکف حرم موجود است، در سرداب واقع شدهاست که سقف سرداب، همان کف طبقهٔ همکف حرم فعلی است. زمان دقیق بهوجود آمدن سرداب مشخص نیست، ولی بر اساس شواهد موجود، سرداب پس از محو شدن سنگ قبر هارون در سدهٔ هشتم ه.ق بهوجود آمدهاست. در این باره عباس فیض قمی، نویسندهٔ کتاب بدر فروزان میگوید: «اصل مرقد شریف در سرداب قرار گرفتهاست که سقف آن سطح زمین حرم یعنی زیر ضریح را تشکیل میدهد… و تردیدی نیست که سرداب در سدههای پنجم و ششم ه.ق نبودهاست.»
در زمان نصب ضریح پنجم، ضریح مرصع فولادی معروف به نگیننشان را — که در زیر ضریح چهارم قرار داشت — به سرداب انتقال دادند، به نحوی که اتصالش با ضریح درون حرم برقرار شد. در گذشته داخل ضریح دریچهای در سمت پایین پا در کف رو به سرداب وجود داشت. در سال ۱۳۷۹ رواق دارالاجابه به مساحت ۱۹۶۵ مطابق با پلان طبقهٔ همکف حرم در زیرزمین ساخته شد که ورود به سرداب را از طریق هشتی واقع در سمت ضلع شرقی مقدور ساخت و دریچهٔ ذکر شده که در کف حرم بود، بسته شد. این رواق ۱٫۶۰ متر پایینتر از سطح مدفن واقع شدهاست.
گنبد.
گنبد حرم دو پوستهای است. پوستهٔ درونی (آهیانه) که از درون حرم دیده میشود، قدیمیترین پوسته است و بهروایتی پیش از خاکسپاری امام رضا موجود بوده و در اواخر سدهٔ نهم بر روی آن پوستهٔ بیرونی (خود) که گنبد طلایی کنونی است را ساختند. ارتفاع آن تا زیر نقطهٔ مرکزی حدود ۱۹ متر و تا بالای طوق گنبد ۳۱ متر است.
گنبد دارای دو پوشش است که در بالای ضریح قرار دارند: پوشش اول گنبد، گنبدخانهٔ حرم است که از طاقی تاژ و مقرنسکاری شده تشکیل شده و به آن قبّه میگویند و پوشش دوم بر فراز آن است که به آن گنبد گفته میشود. اختلاف این دو پوشش، فضایی خالی به ارتفاع ۱۳ متر است. سنگینی گنبد بر دیوارهای تالار است که ضخامت آن حدود ۲٫۹ متر است. ارتفاع قبه از کف حرم ۱۸٫۸۰ متر و تا انتهای گنبد (راس گنبد) حدود ۳۱٫۲۰ متر است. محیط دور گنبد از سطح خارجی آن ۴۲٫۱۰ متر و ارتفاع آن تا نیزه گنبد برابر ۱۶٫۴۰ متر و ارتفاع سر طوق گنبد ۳٫۵ متر است. از ابتدای گنبد تا شروع انحنای گنبد ۴٫۷۹ متر است. گنبد ابتدا با آجرهای زردرنگ ایرانی ساخته شده بود و پس از آن با کاشی تزیین یافت. در سال ۹۳۲ ه. ق، شاه طهماسب صفوی بدون آن که در اصل بنای گنبد تغییراتی ایجاد کند، برای نخستین بار گنبد را با خشتهای طلا آراست. او نخست کاشیهای گنبد را برچید و پس از آن روی گنبد را ورقههای مسی که رویه طلا داشت زراندود کرد و همچنین گلدستهٔ کنار گنبد را نیز به طلا آراسته نمود.
در تاریخ آمده که مأمون پس از مرگ هارون و دفن وی در بقعهٔ هارونی بر فراز آن بقعه قبهای ساخت. بهاعتقاد برخی مورخان، آن قبه بر اثر حوادثی مانند حملهٔ سبکتکین در اواخر قرن چهارم ه.ق و آسیب به حرم، تخریب شد و پس از آن سلطان محمود غزنوی در سال ۴۰۰ ه.ق به بازسازی حرم و ایجاد قبهای بر فراز مدفن اقدام کرد. وزیر سلطان سنجر سلجوقی فردی به نام شرفالدین ابوطاهر قمی بود که ضمن تغییر در روضهٔ منوره و کاشیکاری آن اقدام به احداث گنبد بر فراز قبه نمود که بعد از گذشت حدود ۹۰۰ سال هنوز پابرجاست. در زیر کتیبهٔ دور گنبد، دو جمله از سازندگان گنبد آمدهاست که نشان میدهد کمالالدین یزدی کاشیکار گنبد و علیرضا عباسی خطاط کتیبهٔ دور گنبد بودهاند. در سال ۹۹۷ ه.ق در زمان فتنهٔ ازبکها، عبدالمؤمن خان ضمن تاراج آستان قدس، طلای گنبد و گلدستهٔ آن را بهغارت برد. پس از این حادثه، شاه عباس صفوی در سال ۱۰۱۰ ه.ق پیاده از اصفهان به مشهد سفر کرد و دستور طلاکاری دوبارهٔ گنبد را صادر کرد. این کار در سال ۱۰۱۶ ه.ق پایان یافت. در سال ۱۰۸۴ ه.ق زلزلهٔ شدیدی رخ داد که باعث ایجاد ترک در قسمت خارجی گنبد شد و تعدادی از خشتهای طلای آن ریخت. پس از آن به فرمان شاه سلیمان صفوی گنبد تعمیر و دوباره طلاکاری شد. جریان این طلاکاری در چهار ترنج دور گنبد توسط محمدرضا امامی خوشنویس آن زمان نوشته شدهاست. تاریخ این کتیبه ۱۰۸۶ ه.ق را نشان میدهد. در سال ۱۳۳۰ ه.ق گنبد توسط روسها به توپ بسته شد که اکنون هم از درون گنبد جای اصابت گلولهها قابل رویت است؛ پس از آن نیرالدوله والی خراسان به تعمیر این خرابیها پرداخت. در سال ۱۳۵۹ آخرین طلاکاری گنبد به پایان رسید. در میانهٔ کتیبهٔ دورادور گنبد، بر لوحهای، سال طلاکاری و تعمیر گنبد سال ۱۴۰۰ ه.ق گزارش شدهاست.
بخشهای مستقل حرم.
بخشهای مستقل حرم شامل محرابها، مسجدها، منارهها، رواقها، صحنها و بستهاست.
مسجدهای حرم.
مسجد بالاسر، در غرب بقعهٔ منوره و بالاسر بین حرم و رواق دارالسّیاده جای دارد و بعد از خود حرم از کهنترین بناها در کنار روضهٔ منوره و نزدیکترین مکان به ضریح است. این بنا به عصر غزنویان مربوط است و توسط ابوالحسن عراقی معروف به دبیر در سال ۴۲۵ ه.ق ساخته شدهاست؛ عراقی خود در همین مکان دفن شدهاست. این مسجد دارای ۴٫۳۰ متر عرض هشت متر طول و ده متر ارتفاع است. در ضلع جنوبی این مسجد محرابی از کاشی معرق به سبکی بسیار جالب قرار دارد که تاریخ ساخت آن (۱۳۶۳ ه.ق) در یک سمت و نام کاشیساز و نقاش محراب در سمت دیگر محراب مکتوب شدهاست. این مسجد دارای سه صفهٔ شرقی و غربی و شمالی است. بهگزارش اعتمادالسلطنه کتیبهای بهتاریخ ۱۱۱۹ ه.ق در مسجد بوده که اکنون موجود نیست. تاریخ کتیبههای باقیمانده در مسجد، ۱۲۶۲، ۱۲۷۵، ۱۲۸۷، ۱۳۰۹، ۱۳۸۵ و ۱۳۸۶ ه.ق است.
صفهٔ شرقی مسجد متصل به حرم است و زائران پس از زیارت از طریق آن به مسجد بالاسر وارد میشوند. در گذشته بین حرم و صفهٔ شرقی دیواری بوده که در سال ۱۲۲۷ به دستور محمدولی میرزا، فرزند فتحعلیشاه قاجار در زمان استانداری خراسان برداشته، و این مسجد به حرم متصل شد. صفهٔ غربی به طول ۳٫۳ و عرض ۱٫۵ متر بین مسجد و روال دارالسیاده است. در گذشته پنجرهٔ نقره در این صفه قرار داشت و مسجد را از رواق دارالاخلاص جدا میکرد، اما در تابستان ۱۳۷۵ که مسجد بالاسر توسعه یافت، پنجرهٔ نقره را به مکانی دیگر منتقل کردند. صفه شمالی به رواق دارالشُکر مرتبط است. رواق دارالشکر از سوی دیگر به صحن عتیق راه دارد. تاریخ کتیبههای رواق ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ ه.ق است. مسجد دیگری که در نزدیکی روضه منوره قرار دارد، مسجد ریاض است که در پشت سر قرار گرفتهاست.
مسجد گوهرشاد از مساجد ساخته شده در عصر تیموری است. تا پیش از ساخت این بنا، مساجد در منطقه خراسان، عموماً به صورت دو ایوانه — همچون مسجد جامع فرومد — ساخته میشدند؛ اما گوهرشاد اولین مسجد به صورت چهار ایوانه را در خراسان بنا کرد. این مسجد در ضلع جنوبی هستهٔ مرکزی حرم امام رضا قرار دارد. این مسجد را با طاق ایوان بزرگ جنوبی، دو منارهٔ استوانهای حجیم با پایههای چندضلعی مرمر در دو سوی آن توصیف کردهاند. براساس کتیبههای مربوط به این بنا؛ این ایوان توسط بایسنقرمیرزا — پسر شاهرخ و گوهرشاد — طراحی و بانی مسجد، گوهرشاد معرفی شدهاست. معمار این بنا قوامالدین شیرازی است. صحن مسجد تقریباً بهشکل مربع بوده و در اطراف آن چهار ایوان بزرگ و در فواصل ایوانها هفت شبستان وسیع و شش در ورودی و خروجی وجود دارد. طول صحن مسجد حدود ۵۶٫۱۳ متر و عرض آن ۵۸٫۱۸ متر است و در مجموعاً حدود ۲٬۸۷۳ مترمربع مساحت دارد. در وسط مسجد گوهرشاد، در محلی که حوض فعلی مسجد در آنجا وجود دارد، مکانی به نام مسجد پیرزن وجود داشت که در زمان ساخت مسجد گوهرشاد، راضی به خراب شدن منزلش برای توسعه مسجد نشد و خود منزلش را با چاه آب آن وقف حرم نمود و از این رو نام مسجد پیرزن گرفت. این مکان تا سال ۱۳۲۰ ه.ش حفظ شد و بعد از آن بهطور کلی برداشته شد.
علاوه بر مساجد، محرابهایی در حرم گزارش شدهاست که دو محراب قدیمی در طرفین پیش روی مرقد علی بن موسی الرضا، از باشکوهترین آنها عنوان گرفتهاست. بر این محرابها با خط کوفی، آیات و احادیث نوشته شدهاست.
رواقهای حرم.
فضاهای مسقف و محصور در پیرامون حرم، رواق نامیده میشوند. اکنون بزرگترین رواق حرم، رواق امام خمینی به مساحت ۹٫۸۰۰ مترمربع است که قبلاً صحن بوده و عملیات مسقفسازی آن از سال ۱۳۸۱ آغاز شد. این رواق از شمال به رواق دارالعباده، مقبره شیخ بهایی و رواق دارالزهد، از غرب به مسجد گوهرشاد، از شرق به موزه مرکزی و از جنوب به صحن جامع رضوی محدود است. رواقهای حرم با سنگفرشهای سفید رنگ پوشیده شدهاست و دیوارههای آن تا ارتفاع ۱٫۵ متر سنگ و بعضاً از ازاره و بالاتر از آن نیز آینهکاری است. مجموع رواقهای حرم را تا سال ۱۳۹۰ ه.ش بیست و یک رواق گزارش کردهاند که مجموع آنها ۵۶۳۸ متر مربع میباشد. رواقهای دارالحُفّاظ، دارالسّیاده، دارالشّرف، دارالشّکر، دارالفیض، توحیدخانه، گنبد اللهوردیخان، دارالضّیافه، دارالسّعاده، گنبد حاتمخانی، دارالسّلام، دارالسّرور، دارالعزّه، دارالذّکر، دارالزّهد، شیخ بهاءالدین، دارالعباده، دارالاخلاص، دارالولایه، دارالاجابه، دارالهدایه، دارالرّحمه، دارالحکمه، دارالحجّه، امام خمینی، دارالمرحمه از رواقهای مجموعهٔ حرم هستند. رواق شیخ طوسی و رواق شیخ حر عاملی، رواقهای زیربستی حرم در غرب و شرق رواق دارالحجّه، و رواقهای کوثر، غدیر و دارالکرامه نیز، رواقهای اقماری صحن جامع رضوی را تشکیل میدهند.
ایوانهای حرم.
ایوان بخش مسقف از ساختمان را گویند که جلوی آن باز و در و پنجره نداشته باشد. برای بقعه اصلی حرم امام رضا چهار ایوان اصلی در چهار طرف شرق، غرب، شمال و جنوب گزارش شدهاست. ایوان شمالی بقعه که از نظر دیگر ایوان جنوبی صحن انقلاب است، به ایوان طلای نادری شهرت دارد و یکی دیگر از ایوانهای سهگانه حرم است که طلا کاری شدهاست. نام دیگر این ایوان را ایوان امیر علیشیر نیز آوردهاند. سال ساخت این ایوان ۸۷۵ تا ۸۸۵ ه.ق به دست امیر علیشیر نوایی، وزیر سلطان حسین بایقرا گزارش شدهاست. ۱۴٫۷ متر دهانه، ۷٫۸ متر عمر و ۲۱٫۴ متر ارتفاع، ابعاد این ایوان است. این ایوان از طریق چهار در، از غرب به کفشداری شماره دو، از شرق به توحیدخانه، از جنوب به دارالشکر و دارالشرف متصل است. ایوان جنوبی بقعه اصلی که از نظری ایوان شمالی صحن گوهرشاد است، راه ارتباطی بین صحن گوهرشاد و رواق دارالسیاده را فراهم میآورد. این ایوان به ایوان دارالسیاده مشهور است که ابعاد آن ۱۲ متر عرض دهانه و ۱۲٫۷ متر ارتفاع است. در ضلع شمالی این ایوان بالای در ورودی به رواق دارالسیاده، سردری به پنجرهٔ نقرهٔ منبتکاری وجود دارد و در وسط آن عبارت «أنا مدینةُ العلم و علیٌ بابُها» دیده میشود. ایوان شرقی بقعه که از جهتی ایوان غربی صحن آزادی است، به ایوان طلای ناصری مشهور است و از دیگر ایوانهای طلای حرم محسوب میشود. این ایوان به سال ۱۲۳۳ ه.ق و به دستور فتحعلیشاه قاجار ساخته شد. این ایوان به دستور ناصرالدین شاه به سال ۱۲۷۷ طلاکاری شد. ابعاد این اثر را ۱۵٫۳ متر دهانه، ۷٫۲۵ عمق و ۲۰٫۱ ارتفاع دانستهاند. این ایوان به وسیله پنج در، به رواق دارالسعاده، کفشداریهای شش و هفت و رواق دارالسرور متصل است. نام دیگر ایوان غربی، ایوان طلای صحن جمهوری است. این ایوان در سال ۱۳۶۹ ه.ش ساخته شدهاست و از دیگر ایوانهای طلای حرم است. عرض این ایوان ۷٫۸ و ارتفاعش ۱۷٫۶۶ است. این ایوان، صحن جمهوری را از طریق یک راهرو به دارالولایه متصل میکند.
علاوه بر چهار ایوان اصلی که به بقعه و اماکن مقدسه راه مییابد، ایوانهای دیگری نیز در حرم وجود دارد. ایوان غربی صحن انقلاب که به ایوان ساعت مشهور است از ایوانهای مشهور حرم رضوی است. قدمت این بنا به دوره شاه عباس اول صفوی برمیگردد و ارتفاع آن ۲۴٫۱ متر و ۶٫۹ متر عرض دهانه آن است. در دوران قاجار یک ساعت بر فراز آن نصب شد که به همین جهت ایوان ساعت نام گرفت. در ضلع شمالی صحن انقلاب و به قرینه ایوان جنوبی (ایوان طلای نادری) ایوانی دیگر با عنوان ایوان عباسی وجود دارد که مربوط به دوره شاه عباس صفوی است. بعدها نادرشاه یک گلدسته طلا بر روی این ایوان ساخت که به گلدسته نادری شهرت یافت. ابعاد این ایوان ۱۴٫۷ متر عمق، ۸٫۲ متر دهانه و ۲۲٫۵ متر ارتفاع است. پشت این ایوان در سابق بسته بود اما بعدها با ساخت طاقنمایی باز شد. ایوان شرقی صحن انقلاب نیز ایوان نقارهخانه نام دارد که از آثار دوره شاه عباس اول است. ابعاد این ایوان ۲۶ متر ارتفاع، ۸٫۷ متر عرض و ۲۰٫۱۸ متر طول است و بعد از ساخته شدن نقارهخانه بر روی این ایوان در دوره قاجار، به این نام شهرت یافت.
ایوان دیگر حرم، ایوان جنوبی است که به ایوان مقصوره معروف است. سردر ایوان دارای طاقی عظیم و کاشیکاری شدهاست. گنبد مسجد گوهرشاد بر این ایوان بنا شدهاست و مجموعاً ایوان حدود ۵۰۰ مترمربع مساحت دارد و ارتفاع آن ۲۲٫۵ و ارتفاع گنبد آن ۳۳٫۵ متر و ارتفاع منارههایش ۳۴ متر است. گنبد این ایوان و خود آن بارها مورد بازسازی و مرمت قرار گرفتهاند. ایوان ولی عصر، یا ایوان قبله صحن جامع، بزرگترین و مرتفعترین ایوان حرم امام رضاست که در بخش جنوبی صحن جامع رضوی قرار گرفتهاست. این بنا در سال ۱۳۸۰ ه.ش تکمیل شد. مساحت این ایوان با احتساب دو ایوان جانبیاش ۱۷۴۰ متر مربع گزارش شدهاست. ارتفاع این ایوان ۳۱ متر، دهانه آن ۱۶٫۳ و عمقش ۹٫۳ متر است.
مدرسههای حرم.
در اطراف حرم امام رضا، ۱۰ مدرسه گزارش شدهاست که اکنون چهار مدرسه از آنها باقی ماندهاست. قدیمیترین مدرسه حرم، مدرسهای بودهاست که در حاشیه غربی بازار زنجیر قرار داشت و در ناحیه بالاسر حرم جای گرفته بود و امروز از آن اثری باقی نماندهاست. ۲۵۰ متر زیربنای این مدرسه بود که در دو طبقه ساخته شده بود. نام این مدرسه را مدرسه بالاسر عنوان کردهاند که یکی از مدارس مربوط به دوره غزنویان بود. مؤسس آن بهطور دقیق مشخص نیست. دو مدرسه دیگر پریزاد و مدرسه دو در، از مدارس دیگر حرم هستند که همزمان با هم ساخته شدهاند. مدرسه بالاسر صحن کوچکی با چهار ایوان بود و ۲۸ حجره داشت. این مدرسه در دو طبقه، محلی برای سکونت طلاب و مهمانان بود و ورودی آن در حاشیه شرقی بازار زنجیر و نزدیک به صحن کهنه بود. سطح جرزها و لچکی غرفه و ایوانهای این مدرسه با کاشی هفت رنگ با طرحهای اسلیمی و ختایی و اسلیمی قطور و کَلوکهای آجر و کاشی تزیین شدهبود. این مدرسه به سال ۱۰۹۱ و در زمان حکومت سلیمان صفوی، مورد مرمت و بازسازی قرار گرفت. بعدها در سال ۱۲۰۳ نیز میرزا عبدالجواد — فرزند میرزا مهدی شهید از دانشمندان بزرگ زمان — این مسجد را که مخروبه شده بود مجدد تعمیر کرد و بار سوم در ۱۲۷۱ مورد مرمت قرار گرفت. امروزه از این مدرسه به جهت توسعه حرم، اثری باقی نماندهاست و این فضا به دارالولایه و کفشکن جدیدالاحداث الحاق شدهاست. مدرسه پریزاد از دیگر مدارس حرم است که واقف آن را پریزاد خانم ندیمه گوهرشاد آغا گزارش کردهاند. این مدرسه در جنب مسجد گوهرشاد و در مقابل مدرسه دو در قرار دارد. طلابی که در این مدرسه درس میخواندند ۲۰ الی ۳۰ نفر بودهاند که هر کدام شهریه مشخص داشتند. این مدرسه به سال ۱۰۹۱ و در زمان شاه سلیمان صفوی بازسازی شد. در سال ۱۳۴۶ نیز اداره اوقاف به بازسازی این مدرسه پرداخت اما در طرح توسعه حرم و پس از تخریب بازار در سال ۱۳۵۴، این مدرسه تخریب شد. در سال ۱۳۶۳، آستان قدس رضوی بازسازی مدرسه را به شکل سابق شروع کرد و در سال ۱۳۶۸ مدرسه بازسازی شد. این مدرسه از مدارس چهارایوانه عهد تیموری است دارای ۲۲ حجره در دو طبقه است. سطح دیوارها و لچکی ایوانها و غرفهها با کاشی معرّق و گچبریهای نفیس تزیین شدهاست. مدرسه پایین پا دیگر مدرسه تاریخی حرم بود که در عصر صفوی و توسط میرزا سعدالدین محمد به روزگار سلطنت شاه سلمیان ساخته شد. ایم مدرسه در قسمت شرقی مسجد جامع گوهرشاد و متصل به مقبره شیخ بهایی بود. ساختمان مدرسه در دو طبقه شامل حیاط وسیعی در وسط بود. این مدرسه در سال ۱۳۱۰ ه.ش به سبب احداث صحن جدید موزه و کتابخانه، تخریب شد. مدرسه ابدالخان از مدارس تاریخی مشهد بود که در کنار مقبره پیر پالاندوز قرار داشت و با وجود مرمتهای چندباره و با طرح توسعه حرم، اثری از آن باقی نماندهاست. مدرسه باقریه، دیگر مدرسه حرم بود که در دوره صفویه و در حاشیه شمالی بالاخیابان ساخته شدهبود. این مدرسه ۱٫۲۰۰ متر مربع مساحت داشت و پس از یک بازسازی در سال ۱۳۴۶، در نهایت در طرح توسعه حرم به سال ۱۳۵۴ بهطور کامل تخریب شد.
منارههای حرم.
مناره یا گلدسته از مهمترین بناهای معماری است که جایگاه ویژهای در فرهنگ معماری و آداب اجتماعی ایران دارد، بنابراین پیش از آنکه منارهها بهمنظور اذانگفتن در کنار مساجد ایجاد شود، بهعنوان برجهای راهنما و برای هدایت مسافران ایجاد میشدهاست. با احتساب دو منارهٔ مسجد گوهرشاد، در مجموع دوازده مناره در بناهای حوزهٔ حرم وجود دارد. در مجموعهٔ قدیمی آستان قدس دو مناره وجود دارد. یکی در جنوب صحن انقلاب و نزدیک به گنبد طلا و دیگری در مقابل و قرینهٔ آن، در شمال صحن انقلاب و بالای ایوان عباسی است. این دو مناره، هر دو با روکش طلا تزیین شدهاند و ارتفاعشان از کف صحن حدود ۴۰٫۵ متر است. منارهٔ کنار گنبد بهصورت منفرد ساخته شدهاست و سابقهٔ تاریخی بیشتری دارد و به روایتی ساخت آن همزمان با بنای گنبد و در اوایل قرن ششم ه.ق به صورت تکمناره بودهاست. شاه طهماسب صفوی در قرن دهم ه.ق منارهٔ مذکور را بازسازی و طلاکاری کرد و پس از آن نادرشاه افشار هنگام زراندودکردن ایوان علیشیر نوایی، طلاکاری مناره را تجدید کرد. دومین مناره روی ایوان عباسی جای دارد که از آثار دورهٔ نادری است. این مناره از نظر آجرچینی و کاشیکاری و طلاکاری قرینه و همچون منارهٔ کنار گنبد است. بلندی منارهٔ کنار گنبد از سطح صحن انقلاب تا انتهای آن ۴۰٫۵ متر و محیط آن ۱۳ متر است. زیر مناره کتیبهای به خط ثلث برجسته وجود دارد که صلوات بر پیامبر و امامان بر آن بهدست بهاءالدین محمد الخادم در سال ۱۱۴۲ ه.ق نوشته شدهاست.
پنجرههای حرم.
پنجره، فضایی از حرم است که به صورت پنجرههای مشبک فلزی ساخته شده و در جلوی فضایی قرار میگرند که محل عرض سلام و ارادت زائران میباشد. این پنجرهها از آلیاژهای مختلف فلزی چون برنج، ورشو، نقره و مس ساخته میشود و بعضاً با طلا آبکاری و تزئین شدهاند. پنج پنجره از پنجرههای حرم، در موزه و فضای حرم نصب هستند و در منابع تاریخی غیر از این پنج پنجره نیز در گزارشهای منابع آمدهاست. پنجره آهنی ضلع شرقی گنبد حاتمخانی، پنجره نقره بین توحیدخانه و رواق دارالفیض و پنجره قدیمی صحن کهنه که میان گنبد الله وردیخان و گنبد حاتم خانی نصب بودهاست از این پنجرههاست. پنجرههای اصلی نصب شده در حرم، عبارتند از پنجره صحن انقلاب که در ضلع شمالی رواق توحیدخانه و سمت چپ ایوان طلای نادری قرار دارد. قدمت این پنجره که به پنجره فولاد مشهور است، مربوط به قرن دهم ه.ق است. پنجره دیگر، پنجره صحن جمهوری اسلامی است که در غرب رواق دارالولایه میباشد. این پنجره به سال ۱۴۱۰ ه.ق طراحی و نصب شدهاست. پنجره بعدی، دارالاجابه نام دارد که زیر بقعه مطهر و در ضلع جنوب شرقی دارالاجابه قرار گرفتهاست. این پنجره در سال ۱۴۲۲ ه.ق طراحی و نصب شدهاست. پنجره دارالسیاده، دیگر پنجره حرم است که ضلع شمالی رواق دارالسیادة قرار گرفتهاست. قدمت این پنجره مربوط به دوره قاجار است و در دوره پهلوی دوم تعویض شدهاست. آخرین پنجره حرم، پنجره دارالولایه است که میان دارالولایه و دارالاخلاص، فاصله انداختهاست. این پنجره به سال ۱۴۱۷ ه.ق ساخته شدهاست.
نقارهخانه.
نقارهخانه از بخشهای دیگر حرم امام رضاست. هر مرتبه از نقارهخوانی را «نوبت» گویند و رسم سلطان چنین بودهاست که در اوقاتی از شب و روز که عیش و عشرت پیش میآمد، دستور نقاره نوازی داده میشد. این رسم در ایران شهرت داشت اما امروزه جز در حرم امام رضا، منسوخ شدهاست. رسم نقاره زنی در حرم امام رضا، یک امر محترم شمرده میشود. در ایام کنونی، در دو نوبت طلوع و غروب خورشید به مدت ۲۰ دقیقه نواخته میشود. در برخی روزهای خاص همچون روز سلام خاص، به مدت نیم ساعت نقاره زده میشود. وجود نقارهخانه در حرم امام رضا، به نوعی بیان شکوه و جلال بارگاه اوست و از همین رو به نقارهزنان حرم، «عملجات شکوه» گفته میشد و امروزه به آنان «نقارهچی» گفته میشود و به صورت مورثی به پسر نقارهچی قبلی با شرط صلاحیت اعطا میشود. نقارهخانه حرم در بخش شرقی صحن عتیق قرار دارد. از دیگر مراسمهایی که نقاره نوازی صورت میگرفت یا میگیرد، وقوع یکی کرامت در حرم، مناسبتهای خاص همچون میلاد امامان و لحظه تحویل سال شمسی است. قدیمیترین سند دربارهٔ تاریخچه نقارهنوازی در مشهد، مربوط به گزارش فضل بن روزبهان خنجی در کتاب مهماننامه بخارا است. از زمان دقیق نقارهنوازی در حرم امام رضا اطلاعاتی در دست نیست و قدیمیترین سند نیز، همان گزارش در کتاب مهماننامه بخارا میباشد که در آن از رونق این رسم در آن زمان یاد شدهاست. این گزارش مربوط به قرن نهم هجری قمری است. در این گزارش از وجود یک نقارهخانه نیز گزارش شدهاست. گزارش بعدی دربارهٔ نقارهخانه مربوط به عصر صفوی است که از وجود نظامی برای اداره نقارهخانه یاد شدهاست. در عهد قاجار به نقارهخانه، کرناخانه گفته میشد. امروزه در هنگام شفای بیماران در حرم نیز نقاره نواخته میشود.
سقاخانههای حرم.
برای حرم امام رضا دو سقاخانه گزارش شدهاست. یکی از آنها که سقاخانه اسماعیل طلایی شهرت دارد؛ در وسط صحن انقلاب قرار گرفتهاست و پیش از آن به سقاخانه نادری مشهور بود. همچنین در مقابل ایوان طلای صحن جمهوری اسلامی نیز سقاخانه دیگری وجود دارد که با نمایی چون بیتالمقدس طراحی و ساخته شدهاست. ابعاد این سقاخانه یکهشتم ابعاد حقیقی ساختمان قبة الصخره در بیتالمقدس است. بنای سقاخانه نادری در سال ۱۳۴۷ ه.ش تجدید بنا شدهاست و سابقاً به حوض اسماعیلطلایی شهرت داشت. از نام آن چنین برداشت میشود که سابقاً حوض در این ناحیه قرار داشته که پس از لولهکشی آب، مبدل به شکل ظاهر آن شدهاست.
صحنهای حرم.
حرم امام رضا تا سال ۱۳۹۰ دارای ۹ صحن میباشد. هر صحن، شامل یک فضای باز و محصور است که رواقها و ایوانهایی در پیرامون آن وجود دارد. مساحت مجموع صحنهای حرم، ۲۲۵٬۲۲۳ مترمربع است. صحنهای انقلاب و آزادی، دو صحن تاریخی مجموعهٔ حرم را تشکیل میدهند. صحنهای جمهوری اسلامی، قدس، پیامبر اعظم، غدیر، کوثر و هدایت و بعثت در طرح توسعهٔ حریم رضوی در دوره جمهوری اسلامی بنا شدند. بزرگترین صحن، صحن پیامبر اعظم به مساحت ۶۰٬۱۸۸ مترمربع است که در جنوب حرم قرار دارد. بر گرداگرد صحنها نیز حجرههای متعددی ساخته شدهاست که در دو طبقه هستند.
بستهای حرم.
فضای بعد از صحنها که به خیابانهای بیرونی حرم منتهی میشوند بست نامیده میشود. این بستها حریمی برای حفظ و حراست ابنیه آستان قدس هستند. زائران برای ورود به حرم، باید از بستها عبور کنند. برای حرم امام رضا، تا سال ۱۳۹۰ ه. ش، چهار بست در چهار جهت اصلی گزارش شدهاست که به نام علمای شیعه نامگذاری شدهاند. بست شیخ طوسی که با نامهای بست علیا و بست بالاخیابان نیز شناخته میشود و دارای ۸۶ متر طول و ۳۰ متر عرض است. این بست از سمت شرق به صحن انقلاب و از سمت غرب به خیابان شیرازی منتهی میشود. بست دیگر بست شیخ حر عاملی است که بست سفلی و بست پایین خیابان نیز نام دارد. این بست دارای ۱۱۵ متر طول و ۲۹ متر عرض است و در شرق صحن انقلاب واقع شدهاست و رابط بین صحن انقلاب و خیابان نواب صفوی است. بست شیخ طبرسی دیگر بست حرم است که ۸۶٫۵۰ متر طول و ۲۴ متر عرض دارد. این بست از شمال به صحن انقلاب و از جنوب به خیابان طبرسی منتهی میشود. بست شیخ بهایی آخرین بست حرم است که ۳۱٫۷۵ طول و ۱۲۹ متر عرض آن است. شمال آن به حرم و جنوب آن به خیابان فلکه منتهی میشود. دو بست دیگر با نامهای خسروی که به سمت خیابان خسروی مشهد باز میشود و بست امام رضا که به سمت خیابان امام رضا باز میشود؛ برای حرم گزارش شدهاست.
مقبرههای حرم.
از جمله بناهای پیرامون حرم امام رضا، مقبرههای شخصیتهای متعددی است که در حرم دفن شدهاند. از جمله مقبرههای مشهور حرم امام رضا، مقبره پیر پالاندوز است که در قسمت شمال شرقی مجموعه حرم قرار دارد و شامل بنایی چهارگوش که گنبدی بر فراز آن است میباشد. این مقبره مربوط به دوران صفوی بودهاست و احتمال داده شدهاست که در سال ۹۸۵ ه.ق ساخته شده باشد. در این مقبره محمد عارف عباسی از عرفای سلسله ذهبیه دفن شدهاست که به پیر پالاندوز مشهور است و از این رو به این مقبره، مقبره پیر پالاندوز گفته میشود. مقبره شیخ بهایی که در جنوب غربی صحن آزادی واقع شدهاست، از دیگر مقبرههای حرم است. بر اساس گزارشاتی، این مقبره دارای متولی و موقوفاتی نیز بودهاست. مدفن شیخ حر عاملی در شمال شرقی صحن انقلاب دیگر مقبره حرم است. دیگر مقبره حرم متعلق به شیخ طبرسی است که در غرب دوربرگردان شیخ طبرسی واقع شدهاست. مقبره حسنعلی نخودکی دیگر مقبره مشهور حرم است. از مدفونین مشهور در حرم امام رضا نیز میتوان به حسنعلی مروارید، محمدتقی جعفری، حبیبالله گلپایگانی و علی فلسفی اشاره کرد.
علاوه بر مقبرهها، گورستانی با عنوان بهشت ثامن در زیر صحنهای قدس، جمهوری و آزادی قرار دارد که پس از زیرسازی، به سه بخش جداگانه اول، دوم و سوم تقسیم شد. بهشت ثامن اول در زیر صحن آزادی است و ساخت آن به سال ۱۳۵۴ برمیگردد. معدود قبرهای باقیمانده این گورستان، متعلق به خادمان میباشد. بهشت ثامن دوم در حد فاصل مسجد گوهرشاد و صحن جامع رضوی است که در سال ۱۳۷۰ احداث شدهاست. این گورستان فاقد قبر خالیست. بهشت ثامن سوم نیز در زیر صحن جمهوری است که در سال ۱۳۶۸ ساخته شدهاست.
پارکینگهای حرم.
در دوره پس از انقلاب اسلامی، در زیرگذر پیرامون حرم امام رضا، چهار پارکینگ طراحی و اجرا شد که با مساحتی بالغ بر ۱۱۲ هزار متر مربع، گنجایش ۲۷۸۱ خودرو را داراست. پارکینگ شماره یک این مجموعه با مساحت ۵۵۸۱۰ مترمربع در زیر صحن غدیر و غرب صحن جامع واقع شدهاست. برای این پارکینگ چند دسترسی اضطراری با زیرگذر از طرف شرق حرم طراحی شدهاست. پارکینگ شماره یک در سال ۱۳۷۷ طراحی و اجرا شد و تا سال ۱۳۸۱ به بهرهبرداری رسید. پارکینگ شماره دو که در زیر صحن کوثر و قسمتی از ضلع شرقی صحن جامع قرار دارد، بالغ بر ۲۷ هزار مترمربع مساحت دارد. این پارکینگ نیز همزمان با پارکینگ شماره یک شروع به ساخت شد و همزمان با آن مورده بهرهبرداری رسید. پارکینگ شماره سه حرم، مساحتی بالغ بر ۲۰ هزار متر مربع دارد و در زیر صحن هدایت واقع شدهاست. پارکینگ شماره چهار نیز در جنب سردر شیرازی قرار گرفتهاست و مساحت آن ۹۴۸۵ متر مربع گزارش شدهاست. این پارکینگ همزمان با پارکینگ شماره سه در سال ۱۳۸۷ طراحی و اجرا شد و در سال ۱۳۸۱ همزمان با باقی پارکینگها، به بهرهبرداری رسید.
مراکز وابسته.
آستان قدس رضوی.
تشکیلات آستان قدس رضوی و تولیت، که به اداره حرم موظف بودهاند، تاریخچه مشخصی پیش از دوره صفویه و شاه طهماسب اول ندارد. در منابع تنها به داشتن خادمانی برای حرم اشاره شدهاست. پس از آن در دوره صفویه با نصب نائب التولیهها، امور حرم نظم گرفت و پس از آن تا دوره معاصر این کار بهطور منظم شکل میگرفت. اولین آئیننامه برای اداره آستان قدس، در سال ۱۳۰۵ ه.ش تدوین شد که تا سال ۱۳۲۸ ه.ش اجرا میشد. در این سال آئیننامه جدیدی با ۹ فصل و ۷۶ ماده تدوین شد و در سال ۱۳۴۰ دو ماده دیگر به آن مواد افزوده شد. در سال ۱۳۵۴ ه.ش نیز کارکنان آستانه، مشمول طرحبندی مشاغل شدند و یک آئیننامه اداری و مالی جدید برای آستان وضع شد. پس از به روی کار آمدن جمهوری اسلامی، اداره حرم با تغییرات گستردهای همراه بود. در سال ۱۳۷۶ ه. ش، معاونتهای اماکن متبرکه و تشریفات، پشتیبانی و امر برنامهریزی، اراضی و املاک، و فنی و عمرانی موقوفات، با زیرشاخههای متعدد خود، برای نظارت بر فعالیتهای آستان قدس در نظر گرفته شد و سازمان اقتصادی آستان قدس رضوی با ۴ گروه کشاورزی، صنعت و معدن، منطقهٔ آزاد و خدمات زیربنایی سرخس، و خدمات و عمران و زیرگروههای متعددش، برای هماهنگی در شرکتهای اقتصادی زیر نظر این مرکز، تأسیس شد. در این میان شانزده مؤسسهٔ فرهنگی و اجتماعی نیز امور فرهنگی و اجتماعی آستان قدس را سرپرستی میکنند. در سال ۱۳۶۳ ه.ش بنیاد پژوهشهای اسلامی که وابسته به آستان قدس بود، تأسیس شد. هدف از تشکیل این بنیاد، نشر و ترویج فرهنگ اسلامی و ارائه خدمات فرهنگی بود. دانشگاه علوم اسلامی رضوی از سازمانهای فرهنگی و علمی زیر نظر آستان قدس است که به سال ۱۳۶۳ ه.ش تأسیس شد. این دانشگاه در کنار بست طبرسی قرار دارد و در سال ۱۳۸۵ ه.ش بیش از ۷۰۰ دانشجو داشتهاست. این دانشگاه در سه سطح کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشجو میپذیرد. دورههای کارشناسی شامل رشتههای علوم قرآنی و حدیث، فلسفه و کلام اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، تاریخ اسلام، تاریخ فرهنگ و تمدن ملل اسلامی، حقوق و علوم حدیث است. در دورهٔ کارشناسی ارشد رشتههای حقوق خصوصی، حقوق بینالملل، حقوق جزا و جرمشناسی و حقوق اسلامی نیز تدریس میشود. مجتمعهای تجاری و مراکز صنعتی متعددی نیز از جمله موقوفات حرم بهشمار میآیند که توسط آستان قدس اداره میشوند. از دیگر مراکز این سازمان، آگاهی حرم مطهر است که وظیفه تأمین امنیت حرم را عهدهدار است. برای حرم، یک دادگاه ویژه که به مجتمع قضایی ثامن ارتقاء یافتهاست نیز تأسیس شدهاست. تعداد کارکنان شاغل و اعضایی که به صورت افتخاری برای این آستان کار میکنند را نزدیک به ۲۰ هزار نفر عنوان کردهاند.
کتابخانههای حرم امام رضا.
کتابخانه حرم امام رضا که با نام رسمی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی فعال است، یکی از کهنترین کتابخانههای جهان اسلام است که در شهر مشهد و محل حرم دایر است. این کتابخانه از جهت اهمیت، جایگاه ویژهای دارد و از معتبرترین کتابخانههای علوم اسلامی است. در منابع تاریخی از این کتابخانه با نامهایی چون قرآنخانهٔ حضرت، کتابخانهٔ مبارکهٔ آستانهٔ مقدسه، کتابخانهٔ سرکار فیض آثار، کتابخانهٔ مشهد رضا، کتابخانهٔ مقدسهٔ روضهٔ مرضیهٔ رضویه و کتابخانهٔ مبارکهٔ رضویه یاد کردهاند. برای تأسیس این کتابخانه تاریخ دقیقی گزارش نشدهاست، اما قرائن تاریخی و برخی وقفنامهها تاریخ تأسیس این کتابخانه را به پیش از ۳۶۳ ه.ق میرساند. از سال ۱۱۵۰ ه.ق به بعد، برای این کتابخانه، مکانی ویژه در نظر گرفته شدهاست. در سال ۱۳۰۰ ه.ش به بعد و همزمان با نیابت تولیت محمد ولی خان اسدی، کتابخانه توسعه بیشتری یافت و از قرائت خانه جدا شد. در سال ۱۳۳۰ ه.ش در ضلع شمال شرقی صحن امام خمینی، کتابخانهای طراحی و ساخته شد و از سال ۱۳۳۴ وسائل جدیدی برای این کتابخانه تهیه شد. در سال ۱۳۵۶ این کتابخانه به طبقه دوم موزه آستان قدس منتقل شد. در سال ۱۳۶۰ ه.ش کتابخانهای مستقل و وسیع در ۳۰ هزار متر مربع، طراحی و ساخته شد که بهرهبرداری از آن تا سال ۱۳۷۴ به تعویق افتاد. از همان سال نیز سازمانی باعنوان سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی تأسیس شد. تا سال ۱۳۸۳ ه.ش ۴۷ کتابخانه در مشهد، دیگر شهرهای ایران و هند از جمله کتابخانه لکهنو هند، کتابخانه و موزه ملک تهران و کتابخانه وزیری در یزد، از زیر مجموعههای این سازمان به حساب میآمدند. مجموع کتابهای کتابخانه مرکزی، حدود یک میلیون نسخه تخمین زده میشود که بیش از ۲۴۲ هزار نسخه خطی در آن گزارش شدهاست. ۹۴ هزار نسخه خطی قرآن از جمله این آثار خطی است. علاوه بر کتاب، ۴ میلیون برگ سند و ۶۱ هزار حلقه میکروفیلم در این کتابخانه نگاهداری میشوند. از این کتابخانه با نامهای قرآنخانه، کتابخانه مبارکه آستان مقدسه، کتابخانه سرکار فیض آثار، کتابخانه مشهد رضا، کتابخانه مقدسه روضه مرضیه رضویه و کتابخانه مبارکه رضویه نیز یاد شدهاست.
کتابخانه مسجد گوهرشاد که با نام کتابخانه گوهرشاد نیز شناخته میشود، از کتابخانههای حرم است که در سمت چپ صحن جامع رضوی و در مقابل مسجد گوهرشاد بنا شدهاست. معماری بنای این کتابخانه بر طبق معماری حمام گنجعلیخان در کرمان ساخته شدهاست. این کتابخانه در سال ۱۳۳۲ خورشیدی توسط واقف آن سید سعید طباطبایی نایینی ساخته شد و تعداد ۵ هزار جلد کتاب چاپی و خطی به آن اهدا شد. به تاریخ ۱۳۵۱ خورشیدی تعداد کتابهای کتابخانه ۸۲۰۰ جلد توصیف شدهاست. در سال ۱۳۶۸ با تلاش آستان قدس رضوی، ساختمان فعلی کتابخانه با مساحت ۱۲۰۰ مترمربع در بست شیخ بهایی حرم احداث شد. در این کتابخانه در سال ۱۳۹۴ خورشیدی، ۶۵ هزار نسخه کتاب فارسی، عربی و لاتین وجود دارد و ظرفیت آن ۲۰۰ نفر است.
موزههای آستان قدس رضوی.
موزه آستان قدس رضوی، یکی از بزرگترین مجموعههای تاریخی و ارزشمند ایران و منطقه خاورمیانه است که اشیاء با ارزشی را در خود نگهداری میکند. پیش از تأسیس موزه، این اشیاء گرانبها در خزانه حرم امام رضا نگهداری میشد. رضاشاه به سال ۱۳۱۶ خورشیدی دستور ساخت ساختمانی برای موزه در حرم امام رضا را صادر کرد تا اشیاء خزانه در آنجا نگهداری شود. اولین موزه آستان قدس به سال ۱۳۲۴ خورشیدی توسط شاه افتتاح شد. در این موزه از آثار ارزشمندی چون قالیهای قدیمی، پرده و پوششهای زربافت، قندیلهای تاریخی و طلاکوب، قرآنهای خطی و کتیبههای طلا مربوط به دوران صفوی و همینطور اشیاء اهدایی از جانب سلاطین مختلف نگهداری میشود. موزههای مختلف آستان قدس، دارای یک کتابخانه تخصصی در زمینه آثار باستانی و موزهداری، مرمت و… میباشد. از سال ۱۳۸۲ خورشیدی به بعد، سه زیرمجموعه برای اداره موزههای آستان قدس در راستای پژوهش، معرفی آثار، اداره و حفاظت و همچنین مرمت ایجاد شد و متخصصین زیادی به این مجموعه اضافه شدند.
دارالشفاء امام رضا.
با توجه به متون تاریخی، در کنار حرم امام رضا، شفاخانه یا دارالشفایی گزارش شدهاست که مردمان مستضعف برای امور درمانی خود، به آنجا مراجعه میکردند. قدیمیترین گزارش در خصوص حضور طبیب و حکیم در حرم امام رضا و شفاخانه حرم، مربوط به دوره صفوی است. در میان اسناد وقفنامههای مربوط به حرم؛ سندی مربوط به سال ۹۳۱ ه.ق موجود است که طی آن عتیقعلی بن احمد بن ملک اسماعیل طوسی املاکی را وقف حرم نمود و درآمد آن را برای درمان بیماران فقیر قرار داد. در حال حاضر، شفاخانه حرم، ۵۰۰ هزار بیمار را به صورت سالانه ویزیت مینماید و داروخانه این مرکز، بزرگترین داروخانه شهر مشهد است. علاوه بر این موارد، چند بیمارستان و مرکز درمانی در خارج از مشهد همچون بیمارستان امام رضا در سیرجان، مرکز توانبخشی رضویه در رفسنجان و بیمارستان مرتضوی در جهانآباد نوق را یاد کرد.
مهمانسرای امام رضا.
مهمانسرای امام رضا که سابقاً با نامهای کارخانهٔ زواری، مهمانخانهزواری و آشپزخانهٔ حضرتی نیز از آن یاد میشد، از اماکن رفاهی در حرم امام رضاست. در این مکان برای زائران غذا تهیه میشد و به صورت رایگان در اختیار آنان قرار میگرفت. در گذشته کارخانه خادمی با کارخانه زواری جدا بودند و خادمان و زائران در دو محل جدا غذایشان طبخ میشد. محل طبخ غذای خدمه در دوران قاجار، صحن نو و در ایوان جنوبی آن مجاور تیمچه حکاکها قرار داشت. در همین دوره مهمانسرای مخصوص زائران نیز در حاشیهٔ جنوبی بست بالاخیابان قرار داشت. در دوره تولیت اسدی، هر دو مهمانخانه خدام و زواری در بست بالاخیابان ادغام شدند و در سال ۱۳۲۳ خورشیدی، مهمانخانه تازهای به نام مهمانخانه توس — که اولین هتل در مشهد بود — تأسیس شد و در مجاور آن ساختمان مهمانخانه حضرتی توسعه داده شد. با گسترش زائران و عدم کفاف مکان از پذیرایی مهمانها، در دوران تولیت ولیان، مهمانسرای فعلی در بست پایین خیابان مقابل صحن نو ساخته شد. سابقه پذیرایی از زائران در حرم امام رضا مربوط به قرن نهم است. ساختمان فعلی مهمانسرا در ضلع شمالی بست شیخ حر عاملی واقع شدهاست و در چهار طبقه شامل آشپزخانه، سالن پذیرایی و سالن پذیرایی خاص به همراه بخش اداری قرار دارد. این مهمانسرا در سال ۱۳۸۹ در زیربنایی بالغ بر صدهزار مترمربع تجدید بنا شد.
افراد مرتبط با حرم.
متولیان حرم امام رضا.
در دورهٔ سامانیان، حرم دارای خادم و مباشر بود و خدام آن، درِ مزار امام را شبها بسته و روز میگشودند. شاید بتوان حسینبن علی بن صاعد بربری را به نوعی نخستین سرپرست مرقد علیبن موسی الرضا در حدود قرن سوم هجری دانست. اما سرپرستی و ادارهٔ امور حرم را تا پیش از دورهٔ صفوی، نقبای سادات برعهده داشتند. آنها از میان علویان و نقیبان ناحیه طوس انتخاب میشدند و علاوه بر منصب نقابت، منصب کلیدداری حرم را نیز برعهده داشتند. از متون تاریخی چنین برمیآید که منصب نقابت، ابتدا در اختیار علویان بوده و سپس از قرن پنجم و ششم به بعد، سادات موسوی نقابت و اداره حرم را به دست گرفتهاند. بعد از ورود سادات رضوی در قرن نهم، نقابت بهطور مشترک بین این دو سلسله سادات تقسیم شد و تا زمان صفویه که سادات رضوی از نظر قدرت و ثروت بر سادات موسوی پیشی گرفتند، ادامه داشت. بعد از تأسیس مسجد گوهرشاد توسط گوهرشاد آغا و وقف املاکی بر آن، حرم رضوی به علت برخوردار شدن مسجد از تمکن مالی و تشکیلات اداری زیر مجموعه آن شد. گرچه بخش مهمی از موقوفات آستان قدس مانند فرهادگرد، زرگران و الندشت، قبل از دوران صفویه وقف شد و برای اداره آنها سیستم اجرایی مشخصی وجود داشت، اما سرپرستی حرم به دلیل عدم تمکن مالی و وجود تشکیلات اداری، چندان مورد توجه شاهان و سلاطین نبود و بیشتر جنبه معنوی داشت، در این میان این بزرگان سادات بودند که در هر دوره به علت برخورداری از موقعیت اجتماعی و مذهبی، این مقام را در اختیار میگرفتند، اما مقام تولیت آستانه و درمجموع نظم سازمانی آستان قدس رضوی از دوره صفویه بهوجود آمدهاست. همزمان با به قدرت رسیدن صفویان و رسمی شدن تشیع، مشهد از اهمیت ویژهای برخوردار شد و خصوصاً با رواج سنت وقف در این دوره، زمینهای زیادی وقف علی بن موسی الرضا شد که برای اداره این املاک منصبی به نام تولیت به وجود آمد.
این آرامگاه با توجه به موقوفات بسیار آن، در ابتدا از جانب سادات رضوی و موسوی که اصطلاحاً «نقیب» شناخته میشدند، اداره میشد. در دوران پادشاهی صفویه، دو منصب از جانب شاه به فقها محول میشد. یکی از این مناصب، نیابت شاهنشاه در امور روضه منوره بود. این منصب برای انجام امور مربوط به دو آرامگاه علی بن موسی الرضا و شیخ صفیالدین به عالمان دینی سپرده میشد. این منصب در دوره صفوی با عنوان «متولی سر کار فیض آثار روضه منوره» و در عصر قاجار با عنوان «متولی باشی» یا «نائبالتولیه» تعبیر میشد. از دوره صفویه، این سِمَت به عنوان یکی از اختیارات شاهان درآمد و هر شاه، نائبی را برای آستان قدس معین میکرد. این رویه تا دوران حکومت پهلویها بر ایران، پابرجا ماند. پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران، عبدالعظیم ولیان به جهت اقناع افکار عمومی بازداشت شد و سید مهدی سراجی، جای وی را گرفت. در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، اولین تولیت آستان قدس رضوی در دوره انقلاب با حکم سید روحالله خمینی منصوب شد.
شاه اسماعیل اول، سرسلسلهٔ دودمان صفوی پس از تصرف مشهد در سال ۹۱۶ه.ق درحالیکه غیاثالدین محمد صدر رضوی از دورهٔ تیموریان هنوز متولی حرم بود، ادارهٔ حرم را به یکی از منشیان برجستهٔ خود به نام خواجهعتیقعلی منشی سپرد و آخرین متولی دورهٔ صفویه محمدرضا رضوی بود. اولین نائبالتولیه دوره افشار، محمدرضا رضوی بود که پیشتر اشاره شد وی به عنوان آخرین متولی دورهٔ صفویه نیز بود و ابوطالب حسینی اصفهانی به عنوان آخرین نائبالتولیه این دوره در تاریخ ثبت شدهاست. در اوایل دورهٔ قاجار، آقامحمدخان قاجار، فتحعلیبیگ کتول را در سال ۱۲۱۰ه.ق به سرپرستی آستان قدس منصوب کرد اما پس از کشته شدن وی، به سبب ضعف حکومت مرکزی، نادر میرزا فرزند شاهرخ افشار مشهد را گرفت و ظاهراً حرم متولی نداشت و ادارهٔ آن را بزرگان آستان قدس برعهده داشتند. پس از آنکه در سال ۱۲۱۸ه.ق مشهد به دست محمد میرزای قاجار افتاد، در اسناد به تولیت میرزا محمدعلی حسینی اشاره شدهاست و از مرتضی قلیخان طباطبایی نایینی به عنوان آخرین شخص در این عنوان در دورهٔ قاجار اشاره شدهاست. در عهد پهلوی فصل جدیدی در تاریخ آستان قدس گشوده شد و به دستور رضاشاه عنوان متولیباشی به نیابت تولیت تغییر یافت و محمدولی خان اسدی به عنوان نخستین نائبالتولیه عصر پهلوی برگزیده شد و محمدصادق امیر عزیزی به عنوان آخرین نائبالتولیه قبل از انقلاب در تاریخ ثبت شدهاست. پس از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ه.ش روحالله خمینی نخست سرپرستی آستان را به واعظ طبسی واگذار کرد و پس از دو سال وی را به عنوان تولیت منصوب کرد و در حال حاضر احمد مروی تولیت آستان را برعهده دارد.
متولیان قبل از انقلاب وظایفی را برعهده داشتند. متولی واجبی که توسط شاه طهماسب ایجاد شده بود میبایست برطبق شرطهای واقفان رفتار میکرد یعنی سرپرستی زمینهای مطلقه یعنی موقوفات دیگران را برعهده داشت و متولی سنتی اختیار کامل دخالت در امور موقوفه را داشت؛ یعنی نظارت بر زمینهای خاصه یعنی موقوفات خود شاه بر حرم را برعهده داشت. در دورهٔ قاجار، مجموعه متولیباشی-نایبالتولیه و ناظرکل، تشکیلات داخلی آستانه و امور مربوط به موقوفات را بر عهده داشتند؛ به طوری که تمامی کارها با اطلاع آنها انجام میگرفت. برخی از وظایف متولیان در این دوره حضور در مراسم آیینی (اعیاد و سوگواریها)، غبارروبی و تنظیف حرم، برپایی جشن و اطعام در ایام ولادت و تشویق ثروتمندان برای وقف موقوفه به آستانه، تعیین قاریان قرآن برای قرائت در صحنهای حرم، رتق و فتق امور مربوط به مکتبخانهها و مدارس و مواجب معلمان آنها به صورت نقدی و غیرنقدی، گسترش فرهنگ زیارت، نظارت بر آشپزخانه حرم، پرداخت کمکهای خیریه به کارمندان آستان، نظارت بر کمکهای آستانه به زائرین در ماههای خاص، نظارت بر صورت مخارج تهیه لباس و کفش برای اطفال مکتبخانه بود. در دورهٔ فعلی تأکید برروی خدمت به زائرین به ویژه ضعفا، خدمت به مجاوران به ویژه مستضعفان، بهرهگیری از ظرفیت فرهنگی آستان، نگهداری و نگهبانی از مجموعهٔ فضاها و بناهای آستان، حفاظت از موقوفات، سامان بخشیدن به بنگاههای اقتصادی و خدماتی آستان میباشد.
خادمان حرم امام رضا.
خادمان حرم امام رضا به افرادی اطلاق میشود که به امور حرم رسیدگی میکنند. این افراد غالباً به صورت افتخاری به این کار مشغول هستند. تعداد آنها تا سال ۱۳۹۱ خورشیدی نزدیک به ۸۰۰۰ نفر عنوان شدهاست که نیمی از آنان افتخاری هستند. خادمان افتخاری از میان اقشار مختلفی به این امر مشغول هستند. وظایفی که خادمان در حرم امام رضا برعهده دارند عبارتند از: غبارروبی، شست و شو و تطهیر، اجرای مراسم گلآرایی، باز و بسته کردن دربها، برگزاری برخی مراسمات ویژه و…؛ به خادمانی که وظیفه نظافت و فرش کردن صحنها را عهدهدار هستند، فراش نیز گفته میشود. به خادمان افتخاری، خادمان تشرفی نیز گفته میشود. در گذشته به سرپرست خادمان، خادمباشی گفته میشد که بعدها به سرکشیک و ناظمکشیک تغییر نام یافت. پس از واقعه مسجد گوهرشاد در ۱۳۱۴ ه. ش، نظام کشیکی ملغی شد. با وجود اولین مسجد در نیمه دوم سده چهارم در حرم رضوی، احتمالاً اولین موذنهای حرم از آن دوره فعالیت میکردند. برای حرم در طول دورههای مختلف چندین مؤذن یاد شدهاست. در برخی دورهها تا ۱۰ مؤذن برای حرم گزارش شده که در سه نوبت به گفتن اذان مبادرت داشتند. آخرین مؤذن رسمی حرم محمد حسینپور اشراقی بود که تا سال ۱۳۷۴ ه.ش در حرم اذان میگفت و پس از آن و با نصب بلندگوها در حرم، وظیفه اذان در حرم بر عهده واحد صدای اداره تبلیغات اسلامی قرار گرفت.
موقوفات.
موقوفات حرم امام رضا و آستان قدس رضوی، گستره وسیعی از املاک و مستغلات را شامل میشود. آنچه از این موقوفات باقی ماندهاست، مربوط به پس از دوران صفویان است. همه املاک که وقف این آستان بودهاند و از میان رفته یا تصاحب شدهاند، مشخص هستند. عادلشاه افشار یک صورت از موقوفات حرم را تهیه کردهاست که در طومار علیشاه تنظیم شدهاست و اکنون در کتابخانه حرم محفوظ است. عضدالملک نیز که تولیت آستان در عصر قاجار را عهدهدار بود، فهرستی از املاک و مستغلات موقوفه حرم را تنظیم کرد که به امضاء هیئت امنای آستان نیز رسید. این املاک به مرور زمان سند مالکیت به اسم آستان قدس دریافت کردهاند. این املاک شامل املاک کشاورزی، بازار، سرا، زمین، کارخانه، بیمارستان، حمام، باغ، کاریز، دکان و منزل است و بخش اصلی آنها در مشهد و شهرهای استان خراسان و برخی دیگر در سراسر ایران و بعضاً خارج از ایران نیز قرار دارند. قدیمیترین موقوفه حرم بر اساس اسناد باقیمانده در آستان قدس رضوی، ۲۱ رقبه از جمله چند روستاست که بر اساس یک سند وقفنامه تنظیم شده به تاریخ ۹۳۱ ه.ق وقف آستان قدس شدهاست. این موقوفه امروزه به یک دامداری بزرگ مبدل شدهاست و تحت اداره آستان قدس است. علاوه بر املاک، کتابها نیز از موقوفات حرم بودند که موجب تأسیس کتابخانه حرم شدند. در سال ۱۳۱۷ ه. ق، کتابی با عنوان "آثارالرضویه" به دستور میرزا محمدرضا صدیقالدوله تهیه شد که دربردارنده ۱۷۰ فقره مدرک وقفی در ۳۶۱ صفحه است. به اهتمام حمید سیدی و غلامرضا پرنده، کتابی در چهار جلد با نام مجموعه وقفنامههای آستان قدس رضوی تهیه شدهاست که به جمعآوری و تایپ تمام اسناد وقفنامههای حرم امام رضا پرداختهاست. کل وقفنامههای این کتاب ۴۶۱ مورد است که بر اساس تاریخ جمع شدهاند. قدیمیترین سند مربوط به وقفنامهای متعلق به مسجد گوهرشاد است که مربوط به سال ۸۲۹ ه.ق است.
یکی از موقوفات حرم، منبری است ساخته شده از چوب گردو و گلابی که به شیوه منبت کاری اثر دست محمد نجار خراسانی است. این منبر در روزگاران سلطنت فتحعلی شاه قاجار ساخته شدهاست و سازنده آن نیت کردهاست تا پس از ظهور حجت بن الحسن، او بر این منبر سخنرانی کند. از همین جهت نام این منبر در بین عموم به منبر صاحب الزمان مشهور شدهاست. ارتفاع این منبر از زمین ۷٫۵ متر، و دارای ۱۴ پله است و در زاویهٔ جنوبی ایوان مقصوره در نزدیکی محراب قرار دارد.
در فرهنگ، هنر و ادبیات.
فرهنگ.
در میان مردم ایران زیارت قبور بزرگان دین اهمیت خاصی دارد. زیارات امامان شیعه برای ایرانیان اهمیت ویژهای دارد و از آن در فرهنگ عامی، به پابوسی امام نائل شدن گفته میشود. این عمل نزد ایرانیان از اعمال پر ثواب محسوب میشود که زیارت حرم امام رضا از جمله آن اعمال است. حیمز موریه گزارش میکند که هدف زائران علی بن موسی الرضا، نجات از دوزخ و وصول به بهشت است. جیمز بست در سفرنامه خود گزارش میکند که حتی گیاهان روییده در اطراف حرم برای زائران مقدس بودهاست و مردم از آنها به عنوان تعویذ و شفادهنده استفاده میکردند. او همچنین حرم امام رضا را مشهورترین و مقدسترین مکان در ایران توصیف میکند و گزارش میکند که مردمان برای گرفتن حاجت و شفا، مناسکهای مختلفی چون بوسیدن ضریح و چرخاندن جسد میت در چهارگوشه حرم را انجام میدهند. به جهت حرمت و جایگاه ویژه حرم امام رضا در نظر حکومتها و مردم، افراد مظلوم یا مجرم برای احقاق حق یا عفو به این مکان پناهنده میشدند. به این رفتار اصطلاحاً بستنشینی گفته میشد. این رسم در عهد صفویان مرسوم شد و در عهد قاجاریان رواج یافت. قدیمیترین سند مربوط به بستنشینی در حرم متعلق به سال ۱۱۱۰ ه.ق است که بیگلربیگیان، به امرا و وزیران دستور میدهد تا نسبت به متحصین در حرم امام رضا با احترام برخورد شود و در صورتی که جماعتی از دزدان و قاتلان به حرم متحصن شدند، متولی آستان از جهت خورد و خوراک بر آنها سخت بگیرد تا خود آنان بست شکسته و خارج شوند تا مبادا به حریم حرم، بیاحترامی شود. این رسم با سوء استفاده متخلفان به تدریج منسوخ شد. استفاده از پرچم از دیگر رسوم آستان قدس رضوی در حرم است که تاریخچه مشخصی برای آن وجود ندارد. در دوره تیموری، از علم و پرچمی یاد شدهاست که در هنگام استقبال از امرا و پادشاهان، استفاده میشد. در نسخه خطی متعلق به قرن دهم ه.ق نیز از پرچم آستان قدس نقاشی شدهاست که به صورت یک ترنج رسم شدهاست و اسامی چهارده معصوم بر گرد آن قرار گرفتهاند. در دوره صفوی به افرادی با عنوان علمدار اشاره شدهاست. در عصر پهلوی دوم، صاحب منصبان آستان قدس در صدد تهیه پرچمی مخصوص برای آستان قدس شدند. از آن پس پرچمی سبز رنگ با عبارت «لا اله الا الله» بر یک سمت و «سلطان علی بن موسی الرضا» در سمت دیگرش تهیه شد. در دوره انقلاب اسلامی، این پرچم با تغییراتی در ظاهر، به بالای گنبد اصلی حرم نصب شد و طبق مراسماتی رسمی، در ایام مشخصی چون محرم و صفر، با پرچمی سیاهرنگ تغییر پیدا میکند. زائران و اهالی مشهد، طی رسوم قدیمی، ساعات پایانی سال شمسی را در رواقها، صحنها و اطراف حرم امام رضا میگذرانند تا سال نو را در این مکان تحویل نمایند.
شعر.
در اشعار بسیاری از مزار علی بن موسی الرضا یاد شدهاست و شاعران بسیاری به زیارت او ترغیب کردهاند. ابن باویه در این خصوص دو قصیده از صاحب بن عباد نقل میکند که زائران سرزمین طوس را مخاطب خویش قرار دادهاست. مجدود بن آدم سنایی و خاقانی شروانی از شاعران مشهور قرن ششم هستند که مزار علی بن موسی الرضا زیارت کرده و در مورد آن اشعاری سرودهاند.
میراث هنری.
در سدهٔ ششم ه.ق ازارهٔ گنبدخانهٔ حرم با کاشیهای ممتاز زرینفام که به کاشی سنجری معروف است مزین شد که این کاشیها تاکنون در حرم موجودند. همچنین زیر مناره کتیبهای به خط ثلث برجسته وجود دارد که صلوات بر پیامبر و معصومین بر آن بهدست بهاءالدین محمد الخادم در سال ۱۱۴۲ ه.ق نوشته شدهاست. در کتیبهٔ گلدستهٔ بالای ایوان عباسی معروف به گلدستهٔ نادری نیز، صلوات بر امامان بر خشتهای زراندود و به خط ثلث نوشته شدهاست. آینه کاری از هنرهای به کار رفته در حرم است که قدمت آن به وره صفوی میرسد. اولین آینهکاری حرم مربوط به بقعه اصلی است و به ترتیب قدمت در دارالسیاده، توحیدخانه، دارالولایه، دارالحجه، دارالرحمه، دارالهدایه، دارالحفاظ، دارالسعاده، دارالاخلاص، دارالسلام، دارالسرور، رواق شیخ بهایی، دارالزهد، دارالعباده، دارالشرف، دارالعزه و چند مقبره دیگر حرم صورت گرفتهاست. در بخشهایی از حرم، آینهکاری با شیشههای رنگارنگ و آینههای بیرنگ نیز صورت گرفتهاست. کتیبهکاری، کاشیکاریها، مقرنسکاری، آجرکاری، گچبری و معرقکاریهای حرم، از آثار هنری است که در بخشهای مختلف حرم وجود دارد. در همین خصوص کتابی با عنوان بارگاه رضا به قلم بیژن سعادت به دو زبان فارسی و انگلیسی تهیه شدهاست که در چهار جلد به معماری مجموعه حرم پرداختهاست.
یادداشتها.
دانشنامهها
منابع آنلاین
منابع انگلیسی | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284940 |
284944 | کنعان کیانی | کنعان کیانی (زاده ۱۳۱۱ – درگذشته ۴ دی ۱۳۸۱) بازیگر تئاتر، رادیو، سینما و تلویزیون، دوبلور و چهرهپرداز ایرانی بود.
زندگینامه.
کنعان کیانی در سال ۱۳۱۱ در شهر بادکوبه در جمهوری آذربایجان متولد شد. بازی در تئاتر را از سال ۱۳۲۸ و کار دوبله را از سال ۱۳۳۰ آغاز کرد. وی یکی از پیشگامان چهرهپردازی در سینمای ایران بهشمار میرفت. وی با «توفان زندگی» (۱۳۲۷، علی دریابیگی) یعنی نخستین فیلم ایرانی، پس از دورهٔ فترت، فعالیت خود را در سینما آغاز کرد و تا سالهای اخیر ادامه داد. کیانی سالهای متمادی در رادیو و برنامهٔ صبح جمعه با شما بههمراه منوچهر نوذری ایفا کنندهٔ نقش معروف "زرگنده" بود.
صداپیشگی.
وی از صداپیشه های خلاق عرصه دوبله بود. از صداپیشگیهای ماندگار کنعان کیانی، صدای گربه نره در کارتون "پینوکیو" و صدای قورباغه در کارتون بسته ناطق می باشد.
فرار بزرگ (دوبله دوم)
جنگل آسفالت
فیلم هندی عشوه گر (گویندگی و مدیریت دوبلاژ سال ۱۳۳۷)
انیمیشن رابین هود (دوبله دوم)
رادیو.
کنعان کیانی در برنامه صبح جمعه با شما با منوچهر نوذری همکاری داشت و و به گویندگی در نقش زرگنده در نمایش رادیویی آقای ملون پرداخت.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284944 |
284946 | لیسه سلطان غیاثالدین غوری | لیسهٔ سلطان غیاث الدین غوری که به اختصار به آن لیسه سلطان گفته میشود یکی از قدیمیترین لیسههای شهر هرات است.
لیسه سلطان مدرسهای دولتی و پسرانهاست که بسیاری از شخصیتهای بزرگ افغانستان از این لیسه فارغ شدهاند.
این لیسه یکی از جمله مدارس تاریخی شهر هرات بوده و در صدر همه مکاتب از بدو تأسیس تا کنون قرار داشته و تا کنون موقف خود را آن چنان حفظ کردهاست.
ساحه این لیسه در نخست ۶۳ جریب بوده که بعداً با اعمار تعمیرهای بیرونی حالا حدود ۴۰ جریب مساحت دارد که از طرف شمال به جاده محبس، از طرف جنوب به سرک ولایت، از طرف شرق به تالار مولانا بلخی و از طرف غرب به لیسه افغان ترک متصل است.
لیسه عالی سلطان غیاث الدین غوری با داشتن بیش از ۲۰۰تن معلم در تدریس بیش از۱۲۰۰۰
متعلم مؤثر واقع گردیدهاست، زیرا اکثریت معلمین این لیسه دارای سویه علمی لیسانس و فوق لیسانس بوده و از تجارب کافی علمی برخوردار اند.
همچنان این معلمین طی سیمینارهای آموزشی حالا با میتودهای بهتر درسی به تدریس متعلمین ادامه میدهند.
َّFASQ FarhadQadery | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284946 |
284955 | طراحی فرش | طراحی فرش حرفهای است که در آن طراح فرش نقشه بافت را با توجه به نقشی که قرار است بر روی فرش تولید شده باشد میسازد. این طرح میتواند بر روی کاغذ یا ابزار دیگر باشد.
نمونههایی از طراحی سنتی ایران.
طرحهای ایلی.
این طرحها از قدیمیترین و اصیلترین طرحها در فرشبافی ایران بودهاست و مخلوق ذهن قالیبافان بومی است. طبیعت و محیط زندگی آنها به سادهترین شکلی در طرح این فرشها منعکس شدهاست. از نقشههای منظم و مدون پیروی نمیشود و دارای زیبایی دلپسندی است.
طراحان فرش این طرح را از منطقهای به منطقه دیگر منتقل کردهاند چنانکه از غربیترین نقطه ایران به شرقیترین منطقه راه یافتهاست.
گروههای فرعی این طرحها اغلب منسوب به مناطقی است که طرح ابتدا در آنجا رواج پیدا کردهاست یا به نام اشخاصی است که دارای نفوذ محلی بودهاند یا سفارش بافت آن را دادهاند. نامهای معروف و قدیمی این گروه عبارتند از هیبت لو (مربوط به فارس و آباده)، قشقایی بته، افشاری، خاتونی، اردبیل، مزلقان، خمسه، ساوه، تفرش، هریس، مهربان، گوراوان، زنجان و مشکین شهر، بختیاری، کردی، یلمه، گبه (خودرنگ)، سیستان، فردوس، سالارخانی، یعقوب خانی، سنگ چوبی، علی میرزائی، جان بیگی، جانمازی، جوین، موسیآباد، بلوچستان، ویس، قرجه، سنه و دسته گل.
این طرحها از قدیمیترین و اصیلترین طرحها در فرشبافی ایران بودهاست و مخلوق ذهن قالیبافان بومی است. طبیعت و محیط زندگی آنها به سادهترین شکلی در طرح این فرشها منعکس شدهاست. از نقشههای منظم و مدون پیروی نمیشود و دارای زیبایی دلپسندی است. طراحان فرش این طرح را از منطقهای به منطقه دیگر منتقل کردهاند چنانکه از غربیترین نقطه ایران به شرقیترین منطقه راه یافتهاست. گروههای فرعی این طرحها اغلب منسوب به مناطقی است که طرح ابتدا در آنجا رواج پیدا کردهاست یا به نام اشخاصی است که دارای نفوذ محلی بودهاند یا سفارش بافت آن را دادهاند. نامهای معروف و قدیمی این گروه عبارتند از هیبت لو (مربوط به فارس و آباده)، قشقایی بته، افشاری، خاتونی، اردبیل، مزلقان، خمسه، ساوه، تفرش، هریس، مهربان، گوراوان، زنجان و مشکین شهر، بختیاری، کردی، یلمه، گبه (خودرنگ)، سیستان، فردوس، سالارخانی، یعقوب خانی، سنگ چوبی، علی میرزائی، جان بیگی، جانمازی، جوین، موسیآباد، بلوچستان، ویس، قرجه، سنه
هندسی.
دراین طرح از انواع اشکال هندسی استفاده میشود، معمولاً خطوط زاویه دارند و بهطور دورانی و قوسی شکل حرکت نمینمایند.
گروههای فرسی مهم این طرح عبارتند از: هندسی بندی قابی، هندسی ترنجدار، هندسی محرمات، هندسی لچک ترنج (شاخه شکسته)، هندسی کف ساده، هندسی خطایی، هندسی ستاره (موزاییک)، هندسی خاتم شیرازی و هندسی جوشقانی.
محرمات.
طرح محرمات به طرحهایی در فرش گفته میشود که قطعاتی از یک نقشه در طول فرش تکرار میگردد و عرض فرش در متن به چند ردیف تقسیم میگردد و هر ردیف آن از رنگ و طرح مشخص از ابتدا تا انتهای فرش ادامه پیدا میکند و بهطور راه راه ترسیم میگردد. این طرح در بعضی از نقاط ایران به نام قلمدانی مشهور است.
گروههای فرعی طرح محرمات عبارتند از قلمدانی سراسری، گلریز با زمینه یکرنگ و بته با زمینه الوان.
محرابی.
طرح اصلی محرابی از طرح محراب الهام گرفته شدهاست و تزئیناتی از قبیل قندیلها و ستونها و سرستونها و گل و برگها به آن اضافه شدهاست.
گروههای فرعی این طرح بنامهای محرابی درختی، محرابی گلدانی ستونی محرابی قندیلی، محرابی گلدانی و محرابی دورنما شهرت دارد.
نقش ماهی درهم.
برگ ها بنیاد و اصل این نقش به حساب میآیند. به صورتی که دو یا چهار برگ خمیده که گل نیلوفر آبی یا گل شاه عباسی در وسط آن جایی دارند، چنین گفته شدهاست که در ابتدا برگها، ماهی بودهاند؛ که در زمان اسلامی به برگ تبدیل شدهاست؛ و گل وسط چهرهٔ آدمی بودهاست، بعدها تبدیل به گل شاه عباسی و نیلوفر تغییر داده شدهاست.
نگارخانه.
تاریخچه.
این طرحها به دوره قبل از اسلام مربوط میشود. ماهی در میان مردم هند و اروپایی نماد بارآوری بودهاست.
در دنیای قدیم عقاید مذهبی مایه اصلی و عنصر اساسی هنرها بهشمار میرفت؛ و در آن دوران، هنر مطلقاً در خدمت مذهب بودهاست؛ و برای بیان مفاهیم مجدد و توضیح مسایل معنوی و مذهبی از هنرها همچون نماد گراییهای مختلفی استعانت میکردند. بی شک هر جامعه برای اعتقادات مذهبی هر ملتی در بسیار از مظاهر زندگی مادی شان بی تأثیر نبودهاست؛ و هر سرزمینی عقاید شان را به شکل اشکال و رموز مختلف بر روی آثار مادی پیرامون خود منعکس میکنند.
در تجزیه و تحلیل این طرح ما در نظر گرفتهایم که این طرح ارتباط نزدیکی و بسیار تنگاتنگی بانجوم و اخترشناسی بودهاست، در ادیان قدیم با استفاده از نماد نجوم را بررسی میکردند. برای نمونه :حالات صورو بروج، ریشه در پنداشت اقوام کهن و برای شناخت ستارگان و تعیین محل آنها جهت راه یابی دارد.
این طرح در اواخر دوره تیموری و تمام دوره صفویی مورد استفاده بافندگان ایرانی بودهاست. از آنجا که هرات تمرکز هنر در دوره تیموری بودهاست این نقش در این دوره رواج و بسیار بافته میشدهاست، و به این علت نام هراترا به خود اقتباس کردهاست.
این طرحها در ابتدا یه صورت ساده طراحی میشدهاست، تا بعد از پیروزی اعراب به عناصر گیاهی تغییر شکل داده شد.
این طرح در ردیف طرحهای بومی و ایلی است. بافت آن مانند سایرطرحهای هندسی ذهنی است و از روی نقشه به وجود نیامدهاست. خوشبختانه زیبایی این طرح، طراحان فرش را برآن داشتهاست که آن را به صورت یک طرح منظم و مدون و با حفظ ویژگیهای قدیمی آن، پیاده نمایند.
طبق شواهد نشان داده شده ماه دوازدهم به نام حوت یا ماهی بودهاست؛ که برای شناخت ریشه طرح ماهی درهم به دنبال دو ماهی و یک گل بزرگ در طول تاریخ به عقب برگشت.
اولین چیزی که به نظر میرسد، ترسیم طرح برج حوت بر روی فرش میباشد، که ماه حوت به شکل دو ماهی ترسیم میشدهاست که بعدها نقش هراتی از آن اقتباس میگیرد.
این طرح دربیرجند بافته میشده و به تدریج به سایر مناطق فرشبافی ایران راه یافت. چنانکه امروز از شرق تا غرب و همچنین در نواحی مرکزی ایران یعنی از استان خراسان تا آذربایجان و همدان و اراک رواج پیدا کردهاست.
گروه فرعی منشعب از آن عبارتند از:
گلدانی.
درطرح گلدانی اغلب شکل گلدان در اندازههای مختلف به چشم میخورد. گاه یک گلدان بزرگ پر از گل تمام فرش را میپوشاند. گاه چند گلدان کوچک بهطور متقارن در اطراف متن یا دنبال هم سرتاسر متن را فرا میگیرد.
گروههای فرعی این طرح عبارتند از: گلدانی ختائی، گلدانی دوطرفه، گلدانی محرابی، گلدانی سراسری، گلدانی ظل السلطان (گل و بلبل)، گلدانی حاج خاتمی، گلدانی تکراری، گلدانی لچک ترنج و گلدانی یکطرفه.
گل فرنگ.
طرح گل فرنگ ترکیبی است از طرحهای اصیل ایرانی با گلهای طبیعی، مخصوصاً گل سرخ. در این نوع قالی از رنگهای تند و روشن مخصوصاً رنگهای سرخ استفاده میشود.
گروههای فرعی این طرح را گل سرخ (لچک ترنج)، گل فرنگ بیجار، گلفرنگ مستوفی، گلفرنگ ترنجدار، گلفرنگ دسته گلو گلفرنگ گل و بلبل تشکیل میدهند.
قابی.
این طرح از قابهای چند ضلعی به وجود آمدهاست و از گروهای فرعی آن قابی اسلیمی، قابی قرآنی کرمان یا ستونی را میتوان نام برد.
شکارگاه.
مشخصاتی که در مورد طرحهای درختی ذکر شده در طرحهای شکارگاه نیز وجود دارد، اما در اغلب طرحهای شکارگاه، حیوانات وحشی در حال شکار نقش بسته شدهاست. گروههای فرعی این طرح عبارتند از: شکارگاه درختی، شکارگاه ترنجدار، شکارگاه قابی، شکارگاه لچک ترنج و شکارگاه سراسری.
تلفیقی.
علاوه بر طرحهای نامبرده بالا که هریک برای خود دارای نامهای مشخص و معین میباشند و تاریخچه قابل توجهی دارند به مرور زمان طرحهای دیگری هم از ترکیب و تلفیق دو یا چند طرح به وجود آمدهاست.
از گروههای فرعی این گونه طرحها میتوان طرحهای شاخه پیچ ترنجدار، سلسلهای ترنج دار، تلفیقی لچک ترنج، گلدانی بند اسلیمی، تلفیقی قاب فابی، تلفیقی دورنما، تلفیقی ترنجی دسته گل، تلفیقی سبزی کار، تلفیقی ترنجدار، تلفیقی ترنجی کف ساده، تلفیقی لچک ترنج کف ساده، تلفیقی لچک ترنج سبزی کار کف ساده و تلفیقی بندی دسته گل را نام برد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284955 |
284958 | ژاله کاظمی | ژاله کاظمی (۱۳ فروردین ۱۳۲۲ – ۱۲ فروردین ۱۳۸۳) گوینده، مجری تلویزیونی و نقاش ایرانی بود.
زندگی.
ژاله کاظمی در دوازدهم فروردین ۱۳۲۲ در تهران با نام اصلی زهرا کاظمیآزاد در یک خانواده فرهنگی متولد شد. پدر و مادرش (عباس و نساء) زمانی که ژاله نه ساله بود از هم جدا شدند و ژاله در ده سالگی باید در کنار برادر بزرگش که در آبادان کارمند شرکت نفت بود زندگی میکرد. سالهایی از کودکی و نوجوانی را در آبادان گذراند. از همان دوران نوجوانی در برنامههای تئاتر و شعر و ادب رادیو محلی آبادان شرکت میکرد.
او که برادر دیگرش هوشنگ کاظمی به عنوان دوبلور فعال مشغول به کار بود، به فعالیت در عرصهٔ گویندگی گرایش پیدا کرد و گویندگی و دوبلاژ را به شکل حرفهای آغاز کرد. در هجده سالگی سفری به رم کرد، جایی که دوبله فیلم به زبان فارسی توسط عدهای از ایرانیان مقیم ایتالیا از اوایل دهه ۱۳۳۰ آغاز شده بود. ژاله کاظمی طی شش ماه اقامت در آنجا، در کنار پیشگامان دوبله مانند منوچهر زمانی، نصرت کریمی و حسین سرشار در زمینهٔ دوبله فعالیت کرد و تجربه اندوخت. در دهه ۱۳۴۰، که دوران طلایی دوبله در ایران خوانده میشود، بر قلهٔ این حرفه ایستاد و معتبرترین زن گویندهٔ فیلم و یکی از چند دوبلور درجهاول بود که علاوه بر گویندگی، در زمینهٔ مدیریت دوبلاژ هم فعالیت میکرد.
ژاله کاظمی بهجای بسیاری از ستارههای سینما صحبت کردهاست، از جمله ویوین لی در «اتوبوسی بهنام هوس»، اینگرید برگمن، اوا گاردنر، جنیفر جونز، جوآن وودوارد، لزلی کارون، الیزابت تیلور در «گربه روی شیروانی داغ» و «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟»، شرلی مکلین، جولی اندروز در «اشکها و لبخندها»، ونسا ردگریو، الی مکگراو، جولی کریستی در «دکتر ژیواگو»، فی داناوی، باربارا استرایسند، میا فارو در «گتسبی بزرگ»، لیزا مینهلی و سوفیا لورن در تمام فیلمهایش.
ژاله کاظمی همزمان با کار به تحصیل هم ادامه داد. از دانشگاه ملی در رشته علوم سیاسی لیسانس گرفت، و از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (با بورس تلویزیون) فوق لیسانس تعلیم و تربیت گرفت. او همچنین در کنار دکلاماسیون اشعار، گویندگی و خواندن نریشن و دوبلاژ، کار اجرای تلویزیونی را نیز تجربه کرد. معروفترین برنامهٔ تلویزیونی وی «شما و تلویزیون» نام داشت که در سالهای بعد از انقلاب با نام «شما و سیما» ادامه یافت. ژاله کاظمی بعدها در برنامههای ادبیات امروز و ادبیات جهان و ادبیات کلاسیک و مجلههای تصویر زمان و مجله هنر این کار را دنبال کرد. در سالهای آخر فعالیت خود در تلویزیون، تهیهکننده و مدیر اجرایی چندین برنامه تلویزیونی بود.
فعالیتهای پس از انقلاب.
ژاله کاظمی به عنوان یکی از چهرههای شاخص و محبوب تلویزیون پیش از انقلاب، در سیمای جمهوری اسلامی ایران جایی نداشت. بعدها با عوض شدن فضا در دورههایی، جسته و گریخته در خارج از تلویزیون به گویندگی پرداخت. برخی از این آثار برای پخش در تلویزیون بود. گفتار متن برخی از برنامهها دربارهٔ سینما را میخواند، گوینده چند فیلم مستند بود، و در چند فیلم بهجای بازیگران ایرانی حرف زد و در دوبله چند فیلم و سریال خارجی هم شرکت کرد. در پی موفقیت نمایش نسخه زیرنویسدار فیلم «دیگران» (آلخاندرو آمنابار) در سینماهای تهران، در دوبله فارسی این فیلم بهجای نیکول کیدمن حرف زد. آخرین بار با صدای آرامبخش خود در فیلم «ساعتها» به جای نیکول کیدمن صحبت کرد.
نقاشی.
ژاله کاظمی در سالهای پس از انقلاب، بار دیگر نقاشی را از سر گرفت. او که در آن سالها بیشتر در آمریکا ساکن بود، در سال ۱۳۶۲ نخستین نمایشگاه آثارش را برگزار کرد و از آن پس آثارش در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و آمریکا به نمایش درآمد. اولین نمایشگاه نقاشی او در واشینگتن با استقبال منتقدان و بازدیدکنندگان روبرو شد و روزنامه واشینگتن پست در مقالهای با عنوان «تعویض اسبها» (Changing Horses) نوشت: آدمی که گوینده فیلم و مجری تلویزیون بوده حالا رنگ و بو و عطر صدایش را به بوم نقاشی منتقل کردهاست.»
درگذشت.
ژاله کاظمی هنرمند برجسته و صاحب نام دوبلاژ در ۱۲ فروردین ۱۳۸۳، یک روز مانده به تولد ۶۲ سالگی به علت بیماری سرطان در ۶۱ سالگی در واشینگتن دی. سی درگذشت.
فعالیتها.
تعدادی از فیلمهایی که در آنها صحبت کردهاست:
و نیز گویندگی بهجای می وست، باربارا استانویک، جولی هریس، آنیتا اکبرگ، پیر آنجلی، سیلوا کوشینا، دبرا پاجت، بریژیت باردو، السا مارتینلی، مارینا ولادی، سنتا برگر، و…
سایر آثار
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284958 |
284961 | توپ والیبال | توپ والیبال توپی است که برای انجام انواع گوناگون ورزش والیبال (والیبال، والیبال ساحلی، والیبال معلولین و... ) از آن استفاده میشود.
توپهای والیبال ساحلی کمی سنگینتر و بزرگتر از توپهای والیبال درون سالنی هستند و بدنه بیرونی آنها ضخیمتر است، ضمن اینکه فشار هوای داخل آنها نیز کمتر است.
مشخصات توپ استاندارد والیبال درون سالن: | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284961 |
284963 | دانشگاه ارومیه | دانشگاه ارومیه (با نام رسمی سازمانی به زبان انگلیسی: Urmia University) از دانشگاههای دولتی مادر که با داشتن یازده دانشکده، یک مرکز آموزش عالی، شش پژوهشکده، پردیس دانشگاهی، مرکز آموزش زبان، مرکز نیمهحضوری، مرکز رشد، موزهٔ تاریخ طبیعی و چندین مرکز مطالعاتی، تحقیقاتی و خدماتی انحصاری از جمله «آزمایشگاه میکروالکترونیک، آنتن و مایکروویو، نانوتکنولوژی، MEMS و آرتمیا» بوده که با داشتن ۵۰۵ هکتار مساحت، یکی از بزرگترین و قدیمیترین دانشگاههای غرب و شمالغرب ایران و یکی از معتبرترین دانشگاههای جامع و مادر وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ایران است که در شهر ارومیه، در استان آذربایجان غربی، واقع گردیدهاست.
دانشگاه ارومیه، یکی از برترین دانشگاههای جامع ایران در حوزهٔ علوم مهندسی و علوم پایه میباشد. در رتبهبندی دانشگاههای ایران براساس بازدهی علمی، دانشگاه ارومیه جزء هفت دانشگاه برتر پژوهشمحور ایران و در گزارش رتبهبندی دانشگاههای وزارت علوم تحقیقات و فناوری، دانشگاه ارومیه در رتبهٔ ۱۱–۱۵ ایران قرار گرفتهاست و همچنین در سطحبندی دانشگاههای ایران، دانشگاه ارومیه توانست سطح کیفی A را بهدست آورد.
پردیس نازلو دانشگاه ارومیه بزرگترین پردیس دانشگاهی از نظر وسعت در شمالغرب ایران است.
دومین دانشگاه بزرگ غرب و شمالغرب ایران.
دانشگاه ارومیه که دانشگاه مادر استان آذربایجان غربی میباشد؛ بهلحاظ معیارهای: «۱- آموزش (محیط یادگیری) ۲- محیط پژوهش ۳- کیفیت پژوهش ۴- چشمانداز بینالمللی ۵- درآمد صنعتی ۶- استنادات ۷- وجههٔ بینالمللی» بعد از دانشگاه تبریز، بزرگترین و جامعترین دانشگاه غرب و شمالغرب ایران است که رتبهٔ ۶۰۱–۸۰۰ جهانی را براساس رتبهبندی تایمز در سال ۲۰۲۳ و رتبهٔ ۵۰۱–۶۰۰ جهانی را در سال ۲۰۲۴، از آن خود کرد.
حضور در بین دانشگاههای بینالمللی (تایمز و شانگهای).
به گزارش معاونت پژوهش دانشگاه ارومیه، در ویرایش 2023 Asia University Rankings از میان ۶۶۹ دانشگاه حاضر، دانشگاه ارومیه حائز رتبه ۴۰۰–۳۵۱ شدهاست.
لازم به ذکر است که دانشگاه ارومیه، از سال ۲۰۱۹ میلادی، در بین دانشگاهها و مؤسسات برتر جهان در نظام رتبهبندی بینالمللی دانشگاهی تایمز، حائز رتبه و جایگاه بینالمللی گردیدهاست.
تاریخچه.
کالج پزشکی وستمینستر.
بنای ابتدایی دانشگاه ارومیه توسط جوزف کاکرن (پزشک آمریکایی، زادهٔ ارومیه) در اواخر قرن نوزدهم در محل فعلی پردیس شهر دانشگاه ارومیه بنیان نهاده شد. مؤسسه کاکرن، با نام «وستمینستر»، یک کالج پزشکی بود که به آموزش علوم پزشکی به دانشجویان ایرانی می پرداخت. مدارک این دانشجویان، بهصورت مشترک، توسط مظفرالدین شاه قاجار و جوزف کاکرن امضاء و تأیید میشدند. فعالیتهای این مؤسسه، تا زمان مرگ ناگهانی دکتر کاکرن در سال ۱۹۰۵ میلادی، ادامه داشت؛ بعدها، پردیس شهر دانشگاه ارومیه، در محل کالج پزشکی جوزف کاکرن تأسیس شد.
پیشرفتهای چشمگیر.
کیفیت تولیدات علمی و توسعهٔ تحصیلات تکمیلی در دانشگاه ارومیه از سطح خوبی برخوردار است. این دانشگاه، در علوم فنّی و مهندسی و علوم انسانی و همچنین میزان ارجاعات به مقّالات اعضای هیأت علمی دانشگاه در کشور و جهان شاخص محسوب میشود و جزء یک درصد دانشگاههای مؤثر جهان است.
در سال ۱۴۰۲ شمسی، تعداد دانشجویان خارجی در حال تحصیل در مقاطع کارشناسی، کارشناسیارشد و دکترای تخصصی و دکترای حرفهای (عمومی)، در دانشگاه ارومیه، از مرز ۲٬۰۰۰ نفر گذشت که این مقدار، دانشگاه ارومیه را در سطح بالاتر بینالمللی جای میدهد.
دانشکده کشاورزی و دامپروری رضائیه.
به عنوان یک مرکز آموزش عالی در استان آذربایجانغربی ابتدا در قالب آموزشکده در یک باغ ۱۵ هکتاری در مسیر جاده بند به ریاست مهندس شیبانی در سال ۱۳۴۴ تأسیس گردید. در آن زمان تعداد اعضای هیئت علمی بسیار معدود بوده و در هر دوره تعداد ۲۰ آلی ۳۰ نفر دانشجو برای آموزش در علوم کشاورزی پذیرفته و با درجه کاردانی فارغالتحصیل میشدند. دانشجویانی که مایل بودند میتوانستند تا درجه کارشناسی در دانشکده کشاورزی کرج وابسته به دانشگاه تهران به تحصیلات خود ادامه دهند.
در سال ۱۳۴۸ هجری خورشیدی، موافقتنامهای بین بنیاد خاور نزدیک و وزارت فرهنگ شاهنشاهی وقت ایران، جهت افزایش دورهٔ دانشکده از ۲ سال به برنامهٔ ۴ ساله به امضا رسید و جعفر راثی، ریاست دانشکده را عهدهدار شد. نمایندگان بنیاد خاور نزدیک، تهیهٔ کتب آموزشی به زبان انگلیسی و تجهیزات آزمایشگاهی برای دورهٔ چهارسالهٔ دانشکدهٔ کشاورزی و دامپروری را بهعهده گرفت.
گرایشهای آموزشی شامل رشتههای «کشاورزی، دامپروری و اقتصاد» بود که با پایهگذاری پنج گروه آموزشی شامل علوم پایه، علوم گیاهی، علوم دامی، مهندسی کشاورزی و آموزش روستایی حمایت میشد. کتابخانهٔ مرکزی دانشکده، بهسرعت با کتابهای منتخب تجهیز و تعداد دانشجویان جدیدالورود، به ۱۵۰ نفر در سال رسید. در آغاز همکاری بنیاد خاورنزدیک با دانشکدهٔ کشاورزی و دامپروری، مزرعهٔ وسیعی در نازلو واقع در حومهٔ شهر ارومیه خریداری شد. پردیس نازلو در ۱۱ کیلومتری مسیر جاده مرز سرو با ترکیه و با فاصله ۱۹ کیلومتری از پردیس شهر قرار دارد.
در ابتدا، ساختمانهای دامپروری، جهت نگهداری گاو و گوسفند، خوک، اسب و ماکیان بهمنظور آموزش عملی دانشجویان و با سرپرستی متخصصین بنیاد خاورنزدیک احداث شد.
دانشگاه ارومیه.
پس از تأسیس دانشگاه ارومیه (قبل از انقلاب، دانشگاه رضائیه نام داشت) و فعالیت چندینساله دانشکدهٔ کشاورزی و دامپروری رضائیه، برای توسعهٔ کیفی و کمّی آموزش هالی در این منطقه، دانشکدههای دامپزشکی و علوم، بهترتیب، در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ شمسی افتتاح شدند که با آغاز بهکار دانشکدههای جدید دانشگاه رضائیه تاسیس گردید. پس از آن، فعالیت گستردهای برای توسعهٔ پردیس نازلو بهعمل آمد و بهتدریج، هر سه دانشکده، به پردیس دانشگاه در نازلو انتقال یافتند.
بهدنبال انقلاب ۱۳۵۷ و تغییر نام مجدد شهر رضائیه به ارومیه، در سال ۱۳۵۷، نام «دانشگاه رضائیه» به «دانشگاه ارومیه» تغییر یافت. دو سال بعد، در سال ۱۳۵۹، دانشکدهٔ پزشکی نیز در دانشگاه ارومیه تأسیس گردید و تا سال ۱۳۶۴، به فعالیت خود تحتعنوان «دانشگاه ارومیه» ادامه داد. در سال ۱۳۶۴ هجری خورشیدی، بهدنبال تصویب طرح «تقکیک دانشکدههای پزشکی از وزارت علوم»، دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه ارومیه مستقل از دانشگاه ارومیه تحتنام دانشگاه علوم پزشکی ارومیه به فعالیت خود ادامه داد.
دانشگاه ارومیه، چند سال بعد، با افتتاح دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی در سال ۱۳۶۷ و دانشکدهٔ فنی در سال ۱۳۶۸، توسعهٔ بیشتری یافت و در حالحاضر، با داشتن ۹ دانشکده، یک پردیس خودگردان، مرکز آموزش عالی شهید باکری در شهر میاندوآب و دانشکدهٔ فنّی در شهر خوی، پنج پژوهشکده، دو مرکز تحقیقاتی، پارک علم و فناوری و مرکز آیسیتی، کتابخانه مرکزی، یک موزه و یک مرکز تحقیقات سازه در حال تأسیس، به فعالیت آموزشی و تحقیقاتی خود ادامه میدهد. در تابستان ۱۳۹۲ شمسی، هیأتامنای دانشگاه با کسب مجوز از وزارت علوم با تأسیس سه دانشکدهٔ دیگر، اعم از «دانشکدهٔ مهندسی برق و کامپیوتر»، «دانشکدهٔ پتروشیمی» و «دانشکدهٔ شیمی» موافقت بهعمل آورد.
دانشکدهها، پژوهشکدهها و واحدهای وابسته.
دانشگاه ارومیه، در حال حاضر، دارای ۱۱ دانشکده، یک مرکز آموزش عالی، شش پژوهشکده، یک مرکز مطالعاتی، تحقیقاتی و خدماتی، پردیس دانشگاهی و موسسات وابسته علمی، پژوهشی و فرهنگی میباشد که در ادامه، به تفکیک قید شدهاست:
دانشکدهها و گروههای آموزشی.
دانشکدهٔ دامپزشکی.
این دانشکده در سال ۱۳۵۴ تأسیس گردید. دانشکدهٔ دامپزشکی دانشگاه سراسری ارومیه، از نظر قدمت، سومین دانشکدهٔ دامپزشکی کشور پس از دانشکدههای دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز میباشد. گروههای آموزشی این دانشکده عبارتند از:
از فارغالتحصیلان سرشناس و برجستهٔ این دانشکده، میتوان به پروفسور محمد باقر ابراهیمی، اشاره نمود.
دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی.
این دانشکده، با هدف تأمین نیروی انسانی متخصص، بهعنوان چهارمین دانشکدهٔ دانشگاه ارومیه، با راهاندازی گروه زبان و ادبیات فارسی، در سال ۱۳۶۷ شمسی، تأسیس گردید.
اولین گروه دانشجویان پذیرفتهشده، شامل دبیری ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی در سال ۱۳۶۷ شمسی و دبیری تربیتبدنی در سال ۱۳۶۸ شمسی بودهاند.
گروههای آموزشی دایر در این دانشکده، به شرح ذیل میباشد:
دانشکدهٔ علوم.
دانشکدهٔ علوم در سال ۱۳۵۸ با پذیرش دانشجو در دو رشتهٔ علوم گیاهی و دبیری فیزیک آغاز بهکار کرد و بعدها رشتههای بیشتر علوم، گسترش پیدا کرد. گروههای آموزشی دانشکدهٔ علوم، بهشرح زیر میباشند:
دانشکدهٔ مهندسی پتروشیمی.
با حمایت هیأترئیسه و همچنین تأسیس واحدهای مختلف پتروشیمی در استان آذربایجان غربی و صنایع ذیربط، تأسیس این دانشکده، در هیأت امنا، تصویب گردید.
دانشکده، در چشمانداز، دارای گروههای مهندسی شیمی مهندسی پلیمر مهندسی انرژی و مهندسی نفت خواهد بود و تلاش بر این است با جذب هیات علمی تبدیل به قطب تحصیلات تکمیلی شود و بتواند به دانشکدهای بسیار قوی تبدیل شود.
رشتههای مزبور، دانشکده و نیز جذب هیأت علمی این گروهها، با تلاش دکتر جمشید باقرزاده از اساتید وقت گروه کامپیوتر، تأسیس شد.
دانشکدهٔ فنی و مهندسی.
دانشکدهٔ مهندسی دانشگاه ارومیه، در سال ۱۳۶۹ شمسی، با کوشش اساتید فنی ارومیه منجمله دکتر مهدی ثابت تأسیس گردید. محل اولیه این دانشکده، در کیلومتر ۱٫۵ جادهٔ سرو بود که در دههٔ ۱۳۸۰ شمسی، به مکان کنونی این دانشکده، در پردیس نازلو منتقل گردید. دانشکدهٔ فنی دانشگاه ارومیه، هماکنون دارای زیرگروههای زیر میباشد:
دانشکدهٔ برق و کامپیوتر.
دانشکدهٔ مهندسی برق و کامپیوتر که در حالحاضر در مقطع کارشناسی در رشتههای مهندسی برق با گرایشهای الکترونیک، قدرت، مخابرات و مهندسی کامپیوتر گرایش نرمافزار فعالیت میکند.
فارغ التحصیلان رشته مهندسی کامپیوتر با توجه به اندوخته علمی خود در این دانشگاه، در زمینه برنامه نویسی و طراحی سایت و ایجاد استارت آپ ها میتوانند مشغول به کار شوند. با توجه به رشد روزافزون تکنولوژی و علوم کامپیوتری، بازار کار این رشته بسیار گسترده است.
در مقاطع کارشناسیارشد و دکتری رشتهٔ مهندسی برق، در گرایشهای مدارهای مجتمع، میکروماشین، مخابرات میدان و سیستم، سیستمهای قدرت و الکترونیک قدرت و رشتهٔ مهندسی کامپیوتر در گرایش شبکههای کامپیوتری نیز، به پرورش افراد متخصص و پژوهشگر ممتاز و متعهد در حوزههای مزبور میپردازد.
در سال ۱۳۶۲ شمسی، گروه الکترونیک، بههمراه گروه عمران، در مقطع کاردانی، در آموزشکدهٔ فنی دانشگاه ارومیه، فعالیت خود را آغاز کرد که با همّت اساتید دانشگاه و اخذ مجوز مقطع کارشناسی الکترونیک و تأسیس برخی رشتههای دیگر، آموزشکده فنی تبدیل به دانشکده فنی گردید.
بههمراه توسعهٔ گروه الکترونیک، گروههای قدرت و مخابرات نیز شکل گرفتند و رشتهٔ مهندسی کامپیوتر نیز، در سال ۱۳۸۱ شمسی، فعالیت خود را آغاز نمود. در سال ۹۶، این دو رشته، بهدلیل توسعه و در جهت بهروری بیشتر در امر آموزش و پژوهش، تبدیل به یک دانشکدهٔ مجزّا با نام دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر گردید.
این دانشکده، در حال حاضر، دارای رشتههای مهندسی برق در گرایشهای الکترونیک، مخابرات، قدرت و مهندسی کامپیوتر است و در برنامه توسعهٔ آن گروههای دیگری نیز پیشبینی شدهاست. این دانشکده، دارای مراکز تحقیقاتی آپا، مرکز تحقیقات آنتن، پژوهشکده میکروماشین و پژوهشکده میکروالکترونیک است. این دانشکده، با اهتمام دکتر جمشید باقرزاده از اساتید وقت گروه کامپیوتر دانشگاه، تاسیس گردید.
دانشکدهٔ کشاورزی.
این دانشکده جزو قدیمیترین دانشکدههای این دانشگاه میباشد. گروههای آموزشی مستقر در این دانشکده:
دانشکدهٔ علوم ورزشی.
دانشکدهٔ علوم ورزشی دانشگاه ارومیه، در سال ۱۳۸۹ شمسی تأسیس گردید. یکی از مهمترین گروههای آموزشی این دانشکده، گروه فیزیولوژی ورزشی و حرکات اصلاحی است. رئیس این دانشکده، اکنون دکتر اصغر توفیقی میباشد.
رشتههای دایر در این دانشکده، بهشرح ذیل است:
دانشکدهٔ اقتصاد و مدیریت.
تاسیس دانشکدهٔ اقتصاد و مدیریت دانشگاه ارومیه در سال ۱۳۸۵ در راستای کمک به توسعهٔ اقتصادی – اجتماعی استان آذربایجان غربی توسط هیات امنای این دانشگاه تصویب شد. لازم به ذکر است که گروه اقتصاد بهعنوان هستهٔ اصلی و مادر این دانشکده در سال ۱۳۷۰، بههمّت دکتر مسعود منصوری با پذیرش ۴۰ نفر در دوره کارشناسی علوم اقتصادی گرایش اقتصاد بازرگانی شروع به فعالیت نمودهاست. در حالحاضر، این دانشکده، در رشتههای زیر اقدام به پذیرش دانشجو مینماید:
بر اساس رتبه بندی سایت IDEAS دانشکده اقتصاد دانشگاه ارومیه رتبه پنجم را در بین موسسات آموزشی ، پژوهشی و اجرایی اقتصاد در ایران کسب کرده است .
دانشکدهٔ شیمی.
ابتدا با عنوان گروه شيمي در سال ۱۳۵۵ با دو نفر هيات علمي موجوديت يافت و كار خود را با تدريس دروس شيمي ساير رشته ها آغاز نمود. در مهر ۱۳۶۲ با پذيرش ۵۶ نفر در گرايش دبيري شيمي مقطع كارشناسي عملاً مسئوليت پرورش بخشي از نياز آموزش و پرورش منطقه را به عهده گرفت. با موافقت وزارت علوم از مهر ۱۳۷۴ در مقطع كارشناسي گرايش شيمي محض نيز دانشجو پذيرفته شد و از سال ۱۳۷۶ پذيرش دانشجو در رشته دبيري شيمي متوقف شد و از مهر ۱۳۷۷ در گرايش شيمی كاربردی مقطع كارشناسي نيز دانشجو پذيرفته شد. از مهر ۱۳۷۶ پذيرش دانشجو در مقطع كارشناسيارشد شيمی آلی شروع و بهدنبال آن، گرايشهای شيمي تجزيه، شيمي فيزيک، شيمي معدني و شیمی کاربردی موفق به اخذ موافقتنامه وزراتخانه گرديد و درحال حاضر در پنج رشته كارشناسيارشد دانشجوي فارغالتحصيل دارد. در سال 1396 گروه شیمی به دانشکده شیمی تبدیل شد.
در مقطع دكتري دانشکده شیمی، اقدام به پذيرش دانشجو نموده و از بهمن ۱۳۸۲ اولين دوره از دانشجويان دكتري شيمي آلي كار خود را رسماً آغاز كردند و بهدنبال آن پذيرش دانشجوی دكتري شيمي تجزيه صورت پذیرفت. پذيرش دانشجو در مقطع دكتري در ساير گرایشهای شيمي از اهداف آتی دانشکده شيمي ميباشد. گروه شيمي از نظر امکانات و دستگاههاي فيزيكی، شيميایی در حال حاضر داراي دستگاههاي FT-NMR ، FT-IR ، CHN، جذب اتمي است. کادر فعلي دانشکده شيمي از نه نفر استاد، سه نفر دانشيار، ده نفر استاديار، يک نفر طرح سربازی و ده نفر كارشناس، يک نفر مسئول دفتر و يک نفر متصدي خدمات تشكيل شده است.
مرکز آموزش عالی شهید باکری میاندوآب.
مرکز آموزش عالی شهید باکری میاندوآب وابسته به دانشگاه ارومیه، بهعنوان تنها مرکز آموزش عالی کاملاً دولتی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در جنوب استان آذربایجان غربی است. این مرکز، یکی از مراکز آموزش عالی کمنظیر کشور به لحاظ موقعیت جغرافیایی و فضای فیزیکی مناسب بوده و در مساحتی حدود ۸۰ هکتار، بیش از ۱۸٫۰۰۰ مترمربع فضای آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و دانشجویی با ظرفیت بیش از ۲٫۵۰۰ نفر دانشجو دارد.
ایدهٔ تأسیس و راهاندازی مرکز آموزش عالی در شهرستان میاندوآب به سال ۱۳۵۶ شمسی با واگذاری اراضی ایستگاه تحقیقات کشاورزی به وزارت فرهنگ وقت شکل میگیرد. نهایتاً در سال ۱۳۶۴ فعالیتهای عمرانی تأسیس و راهاندازی مرکز آموزش عالی شهرستان میاندوآب با عنوان دانشکده کشاورزی میاندوآب شروع میشود. فعالیتهای آموزشی این مرکز از سال ۱۳۸۲ با عنوان مرکز آموزشهای نیمه حضوری میاندوآب با جمعیت دانشجویی بیشتر از ۸۵۰ نفر در ۶ رشته با عناوین مدیریت بازرگانی، آموزش زبان انگلیسی، حسابداری، علوم تربیتی، مهندسی کامپیوتر و علوم اقتصادی – اقتصاد بازرگانی شروع شده و سرانجام از سال ۱۳۸۶ با تصویب شورای آموزش عالی و پذیرش دانشجو در سه رشته مهندسی کشاورزی-ترویج و آموزش کشاورزی در گرایش گیاهپزشکی، کاردانی تولید و بهره برداری گیاهان دارویی و معطر و مهندسی معدن با گرایش استخراج فعالیت خود را با عنوان مرکز آموزش عالی شهید باکری میاندوآب آغاز میکند. در سال ۱۳۹۱ رشته تولیدات گیاهی-گیاهان دارویی و معطر در مقطع کارشناسی پیوسته و از سال ۱۳۹۶ رشته مهندسی فضای سبز نیز در مقطع کارشناسی به رشتههای این مرکز اضافه میشوند. از سال ۱۳۹۵ با راهاندازی مقطع کارشناسی ارشد در رشته علوم و مهندسی باغبانی-گرایش گیاهان دارویی و معطر فصل جدیدی از فعالیتهای آموزشی و پژوهشی در گروه گیاهان دارویی و معطر و باغبانی مرکز آموزش عالی شهید باکری میاندوآب شکل میگیرد.
این مرکز هم اکنون در رشتههای کاردانی معماری، کاردانی تولید و بهره برداری گیاهان دارویی و معطر، کارشناسی علوم و مهندسی باغبانی، کارشناسی مهندسی فضای سبز و کارشناسی مهندسی ترویج و آموزش کشاورزی پایدار (به صورت بدون آزمون و بر اساس سوابق تحصیلی) و در رشتههای علوم و مهندسی باغبانی-گرایش گیاهان دارویی و معطر و فیتوشیمی در مقطع کارشناسی ارشد (با آزمون کارشناسیارشد) توسط سازمان سنجش کشور دانشجو میپذیرد.
پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی.
پژوهشکدهٔ میکرو الکترونیک.
در سال ۱۳۷۵ شمسی، گروه تحقیقی در زمینه میکروالکترونیک، به سرپرستی دکتر خیرالله حدیدی، در دانشگاه ارومیه، شکل گرفت. سال ۱۳۷۹، تحتعنوان (مرکز تحقیقات میکروالکترونیک) از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مجوز اصولی دریافت نمود.
در سال ۱۳۸۳، این مرکز، به پژوهشکدهٔ میکروالکترونیک ارتقا یافت. همچنین این پژوهشکده برای هفت سال پیاپی، عنوان بهترین و تنها پژوهشکدهٔ میکروالکترونیک کشور ایران را کسب کردهاست. گروههای پژوهشی موجود:
۱) گروه پژوهشی مدارهای مجتمع آنالوگ
۲) گروه پژوهشی مدارهای مجتمع دیجیتال
۳) گروه پژوهشی مدارهای مجتمع فازی
۴) گروه پژوهشی سیستم های میکرو و نانو الکترومکانیک (آزمایشگاه مرکزی MEMS/NEMS)
این پژوهشگاه در پردیس شهر دانشگاه ارومیه، واقع در خیابان دانشکده، قرار دارد.
پژوهشکدهٔ زیست فناوری.
تأسیس پژوهشکدهٔ زیستفناوری دانشگاه ارومیه در سال ۱۳۷۹ هـ. ش، با اخذ مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، با هدف انجام تحقیقات پیشرفته، بومیسازی و گسترش فناوری، تولید مواد بیولوژیک و آموزش محقّقین و پژوهشگران ارشد در سطح منطقهای و ملّی در حوزهٔ زیستفناوری میباشد. هماکنون، این مجموعه، در قالب سه گروه تخصصی بیوتکنولوژی کشاورزی، بیوتکنولوژی سلولی و مولکولی، بیوالکتروشیمی و بیوتکنولوژی گیاهان دارویی و صنعتی به کار خود ادامه میدهد.
پژوهشکدهٔ مطالعات دریاچه ارومیه.
فعالیتهای تحقیقاتی مرتبط با آرتمیا و اکوسیستم دریاچه ارومیه، در دانشگاه ارومیه، از سال ۱۳۷۳ با تأسیس آزمایشگاه تحقیقاتی آرتمیا در سال ۱۳۷۵ آغاز گردید. طی مدّت کوتاهی، مرکز تحقیقات آرتمیا با سرعتی باورنکردنی توسعهیافته و عملاً به مرکز رفرانس آرتمیا در ایران و کلّ منطقهٔ خاورمیانه و آسیای میانه تبدیل شود.
بخش تحقیقات کمسیون اروپا، در سال ۱۳۸۰ شمسی، مرکز تحقیقات آرتمیا و جانوران آبزی دانشگاه ارومیه را بهعنوان نماینده خاورمیانه و آسیای مرکزی جهت مشارکت در یک پروژهٔ مطالعاتی بینالمللی، با همکاری ۱۴ دانشگاه و مراکز تحقیقاتی برجسته از پنج قارهٔ دنیا، برگزید.
بحرانیشدن وضعیت دریاچهٔ ارومیه در سالهای اخیر و تشکیل ستاد ملّی احیای دریاچهٔ ارومیه در سال ۱۳۹۲ شمسی، لزوم شکلگیری یک مرکز تخصصی را در دانشگاه ارومیه را میطلبید که در همین راستا، پژوهشکدهٔ آرتیمیا به پژوهشکدهٔ مطالعات دریاچهٔ ارومیه تغییر نام یافت؛ تا شرایط لازم برای برنامهریزی در زمینهٔ احیای این دریاچه، فراهم گردد.
پژوهشکدهٔ میکرو ماشین.
این مرکز در سال ۱۳۸۳ با سرمایهگذاری سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران از طریق شرکت نیمه هادی عماد ایجاد شدهاست. این کارخانه از جمله طرحهای با فناوری پیشرفته کشور میباشد که در فضایی به وسعت ۱۰۰۰۰ مترمربع و با زیر بنای ۲۲۰۰ متر مربع در جوار دانشگاه ارومیه ساخته شدهاست و در آن تأسیسات و تجهیزات کامل یک اتاق تمیز نیمه صنعتی جهت بهرهبرداری در سیستمهای میکروالکترومکانیکی (MEMS) قرار گرفتهاست.. خدمات قابل ارائه به مراکز تولیدی و تحقیقاتی داخل کشور: طراحی و مدلسازی ادوات MEMS، طراحی ماسک، طراحی مدارات Signal conditioning، ساخت ماسکهای نوری با دقّت یک میکرومتر، انجام کلیهٔ فرایندهای ساخت شامل: اکسیداسیون، لایه نشانی، لیتوگرافی، نفوذ، برش، اتصال سیم به تراشه و زدایش تر و خشک میباشد. این مرکز دارای امکانات و تجهیزات کم نظیر شامل: انواع دستگاههای لایه نشانی، دستگاه mask maker و دستگاه Mask aligner، کورههای اکسیداسیون، نفوذ و... میباشد.
اهدافی که این مرکز دنبال میکند، عبارتند از: آموزش دانشجویان در رشتهٔ میکروماشین در سطح تحصیلات تکمیلی، فعالیتهای پژوهشی، طراحی و نمونهسازی ساختارهای میکروماشینی. ادوات ساختهشده در مرکز میکروماشین ارومیه، میتوانند کاربردهای گوناگونی داشته باشند، منجمله:
• حوزهٔ صنعت خودروسازی ( سنسور فشار روغن، سنسور فشار لاستیک، سنسور دمای روغن و…).
• حوزهٔ مهندسی پزشکی (سنسور اندازهگیری قند خون، میکروپمپ و…).
• حوزهٔ مصارف صنعتی (سنسور تشخیصدهندهٔ نوع گاز، سنسور اندازهگیری میزان فشار گاز و…).
• حوزهٔ مخابرات (میکروسوییچها، آنتنهای میکروماشینی و…).
رتبهبندی دانشگاه ارومیه در سطح بینالملل.
در رتبهبندی تایمز (THE) دانشگاه ارومیه، توانست در رتبه ۷۰۱–۹۰۰ دنیا قرار بگیرد. این دانشگاه، در نظام رتبهبندی دانشگاه لیدن (CWTS) نیز توانست رتبهٔ ۸۰۰ جهان را در معیار مرجعیت علمی، از آن خود کرده و مقام علمی دانشگاههای طراز اوّل ایران را بهدست آورد.
همچنین بر اساس رتبهبندی جهانی ISC، دانشگاه ارومیه در رتبهٔ ۵۱–۷۵ دانشگاههای جهان اسلام قرار گرفت. در رتبهبندی شانگهای (ARWU)، رتبهٔ ۱۱–۱۵ میان کلّ دانشگاههای ایران، به دانشگاه ارومیه اختصاص یافت و ردهٔ ۸۰۱–۹۰۰ جهان نیز به دانشگاه ارومیه داده شد.
طبق رتبهبندی شانگهای، دانشگاه ارومیه، رتبهٔ جهانی ۳۰۱–۴۰۰ را در حوزهٔ ”مهندسی مکانیک“، از آن خود کرد و در حوزهٔ ”علوم و صنایع غذایی“ نیز، در جایگاه ۲۰۱–۳۰۰ جهان قرار گرفت.
رتبهبندی دانشگاه ارومیه در قارهٔ آسیا در ۲۰۱۹ م.
در نظام رتبهبندی دانشگاههای قارهٔ آسیا توسّط تایمز در سال ۲۰۱۹ میلادی، ۲۹ دانشگاه برتر ایران شرکت داشتند که دانشگاه ارومیه در جمع آن ۲۹ دانشگاه برتر قرار گرفت و در این رتبهبندی، رتبهٔ ۲۵۰–۳۰۰ قارهٔ آسیا به دانشگاه ارومیه داده شد. در این رتبهبندی، دانشگاه ارومیه، همسطح دانشگاه خوارزمی تهران (رتبهٔ ۲۵۰–۳۰۰) قرار گرفت.
رتبهبندی داخلی.
در رتبهبندی دانشگاههای ایران توسط وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه ارومیه جزو دانشگاههای تراز یک ایران (در رتبه ۱–۱۵) قرار گرفت و در بین دانشگاههای جامع کشور، توانست در ردهٔ نهم قرار بگیرد.
براساس نظام رتبهبندی سایمگو (Scimago Institutions Rankings) در سال ۲۰۲۲ میلادی، دانشگاه ارومیه توانست با ارتقای ۷۷ پلهای در بین دانشگاههای برتر جهان، از رتبهٔ ۷۵۵ به رتبهٔ ۶۷۸ دنیا برسد و در جایگاه نهم دانشگاههای جامع ایران قرار گیرد.
این دانشگاه، هماکنون، بزرگترین، قدیمیترین و در عینحال، معتبرترین قطب علمی کشور، در غرب ایران بهشمار میرود که شماری از دانشجویان کشورهای خارجی، در مقاطع تحصیلی کارشناسی، کارشناسیارشد، دکترای حرفهای و دکترای تخصصی، در آن، در حال تحصیلاند.
جایگاه جهانی دانشگاه ارومیه در رتبهبندی گرین متریک.
از سال ۲۰۱۰، سالانه، سایت گرین متریک، دانشگاهها را در حوزهٔ مدیریت سبز ارزیابی مینماید که دانشگاه ارومیه نیز برای اولین با کسب ۵٬۲۱۵ امتیاز در رتبهٔ ۶۴۰ جهانی از مجموعه ۱٬۰۵۰ دانشگاه حاضر قرار گرفت.
رتبهبندی تایمز دانشگاههای جامع ایران در سال ۹۸–۹۷.
دانشگاه ارومیه، در ردهٔ دانشگاههای جامع ایران، با توجه به معیارهای رتبهبندی تایمز، در سال ۹۸–۹۷، توانست در ردهٔ ۱۱–۱۵ کشوری قرار بگیرد.
رتبهبندی تایمز دانشگاههای جامع ایران در سال ۹۳–۹۲.
دانشگاه ارومیه، پیش از این، در سال ۹۳–۹۲ توانست رتبهٔ ۱۳ دانشگاههای جامع ایران را به خود اختصاص دهد.
نتایج رتبهبندی تایمز موضوعی ۲۰۲۴.
به گزارش روابط عمومی مؤسسهٔ استنادی و پایش علم و فناوری جهان اسلام (ISC)، دکتر سید احمد فاضلزاده، رئیس وقت مؤسسهٔ ISC گفت:
«از میان ۱۱ حوزهٔ موضوعی که رتبهبندی تایمز اعلام کردهاست؛ دانشگاههای ایران توانستهاند در ۱۰ حوزهٔ موضوعی، در بین دانشگاههای برتر جهان قرار گیرند. تعداد ۷۳ دانشگاه جمهوری اسلامی ایران در این رتبهبندی حضور دارند».
فاضلزاده، اظهار داشت: «تا پایان برنامه هفتم توسعه، تعداد دانشگاههای با رتبه زیر ۵۰۰ در نظامهای معتبر رتبهبندی بینالمللی باید به ۲۰ برسد، در این رتبهبندی موضوعی، تعداد ۷۳ دانشگاه جمهوری اسلامی ایران از ۱۸۵ رشتهمحل حضور دارند که در ۴۴ رشته محل دانشگاهها حائز رتبه زیر ۵۰۰ بودهاند».
دانشگاه ارومیه، با ترقّی نسبت به سالهای ماقبل از آن، در رتبهبندی تایمز ۲۰۲۴ میلادی، توانست در زمینهٔ مهندسی و علوم زیستی، در ردهٔ ۵۰۱–۶۰۰ جهان قرار بگیرد.
دانشگاه علوم پزشکی ارومیه نیز توانست با پیشرفت چشمگیری که در سالهای اخیر شاهد بودهاست؛ رتبهٔ ۵۰۱–۶۰۰ را کسب نماید.
فارغالتحصیلان سرشناس دانشگاه ارومیه.
۱) محمدصادق معتمدیان (به انگلیسی: "Mohammad-Sadegh Motamedian"): سیاستمدار ایرانی است که سمت استاندار آذربایجان غربی در دولت سیزدهم را برعهده داشت؛ وی در دولت دوازدهم، استاندار خراسان جنوبی و خراسان رضوی بود. در دولت سیزدهم، وی، دبیر کارگروه نجات دریاچه ارومیه شد.
۲) گودرز صادقی هشجین (به انگلیسی: "Goudarz Sadeghi-Hashjin"): وی بین سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۷ ریاست دانشگاه محقق اردبیلی را برعهدهٔ داشت و پیش از این نیز از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ ریاست دانشگاه ارومیه را عهدهدار بودهاست.
۳) حسن باقری (به انگلیسی: "Hassan Bagheri"): بنیانگذار اطلاعات و عملیات سپاه، فرماندهٔ ارشد نظامی و روزنامهنگار ایرانی بود که در جنگ ایران و عراق، بهعنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران فعالیت میکرد. وی از فرماندهان ارشد سپاه در عملیات طریقالقدس، عملیات فتحالمبین، عملیات رمضان و عملیات بیتالمقدس بود و نقشی کلیدی در آزادسازی خرمشهر داشت.
۴) عیسی کلانتری (به انگلیسی: "Eisa Kalantari"): در دولت دوازدهم، وزیر وقت کشاورزی دولت میرحسین موسوی در سال پایانی کابینه، همچنین در دولتهای اول و دوم اکبر هاشمی رفسنجانی و در ۳ سال اول دولت نخست سیدمحمد خاتمی، فعالیت میکرد.
وی همچنین مشاور معاون اول رئیسجمهور در امور آب، کشاورزی و محیط زیست، در دولتهاییازدهم و دوازدهم بودهاست.
۵) محمد اوراز: ورزشکار و کوهنورد ایرانی بود؛ وی پس از هومن پرین و جلال چشمهقصابانی، سوّمین کوهنورد ایرانی بود که قلهٔ اورست را فتح نمود و در سال ۱۹۹۸ میلادی، به آن قله رسید.
۶) پروفسور محمّدباقر ابراهیمی
۷) رسول جلایر (به انگلیسی: "Rasool Jalayer"): سیاستمدار و فرماندار اسبق شهرستانهای سلماس و ماکو پس از انقلاب بود؛ وی همچنین سمت بخشدار شهرهای سلماس، میاندوآب، اشنویه و سرو را در کارنامهٔ اجرایی خود دارد.
۸) پویا صمدیمقدم
۹) احمد اصغری مهرآبادی (به انگلیسی: "Ahmad Asghari Mehrabadi"): سیاستمدار و معاون وزیر راه و شهرسازی بود. وی همچنین مدیرعامل سازمان ملّی زمین و مسکن، قائممقام وزیر راه و شهرسازی، فرماندار شهرستان نقده و رئیس بنیاد مسکن بودهاست.
۱۰) نوید نوزاد: شهردار نوشین.
۱۱) نادر قاضیپور (به انگلیسی: "Nader Ghazipour"): سیاستمدار، نمایندهٔ ادوار هشتم، نهم و دهم ارومیه در مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی بود. وی، همچنین پستهای سیاسیای نظیر بخشدار پیرانشهر و فرمانداری سردشت را نیز در کارنامهٔ خود دارد.
۱۲) مؤید حسینی صدر (به انگلیسی: "Moayed Hosseini Sadr"): سیاستمدار و نمایندهٔ ادوار هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی از حوزهٔ انتخابیهٔ خوی.
۱۳) هاشم خواستار: مهندس کشاورزی، معلّم بازنشسته، عضو هیأتمدیرهٔ کانون صنفی معلّمان مشهد و فعال مدنی.
۱۴) علی صفایی
۱۵) خسرو عبداللهزاده (به انگلیسی: "Khosrow Abdullahzadeh"): مدیرکل وقت سازمان تربیتبدنی ادارهکل ورزش و جوانان استان آذربایجان غربی، مدیرعامل وقت باشگاه تراکتورسازی تبریز و معاون وقت بازرگانی سابق باشگاه تراکتورسازی تبریز.
۱۶) حسن عبدی: رئیس ادارهٔ صنعت، معدن و تجارت شهرستان بوکان (از ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹) و رئیس کمسیون نظارت بر امور اصناف و تشکلهای صنفی شهرستان بوکان (از ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۹).
۱۷) مرتضی بهروز لک: چهرهٔ فرهنگی، دانشآموختهٔ دورهٔ دکتری دانشگاه ارومیه و رئیس دانشگاه پیام نور واحد سلماس و تازهشهر از سال ۱۳۹۸ تاکنون.
۱۸) حمیدرضا گلگون: مهندس عمران و نمایندهٔ مجری سدهای خداآفرین و قیزقلعهسی.
۱۹) امیرمحمد علیزاده: از جمله دانشآموختگان محقّق و پژوهشگر حوزهٔ علم و فنّاوری دانشگاه ارومیه میباشد که برای تحصیلات تکمیلی، به کشورهای فرانسه و هلند رفت. وی در بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷، تحصیلات خود را دانشگاه ارومیه سپری نمود؛ سپس جهت تحصیلات تکمیلی، به دانشگاه استراسبورگ فرانسه و دانشگاه کاتولیک لون هلند راه یافت.
۲۰) سعید باقری: دانشجوی اقتصاد، خبرنگار و فعال اقتصادی و عضو انجمن اقتصاد ایران
۲۱) الناز عرب دیزجی: چهرهٔ ورزشی و فرهنگی، دانشجوی دکتری دانشگاه ارومیه و نایبرئیس هیئت جودو از سال ۱۳۹۹ تاکنون.
اساتید سرشناس دانشگاه ارومیه.
۱) جواد جهانگیرزاده (به انگلیسی: "Javad Jahangirzadeh")، سیاستمدار، دیپلمات و سفیر ایران در جمهوری آذربایجان از سال ۹۵ تا ۹۹ در دولت روحانی بود که نمایندگی حوزهٔ انتخابیهٔ ارومیه در ادوار هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی و عضویت در کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی را در کارنامهٔ خود داراست. وی همچنین در مجلس نهم، قائممقام در مرکز پژوهشهای مجلس بودهاست.
۲) سید مهدی قریشی (به انگلیسی: "Seyyed Mehdi Qureshi"): روحانی مسلمان و نمایندهٔ وقت رهبر ایران در استان آذربایجان غربی و امام جمعهٔ وقت ارومیه.
۳) سید هادی بهادری (به انگلیسی: "Hadi Bahadori"): سیاستمدار ایرانی، استاد تمام دانشگاه و نمایندهٔ مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی در دورهٔ دهم.
۴) اصغر عابدینی (به انگلیسی: "Asghar Abedini"): حقوقدان و کارشناس رسمی دادگستری.
۵) ناصر ثباتثانی (به انگلیسی: "Nasser SabatSani"): دانشآموختهٔ دانشگاه شرق لندن، معمار و مدیر پروژهٔ معماری در کشور انگلستان؛ رئیس وقت سازمان نظام مهندسی ساختمان استان آذربایجان غربی و ریاست وقت گروه تخصّصی معماری شورای مرکزی کشور. رئیس دانشکدهٔ معماری شهرسازی و هنر دانشگاه ارومیه، معاون پژوهشی دانشکدهٔ معماری شهرسازی و هنر دانشگاه ارومیه، تدریس در دانشگاه بوعلیسینا همدان و دانشگاه هنرهای اسلامی دانشگاه تبریز. نویسنده کتاب ۱۳۹۵ «بازشناسی معماری دورهٔ ۱۳۲۰–۱۳۵۷ در بناهای عمومی» انتشارات دانشگاه ارومیه. http://facultystaff.urmia.ac.ir/n.sabatsani
۶) فرشید آرام (به انگلیسی: "Farshid Aram"): محقق از اعضای هیأت علمی وقت گروه شهرسازی دانشگاه ارومیه و عضو انجمن محقّقان جوان برنامهریزی شهری اروپا AESOP Young Academics و گروه تحقیقاتی ABIO وابسته به دانشگاه پلیتکنیک مادرید.
۷) فاطمهسادات یحییپور (به انگلیسی: "Fatima Sadat Yahyapoor") محقق و استادیار گروه زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه ارومیه.
۸) دکتر سلمان علیپور (به انگلیسی: "salman alipour") حقوقدان، استادیار دانشگاه، وکیل پایه یک دادگستری و بورسیهٔ دانشگاه پاریس.
شماری از اولین دانشآموختگان دانشگاه ارومیه.
۱) اوشاناخان: (۱۸۵۳-۱۹۱۱) نخستین دانشآموختهٔ دانشگاه ارومیه و دستیار جوزف کاکرن (پزشک آمریکایی و بنیانگذار دانشگاه ارومیه) بود. وی، بعدها به توصیهٔ دکتر کاکرن، برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه ادینبرا در اسکاتلند رفت.
۲) اسرائیلخان سرتیپ: (به انگلیسی: "Israel Khan Sartip") (۱۸۵۴-۱۹۱۸) که توسط قشون عثمانی به دار آویخته شد.
۳) حکیم شموئیل ایشو: او برای تحصیلات تکمیلی خود به کانادا رفت.
۴) یوخنان صیاد آباجلو: او که در سال ۱۸۸۷ برای تحصیلات تکمیلی به نیویورک رفت، نخستین دانشجوی ایرانی است که برای تحصیلات عالیه علوم پزشکی به آمریکا رفت.
۵) الیشا صیاد آباجلو: وی نیز از اعضای اولین گروه دانشآموختگان دانشگاه ارومیه بود. بعدها او نیز برای تحصیلات تکمیلی، به کالج پزشکی راش ("Rush Medical College") در شیکاگو، به آن کشور سفر نمود.
اساتید در زمرهٔ ۲ درصد برتر دانشمندان و نخبگان علمی جهان.
در مهرماه ۱۴۰۲ شمسی، ”دکتر احمد علیجانپور“، رئیس وقت دانشگاه ارومیه، طی مصاحبهای با اصحاب رسانه، اظهار داشت:
«در سال ۲۰۲۳ میلادی، نام ۱۲ نفر از اعضای هیأت علمی و یک نفر فارغالتحصیل دورهٔ دکتری دانشگاه ارومیه، در بین ۲ درصد دانشمندان برتر جهان، قرار گرفت».
تعداد دانشکده.
دانشگاه ارومیه، با داشتن ۱۱ دانشکدهٔ مجزّا، جزو بزرگترین دانشگاههای دارای بیشترین دانشکده در ایران است.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه.
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه، قدیمیترین تشکّل دانشجویی این دانشگاه بود. ابتدا تعلیق و سپس در نامهٔ ارسالی از طرف هیأت نظارت دانشگاه در سال ۱۳۸۵ ش، منحل گردید. دکتر رحیم حبنقی، رئیس وقت دانشگاه ارومیه، در گفتوگو با خبرنگار ایرنا بیان کرد:
«پروندهٔ این تشکّل با شکایت سازمان بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی دانشجویان مستقل و جامعهٔ اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه، به هیأت منصفه ارجاع شده بود».
به گزارش خبرگزاری ایرنا، نصب تصاویری از میرحسین موسوی، انتقاد از فعالیتهای بسیج، تجمّع مقابل سلف دانشجویی، دیدار با بازداشتشدگان روز کارگر و دیدار با مصطفی تاجزاده از جمله مواردی است که از آن بهعنوان فعالیتهای مورددار انجمن اسلامی دانشجویان ایران اسلامی یاد شده بود.
بعدها، در راستای اقدام سراسری وزارت علوم دولت احمدینژاد، انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه، با گرایش حاکمیتی جایگزین شد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284963 |
284964 | عطاءالله کاملی | عطاءالله کاملی (زاده ۸ دی ۱۳۰۹ ـ درگذشته ۲۲ شهریور ۱۳۸۷) مدیر دوبلاژ برجسته و از گویندگان نامدار در عرصه صدا و دوبله فیلم بود.
زندگینامه.
عطاءالله کاملی در سال ۱۳۰۸ در تهران متولد شد. فعالیت در عرصه دوبله را از سال ۱۳۲۵ بهطور حرفهای آغاز کرد. دامنهٔ کارهای او در زمینهٔ دوبله، به سالهای دور و زمان موسوم به «دوران طلایی دوبله» بازمیگردد که به جای بازیگران بزرگی نظیر کرک داگلاس در فیلم اسپارتاکوس صحبت کرده بود ، او همچنین به زبانهای فرانسه و انگلیسی تسلط داشت. وی که از مدتها قبل، از بیماری سرطان استخوان رنج میبرد، در سال ۱۳۸۷ بر اثر تصادف، دچار شکستگی از ناحیه پا شد و سرانجام شامگاه روز ۲۲ شهریورماه همان سال، در سن ۷۷ سالگی درگذشت. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284964 |
284965 | لیگ برتر والیبال مردان ایران | لیگ برتر والیبال ایران یا سوپر لیگ والیبال ایران یک لیگ حرفهای والیبال است که میان تیمهای ایرانی توسط فدراسیون والیبال ایران برگزار میشود، سوپرلیگ والیبال ایران بالاترین سطح مسابقات باشگاهی والیبال در ایران است. لیگ باشگاهی والیبال ایران در دوره پهلوی و از سال ۱۳۵۴ با عنوان جام پاسارگاد آغاز شد و برای ۳ دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷ برگزار شد. باشگاه دخانیات تهران در اولین دوره این مسابقات به قهرمانی ایران رسید. از سال ۱۳۶۹ به شکل فعلی آغاز شده و از سال ۱۳۸۷ با شرکت ۱۱ تیم برگزار میشود. موفقترین تیمها، تیم پیکان تهران با ۱۲ قهرمانی، صنام با ۴ قهرمانی، بانک سرمایه با ۳ قهرمانی و تیمهای شهرداری ورامین، کاله مازندران، استقلال تهران، بنیاد شهید تهران و فجر سپاه تهران هر کدام با ۲ قهرمانی، به ترتیب موفقترین تیمهای ادوارهای سوپر لیگ والیبال ایران هستند.
تیم اول لیگ به قهرمانی باشگاههای آسیا راه مییابد.
پیشینه.
اولین دوره لیگ والیبال ایران در سال ۱۳۵۴ به همت ابراهیم نعمتی اولین داور بینالمللی والیبال ایران با عنوان جام پاسارگاد در زمان ریاست فرهاد مسعودی بر فدراسیون والیبال ایران با حضور ۱۲ تیم برگزار شد که در انتها دخانیات تهران قهرمان شد تا نامش به عنوان نخستین قهرمان لبگ حرفهای ایران ثبت شود، دو نشریه قدیمی نیز رویکرد ایدهآلی برای انعکاس هفتگی لیگ داشتند. این جام در سال ۱۳۵۵ با همان تعداد تیم ادامه یافت که این بار تاج تهران قهرمان شد. در سال ۱۳۵۶ مسابقات با شرکت ۱۰ تیم آغاز و در سال ۱۳۵۷ پایان یافت و استقلال بار دیگر بر سکوی اول تکیه زد. در سال ۱۳۵۷ با اوجگیری انقلاب اسلامی ایران تشکیلات ورزش و والیبال دستخوش تغییراتی شد و لیگ تعطیل شد.
مسابقات والیبال حذفی باشگاههای ایران نیز در کنار لیگ برگزار میشده است که در سال ۱۳۵۶ این مسابقات با عنوان جام ستارهها برگزار شد که در آن تیم والیبال تاج پس از شکست دادن تیم ایرانا به مقام قهرمانی دست یافت. در سال ۱۳۶۸ اولین دوره جام حذفی باشگاههای والیبال ایران پس از انقلاب در زمان پرویز خاکی رئیس وقت فدراسیون والیبال انجام گرفت که استقلال تهران با غلبه بر تیم نئوپان گنبد قهرمان شد.
آن زمان والیبال ایران وضعیت اسف باری داشت ولی در مسابقات حذفی کشور وقتی تیمهای استقلال و پرسپولیس در دو دیدار رفت و برگشت به مصاف هم رفتند بیش از ۵ پنج هزار نفر در سالن هفت تیر حضور داشتند. که رکوردی عجیب برای والیبال ضعیف ایران بود.
دوران ریاست پرویز خاکی از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸ بود و مسابقات والیبال ایران به صورت استانی انجام میشد که تهران قهرمان سه دوره لقب گرفت.
اواخر سال ۱۳۶۸ با انتصاب محمدرضا یزدانیخرم به ریاست والیبال در دوره ریاست حسن غفوری فرد بر سازمان تربیت بدنی تحولات اساسی در ساختار والیبال به وجود آمد و لیگ برتر والیبال به مسئولیت رضا هدایتی هفتمین داور جهانی والیبال راهاندازی شد. پس از حمله عراق به ایران و آغاز جنگ از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ لیگ برتر والیبال ایران به مدت ۱۲ سال برگزار نشد تا اینکه در سال ۱۳۶۹ چهارمین دوره این رقابتها با حضور ۱۰ تیم به صورت دورهای برگزار شد.
از سال ۱۹۷۹ در جام موسوم به صلح رقابتهای والیبال باشگاهی در ایران وارد فاز جدیدی شد که هر روز تکامل بیشتری یافت.
از سال ۱۳۶۹ لیگ برتر والیبال با شرکت ۱۰ تیم با عنوان جام فجر شروع شد و تا سال ۱۳۷۷ که با این نام انجام میشد هر سال تعداد تیمها به صورت عجیبی زیاد یا کم میشد. با وجود آنکه گاهی تعداد تیمها یه ۹، ۸ و حتی به ۷ رسید اما فدراسیون به بهانهٔ نرسیدن تعداد تیمها به حدنصاب، لیگ را تعطیل نکرد.
در سال ۱۳۸۳ لیگ والیبال ۱۸ تیمی شد و به مدت پنج سال ادامه یافت، سال سال ۱۳۸۸ مسابقات به ۱۶ تیم کاهش یافت و با نام جام وحدت پیگیری شد. در سال ۱۳۸۹ که لیگ به صورت قانونی، حرفه ای شد، با حضور ۱۲ تیم تا ۱۳۹۲ ادامه یافت. سال ۱۳۹۳ تصمبم بر آن شد که لیگ با ۱۴ تیم در دو گروه هفت تیمی انجام شود ولی تیمها از این روش استقبال نکردند و عمر آن یکسال بیشتر نبود. در نهایت از سال ۱۳۹۴ لیگ برتر والیبال با ۱۴ تیم در یک گروه برگزار میشود. از آنجا که فدراسیون والیبال اولین فدراسیونی بود که مسابقات باشگاهی خودش را تحت عنوان «لیگ برتر» برگزار کرد و بعد از برگزاری رقابتها به این شیوه بوذدر دیگر فدراسیونها هم فراگیر شد. در حال حاضر هر سال سوپر لیگ ایران به نامهای مختلف یا همان پسوند نامگذاری میشود.
تعداد تیمها.
از سال ۱۳۶۹ که رقابتها دوباره بعد از توقف ۱۲ ساله آغاز شد، لیگ برتر تا کنون به طور پیاپی ادامه یافته است. در سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ و ۱۳۷۶ (پنج دوره) این رقابتها با هشت تیم برگزار شده است. از نظر تعداد تیمهای شرکت کننده، کمترین تعداد در دوره دوازدهم یعنی سال ۱۳۷۷ بوده است که رقابتها با حضور هفت تیم برگزار شد و بیشترین حضور تیمها نیز در دوره هجدهم در سال ۱۳۸۳ که رقابتها با حضور ۱۸ تیم برگزار شد. در حال حاضر ۱۴ تیم در لیگ برتر والیبال ایران حضور دارند.
پوشش رسانهای.
شبکه سوم صدا و سیمای ایران به همراه شبکه جام جم، شبکه ورزش و شبکه شما صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و همچنین شبکههای استانی اقدام به پخش زنده این رقابتها میکنند.
قوانین.
قوانین جدید نقل و انتقالات، محرومیت، پلی آف در سال ۹۳–۱۳۹۲:
قوانین جدید برگزاری و پلی آف در سال ۱۳۹۴
گزینش برای باشگاههای آسیا.
یک تیم از ایران در قهرمانی باشگاههای آسیا حضور دارد که تیم اول (قهرمان) لیگ برتر والیبال ایران خواهد بود.
فهرست بازیکنان تأثیر گذار و سرشناس خارجی.
از سال ۱۳۷۷ تا به حال: (قبل از سال ۱۳۷۹ بازیکن سرشناس به لیگ ایران ترانسفر نشد و اگر هم ترانسفر شده، نام و اطلاعات دقیقی از آنها موجود نیست - در لیست زیر بازیکنان سرشناس و تأثیرگذار از سال ۱۳۷۹ به بعد ذکر شده است)
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284965 |
284977 | عباس سعیدی (صداپیشه) | عباس سعیدی (۱۳۱۹ – ۱۳۸۴)، دوبلور و گوینده قدیمی ایرانی بود که در اثر تصادف با اتومبیل در خانه بستری شده بود و عاقبت در بهمن ماه یا اسفند ماه سال ۱۳۸۴ در سن ۶۵ سالگی درگذشت.
زندگینامه.
این گوینده اهل ایوانکی از اوایل دهه ۱۳۴۰ تحت نظر احمد رسولزاده فعالیت دوبله را آغاز کرد و در بسیاری از فیلمها و کارتونها صحبت کرد. او در برخی فیلمها همچون می خواهم زنده بمانم در سه نقش و بعضا دونقش صحبت میکرد. اخیرا وی در سریال حضرت یوسف از طرف فرج الله سلحشور به بازی گمارده شد که ظاهراً و متأسفانه این نقش نیمه کاره ماند. امید که این نقش حذف نگردد و بیاد او (همچون فیلم اعدامی که بعد از مرگ پرویز فنیزاده در آن مابقی فیلم را با رضا کرم رضایی ادامه دادند یا سریال امام علی که علی آزاد را از دست داد و بازیگر دیگری در نماهایی دور جای وی را گرفت) ادامه را به بازیگری مشابه سپارند. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=284977 |
285012 | کارل ادوین وایمن | کارل ادوین وایمن (زاده ۲۶ مارس ۱۹۵۱) فیزیکدان آمریکایی و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۲۰۰۱ به خاطر توضیح پدیده چگالش بوز-انیشتین است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285012 |
285018 | استل (خواننده) | اِستِل فنتا سوآرِی (زادهٔ ۱۸ ژانویه ۱۹۸۰)، که با نام حرفهای استل شناخته میشود، یک خواننده، رپخوان و ترانهسرای انگلیسی است که نامزد دریافت جایزه گرمی در پنجاه و یکمین دوره آن شده بود. او جایزه موسیقی سیاهپوستان بریتانیا (MOBO) را بهعنوان "بهترین تازهوارد" دریافت کرد. استل همچنین جایزه "بهترین هنرمند زن" را در ۳ دوره پیاپی از جوایز هیپ هاپ پادشاهی متحده بهدست آورده است.
زندگی و حرفه.
استل در سال ۱۹۸۰ در همرسمیت در لندن غربی به دنیا آمد. او یکی از هشت فرزند خانواده از مادری سنگالی و پدری از اهالی گرنادا است. آهنگ "آمریکن بوی" از آلبومی که همراه با کانیه وست خوانده بود، در مارس ۲۰۰۸ به رتبهٔ یک در جدول تکآهنگهای بریتانیا رسید.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285018 |
285026 | کسی | کسی (بزرگ: Ξ، کوچک: ξ) چهاردهمین حرف الفبای یونانی است که در یونانی جدید تلفظ میشود.
نماد کسی میتواند بر این چیزها دلالت کند: | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285026 |
285046 | دریای زرد | دریای زرد نامی است که به شاخاب شمال دریای چین شرقی و غرب شبه جزیره کره داده میشود که در نزدیکی اقیانوس آرام است و رود یانگ تسه (رود زرد) به آن میریزد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285046 |
285048 | گاما (حرف) | گامّا (بزرگ: Γ، کوچک:γ; (به یونانی: )) سومین حرف الفبای یونانی است که از حرف فنیقی گیمل (𐤂) برگرفته شدهاست. حروف C و G و حرف سیریلیک Г و گ با قوس بالا (گ) برگرفته از این حرف هستند. حرف همسنگ آن در الفبای پارسی گ است.
کاربردها.
گاما معمولاً به عنوان متغیر در ریاضی و فیزیک به کار میرود.
و بهطور خاص از واپاشی گاما(پرتو گاما) در فیزیک هستهای و عامل لورنس در نسبیت عام میتوان مثال زد. در ریاضیات از تابع گاما نیز استفاده میشود. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285048 |
285056 | بتا (حرف) | بتا (بزرگ: Β، کوچک: β, ϐ; (به یونانی: ) [] ویتا) دومین حرف از الفبای یونانی است. در سیستم عددی یونانی مقدار ۲ را دارد. در زبان یونانی باستان بتا انفجاری دولبی واکدار /b/ را نمایش میدهد. در زبان یونانی مدرن سایشی لبیدندانی واکدار /v/ را نمایش میدهد. حروفی که از بتا به وجود آمدهند حرف لاتین ⟨B⟩ و حروف سیریلیک ⟨Б⟩ و ⟨В⟩ هستند.
تاریخچه.
حرف بتا نشأت گرفته از حرف ب الفبای فنیقی بود.
کاربردها.
بتا در فیزیک و ریاضی استفاده فراوان دارد که از آن میتوان به واپاشی بتا مثال زد.
اعداد جبری.
در سیستم اعداد یونانی، بتا مقدار ۲ را دارد. چنین استفادهای از بتا، با علامت عددی ′Β نشان داده میشود. در بخش نماد علمی آن را به عنوان یک ذره استفاده میکنند و به صورت بیتا /bIta/ تلفظ میشود.
کامپیوتر.
در علوم کامپیوتر، اصطلاح بتا (معمولاً) آخرین انتشار تستی (یا انتشار پیشنمایش) در چرخه حیات نرمافزار قبل از انتشار اصلی است. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285056 |
285062 | برکیارق | رکنالدین ابوالمظفر برکیارق (و نیز برکیاروق) پنجمین پادشاه دودمان سلجوقیان ایران بود. وی پسر ملکشاه یکم، سومین شاه این دودمان بود. وزرای او عبارتند از تاجالملک، فخرالملک، مویدالملک و مجدالملک.
عموی برکیارق تتش با شنیدن خبر مرگ ملکشاه سلجوقی برای به چنگ آوردن سلطنت، از محل حکومتش شام راهی عراق شد و پس از تأیید شدن توسط خلیفهٔ وقت به سمت مرکز ایران حرکت کرد. در این زمان با مرگ برادر برکیارق، محمود اول سلجوقی، پادشاهی بر برکیارق مسلم شد. دو طرف با سپاهیانشان در نزدیکی ری به جنگ پرداختند و در نهایت برکیارق پیروز شد و تتش در قلعهٔ تکریت زندانی گشت. (۴۸۷ ه.ق)
در مدتی که برکیارق مشغول جنگ با تتش بود، عموی دیگرش ارسلان ارغون توانست بر کل خطهٔ خراسان مسلط گردد و از برکیارق درخواست قبول حکومتش در خراسان را کرد. برکیارق در ابتدا قبول کرد اما بعد از آن سپاهی به فرماندهی برادر ارسلان، بوریبرس، به خراسان گسیل داشت تا کار ارسلان ارغون را یکسره کند، ولی سپاه بوریبرس شکست خورد و ارسلان ارغون تصمیم به بهدست گرفتن سلطنت سلجوقی کرد اما بلافاصله توسط غلامش کشته شد. بعد از مرگ ارسلان ارغون، برکیارق، برادرش سنجر را به حکومت خراسان برگزید.
در سال ۴۹۰ ه.ق موید الملک که مدتی پیش از وزارت برکیارق عزل شده بود، برای انتقام، یکی از امرا به نام انر را تحریک به بهدست گرفتن سلطنت کرد ولی انر پس از فراهم آوردن لشکر، توسط فداییان اسماعیلیه به قتل رسید.
موید الملک با قتل انر به گنجه نزد محمد بن ملکشاه رفت و او را نیز به سلطنت رسیدن تشویق نمود. بین سلطان محمد و برکیارق پنج جنگ رخ داد که چهارتای آنها با پیروزی برکیارق و یکی از آنها با پیروزی سلطان محمد پایان یافت. در آخر بین برادران صلحی صورت گرفت به این ترتیب که اران، شام و جزیره در دست محمد، خراسان و ماوراءالنهر در دست سنجر و باقی مناطق امپراتوری سلجوقی دست برکیارق باشد.
برکیارق بن ملکشاه در سال ۴۹۸ ه.ق و در سی و پنج سالگی به علت بیماری سل فوت کرد و در شاه زواریون بروجرد دفن شد.
نام.
برکیارق کلمهای ترکی به معنای «نور محکم و تزلزلناپذیر» است. سلجوقیان برخلاف حکومت پیشین خود، غزنویان- که عمدتاً میراث ترکی خود را کنار گذاشته بودند - سلجوقیان با نامهای ترکی مانند برکیارق، ارسلان ارغو یا سنجر، ریشه خود را حفظ کرده و به آن افتخار کردند.
پیشینه.
برکیارق که در سال ۱۰۷۹ یا ۱۰۸۰ در اصفهان، پایتخت سلجوقیان متولد شد، بزرگترین پسر ملکشاه یکم (ح. ۱۰۷۲–۱۰۹۲) و شاهدخت سلجوقی زبیده خاتون بود. برکیارق در زمان مرگ پدرش در نوامبر ۱۰۹۲ تنها سیزده سال داشت، به این معنی که هیچ شاهزاده ای وجود نداشت که وارث امپراتوری وسیع سلجوقی باشد. برادر ناتنی برکیارق، محمد تپر، یازده ساله بود، در حالی که برادر ناتنی دیگری به نام محمود چهار ساله بود. یکی از برادران ملک شاه به نام توتوش اول، که از طرف برادرش بر سوریه حکومت میکرد، به عنوان تنها فرد بالغ ادعای تاج و تخت کرد، اما از نخبگان ترک حمایت کمی به دست آورد؛ بنابراین، مرگ ملک شاه، آغازی برای افول و تکهتکه شدن امپراتوری است، با امیران و نخبگان کاخ که هر یک با حمایت از یکی از پسران جوانش به عنوان سلطان تلاش میکنند تا قدرت را به دست آورند. این در نهایت نشاندهنده شروع اتابکان و شاهزادگان ترکمن خواهد بود که بعداً از کرمان تا آناتولی و سوریه امتداد خواهند یافت. یکی از همسران ملک شاه، ترکان خاتون، با همکاری وزیر سلجوقی تاج الملک، پسر چهار سالهاش محمود را در بغداد بر تخت سلطنت نشاند. او خلیفه عباسی المستظهر (ر. ۱۰۹۴–۱۱۱۸) را متقاعد کرد که خطبه (خطبه جمعه) را به نام محمود بخواند و لشکری به فرماندهی امیر کیوام الدوله کربوقا برای تصرف اصفهان و تصرف برکیارق فرستاد. در همین حال، خانواده و حامیان وزیر فقید سلجوقی نظامالملک (معروف به «نظامیه») به رهبری برده-سرباز ترک (غلام) ار-غوش، از برکیارق حمایت کردند. برکیارق را به صورت پنهانی از اصفهان خارج کردند و نزد اتابک (سرپرست) گوموشتیگین در ساوه و آوه فرستادند که او را در ری تاجگذاری کرد.
دوران.
چالشهای اولیه و تثبیت اقتدار
اگرچه برکیارق عموماً توسط نظامیه حمایت میشد، کلیفورد ادموند باسورث، مورخ مدرن، بیان میکند که «این لزوماً به این معنا نیست که نظامیه یک سیاست جمعی داشتهاست، زیرا هیچیک از فرزندان نظامالملک از نظر توانایی و فرصت طلبی با پدرش برابری نمیکنند. و به نظر میرسد که عوامل شخصی اغلب آنها را تحت تأثیر قرار دادهاست». نظامیه از همه مهمتر به دنبال انتقام گرفتن از تاج الملک بودند، که گمان میرود پشت مرگ رقیبش نظام الملک بودهاست (که به گفته مورخ مدرن، اندرو طاووس، احتمالاً تا حدی درست بودهاست). نبردی بین این دو جناح در ژانویه ۱۰۹۳ روی داد که منجر به شکست یاران محمود و دستگیری تاج الملک شد. برکیارق که از قدرت اداری تاج الملک آگاه بود، حاضر شد او را وزیر خود کند. تاج الملک حتی توانسته بود با رشوه بخشی از نظامیه را خشنود کند. با این حال، این کافی نبود: نظامیه، تشنه انتقام، اعدام او را در ۱۲ فوریه تضمین کردند. ترکان خاتون به زودی شاهزاده سلجوقی اسماعیل بن یاقوتی را برای حمله به برکیارق احضار کرد. اگرچه اولی لشکری از ترکمانان از آذربایجان و اران تشکیل داده بود، اما توسط گوموش تگین اتابک برکیارق شکست خورد و اعدام شد. ترکان خاتون سپس سعی کرد با توتوش تماس بگیرد، اما ناگهان در سال ۱۰۹۴ درگذشت و پسر بیمارش محمود یک ماه بعد درگذشت.
درگیری با محمد اول
دشوارترین چالشی که برکیارق با آن روبرو شد، شورش برادر ناتنیاش محمد در سال ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹ بود. این شورش توسط پسر نظام الملک، مویدالملک، که قبلاً در خدمت برکیارق بوده و نقش کلیدی را ایفا کرده بود، تشویق شده بود. در شکست توتوش پس از عزل از سوی برکیارق، به خدمت محمد درآمد و محمد او را به عنوان وزیر خود منصوب کرد. مؤید الملک از موقعیت جدید خود برای گرفتن انتقام از رقبای خود استفاده کرد که این امر آسانتر شد زیرا محمد هنوز به بلوغ نرسیده بود (در آن زمان تقریباً ۱۷ سال داشت). نظامیه و خانوادههای سرشناس اصفهان نیز به محمد پیوستند و مانع از ورود برکیارق به شهر شدند. این شورش از پایگاه محمد در شهر گنجه در اران آغاز شد که در سال ۱۰۹۳ توسط برکیارق به عنوان اقطاع (کمک زمین) به او داده شده بود. تصرف ری توسط محمد، آسیبپذیری قلمرو برکیارق را آشکار کرد. سعدالدوله گوهرآئین، شیحنه (مدیر نظامی) بغداد، به زودی به محمد ملحق شد، که نشان میدهد این شهر نیز به قلمرو او اضافه شدهاست. با این وجود، جنگ پنج ساله همچنان بلاتکلیف بود و بغداد بارها دست به دست میداد. محمد حتی با حمایت سنجر (که برکیارق را تحقیر میکرد) نتوانست رقیب خود را شکست دهد. اقتدار برکیارق همچنان رو به تضعیف بود و تا سال ۱۱۰۴، با پایان یافتن خزانه اش، مجبور شد برای صلح شکایت کند. متعاقباً معاهده ای منعقد شد که بر اساس آن محمد به عنوان حاکم جنوب عراق، شمال ایران، دیار بکر، موصل و سوریه به رسمیت شناخته شد، در حالی که برکیارق به عنوان حاکم بقیه ایران (از جمله اصفهان) و بغداد به رسمیت شناخته شد. با این حال، این معاهده به احتمال زیاد شرایط واقعی وضعیت را نشان نداد. در سال بعد (۱۱۰۵) هیچ ضرابخانه ای به نام برکیارق در سرزمینهای مرکزی اسلامی وجود نداشت. در راه اصفهان در ۲۵ سالگی بر اثر بیماری سل در نزدیکی شهر بروجرد درگذشت و پسر شیرخوارش ملک شاه دوم جانشین وی شد. بغداد متعاقباً به تصرف محمد درآمد که ملک شاه دوم را به قتل رساند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285062 |
285085 | سیاتل سیهاکس | تیم فوتبال آمریکایی سیاتل سیهاکس از شهر سیاتل، واشینگتن در ایالت واشینگتن میباشد.
این تیم عضو لیگ ملی فوتبال آمریکا است. ورزشگاه خانگی این تیم ورزشگاه کوستفیلد نام دارد.
تورج هوشمندزاده بازیکن این تیم است. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285085 |
285094 | نیو اورلینز سینتز | تیم فوتبال آمریکایی نیو اورلینز سینتز از نیو اورلینز در ایالت لوئیزیانا میباشد.
این تیم عضو لیگ ملی فوتبال آمریکا است.
ورزشگاه خانه این تیم ورزشگاه لوئیزیانا سوپردوم نام دارد، که سرپوشیده است. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285094 |
285103 | آلفا (حرف) | 'آلفا' (بزرگ:'Α'کوچک:'α'; (به یونانی: )) اولین حرف الفبای یونانی است. در سیستم اعداد یونانی مقدار ۱ دارد. و همردیف حروف A در انگلیسی ا در سیریلیک و الف در فارسی است.
در یونانی قدیم و یونانی جدید حرف آلفا با آوای به کار میرود.
استفاده به عنوان نماد.
آلفا در فیزیک و شیمی و ریاضی کاربرد بسیار دارد که از آن میتوان به پرتو آلفا، واپاشی آلفا و کربن آلفا را مثال زد.
از آلفا در ریاضی به عنوان متغیری جهت اندازه زاویه نیز استفاده میشود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285103 |
285104 | نشانگذاری برا-کت | نشانگذاری برا-کت یک نوع نشانگذاری جهت توضیح موقعیت جسم در مکانیک کوانتم است که برای نمایش آن از کمانک زاویهدار و خط عمودی استفاده میشود که نام آن برا و کت میگویند. مانند formula_1 که به سمت چپ formula_2 برا و به سمت راست formula_3 کت میگویند. این نشانگذاری اولین بار توسط دیراک معرفی شد و به همین دلیل به آن نشانگذاری دیراک نیز میگویند.
برا و کت.
فضای کت فضای برداری مختلطی است که بعد آن بر طبق طبیعت سیستم فیزیکی مورد نظر معین میشود.
کاربرد در مکانیک کوانتم.
در مکانیک کوانتم، وضعیت یک سیستم فیزیکی مانند پرتو با یک عدد مختلط در فضای هیلبرت، formula_4 و یک نقطه در فضای هیلبرت، هر بردار در پرتو با "ket" که formula_3 نوشته میشود، و کتِ سای خوانده میشود. (هر متغیر دیگری میتواند جایگزین علامت سای که یک نماد یونانی است، شود)
هر کت میتواند با تعدادی بردار یکه مشخص شود،
formula_6
به علت اینکه فضای هیلبرت دارای بینهایت بعد است؛ و به همین دلیل میتوان یک متغیر کت را با بینهایت بردار نشان داد. برا نمایشگر هر بردار خاص از این بینهایت بردار است،
formula_7
هر ket formula_3 یک همزاد برا دارد، که به صورت formula_9 نوشته میشود. مثلاً برای مطابق با کت بالا عبارت است از:
formula_10
این یک تابع خطی پیوسته از formula_4 به اعداد مختلط formula_12 است که به صورت زیر تعریف میشود:
formula_13 برای همه «کت»های formula_14
ویژگیها.
formula_15
formula_16
formula_17
همیوغ هرمیتی.
formula_18
formula_19
عملگر واحد.
داریم:
formula_20
بنابر این به سادگی میتوان نتیجه گرفت:
formula_21
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285104 |
285106 | سیمپلی رد | سیمپلی رد نام یک گروه مشهور سافت راک انگلیسی دههٔ ۸۰-۹۰ میلادیست که بیش از ۵۰میلیون آلبوم از اواسط ۱۹۸۰تاکنون فروخته است.فرد اصلی این گروه میک هاکنل خواننده و ترانهنویس بود که حتی هنگامی که در سال ۲۰۱۰اعضای اصلی این گروه از هم جدا شده بودند عضو اصلی این گروه بود.اعضای گروه دوباره در سال ۲۰۱۵به یکدیگر ملحق شده و این همکاری تاکنون ادامه دارد.
از ترانههای معروف و موفق آنان میتوان Holding Back The Years و همچنین Stars را نام برد. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285106 |
285108 | کالت (گروه موسیقی) | دِ کالت نام یک گروه مشهور راک انگلیسی دههٔ ۸۰-۹۰ میلادی است که در سال ۱۹۸۳ پایهگذاری شد.
خواننده این گروه یان استبری است. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285108 |
285120 | لئون لدرمن | لئون ماکس لدرمن (زادهٔ ۱۵ ژوئیه ۱۹۲۲ – درگذشته ۳ اکتبر ۲۰۱۸)، فیزیکدان و برندهٔ جایزه نوبل فیزیک ۱۹۸۸ بود.
او رئیس سابق آزمایشگاه فِرمی بود.
لدرمن استاد مؤسسه فناوری ایلینوی و نویسندهٔ کتاب "ذرهٔ خدا: اگر پاسخ کائنات است، سؤال چیست؟" است که در آن بوزون هیگز را «ذرهٔ خدا» نامید. او اگرچه یهودیتبار است اما در جهانبینی رسماً بی خدا و اتئیست است. او به مزاح اما به صراحت در صفحهٔ ۲۲ کتابش نوشتهاست که نمیتوانستهاست ذرهای که اثبات وجودش آن همه هزینه برده و دانشمندان را دههها به زحمت انداختهاست را «ذرهٔ لعنت خدا» نام دهد، زیرا ناشر از چاپ کتابش سر بازمیزدهاست. اغلب در رسانههای غیرتخصصی از بوزون هیگز بهعنوان «ذرهٔ خدا» یاد میشود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285120 |
285137 | قمری دمدراز | قمری دُمدراز پرندهای است دانه خوار، (به عربی: به آن یَمام ذیل طَویل ) (البالوم)، میگویند. این پرنده بهشکل اساسی پرندهای مقیم در منطقهاست، اما گاه وقتی در مناطق صحراوی کویت، امارات متحده عربی، عربستان سعودی، سلطنت عمان، قطر و بحرین دیده میشود. پرندهای نیمه مهاجر است.
مشخصات.
این پرنده حدود ۲۹ سانتیمتر همراه بادم، (دمش ۹ سانتیمتر) است. در تمام مراحل زندگی، چانهاش کمرنگ و شکم و پوشپرهای زیر دم آن سیاه است. سطح پشتش خرمایی پررنگ است. نر وماده اختلاف کامل دارند، سینه نر و پیشانی یک لکه پهن سیاه رنگ دارد. زیرتنه پرنده ماده مایل به سفید و پر زیر دمش به رنگ سیاه است، صدایی منخفظ وغمگین مانند: ((هو، هو، هو، هو، هو) و گاه وقتی نیز برنده نر صدای (کوو) عمیق در میآورد.
جفتگیری وتخم گذاری.
پس از جفتگیری قمری دُم دراز ماده ۲ تخم میگذارد که به رنگ سفید شیری است. مدت ۳ هفته روی تخمها میخوابد و سپس جوجهها از تخم بیرون میآیند. تا مدت ۴ روز توانایی بینایی ندارند.
زیستگاه.
زیستگاه «قمری دُمدراز» بیشتر در واحات، وپشخههای سرسبز، نخلستان، کنار جویبار و واحههای نزدیک روستاها است مانند: مناطق و باغهای فنطاس در کویت، و در بوته زارها ودرختان و مناطق کشاورزی زندگی میکند. روی شاخههای درخت و در مناطق مختلف و بوتهزارها وعلفزارها لانه میسازد. لانهأش از خار و خاشاک و الیاف گیاهی، و گاهی از شاخههای کوچک درختان و برگهای خشک است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285137 |
285138 | خانه عفاف | خانه عفاف طرحی بود که از سوی یکی از اصناف در سال ۱۳۸۱ مطرح شده بود. این طرح برای اولین بار توسط «جامعه اسلامی ناصحین قم» در سال ۱۳۷۳ تهیه شد و برای سازمانهای مختلف فرستاده شد. اما با انتشار جزئیات آن و بالارفتن احتمال اجرای آن در سال ۱۳۸۱ به جنجالی بزرگ مبدل شد همزمان هادی منتظری مقدم رئیس دادگاه انقلاب کرج در پی اتهاماتی که در ارتباط با خانه هدایت کرج به وی وارد شده بود بازداشت شد.
این طرح با مخالفت محمد خاتمی و نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم مواجه شد.
این طرح موجب تحتالشعاع قرار گرفتن و در نهایت کنار گذاشته شدن «طرح سلامت جنسی» شد که از سوی وزارت کشور در حال تهیه بود.
شورای اجتماعی کشور نیز مخالفت خود را با چنین طرحی اعلام کرد و مطرح شدن این طرح در این شورا یا معاونت اجتماعی وزارت کشور را تکذیب کرد. مرکز امور مشارکت زنان نیز در بیانیهای این طرح را محکوم کرد.
سازمان بهزیستی نیز این طرح را رد کرد.
اساسنامه طرح.
اساسنامه طرح در برخی رسانهها و روزنامهها به شرح ذیل درج شد:
براساس یک طرح تهیه شده توسط مقامات رسمی، یک مؤسسه رسمی با ثبت مدت و دریافت اجرت ازدواج موقت، متقاضیان را به هتلها معرفی میکند. در گزارش روزنامه آفرینش (روزنامهٔ زیر نظر دانشگاه آزاد اسلامی)، در توضیح طرح فوق که به نام طرح عفاف نامگذاری شده آمدهاست: معضل زنان خیابانی سبب شدهاست تا پارهای از نهادها و دستگاههای اجرایی و کشوری در تلاش برای ساماندهی به وضع موجود به ارائه طرحها و راهکارهایی مبادرت کنند. اخیراً نیز هیأتی مرکب از ۲ دستگاه اجرایی در جهت ساماندهی به وضع زنان خیابانی اقدام به تشکیل جلساتی نموده و طرحی موسوم به تشکیل خانههای عفاف را مورد بررسی قرار داده و علیرغم بحثهای متعدد در مورد آن و همچنین مخالف بودن شماری از نمایندگان زن مجلس شورای اسلامی این طرح همچنان در حال بررسی است.
در بخش دیگری از گزارش آمدهاست: متأسفانه طرح در بسیاری از زمینهها از جمله اساسنامه و تأمین بودجه طرح دارای مشکل است. از بحث کمکها به این طرح که بگذریم این طرح براساس منافع حاصل از آن استوار است. اما آیا واقعاً هیچ باانصافی را میتوان یافت که از یک آسیب اجتماعی به دنبال تهیه وجه برای اداره یک مؤسسه باشد.
در این گزارش همچنین بخشهایی از اساسنامه مؤسسه به شرح زیر ذکر شدهاست.
با توجه به واقعیات جامعه و نظر به وجود نمونههای زیر، یکی از ابزار موفق در مقابله با تهاجم فرهنگی، تسهیل و گسترش امر ازدواج است.
کلیات و اهداف.
طرح مؤسسه عفاف بر مبنای اساسنامه ذیل ریخته و عرضه میشود:
هیئت امناء عبارتند از: دو نفر روحانی مورد اعتماد مردم حتی الامکان امام جمعه، مسوول دستگاه قضایی، یا بالاترین رده وزارت کشور در منطقه، فرمانده نیروی انتظامی مسوول حوزه نماینده ولی فقیه در سپاه، دو نفر از افراد مورد اعتماد و وجیه المله.
۶. وظایف هیئت امناء:
تعیین شورای مرکزی و برنامهریزی که تعداد آنها ۵نفر است و از بین افراد مورد اعتماد انتخاب میشود.
۷. بودجه مؤسسه از طریق ذیل تأمین خواهد شد.
همچنین در این طرح آمدهاست: پس از عادی شدن و رفع قبح اجتماعی، مؤسسه میتواند نسبت به کلیه کسانی که متقاضی هستند، همکاری و مساعدت نماید. در مورد انحلال این مؤسسه آمدهاست: این مؤسسه با پیشنهاد شورای مرکزی و برنامهریزی و تصویب اکثریت اعضای هیئت امناء میتواند منحل گردد.
کلیه اموال منقول و غیرمنقول مؤسسه، پس از وصول مطالبات و پرداخت بدهیها در اختیار ولی فقیه یا اشهر (مشهورترین) مراجع تقلید قرار میگیرد تا در مصارف مشابه، مصرف گردد.
وظایف مرکز.
در تشریح وظایف مرکز به موارد زیر اشاره شدهاست:
این گزارش در خاتمه به نحوه تعیین دستگاه متولی پرداخته و آوردهاست:
برای گریز از آسیب مدیریت ستادی در کارهای اجرائی، مدیریت اجرائی طرح، به یک دستگاه معین واگذار میگردد.
برای نیل به این مقصود، با توجه به اینکه در گردش کار مورد بحث، اقدامات مربوط به مراحل اول، دوم، سوم (نیروی انتظامی، دادگستری، سازمان زندانها) زیر نظر قوه قضائیه قرار دارد، و اصولاً جنبههای قضائی، حقوقی، شرعی کار وجه غالبی دارد، لذا به نظر میرسد، (به خصوص در شروع کار)، ترجیح دارد، مدیریت اجرائی زیر نظر دستگاه قضائی باشد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285138 |
285154 | عملیات نقشهبرداری | به طور کلی منظور از عملیات نقشه برداری نشان دادن عوارض طبیعی یا مصنوعی یک منطقه بر روی یک صفحه که آن را نقشه میگویند میباشد. توجه باید داشت که در تهیه نقشه کرویت زمین در نظر گرفته میشود.
عملیات نقشه برداری عموماً به دو دسته بزرگ تقسیم میشود:
# عملیات مربوط به نشان دادن چگونگی مسطحات یک منطقه یا پلانیمتری.
# عملیات مربوط به نشان دادن وضع ارتفاعی یک منطقه (آلتیمتری)
در این مورد بایستی مشخصات مسطحاتی منطقه مانند نمایش مسیر یک خیابان یا یک رودخانه، تقاطع راهها، موقعیت ساختمانها و غیره بر روی صفحه (نقشه) معلوم گردد. به عنوان مثال اگر مسیری مانند(d)شکل زیر داشته باشیم و ناظری روی نقطه A قرار گرفته باشد، کافیست که برای رسم این مسیر، فواصل AKوAMو... وهمچنین زاویه آنها را نسبت به یک امتداد مشخصی مانند شمال نقطهA یا یک نقطه محلی و قراردادی در امتدادی از قبل تعریف شده که برداشت ما را میتواند راحتتر کند را داشته باشیم.
عملیات مسطحاتی"پلانی متری.
با توجه به مقیاس مورد درخواست و مقادیر اندازهگیری شده، وضعیت مسیر را میتوان روی صفحه مشخص نمود. بایستی توجه داشت که برای نقشه برداری یک منطقه لازم است موقعیت نقاط مشاهده در دست باشد و این موقعیتها توسط"کانوای نقشه برداری"(شبکه نقشه برداری) که متکی به نقاط ژئودزی است، حاصل میگردد. پس معلوم میگردد برای نقشه برداری یک منطقه، به وجود آوردن نقاط کانوا ضروری است.
چنانکه بیان شد در مورد پلانیمتری ابهامی وجود ندارد چون با توجه به بحث فوق به هر نقطه یک
عملیات آلتی متری.
(x,y)=((طول و عرض جغرافیایی))تعلق میگیرد که با انتخاب یک سیستم مختصات، قابل انتقال به روی کاغذ است، اما در مورد نشان دادن ارتفاعات(X,Y,Z)، راههای مختلفی پیشنهاد شدهاست.
برای دستیابی به ارتفاع نقاط کانوا در نقشه برداری نیاز به انجام عملیات ترازیابی مستقیم است هر چند که برای دستیابی به ارتفاع نقاط میتوان از انواع روشهایی چون ترازیابی مثلثاتی (با توتال استیشن)، ترازیابی با استفاده از GPS(با معرفی دیتوم نسبتاً دقیق) و... استفاده کرد ولی همچنان بهترین و دقیقترین روش همان روش ترازیابی مستقیم با استفاده از یک دستگاه دوربین ترازیاب (نیوو) و میر (شاخص) است.
ارتفاعات با اشل قراردادی بهطور برجسته نشان داده میشوند البته این نقشه از نظر بیننده معمولی گویا است ولی برای انجام کارهای فنی و دقیق مورد استفاده نمیباشد.
در فرآیند سایه بندی به یک سطح برجسته، تحت زاویه مشخصی نور تابانده میشود و متناسب با بلندی، سایه بهوجود میآید و آنرا با اشل قراردادی به روی نقشه منتقل مینمایند این طریقه نیز از نظر بیننده معمولی گویا ولی برای استفاده فنی و دقیق توام با اشکال میباشد.
رایجترین طریقه نشان دادن ارتفاعات است. یعنی یک سطح برجسته را با صفحات موازی سطح تراز (که آنها را صفحات متساوی البُعد می گویند) قطع نموده وتصویر افقی مقاطع را رسم مینمایند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285154 |
285158 | فرحآباد | فرحآباد در اشاره به یکی از این اماکن ممکن است به کار رود: | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285158 |
285160 | اسکواش | اسکواش (برگرفته از واژگان squeeze together و crush) یا دیوارتوپ ورزشی راکتی است که به صورت تکنفره (۲ بازیکن) و دونفره (۴ بازیکن) در زمینی کاملاً احاطهشده با دیوارهای معمولاً شیشهای بازی میشود. شیشهای بودن دیوارها تماشای بازی توسط تماشاگران را امکانپذیر میکند. در مسابقههای بینالمللی دیوارهای بیشتری از جنس شیشه در نظر گرفته میشوند.
یکی از دشواریهای اسکواش این است که برخلاف دیگر ورزشهای راکتی، توپ در اغلب اوقات از پشت سر بازیکن میآید. اسکواش با توپ و راکت مخصوص بازی میشود. هدف اصلی این بازی، ضربهای به توپ است که حریف نتواند به راحتی ضربه بعدی را به دیوار بزند یا به دشواری واکنش نشان دهد.
تاریخچه.
اسکواش نخستین بار در در سال ۱۸۳۰ در مدرسه هارو در انگلستان ابداع شد. در سال ۱۸۷۴ این رشته ورزشی و مسابقههای آن در انگلستان رسمیت یافت و در سال ۱۸۸۳ نخستین زمین اسکواش در شهر رشت به وسیلهٔ میرزا کوچک ساخته شد. در سال ۱۹۱۱ قوانین بازی و ابعاد زمین توسط انگلیسیها ضابطهمند شد و به شکل امروزی درآمد. در سال ۱۹۶۷ فدراسیون بینالمللی اسکواش با شرکت ۷ کشور تأسیس شد و در سال ۱۹۹۲ نام آن به فدراسیون جهانی اسکواش (WSF) تغییر کرد.
وجه تمایز.
وجه تمایز اسکواش با بسیاری از ورزشهای مشابه عدم وجود محدودیت در زمین است. به این معنی که بازیکنان میتوانند در تمام قسمتهای زمین بدون اینکه بخشی از آن مختص یک بازیکن باشد ضربه بزنند. این ورزش، به گفته بسیاری، سریعترین ورزش است که بیشترین سلامتی را برای بازیکنش به ارمغان میآورد.
لوازم بازی.
راکت اسکواش.
در گذشته، راکتها را از چوب درخت زبانگنجشک میساختند ولی راکتهای امروزی بیشتر از جنس فلز، گرافیت یا کولار و فیبر کربن ساخته میشوند. طول راکت ۶.۶۸ و عرض آن ۵.۲۱ سانتیمتر است. بیشترین وزن مجاز برای راکت ۲۵۵ گرم است ولی وزن معمولشان بین ۱۱۰ تا ۱۵۰ گرم است.
توپ اسکواش.
قطر توپهای اسکواش بین ۳۹.۵ و ۴۰.۵ میلیمتر است و وزنشان بین ۲۳ تا ۲۵ گرم. این توپها را از دو لایه لاستیک فشرده به صورت توخالی میسازند. دمای هوا بر میزان پرش توپ تأثیر میگذارد به این معنی که هرچهقدر توپ گرمتر باشد بالاتر و بیشتر میپرد. اغلب پیش از شروع بازی با زدن چند ضربه توپ را گرم میکنند. توپها از لحاظ میزان پرش انواع مختلفی دارند که با رنگ و تعداد خالهایشان مشخص میشود. بدین ترتیب:
توپ دو خال زرد: توپی استاندارد که از سال ۲۰۰۰ در مسابقات اسکواش جای توپ تک خال زرد را گرفت.
توپ تک خال زرد: این توپ تا سال ۲۰۰۰ در مسابقات اسکواش استفاده میشد. تفاوت آن با نمونه دو خالش در سریعتر گرمشدنش است که باعث میشود هنوز هم گاهی به هنگام زمستان از آن استفاده شود.
توپ با خال آبی: این توپ به دلیل قدرت پرش بالایی که دارد برای مبتدیها و بازیکنان کمسن و سال به کار میرود. گرچه برخی مربیهای اسکواش معتقدند که بهتر است اسکواش را از همان ابتدا با توپ دو خال زرد آموزش داد تا بازیکن به توپی با قدرت بالا عادت نکند.
توپ تک خال قرمز: توپی سبک که قدرت پرش بالایی دارد.
توپ سفید: این توپ در زمینهای تمامشیشه به کار میرود.
توپ آبی: این توپ بزرگتر از توپهای استاندارد است و قدرت پرش بسیار بالایی دارد و برای آموزش کودکان و خردسالان به کار میرود.
شیوه بازی.
بازی با زدن سرویس آغاز میشود و پس از برخورد به دیوار با زاویهای معین وارد زمین سرویس میشود.
هر بازیکن به طور یکیدرمیان توپ را با راکت به دیوار روبرو میزند و حریف باید آن را به همان دیوار برگرداند. ضربهها باید با سرعت و زاویهای زده شوند که حریف نتواند توپ را به دیوار روبرو برگرداند. مسابقه اسکواش شامل سه یا پنج گیم و هر گیم دارای ۱۱ امتیاز است.
انواع ضربه.
درایو مستقیم : درایو در اصل به معنی هل دادن میباشد و در اسکواش به ضربهای تلقی میشود که مستقیم و به صورت موازی و نزدیک به دیوارهای کناره زده میشود. این ضربه معمولاً به عقب زمین برمیگردد و یکی از ضربات اصلی است. به این ضربه ریل هم میگویند. چنین ضرباتی که در آن توپ مسیری طولانی را در زمین طی میکند ضرباتی با "طول خوب " میگویند.
بوست یا ضربهٔ زاویهدار (ام تو) (به انگلیسی: boast): این واژه به معنی اولین تراشهایی است که مجسمهسازان و سنگتراشان با اسکنهٔ پهن انجام میدهند. همانطور که از نامش برمیآید در این ضربه، توپ را ابتدا به دیوار کناره، دیوار فورهند یا بکهند میزنند سپس با زاویهای باز به دیوار روبرو برخورد میکند.
والی : این واژه از ریشه لاتین به معنی پرواز کردن گرفته شده است. در این ضربه توپ پس از برخورد به دیوار روبرو پیش از اینکه به زمین برخورد کند مستقیم به سمت دیوار روبرو شلیک میشود. این ضربه سرعت بازی را بالا میبرد و معمولاً بعد از سرویس زده میشود.
ضربه دراپ یا ضربه کوتاه و آهسته: دراپ در اصل به معنی پایین آوردن، افتادن و کاهش یافتن است. توپ را به آرامی به دیوار جلو میزنند به گونهای که در گوشهٔ جلویی زمین در نزدیکی دیوار روبرو به زمین برخورد کند.
لاب : این ضربه با ارتفاع بالا به دیوار جلویی زده میشود در نتیجه به عقب زمین برمیگردد این ضربه حالت کمانی دارد.
کراس : این واژه به معنی عبور از خط است (فرهنگ لانگمن) و به ضربهای گفته میشود که از یک سمت زمین با زاویه به دیوار روبرو برخورد میکند و به سمت دیگر زمین برمیگردد. بدین معنا که اگر توپ از سمت فورهند زمین زده شود در قسمت بکهند فرود میآید و بالعکس.
کیل : کیل به معنی کشتن است و به ضربهای تیز و قدرتی گفته میشود که محکم ولی با ارتفاع کم به دیوار جلویی زده میشود. کیل در واقع ضربه نیست و توپ پس از برخورد روی سطح زمین برمیگردد.
تریکل بوست : ریشه واژه تریکل از strike به معنی ضربه یا اصابت است و به حرکتی آهسته گفته میشود. این ضربه همان پرتاب بوست است؛ ولی، برخلاف بوست، در قسمت فورهند به صورت بکهند و بالعکس زده میشود.
ضربه نیک (به انگلیسی: Nick Shot): واژه نیک در اصل به معنی شکاف یا بریدگی کوچک است. و به ضربهای گفته میشود که پس از برخورد به دیوار جلویی به گوشه و کف زمین برخورد کند و باعث میشود که توپ مثل ضربه کیل به درون زمین برنگردد یا با ارتفاع خیلی کم برگردد.
اسکید بوست : واژه اسکید در اصل به معنی رانده شدن به کناره است. و به ضربهای گفته میشود که از یکی از گوشههای عقبی زمین با ارتفاع بالا و زاویه تند در طول دیوار کناره زده شود؛ یعنی ابتدا به دیوار کناره برخورد میکند و سپس با ارتفاع زیاد به میانه دیوار جلویی میخورد. اگر به درستی زده شده باشد پس از آن به دیوار کناره مقابل برخورد میکند و پس از رد شدن از حریف در نزدیکی دیوار عقبی فرود میآید.
ریباند : این واژه از دو بخش ری (re) به معنی دوباره و باند (bound) به معنی بازگشتن تشکیل شده است و به ضربهای گفته میشود که در پاسخ به ضربهای که به عمق زمین برسد به کار میرود. به این صورت که توپ را به جای اینکه به سمت دیوار روبرو بزنند، از شیشه عقب کمک میگیرند بنابراین توپ پس از برخورد به شیشه عقب به شدت به سمت دیوار روبرو پرتاب میشود.
بوست یا نیک سه دیواره : در این ضربه، توپ پس از برخورد با زاویه بسته به دیوار کناره به دیوار جلویی میخورد سپس با زاویه به دیوار کناره روبرو برخورد میکند. در واقع در این ضربه به جز شیشه عقبی زمین، توپ به هر سه دیوار دیگر برخورد میکند.
طرحها.
گونههای دیگری از ورزش اسکواش که برای گسترش آن طراحی شدهاند:
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285160 |
285164 | گلستان ایران | گلستان ایران روزنامه اصلاح طلبی بود که با تیم روزنامه نگاری جوان و نزدیک به دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان) در شهریور ۱۳۸۱ منتشر شد و پس از انتشار ۱۵ شماره توسط سعید مرتضوی رئیس شعبه ۱۴۱۰ دادگاه عمومی و دادستان وقت تهران توقیف گردید.
مدیریت روزنامه بر عهده فروزان آصف نخعی و سردبیری آن با امین بزرگیان بود اما سعید مرتضوی در بیانیه توقیف مدعی شد که وی اعتراف کردهاست روزنامه را در ازای دریافت مبلغی اجاره داده است. این اتهام از سوی آصف نخعی و سردبیر روزنامه تکذیب شد.
مدعی العموم همچنین روزنامه را متهم به چاپ مطالب و تصاویر خلاف عفت عمومی و اشاعه منکرات و تبلیغ علیه نظام و انتشار شایعات و مطالب خلاف واقع کرد. بدستور مرتضوی ( و برای جلوگیری از تداوم انتشار روزنامه با کسب مجوز جدید) دفتر روزنامه بلافاصله پلمپ شد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285164 |
285179 | فرحآباد (ساری) | فرحآباد ساری شهری در استان مازندران است که در شمال شهر ساری قرار دارد و مرکز بخش رودپی شمالی در شهرستان ساری میباشد.
بنیانگذاری.
در سفرنامه دن گارسیا اینگونه آمدهاست: «گروهی از طایفهٔ انیل و جمعی از گرجیها که در زگم و آن حدود میبودند تا دو سه هزار خانوار اراده رفتن دارالامان مازندران و دارالمومنین استرآباد کردند و حسب الفرمان قضا جریان دست تعرض از ایشان کوتاه گشته روانهٔ آنسو بشدند و به سلامت به فرح آباد رسیده طرح اقامت انداختند».
شاه عباس بعد از تعلیق جنگ میان ایران و عثمانی در سال ۱۰۲۰ ق، در مازندران موقعیت جغرافیایی روستای طاهان در کنار رود تجن را پسندید و دستور داد برایش کاخ زیبایی در آنجا ساخته شود و بعداً آن را فرح آباد نامید.
شاه عباس به آبادانی فرحآباد همت گماشت و برای این کار گرجیها و ارامنه را بدان شهر آورد و برای اینکه مهاجران زندگی آسودهای داشته باشند هر کدام را به کاری که در آن مهارت داشتند گمارد. گرجیها که در سرزمین خود در پرورش کرم ابریشم مهارت داشتند در فرح آباد بدین کار مشغول شدند
گرچه بسیاری از مهاجرین به سبب ناسازگاری آب و هوا تلف شدند اما پیترو دلاواله در زمان خود تعداد آنها را چنین مینویسد: ۴۰٬۰۰۰ تن ارمنی، ۱۲٬۰۰۰ تن گرجی، ۷٬۰۰۰ تن یهودی و ۲۰٬۰۰۰ تن مسلمان.
به نظر میرسد این عده مهاجرین بر دین خود باقی ماندند و شاه آنان را مجبور به مسلمان شدن ننمود چرا که شاه عباس در سال ۱۰۲۸ ق تعدادی خوک برای مسیحیان فرح آباد و مازندران فرستاد تا آنها را برای خوراک خود پرورش دهند.
جمعیت.
این شهر در دهستان فرحآباد شمالی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۹۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۲٬۲۱۷ نفر (۷۶۲خانوار) بودهاست. مردم فرحآباد به گویش ساروی زبان مازندرانی گویش میکنند.
موقعیت.
فرحآباد امروزه شهری در مصب رودخانه تجن در کنار ساحل دریای مازندران است. شاه عباس صفوی بسیار مایل به آبادانی این بندر بود و بنا به روایات سرجان ملکم و مسیو ابت در همانجا فوت نمود. این بندر در طول دوره قاجار و تا دوره رضاشاه پهلوی همچنان بهصورت جزئی مورد استفاده بودهاست.
آثار باستانی.
امروزه از آثار دوران صفوی یک مسجد، حمام، بخشهایی از بازار و ستونهایی از یک پل باقی ماندهاست. همچنین دو برج دیدهبانی هشت گوشه از دوره قاجار (سال ۱۸۵۶ میلادی) در بخش غربی رودخانه ساخته شدهاست.
تخریب.
فرحآباد بارها مورد هجوم ترکمانان قرارگرفته و این ابنیه حداقل یک بار بهطور کامل دچار آتشسوزی شدهاست. در سال ۱۶۶۸ میلادی، ۶۰۰۰ کازاک روس با ۴۰ کشتی توپدار، ابتدا شهر رشت را چپاول نمودند و سپس به فرح آباد آمدند. ابتدا به مدت شش روز نقش تجار را بازی کردند و پول طلای فراوان در شهر خرج کردند و پس از آنکه اعتماد مردم شهر را بدست آوردند و در شهر پخش شدند، ناگهان دست به شمشیر برده و هرکس را که سر راه دیدند از دم تیغ گذراندند. حداقل ۵۰۰ نفر را کشتند، خانهها را غارت کردند و با کشتیهای خود از ساحل دور شدند. مهمترین خسارت این حمله، نابودی کامل قصر شاه عباس بودهاست. اهالی باقیمانده فردای آنروز به خیال اینکه کازاکها رفتهاند به شهر بازگشتند و مشغول جمعآوری اثاثیه خود و اجساد کشتهشدگانشان شدند؛ ولی کازاکها مجدداً حمله کرده و اینبار ۷۰۰ نفر دیگر را کشتند. گنجینه نفیس چینیهای عتیقه و اشیاء مرجانی و ظروف کریستال باقیمانده در قصر را سرقت کرده و حوض زیبای یشم طلاکوب آنرا شکستند.
وضع فعلی.
امروزه بخش بزرگی از ساحل فرحآباد (منطقه تفریحی خزرآباد)، در تسخیر ادارات دولتی گوناگون است. بقایای شهر قدیم به وسعت ۳۰ تا چهل هکتار در منطقه پراکندهاست که شناسایی دقیق آنها نیاز به عملیات حفاری دارد. از کاخ جهاننما یا همان قصر صفوی بقایای ناچیزی در قسمت شمالی مجموعه و غرب رود تجن قرار دارد. از پل آجری نیمه ویران هفت چشمه صفوی، قسمت اعظم تخریب و فقط چند چشمه و ستون باقیست. مسجد فرح آباد در سالهای دهه هفتاد بازسازی کامل شدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285179 |
285189 | معصومه مصدق | معصومه مصدق (یا: فیروزه مصدق) (درگذشت ۴ اردیبهشت ۱۳۷۷) دختر غلامحسین مصدق و نوه محمد مصدق (نخستوزیر اسبق و رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران) بود. وی در کودکی بسیار مورد علاقه پدربزرگش قرار داشت و در اغلب عکسهای مطبوعاتی و فیلمهای زمان نخستوزیری مصدق در کنار او دیده میشد.
قتل.
معصومه سالیان متمادی در آمریکا اقامت داشت و فاقد پیشینه فعالیت سیاسی بود، شبانه در سن چهل و نه سالگی در منزلش در تهران بر اثر ضرب و شتم و خفگی به قتل رسید. مدتی بعد، قتل دکتر جمشید پرتوی به همین سبک اتفاق افتاد. با توجه به این که روزنامه جامعه خبر قتل وی با کارد را منتشر ساخت و در آذر همان سال پروانه و داریوش فروهر نیز با کارد به قتل رسیدند، برخی رسانهها از معصومه مصدق نیز به عنوان یکی از قربانیان قتلهای زنجیرهای نام بردند.
روایت روزهای پایانی.
یکی از دوستان معصومه مصدق به نام کورش زعیم از روزهای پایانی زندگی و چگونگی قتل وی نوشتهاست؛ به گفته وی معصومه مصدق در واپسین سفر خود به ایران نشانههای مشکوکی که گویای ورود افرادی به خانهاش بود، میدیدهاست مانند باز شدن پنجره و جابجا شدن مدارک پدربزرگش و جابهجا شدن میز. نشانههایی که گویای این بودهاست که کسانی قصد قتل وی را داشتهاند. از این رو معصومه مصدق از سکونت در آن خانه هراس داشتهاست. سرانجام در روز چهارم اردیبهشت ۱۳۷۷ فردی سرایدار خانه به کورش زعیم خبر میدهد که صبح در اتاق معصومه باز نمیشده و وقتی با اطلاع به نیروی انتظامی در را باز میکنند، پیکر دشنهآجین وی را مییابند. ظاهر چهره و پیکر چنان بودهاست که کسانی وی را ابتدا کتک زده و زخمی و سپس خفه کرده بودند.
پس از قتل.
۴ سال بعد از قتل معصومه مصدق مقامات پلیس از دستگیری فردی خبر دادند که به گفته آنان ممکن است در قتل وی به طمع دزدیدن اشیا عتیقه موجود در منزل وی سهیم بوده باشد. اموال منقول او در کالیفرنیا چندی قبل در پایگاه الکترونیکی eBay به حراج و فروش گذاشته شد. ساختمان موزه و کتابخانه مجاور آرامگاه محمد مصدق در احمدآباد مصدق به یاد او نام گذاری شدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285189 |
285193 | باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس | باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس یک باشگاه ورزشی فرهنگی است که در تهران بنا شدهاست. این باشگاه هماکنون در مالکیت وزارت ورزش و جوانان ایران قرار دارد.
تاریخچه.
باشگاه ورزشی پرسپولیس تهران در دی ماه ۱۳۴۲ به دست علی عبده در جاده قدیم شمیرانات بنیانگذاری شد. پس از مدتی که از تأسیس بولینگ عبده گذشته بود وبا موافقت شخص علی عبده فاطمه پهلوی و همسرش محمد خاتم نیز بهعنوان سهامدار وارد مدیریت بولینگ عبده شدند. این باشگاه در آغاز در رشته بولینگ فعال بود و به خاطر امکانات خوب مجموعه ورزشی بولینگ عبده شناخته شده بود، اما شهرت و حیات اصلی پرسپولیس هنگامی آغاز شد که بازیکنان باشگاه فوتبال شاهین پس از منحل شدن باشگاهشان به تیم فوتبال این باشگاه که در دسته دوم تهران بازی میکرد پیوستند. پیش از انقلاب اسلامی ایران، پرسپولیس به جز بولینگ و فوتبال، در والیبال، بسکتبال و اسکیت هم فعالیتهایی داشت.
مالکیت باشگاه.
مالکیت.
پیش از انقلاب، مالک باشگاه «علی عبده» بود که پس از مدتی با سنگین بودن خرج تیمداری مخصوصاً برای یک نفرعلی عبدهبا پیشنهاد شراکت فاطمه پهلوی و همسرش محمد خاتم موافقت کرده و آنها هم از سهامداران شدند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، در جریان مصادره اموال و داراییها، باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس همچون دیگر اموال علی عبده مصادره و تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی و سازمان تربیت بدنی رفت. (دهه ۱۳۶۰) از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶، باشگاه تحت مدیریت وزارت معادن و فلزات بود و از لحاظ منابع مالی دگرگون شد. پرسپولیس از سال ۱۳۷۶ تحت تملک سازمان تربیت بدنی قرار گرفت. در دی ۱۳۸۹، با مصوبه مجلس شورای اسلامی وظایف سازمان تربیت بدنی رسماً به وزارت ورزش و جوانان ایران محول شد و با چند ماه تأخیر، پرسپولیس تحت نظر این وزارتخانه قرار گرفت.
اختلاف حقوقی بر سر برند پرسپولیس.
بنابر نوشته سالنامه و فرهنگ رسمی باشگاه چاپ سال ۱۳۸۶، با پایان دوران زمامداری وزارت معادن بر باشگاه، اختلاف و بحران مالی–مدیریتی ایجاد شد و میان سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ یک «جنگ سهام آغاز شد که با پرسپولیس سازمان تربیت بدنی با پایان رسید.»
ماجرا از این قرار بود بنیاد مستضعفان در اداره باشگاه ناتوان بود و آن را به تربیت بدنی واگذار کرد و تربیت بدنی نیز قرار بود باشگاه را به بخش خصوصی واگذار کند. در راستای این اقدام؛ در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۰، شرکتی با نام «شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس سهامی خاص» با شماره ۸۳۳۳۲ به ثبت رسید. (سهامداران: سازمان تربیت بدنی به نمایندگی عباس انصاریفرد ۵۰٫۵٪، اسماعیل وفایی ۴۹٪ و مهدی منظرموعود ۰٫۵٪) اما در ۲۷ بهمن، امتیاز باشگاه به جای شرکت پرسپولیس، به «مؤسسه فرهنگی ورزشی پرسپولیس» انتقال یافت. سازمان تربیت بدنی این شرکت را به حسین محلوجی، امیر عابدینی و عباس انصاریفرد هبه داد. (در سال ۱۳۸۰ سهام از آنان گرفتهشد) پس از این مدت عابدینی نیز به مالکان شرکت پرسپولیس اضافه شد. (یعنی عابدینی هم در شرکت پرسپولیس و هم در شرکت پرسپولیس سهامدار شدهبود)
مالکان شرکت پرسپولیس خود را «مالک اصلی» باشگاه میدانستند و به دادگاه شکایت کردند، اما دادگاه در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۸۰ رأی به مالکیت سازمان تربیت بدنی داد. دادگاه تجدیدنظر نیز در تاریخ ۸ تیر ۱۳۸۳ این رأی را تأیید کرد. سرانجام در مرداد ۱۳۹۰؛ در پی دعوی باشگاه علیه شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس سهامی خاص، قاضی شعبه ششم دادگاه عمومی مجتمع قضایی شهید بهشتی رای قطعی به تعلق برند پرسپولیس به باشگاه، و حذف نام پرسپولیس از شرکت پرسپولیس سهامی خاص داد.
درتاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ محمد رویانیان مدیر عامل وقت تیم پرسپولیس اعلام کرد که نام اصلی باشگاه به این باشگاه عودت داده شد.
خصوصیسازی.
پس از آن؛ اعلام شد در راستای انجام اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، باشگاه باید به بخش خصوصی واگذار شود. در سالهای اخیر خبرهایی دربارهٔ ورود باشگاه به سازمان بورس اوراق بهادار تهران و فروش آن به افراد حقیقی منتشرشدهاست. در سال ۱۳۸۸، محمود احمدینژاد در نامهای به رئیس سازمان تربیت بدنی اعلام کرد که پرسپولیس و استقلال باید به هواداران واگذار شوند. پرسپولیس همچنان در تملک سازمان تربیت بدنی قرار دارد. بنا بر گفته کنفدراسیون فوتبال آسیا، نحوه مالکیت کنونی این باشگاه در آینده مشکلاتی برای حضور در لیگ قهرمانان آسیا ایجاد میکند و در حال حاضر سازمان بورس قیمت باشگاه را ۲۹۰ میلیارد تومان اعلام کرد که پس از دو مزایده هنوز کسی سهام باشگاه را نخریده.
امور مالی و اقتصادی.
درآمدزایی.
باشگاههای فوتبال ایران، از جمله پرسپولیس در درآمدزایی حرفهای نیستند. هماکنون بیشتر منابع مالی باشگاه پرسپولیس توسط مالک باشگاه، سازمان تربیت بدنی تأمین میشود. کمکهای بلاعوض هواداران ثروتمند، فروش بازیکن، بازیهای بینالمللی و حامیان مالی از دیگر منابع مالی مهم باشگاه هستند. بهطور مثال، مبلغ قرارداد پرسپولیس با ماری براون، ۳ میلیارد تومان بودهاست.
در سال ۱۳۸۳، باشگاه پرسپولیس با مشارکت شرکت اتریشی آسپا در تولید نوشابه «پرس پاور» با برند خود به فعالیت اقتصادی پرداخت.
پرسپولیس همچنین توانسته بهعنوان نخستین باشگاه ایرانی بابت حقپخش تلویزیونی و فروش فیلم. درآمدزایی کند. با این وجود تلاشهای باشگاه برای درآمدزایی از فروش بلیت (که از مهمترین منابع درآمد باشگاههای فوتبال حرفهای است) تاکنون بینتیجه ماندهاست.
وبگاه گل در گزارشی تحلیلی از تأثیر بحران اقتصادی جهان بر فوتبال کشورهای مختلف، به دلیل دولتی بودن این باشگاه وقوع این بحران را بر مسائل مالی آن کاملاً بیتاثیر دانستهاست.
حامیان مالی.
پرسپولیس نخستین باشگاه فوتبال ایرانی است که پای حامیان مالی را به فوتبال ایران باز کرد. نخستین بار در اواخر دهه ۶۰ کارخانههای الکترونیکی خارجی مانند گلدستار، الجی و تویوتا قراردادهای کوتاهمدتی با پرسپولیس بستند. مبلیران نیز بهعنوان یکی از نخستین حامیان ایرانی پرسپولیس، در میانه دهه ۷۰ تنها برای دو بازی ۵ میلیون تومان به پرسپولیس پرداخت. در دهه ۸۰، پیراهن پرسپولیس حامیان متعددی به خود دید که بیشترشان مدت کوتاهی حامی باشگاه بودند.
بر اساس پژوهشی که دو عضو هیئت علمی و یک دانشجوی دانشکده مدیریت و کارآفرینی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۸ با عنوان «بررسی اثربخشی حمایتهای مالی ورزشی در میان هواداران ورزش فوتبال در ایران» انجام دادند؛ میزان علاقهمندی شرکتها به حمایت مالی از این باشگاه در سالیان گذشته سیر صعودی داشتهاست و اگرچه بیشتر حامیان به نتایج دلخواه خود از تبلیغ رو پیراهن این تیم نرسیدهاند، مدت حمایت مالی این شرکتها معمولاً کوتاه بودهاست. حامیانی که مدت بیشتری نامشان روی پیراهن تیم درج شده، بیشتر در ذهن هواداران ماندگار بودهاند. در پرسشنامهای که از پرسششوندگان میپرسد «اولین حامی مالی که به نظرتان میرسد چیست؟»، نام آیوا که بیش از یک دهه پیش حامی مالی این تیم بوده، از ماری براون که در زمان انجام پژوهش حامی مالی باشگاه بودهاست، بیشتر ذکر شدهاست.
با آغاز دوران مدیریت حبیب کاشانی (که عضو شورای شهر تهران بود) در سال ۱۳۸۶، سازمان نیمهدولتی شهرداری تهران با زیرمجموعههای خود از حامیان اصلی این باشگاه بهشمار میرفت که پس از فسخ یکجانبه قرارداد از سوی پ در سال ۱۳۹۰، از باشگاه شکایت کرد. پرسپولیس پیشتر با حامیان دیگر خود مانند بهگل و جگوار نیز به مشکل خورده بود.
شرکت اولاشپورت نیز از سال ۱۳۸۶، تأمین لباسهای این باشگاه را بر عهده دارد.
از تامینکنندگان پیشین لباس باشگاه میتوان جورابان، حصاری و دایی را نام برد. تامینکنندگان از محل فروش لباسها به باشگاه پول پرداخت میکنند؛ بهطور مثال، جورابان در قرارداد خود با باشگاه ۳۰٪ از عواید فروش لباسها را به پرسپولیس میداد. البته برخلاف روال معمول در فوتبال جهان و همانند دیگر باشگاههای ایرانی، تامینکنندگان لباس پولی بابت حمایتشان به پرسپولیس پرداخت نمیکنند. نقض مکرر رعایت کپی رایت در ایران بهعنوان مانع اصلی این امر قلمداد میشود؛ چرا که تولیدیهای کوچک، لباسهای ارزان و بی کیفیت مشابه را تولید میکنند و شرکتی که حامی است (با قیمتهای بالاتر لباسش) نمیتواند آن طور که باید بازار داشته باشد و سود ببرد.
داراییها.
باشگاه پرسپولیس مالک یک ساختمان ۵ طبقه در خیابان شیخبهایی تهران است. این ساختمان در زمین اهدایی فدراسیون فوتبال ایران ساختهشده و دفتر باشگاهاست. در سال ۱۳۸۷ قرار بود موزه پرسپولیس در این مکان راهاندازی شود.
در تیر ۱۳۸۸، سازمان تربیت بدنی با پرداخت ۲ میلیارد تومان ۱٪ از سهام بانک تات را برای باشگاه پرسپولیس خرید.
این باشگاه یک کلینیک پزشکی با نام «بیمارستان پرسپولیس» در خیابان گاندی تهران دارد که در خرداد ۱۳۸۹ آغاز به کار کرد. در سال ۱۳۸۴ نیز خبری دربارهٔ خرید ورزشگاه و راهاندازی شرکت هواپیمایی توسط باشگاه منتشر شدهبود که انجام نگرفت.
این باشگاه پیشتر مالک ورزشگاه راهآهن و مجموعه فرهنگی ورزشی شهید چمران نیز بودهاست.
همچنین ورزشگاه شهید کاظمی که در کنار بزرگراه آزادگان قرار دارد اکنون در اختیار این باشگاه میباشد.
نام، نشان، نماد و رنگ.
نام.
پرسپولیس یک واژهٔ یونانی به معنای "شهر پارسی" است که از دو واژهٔ «پرس» (به یونانی: ) به معنای پارسی و «پولیس» (به یونانی: ) به معنای شهر تشکیل شدهاست. یونانیان باستان به پارسه یا تخت جمشید، پایتخت دودمان هخامنشیان، پرسپولیس میگفتند.
در سال ۱۳۶۰، سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر داد و قرار شد پرسپولیس از سال ۱۳۶۱، با نام دیگری فعالیت کند. بازیکنان در اعتراض به این تصمیم، در بازی با هما در جام باشگاههای تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند. در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت. بنیاد مستضعفان تصمیم گرفت نام تیم را به «آزادی» تغییر دهد. بازیکنان با این تغییر نام موافق نبودند. در ۲۷ بهمن ۱۳۶۵، نام باشگاه رسماً به «پیروزی» تغییر یافت. اداره کل تربیت بدنی استان تهران در اطلاعیهای اعلام کرد که «این تغییر نام به پیشنهاد بازیکنان صورت گرفتهاست.» با این وجود، رسانهها و مردم ایران بیشتر نام پرسپولیس را به کار میبردند.
مدتها بر سر قانونی بودن استفاده از نام پرسپولیس یا پیروزی بحثهایی بر سر زبانها بود تا اینکه سرانجام در ۲۲ فروردین ۱۳۹۱، محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه پرسپولیس، از رأی قطعی دادگاه برای بازگشت برند پرسپولیس خبر داد. از این رو برای همیشه نام پیروزی از داخل پرانتز جلوی نام پرسپولیس برداشته شد.
در آگهی ثبت نمادی که شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در سال ۱۳۷۰ به ثبت رسانده، این توضیح آمدهاست: «کلمه پرسپولیس و علامت فانتزی. تصویر جامی که از دو طرف با دو سر گاو هخامنشی تلاقی دارد.»
رنگ.
رنگ قرمز یکی از مهمترین نمادهای باشگاه فوتبال پرسپولیس بهشمار میآید. رنگ اصلی پیراهن برای همه تیمهای ورزشی این باشگاه همواره قرمز بودهاست.
نشان و نشانواره.
نخستین نشانواره (لوگو) باشگاه، طرحی از نماد فَرَوَهر بود که در یک قاب از گلهای نیلوفر برگرفته از نقشبرجستههای تخت جمشید جای گرفته بود. نام فارسی و لاتین پرسپولیس نیز در بالا و پایین این قاب نقش بسته بود. پس از مدتی باشگاه نشان دیگری را برگزید که برگرفته از نام این باشگاه بود؛ نشانی برگرفته از سرستونهای شیر پرسپولیس (تخت جمشید). این نشان تا میانههای دهه هفتاد بکار گرفته میشد، اگر چه در بیشتر سالهای دهه شصت و تغییر نام باشگاه، تیم پرسپولیس اغلب با پیراهنهای بدون نشان در میدانها حاضر میشد. از آن پس نیز ترکیب سرستون شیر هخامنشی و جام در میان آنها همواره در طرح نشان باشگاه باقی ماندهاست. در میانههای دهه هفتاد طرح سکوی میانی از نشان حذف شد و سر هر دو شیر به کنارهها خم شده و به جام میانی تکیه داده شدند. در آغاز دهه هشتاد سکوی میانی دوباره روی نشان بازگشت و شیرهای خمیده نیز دوباره به حالت پیشین بازگشتند. در سال ۱۳۹۰ همین نشان سرستون شیر و جام و سکوی میانی آن در درون قالب شکل هندسی همانند سپرهای جنگی جای گرفت و نام پارسی و انگلیسی پرسپولیس بر روی نشانواره باشگاه جای گرفت. در آخر در سال ۱۳۹۶، نشانواره پرسپولیس با همین نشان سرستون شیر و جام و سکوی میانی، با تغییراتی همچون اضافه شدن ستاره به بالای نشانواره به دلیل ۱۰ قهرمانی در لیگ فوتبال ایران و یکدست شدن گوشههای کناری و اضافه شدن جمله Since 1963 به پایین نشانواره همراه شد.
رشتهها.
وزنهبرداری.
در ۲۶ مرداد ۱۳۹۱ تیم وزنهبرداری باشگاه پرسپولیس به همت مدیرعامل باشگاه (محمد رویانیان) تشکیل شد. بهداد سلیمی قهرمان فوق سنگینوزن المپیک ۲۰۱۲ لندن اولین عضو رسمی تیم وزنهبرداری باشگاه پرسپولیس بودهاست.
بسکتبال.
باشگاه بسکتبال پرسپولیس یکی از کهنترین باشگاههای بسکتبال ایران است. در سال ۱۳۵۰ باشگاه پرسپولیس، در اندیشهٔ راهاندازی تیم بسکتبال خود بود که اشتری مربی تاج به دلایلی از باشگاه تاج جدا شد. در یک اقدام بیسابقه، کلیه بازیکنان باشگاه تاج (از جمله امیر سبکتکین) بههمراه مربی خود، به باشگاه پرسپولیس پیوستند.
این تیم در اولین دوره مسابقات بسکتبال باشگاههای مردان ایران، جام ولیعد ۱۳۵۴ شرکت داشت. این تیم در دومین دوره جام ولیعهد در سال ۱۳۵۵ شرکت کرد اما مسابقه ۱۷ خرداد ۱۳۵۶ آنها مقابل راهآهن مشهد به جنجال کشیده شد و فدراسیون رای به محرومیت یکساله دو بازیکن تیم پرسپولیس، امیر ایلیاوی و محسن خلخالی داد. این در حالیاست که اشد مجازات در قوانین فدراسیون وقت محرومیت سهماهه بود. باشگاه پرسپولیس هم که این رای ناعادلانه را قبول نداشت و تلاشهای خود را با پا فشاری فدراسیون بی ثمر میدید به یکباره دست از تیمداری در بسکتبال برکشید و بهطور کلی از فعالیت در این رشته خودداری نمود. این تیم پس از یک سال دوباره تشکیل شد و در دهه ۶۰ قهرمان باشگاههای تهران نیز شد.
بولینگ.
با نام باشگاه بولینگ عبده شناخته میشد یکی از نخستین باشگاههای پرسپولیس بود که پس از انقلاب مصادره شد.
فوتبال.
باشگاه پرسپولیس بیشتر به خاطر تیم فوتبالش مشهور است. تیم فوتبال پرسپولیس از بهترین باشگاههای ایران و پرطرفدارترین باشگاه فوتبال ایران و آسیاست.
والیبال.
باشگاه والیبال پرسپولیس یکی از کهنترین تیمهای والیبال ایران میباشد. این تیم به دلیل نداشتن توان مالی در حال حاضر فعالیت نمیکند.
فوتسال.
تیم فوتسال پرسپولیس پس از انقلاب و در دهه ۱۳۷۰ شکل گرفتهاست. پس از مشکلات مالی بسیار و سقوط این تیم به لیگ دسته یک در سال ۱۳۸۴، امتیاز این تیم واگذار شد. پرسپولیس بعد از اینکه فعالیت جدی در زمینه فوتسال نداشت. در سال ۸۸–۸۹ توانست به لیگ برتر صعود کند.
باشگاه پرسپولیس در لیگ فوتسال تا سال ۱۳۹۱ دارای تیم بود. اما در فروردین ماه سال ۹۱ به علت تبانی بازیکنان پرسپولیس در بازی با تیم گیتی پسند اصفهان٫محمد رویانیان، مدیرعامل وقت باشگاه، تیم فوتسال پرسپولیس را منحل کرد.
تکواندو.
تیم تکواندوی پرسپولیس در چند سال گذشته آغاز به کار کرده و یک بار هم به قهرمانی لیگ برتر ایران رسیدهاست.
شنا.
تیم شنای پرسپولیس پس از انقلاب ایجاد شدهاست. پرسپولیس یک بار در لیگ شنای ایران به قهرمانی رسیدهاست.
تیم دو و میدانی.
در مرداد ۹۱ تیم دو و میدانی باشگاه تشکیل شد و احسان حدادی نایب قهرمان المپیک ۲۰۱۲ لندن در رشته پرتاب دیسک نیز بهعنوان نخستین ورزشکار با تیم دو و میدانی باشگاه پرسپولیس قراداد بست.
نهادها و موسسات وابسته.
دانشگاه علمی کاربردی پرسپولیس.
دانشگاه جامع علمی کاربردی پرسپولیس، اولین دانشگاه ورزشی ایران٬در ۱۱ آذر ۱۳۹۱ و با سرمایهگذاری باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس، در زمان مدیریت محمد رویانیان افتتاح شد. داریوش سودی اولین مدیر این دانشگاه میباشد. ابتدا این واحد دانشگاهی در رشتههای مربیگری فوتبال، فوتسال و آمادگی جسمانی، در نظام پودمانی و در مقطع کاردانی با ظرفیت پذیرش آقا و خانم در همه رشته به صورت برابر دانشجو میپذیرفت. ولی پس از چندی، رشتههای خبرنگاری ورزشی و گزارشگری نیز به آن اضافه شد.
افتخارات.
فوتبال.
باشگاه فوتبال پرسپولیس از ابتدای تأسیس خود تاکنون با کسب ۳۹ جام رسمی و ۲۸ جام کشوری پرافتخارترین باشگاه فوتبال ایران محسوب میشود. پرسپولیس از آغاز تاریخ خود، موفق به کسب شانزده قهرمانی و ده نایب قهرمانی در لیگ فوتبال ایران، هفت قهرمانی و دو نایب قهرمانی در جام حذفی فوتبال ایران، پنج قهرمانی و یک نایب قهرمانی در سوپر جام فوتبال ایران شش قهرمانی و چهار نایب قهرمانی در جام باشگاههای تهران، دو قهرمانی و دو نایب قهرمانی در جام حذفی تهران، یک قهرمانی در جام شهید اسپندی یک قهرمانی در مسابقات انتخابی آسیا یک قهرمانی در جام برندگان جام آسیا یک عنوان نایب قهرمانی در جام برندگان جام آسیا، دو عنوان نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا، سه عنوان سومی در جام باشگاههای آسیا، مهمترین قهرمانیها و افتخارات باشگاه پرسپولیس هستند. باشگاه پرسپولیس با کسب ۱۶ عنوان قهرمانی در ادوار لیگ فوتبال ایران، ۷ قهرمانی در جام حذفی ایران و ۵ قهرمانی در سوپر جام ایران پرافتخارترین باشگاه در این سه جام است. باشگاه پرسپولیس با دو بار حضور در فینال و سه بار حضور در نیمه نهایی پرافتخارترین باشگاه ایرانی در فرمت لیگ قهرمانان آسیا است. تیم پرسپولیس شش بار در فینال سوپر جام فوتبال ایران و نه بار در فینال جام حذفی ایران حضور داشتهاست. پرسپولیس چهار بار در فینال تورنمنتهای مختلف آسیایی (دو بار فینال لیگ قهرمانان آسیا، دو بار فینال جام برندگان جام آسیا) حضور داشتهاست. پرسپولیس سه بار در دهههای ۷۰ و ۹۰ و ۱۴۰۰ موفق به کسب دوگانه در فوتبال ایران (قهرمانی همزمان لیگ ایران و جام حذفی ایران) در طول یک فصل شده و از این حیث در فوتبال ایران رکورددار است. باشگاه پرسپولیس نخستین باشگاه در فوتبال ایران بوده که دو بار در دهههای ۹۰ و ۱۴۰۰ بهطور همزمان موفق به کسب سهگانه در فوتبال ایران (قهرمانی همزمان لیگ ایران، جام حذفی ایران و سوپر جام ایران) در یک فصل شده و از این حیث رکورددار در فوتبال ایران است. باشگاه پرسپولیس ۹ بار در نیمه نهایی تورنمنتهای مختلف آسیایی (سه بار لیگ قهرمانان آسیا، چهار بار جام باشگاههای آسیا، دو بار جام برندگان جام آسیا) حضور داشتهاست. باشگاه پرسپولیس با نه قهرمانی در لیگ برتر خلیج فارس دارای بیشترین تعداد عنوان قهرمانی بوده و از این حیث رکورددار در فوتبال ایران است. باشگاه پرسپولیس، بهعنوان نخستین و تنها باشگاه ایرانی موفق به کسب پنج قهرمانی پیاپی در لیگ برتر ایران، پنج قهرمانی پیاپی در جام باشگاههای تهران و چهار قهرمانی پیاپی در سوپر جام ایران شدهاست. باشگاه پرسپولیس با کسب یک قهرمانی و یک نایبقهرمانی، پرافتخارترین باشگاه ایرانی و سومین تیم پرافتخار در جام برندگان جام آسیا محسوب میشود. مالک باشگاه پرسپولیس پیش از انقلاب علی عبده بود.
پیوند به بیرون.
توییتر رسمی باشگاه پرسپولیس] در [[توییتر]]
تلگرام رسمی باشگاه پرسپولیس] در [[تلگرام]]
[[رده:باشگاه پرسپولیس|*]]
[[رده:باشگاههای فوتبال بنیانگذاریشده در ۱۹۶۳ (میلادی)]]
[[رده:باشگاههای ورزشی بنیانگذاریشده در ۱۹۶۳ (میلادی)]]
[[رده:باشگاههای ورزشی چندرشتهای در ایران]]
[[رده:بنیانگذاریهای ۱۹۶۳ (میلادی) در ایران]]
[[رده:ورزش در تهران]] | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285193 |
285199 | رشدی رچبر | روشتو رچبر دروازهبان سابق تیم ملی فوتبال ترکیه و تیم باشگاهی فنرباغچه است. او در سال ۱۹۷۳ متولد شده و سابقهٔ بازی در تیمهای بشیکتاش و بارسلونا را نیز در کارنامه دارد.
روشتو در سال ۱۹۹۴ و در ۲۱ سالگی به تیم ملی فراخوانده شد و در مسابقات یورو ۹۶ و یورو ۲۰۰۰ و یورو ۲۰۰۸ و همچنین در جام جهانی ۲۰۰۲ از دروازهٔ ترکیه محافظت نمود. او در سال ۲۰۰۲ به عنوان دروازهبان سال اروپا شناخته شد و پس از آن راهی تیم فوتبال بارسلونا اسپانیا گردید. وی در سال ۲۰۰۷ از تیم فنرباغچه جدا شد و به بشیکتاش پیوست.
ویکیپیدیای انگلیسی | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285199 |
285200 | حسن یوسفی اشکوری | حسن یوسفی اشکوری (زاده ۲۰ مرداد ۱۳۲۸ در اشکور) نویسنده، محقق، دینپژوه و روزنامهنگارِ ملی - مذهبی است. وی از چهرههای شاخص اولین دوره مجلس شورای اسلامی در ایران بود که پس از سخنرانی در کنفرانس برلین که جنجال سیاسی و تبلیغاتی گسترده در ایران به دنبال داشت به همراه چند تن دیگر از سخنرانان ایرانی کنفرانس دستگیر و در دادگاه ویژه روحانیت تهران محاکمه و در دادگاه اول به اعدام محکوم شد ولی پس از نقض آن حکم در دادگاه دوم به هفت سال حبس و خلع لباس روحانیت محکوم شد. وی پس از گذراندن کمتر از پنج سال از دوران محکومیت در بهمن ماه سال ۱۳۸۳ از زندان آزاد شد. او هماکنون ساکن آلمان است.
زندگینامه.
یوسفی اشکوری در ۲۰ مرداد ۱۳۲۸ در اشکور از توابع شهرستان رودسر گیلان متولد شد. پس از آموزش علوم مقدماتی در سال ۱۳۴۰ به عنوان طلبه وارد حوزه علمیه رودسر شد. در سال ۱۳۴۴ به حوزه علمیه قم رفت و تا سال ۱۳۵۷ در آن حوزه به آموزش اشتغال داشت. در این دوران دانشهای رایج در حوزه مانند ادبیات، منطق، تفسیر، کلام، فلسفه، اصول و فقه را آموخت. وی افزون بر تحصیل به مطالعه و تحقیق نیز اهتمام کرد و به نویسندگی نیز پرداخت. نخستین مقالهاش در سال ۱۳۴۹ در «مجله دانشمند» چاپ شد و تا سال ۱۳۵۷ با آن مجله همکاری کرد. در این دوران نیز با نشریاتی چون «ندای حق»، طلوع اسلام، ماهنامه مکتب اسلام، سالنامه معارف جعفری، سالنامه نسل جوان و سالنامه پیام اسلام همکاری کرد و مقالاتی در آن نشریات نوشت. چهار کتاب «علل جرائم و راه مبارزه با آنها»، «عدل در جهانبینی توحید»، «بتهای شکسته» و «مردی از کویر» را در همین دوران نوشت. او از سال ۱۳۴۰ همزمان با آغاز نهضت روحانیت به فعالیتهای سیاسی روی آورد و دو بار در سالهای ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ بازداشت شد.
پس از انقلاب.
اشکوری در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده دو شهرستان شهسوار و رامسر برگزیده شد اما پس از پایان مجلس در سال ۱۳۶۳ بیشتر به فعالیتهای فرهنگی و پژوهشی و قلمی روی آورد. از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ در دانشگاه علامه طباطبایی به تدریس تاریخ اسلام و معارف اسلامی اشتغال داشت ولی پس از سخنرانی در مجلس ختم کاظم سامی در سال ۱۳۶۷ از تدریس در دانشگاه منع گردید. از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ به عنوان دبیر هیئت تحریریه شرکت سهامی انتشار فعالیت کرد. از سال ۱۳۶۴ تاکنون به عنوان نویسنده با مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی همکاری دارد و دهها مقاله در مجلدات آن مجموعه نگاشتهاست. از سال ۱۳۶۹ به دعوت مدیریت دائرةالمعارف تشیع به عنوان ویراستار و نویسنده به آن مرکز علمی پیوست و این همکاری تا سال ۱۳۷۷ ادامه پیدا کرد. از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۰ پنج شماره گاهنامه «احیاء» را با همکاری برخی همفکران منتشر کرد. از سال ۱۳۷۱ به عنوان عضو هیئت تحریریه و عضو شورای سردبیری مجله ایران فردا و نویسنده، با مدیریت مهندس عزتالله سحابی، با آن مجله همکاری کرد که تا توقیف آن مجله در سال ۱۳۷۹ ادامه یافت. افزون بر آنها در طول سه دهه اخیر، با نشریات و روزنامههای مختلف و دانشنامههای متعدد همکاری علمی و قلمی داشتهاست که از جمله آنها میتوان روزنامههای کیهان و اطلاعات (در دهه شصت)، جامعه، توس، نشاط، خرداد، صبح امروز، مناطق آزاد، هممیهن، عصر آزادگان، شرق، کارگزاران، اعتماد، آفتاب یزد و نشریاتی چون آبان، مبین، پیام هاجر، هاتف، امید زنجان، پیام هامون، مدرسه، آیین، دانشنامه قرآن و فرهنگ آثار اشاره کرد. در عین حال کار اصلی وی همان همکاری علمی و پژوهشی مستمر با دائرةالمعارف بزرگ اسلامی است.
وی از آغاز تحت تأثیر آموزههای نواندیشان مسلمان به ویژه اقبال لاهوری، مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و بیش از همه علی شریعتی بودهاست. او در سال ۱۳۷۶ ” دفتر پژوهشهای فرهنگی علی شریعتی” با همکاری چندی از همفکران تأسیس کرد و از آن زمان تاکنون به عنوان مسئول دفتر فعالیت میکند، نیز وی در تأسیس «بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان» همکاری داشتهاست. در یک دهه اخیر برخی مقالات ایشان در نشریات مختلف خارجی (انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و عربی)، چاپ شدهاست. در سال ۲۰۰۶ / ۱۳۸۵ کتابی تحت عنوان «» به قلم و همت زیبا میرحسینی و ریچارد تپر به زبان انگلیسی در لندن انتشار یافته که شامل زندگینامه تحلیلی و فکری وگزیدهای از افکار و مقالات ایشان است.
کنفرانس برلین.
اشکوری در طول سه دهه پس از انقلاب در محافل مختلف سیاسی و دانشگاهی به ایراد سخنرانی پرداخته و دربارهٔ موضوعات گوناگون سخن گفتهاست. او بارها به دعوت محافل مختلف ایرانی و غیر ایرانی به برخی کشورهای اروپایی و آمریکا سفر کرده و در کنفرانسهای مختلف در باب موضوعات دینی و اجتماعی سخنرانی کرد. در آوریل ۲۰۰۰ / فروردین ماه ۱۳۷۹ به برلین رفت تا در کنفرانس برلین سخنرانی کند. در پی انجام سه روزه این کنفرانس، که جنجال سیاسی و تبلیغاتی گسترده در ایران و جهان به دنبال داشت، یوسفی اشکوری به همراه چند تن دیگر از سخنرانان ایرانی کنفرانس دستگیر و در دادگاه ویژه روحانیت تهران محاکمه و در دادگاه اول به اعدام محکوم شد ولی پس از نقض آن حکم در دادگاه دوم به هفت سال حبس محکوم شد. اتهام وی در دادگاه ارتداد بود و استناد قاضیان نیز به گفتهها و عقاید ایشان مبنی بر تغییرپذیری احکام اجتماعی اسلام و از جمله آزادی حجاب زنان مسلمان بود. وی پس از طی دو سوم از مدت زندان، در بهمن ماه ۱۳۸۳ آزاد شد و پس از خروج از زندان گفت که همچنان همان مسیری را دنبال خواهد کرد که تا پیش از بازداشتش در پیش داشت.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285200 |
285201 | لیگ فوتبال ایران | لیگ فوتبال ایران در سال ۱۳۴۹ با نام جام منطقهای آغاز شد. از آن زمان تاکنون نیز با وجود تغییرات در نحوهٔ برگزاری و نام مسابقات، این مسابقات تا به امروز برگزار شده است. طی ۴۱ دوره برگزاری لیگ، تیمهای پرسپولیس (۱۶ بار)، استقلال تهران (۱۰ بار)*، پاس تهران (۸ بار)*، سپاهان اصفهان (۵ بار) و سایپا تهران (۳ بار)، فولاد خوزستان (۲ بار) و استقلال خوزستان (۱ بار) به قهرمانی رسیدند.
همچنین در مسابقات جام قهرمانی فوتبال ایران که از سال ۱۳۳۶ شروع شد (و اختلاف وجود دارد که لیگهای سراسری ایران باید از سال ۱۳۳۶ حساب شود یا از سال ۱۳۴۹) تیمهای تیمهای پاس تهران (۳ بار)، استقلال تهران (۱ بار)، پیکان تهران (۱ بار)، کلنی مموریال تبریز (۱ بار)، جم آبادان (۱ بار)، آریا مشهد (۱ بار)، دارایی تهران (۱ بار)، کیان تهران (۱ بار) موفق به قهرمانی شدهاند.
تلاشهای نخستین و پیشینه لیگ ایران.
در میانههای دهه سی فدراسیون فوتبال تصمیم گرفت مسابقات فوتبال را که فقط در استانها برگزار میشد به صورت سراسری برگزار کند، به همین منظور از ۱۲ استان صاحب فوتبال در ایران درخواست کرد برای این مسابقات نماینده ای معرفی کنند. به دلیل کمبود امکانات، مشکلات سختافزاری، عدم امکانات مالی امکان برگزاری مسابقات به صورت رفت و برگشت ممکن نبود به همین دلیل تصمیم بر آن شد رقابتها به صورت متمرکز برگزار شود. با معرفی تیمها، سر انجام در سال ۱۳۳۶ اولین دوره مسابقات با نام جام قهرمانی فوتبال ایران برگزار شد
جام قهرمانی فوتبال کشور ۴۸ – ۱۳۳۶.
سرانجام با نظر فدراسیون فوتبال ایران در شهریور ۱۳۳۶ اولین دوره مسابقات جام قهرمانی ایران برگزار شد که تیم تاج تهران فاتح این مسابقات شد تا اولین قهرمان در فوتبال ایران لقب بگیرد. در مجموع ۸ تیم موفق شدند قهرمان این رقابتها بشوند. تیم منحل شدهٔ پاس تهران با سه قهرمانی پرافتخارترین تیم در تمام ادوار این لیگ است. همچنین تیم منحل شده دیگر یعنی کلنی ممورویال تبریز هم با پنج بار حضور در فینال این رقابتها که شامل «یک قهرمانی و چهار نایب قهرمانی» میباشد از تیمهای پر افتخار محسوب میشود. آخرین قهرمان جام هم در سال ۱۳۴۸ تیم پیکان ناسیونال بود. این رقابتها بعد از ۱۰ دوره برگزاری از سال ۱۳۴۹ و با تغییراتی جزئی در ساختار بازیها و تغییر نام از جام قهرمانی ایران به جام منطقهای فوتبال ایران به سرآغازی برای شروع لیگ سراسری فوتبال باشگاهی در ایران تبدیل شد.
جدول کلی ۱۰ دورهٔ جام قهرمانی ایران
جام منطقهای: ۵۰ – ۱۳۴۹.
سال ۱۳۴۹ را میتوان آغاز رقابتهای سراسری باشگاهی در ایران نامید. مسابقاتی که برای اولین بار جنبه رقابتهای باشگاهی به خود گرفت زیرا تمام تیمهای حاضر در آن باشگاهی بودند. این لیگ معتبرترین جامی بود که تا آن زمان برگزار شده بود، در اولین دوره این رقابتها که با نام جام منطقهای ایران برگزار شد همانند اولین دوره جام قهرمانی ایران تیم تاج تهران به قهرمانی دست یافت و در دومین دوره این جام تیم پرسپولیس قهرمان شد.
جام تخت جمشید: ۵۷ – ۱۳۵۲.
با برگزاری ۱۰ دوره از جام قهرمانی فوتبال ایران، ۲ دوره از جام منطقهای و کسب تجربه از آزمون خطا، با اعلام فدراسیون فوتبال ایران در سال ۱۳۵۲ لیگ سراسری با نام جام تخت جمشید آغاز شد، اولین دوره مسابقات جام تخت جمشید با حضور دوازده تیم آغاز شد، در نهایت و بعد از انجام بازیهای رفت و برگشت بین تیمهای حاضر در این مسابقات، پرسپولیس که برخلاف اکثر تیمهای حاضر در آن جام از طریق بخش خصوصی اداره میشد، عنوان قهرمانی را در اولین دوره این رقابتها از آن خود کرد. تاج تهران تهران نایب قهرمان شد و پاس تهران به مقام سوم دست یافت. در سال ۱۳۵۳ تاج تهران توانست عنوان قهرمانی را به دست آورد در سال ۱۳۵۴ بار دیگر پرسپولیس فاتح این رقابتها نام گرفت.
تیم پاس تهران که ۳ بار فاتح جام قهرمانی فوتبال ایران شده بود در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۵ دو بار پیاپی جام تخت جمشید را از آن خود ساخت تا با کسب ۵ قهرمانی در لیگ ایران به موفقترین تیم باشگاهی تا آن زمان تبدیل شود. . اما ششمین دوره این مسابقات به دلیل انقلاب ایران ناتمام ماند و برای همیشه لیگ تخت جمشید به تاریخ پیوست. بعد از انقلاب شرایطی مثل جنگ باعث شد لیگ باشگاهی فوتبال ایران تا سال ۱۳۶۸ تعطیل شود و تیمهای باشگاهی در لیگهای استانی شرکت کنند. ّ
توضیحات: جام تخت جمشید در ۶ دوره برگزار شد که دوره ششم آن به دلیل تقارن با انقلاب ۱۳۵۷ ناتمام ماند. سه تیم پرسپولیس، تاج تهران و پاس تهران موفق به کسب عنوان قهرمانی شدند. این جدول تا پایان دور پنجم تنظیم شده است و دور ششم به دلیل ناتمام ماندن آن در این جدول محسوب نشده است. "در لیگ تخت جمشید برای هر برد ۲ امتیاز و برای هر مساوی ۱ امتیاز در نظر گرفته میشده است."
۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷.
وقوع انقلاب در ایران و همچنین جنگ با عراق باعث شد لیگ فوتبال ایران با یک دهه وقفه مواجه شود. در این سالها مسابقات فوتبال در داخل کشور با حضور تیمهایی با نام استانها یا مسابقات باشگاهی با تعداد محدود در داخل استانها برگزار میشد.
لیگ قدس: ۶۹ – ۱۳۶۸.
با پایان جنگ ایران و عراق و ایجاد ثبات در کشور، سال ۱۳۶۸ فدراسیون فوتبال با انتخاب تیمهای برتر استانها این مسابقات را به صورت سراسری با عنوان جام قدس برگزار کرد. روش مسابقات باز به شیوهٔ اولین دوره جام قهرمانی فوتبال ایران در سال ۱۳۳۶ در دو گروه برگزار شد دیدار نهایی که مشخص کننده قهرمان بود بین استقلال و پرسپولیس برگزار شد و در پایان .استقلال تهران موفق شد با شکست پرسپولیس به مقام قهرمانی دست یابد.
استقلال اولین و آخرین قهرمان لیگ قدس است چرا که در پایان این رقابتها و در دوره ریاست ناصر نوآموز بر فدراسیون فوتبال ایران، طرح برگزاری مسابقاتی با عنوان جام آزادگان با حضور تیمهایی از سراسر ایران تصویب شد تا لیگ قدس با عمر یکساله کوتاهترین لیگ ایران لقب بگیرد.
جام آزادگان: ۸۰–۱۳۷۰.
پاس فاتح اولین دوره جام آزادگان که در سال ۱۳۷۰ برگزار شد نام گرفت. این تیم در سال بعد هم موفق به کسب عنوان قهرمانی در این جام شد و در همین زمان نیز جام قهرمانی باشگاههای آسیا را با شکست نماینده عربستان در دیدار فینال به ایران آورد. پس از دو قهرمانی متوالی پاس تهران نوبت به سایپا تهران رسید تا در سالهای ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ دو بار پیاپی فاتح این جام شوند. پرسپولیس در سالهای ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵جام قهرمانی را از آن خود کرد. در سال ۱۳۷۶ استقلال فاتح این رقابتها نام گرفت. در سالهای ۱۳۷۷–۷۸ و ۱۳۷۸–۷۹ مجدداً پرسپولیس و در آخرین دوره یعنی ۱۳۷۹–۸۰ استقلال قهرمان رقابتها شد.
توضیحات: لیگ آزادگان در ۱۰ دوره برگزار شد. این جدول تا پایان دور دهم تنظیم شده است. "در چهار دوره اول لیگ آزادگان برای هر برد ۲ امتیاز و برای هر مساوی ۱ امتیاز در نظر گرفته میشده است."
جام خلیج فارس: هماکنون–۱۳۸۰.
در چهارمین سال ریاست صفایی فراهانی بر فدراسیون فوتبال، هیئت رئیسه سازمان لیگ تصمیم به برگزاری لیگ حرفهای در مسابقات باشگاهی ایران گرفت که در نهایت نام لیگ برتر روی آن نهاده شد. برنامههای این لیگ با هدف پیشرفت فوتبال باشگاهی در ایران تدوین و تصویب شد. در این مدت نحوه سقوط و صعود تیمها به این مسابقات بارها تغییر کرده است. به گفته بهمن حسین پور سفیر ایران در ترکیه، وی قوانین لیگ حرفهای فوتبال ترکیه را به ایران ارسال کرده و اساسنامه لیگ حرفهای ایران بر اساس قوانین لیگ حرفهای فوتبال ترکیه تدوین شده است. اولین دوره لیگ برتر با حضور ۱۴ تیم آغاز شد، ۱۲ تیم آخرین دوره جام آزادگان، به اضافه دو تیم ملوان و ابومسلم که از زیرگروه صعود کرده بودند، تیمهای حاضر در این مسابقات را تشکیل میدادند. این رقابتها از روز یازدهم آبان ماه سال ۱۳۸۰ آغاز شد و با قهرمانی پرسپولیس به پایان رسید.== جدول کلی ==
نکات: ۱- گلهای بازیهایی که نتایجش با رای کمیته انضباطی تعیین شدهاست در جدول لحاظ نشدهاست. ۲- کسر امتیازهای انضباطی در مجموع امتیازها لحاظ نشدهاست.
۲- تیمهای استقلال، پرسپولیس، سپاهان و ذوبآهن، چهار تیمی هستند که پیشینه حضور در همه ادوار لیگ برتر را دارند.
به روز رسانی: تا پایان بیست و سومین دوره لیگ برتر
قهرمانان.
مسابقات جام قهرمانی ایران
جام منطقهای ایران
جام تخت جمشید
جام قدس
جام آزادگان
جام خلیج فارس
یادداشت:
تعداد حضور تیمها در لیگ فوتبال ایران.
تاریخ به روز رسانی: ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285201 |
285205 | ثروت چتین | ثروت چتین بازیکن تیم ملی فوتبال ترکیه و اسکیشهراسپور است که در ۱۷ مارس ۱۹۸۱ (میلادی) متولد شدهاست. او در سال ۲۰۰۷ در برابر تیم ملی فوتبال مالت در شهر والتا برای تیم ملی کشورش گلزنی کرد. لقب او آیی بوغان(کسی که میتواند خرس را خفه کند) است که به خاطر قدرت بدنی ویژه ثروت به او نسبت داده شده است.ثروت چتین از آذربایجانی های ترکیه بوده و ده برادر دیگر نیز دارد و در کنار آنها زندگی میکند. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285205 |
285213 | مرغ کنفوسیوس | مرغ کُنفوسیوس یا کنفوسیوسمرغ (نام علمی: Confuciusornis) یک گونه از کلاغهای بزرگ ابتدایی، پرندگانی از دورهٔ کرتاسهٔ پیشین(تقریباً ۱۲۰ میلیون سال پیش)، مربوط به کشور چین هستند. مرغ کنفوسیوس شبیه پرندگان امروزی بوده و یک نوک بیدندان داشته و کهنترین پرندگان نوکدار شناخته شدهاند.
مرغ کنفوسیوس از شناختهشدهترین پرندگان دوران میانهزیستی است و صدها نمونهی آن را یافتهاند. بر خلاف کهنبال و دیگر پرندگان ابتدایی، مرغ کنفوسیوس هیچ دندانی نداشت. دیگر ویژگی غیرعادی این پرنده برآمدگی تیرکیِ استخوانی و ستبر پشت چشم و چنگالهای خمیده و بسیار بزرگ شستش بودند.
عمدتاً تصور میشود که مرغ کنفوسیوس جانوران آبزی را شکار میکردهاست. شکل نوک و پاهای عقب این جانور شبیه آنچه در ماهیخورکهای امروزی میبینیم بودند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285213 |
285215 | نامه (نشریه) | ماهنامه نامه به مدیریت کیوان صمیمی بهبهانی و سردبیری مجید تولایی فعالیت خود را از سال ۱۳۸۳ آغاز کرد و پس از دو سال فعالیت توقیف شد. زمینه انتشار این روزنامه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود و نزدیکی فکری به جریان ملی - مذهبی داشت. بسیاری از روزنامهنگاران و فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری ایران با نشریه نامه همکاری داشتند.
توقیف.
این نشریه به دلیل انتشار شعری با مطلع زیر بر روی جلد خود از سیمین بهبهانی که مقامات آن را توهین به روح الله خمینی تعبیر کردند:
<templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/>
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285215 |
285223 | پیمایش در نقشهبرداری | اگر چند نقطه روی زمین بگونهای انتخاب شوند که متوالیاً تشکیل خط شکستهای را بدهند، اندازهگیری طولها و زوایای این خط راپیمایش میگویند.
پیمایش به دو نوع کلی تقسیم میشود:
مورد بحث مقاله پیمایش نقشه برداری است که آن را از حیث شکل به دو دسته تقسیم میکنند:
پیمایشی است که از یک نقطه شروع و به نقطه دیگر ختم میشود.برای کنترل صحت عملیات و دست یابی به میزان خطای مجازمیتوان عملیات را بیکی از دو صورت زیر کنترل نمود:
بررسی پیمایش باز.
مختصات نقطهAوآزیموت جغرافیایی امتداد ABوآزیموت جغرافیایی NMمعلوم است.
معمولاً به پیمایشهایی گفته میشود که از یک نقطه شروع و بهمان نقطه خنم میشوندبه این نوع پیمایشها پلیگون یا کثیرالاضلاع بندی نیز میگویندوبرای کنترل عملیات با توجه به خطای مجاز بایستی مجموع زوایای داخلی در این حالت برابر(۲n-۴)در۹۰ وهمچنین مختصات بدست آمده از محاسبات برای نقطه شروع، برابر مختصات اولیه این نقطه باشد.
شرایط وچگونگی انجام پیمایش.
۱-شناسایی منطقه
۲-انتخاب رئوس پیمایش
شرایط انتخاب رئوس پیمایش
۳-اندازهگیری زوایا
۴-اندازهگیری طولها
۵-اندازهگیری آزیموت یک امتداد
۶-انتقال نقاط پیمایش بر روی نقشه.
روش ترسیمی
-روش محاسبه ای
این امتداد را معمولاًامتداد شروع انتخاب میکنند.در پیمایشهای بلند، اگر آزیموت حقیقی اندازهگیری شده باشد، برای کنترل عملیات بهتر است پس از چند امتداد، آزیموت یک امتداددیگر نیز اندازهگیری شود. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285223 |
285225 | حزب پانایرانیست | حزب سیاسی پانایرانیست تشکیلاتی با مرام سیاسی پانایرانیسم و سلطنتطلبی بر اساس سلطنت خاندان پهلوی است که هدف خود را مبارزه با استثمار، استبداد و استعمار، و آرمان خود را یگانگی و نیرومندی ایرانیان میداند. منتقدان ایدئولوژی این حزب را برگرفته از فاشیسم و شوونیسم میدانند. همچنین در اسناد حکومت پهلوی، این حزب را دارای برنامهای «مانند فاشیسم» نام بردهاند. پایههای مرامی (ایدئولوژیک) و سیاسی این تشکیلات، در ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ بنیاد گذاشته شد و در دیماه ۱۳۳۰ وارد مرحلهٔ حزبی شد. این حزب در دورههای گوناگون در مجلس شورای ملی نماینده داشت. پس از انقلاب ۱۳۵۷ مرکز اصلی حزب به خارج از ایران منتقل شد و هماکنون در داخل و خارج از ایران به فعالیت خود ادامه میدهد. این حزب از سوی دولت ایران حالت غیرقانونی و مجرمانه دارد و اعضای آن چندین بار شناسایی، دستگیر و زندانی شدند.
تاریخچه.
مکتب پانایرانیسم در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور و با همراهی علیرضا رئیس، داریوش فروهر، داریوش همایون، فرید سیاح سپانلو، علینقی عالیخانی، خداداد فرمانفرمائیان، احمد مختاری، مهدی بهرهمند و بیژن فروهر بنیانگذاری گردید. اما ناصر انقطاع معتقد است که داریوش فروهر بعداً به این حزب پیوسته است. افراد این مکتب در سالهای ۱۳۲۰ به هنگام ورود نیروهای انگلیسی به ایران و در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ به هنگام اشغال آذربایجان بهدست ارتش سرخ با تشکیل گروههای ضربت و زیرزمینی به مبارزه علیه بیگانگان پرداخته بودند. البته در سال ۱۳۲۲ این افراد تشکیلاتی را با نام گروه انتقام تشکیل دادند، که بهنوعی مقدمهای بر حزب پانایرانیست بود. حزب پانایرانیست در دیماه سال ۱۳۳۰ با ادغام حزب نبرد ایران در این مجموعه تحت عنوان حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم رسماً تشکیل گردید.
در همان مراحل اول گروهی به پیشگامی محمد مهرداد و منوچهر تیمسار، سازمان پانایرانیست، یا پرچمداران پانایرانیسم، را به وجود آوردند. سپس با بروز اختلاف در همان سال داریوش فروهر و محسن پزشکپور، دو تن از اعضای برجستهٔ حزب بر سر روش فعالیت سیاسی و موضعگیری در قبال درگیری میان شاه و مصدق و سلطنت شاه مطابق با قانون اساسی مشروطه، اختلاف نظر پیدا کردند. مجموعه به دو گروه حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم به رهبری و دبیرکلی داریوش فروهر و حزب پانایرانیست به رهبری محسن پزشکپور ایجاد میشود.
بهطور کلی، تشکیل حزب پانایرانیست را میتوان به سه بخش تقسیم کرد:
مرامنامه.
در سال ۱۳۲۶ محسن پزشکپور، بهپاسداشت علیرضا رئیس نخستین بیانیه حزب پانایرانیست را نگاشت که اصول «پانایرانیسم» را شرح میداد و بهنوعی نخستین مرامنامه این حزب بهشمار میآید. این بیانیه بهشرح زیر بود:
«ما بنیانگذاران انجمن که نخستین پایه ایرانپرستی را بر روی شانههای خود برپا کردیم، به خدای خود و شرافت انجمن خود … سوگند یاد میکنیم که برای همیشه و تا ابد، جز پانایرانیسم برای خود آرزویی تشخیص ندهیم و انجمن و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوستداشتنی نرانیم».
این بیانیه به «فرمان رئیس» مشهور شد.
در سال ۱۳۲۸، این حزب مبانی فکری خود را منتشر کرد:
«زندگی و اخلاق فرهنگ نوین ملی خانواده، مسائل سیاسی». حزب پانایرانیست جهان را درحال حرکت به سمت ناسیونالیسم آگاه میدانست که در آن فقط عناصر مؤمن به ناسیونالیسم، توانایی رهبری جنبشهای ملی را دارند. مهمترین اولویت پانایرانیسم مبارزه با حزب توده و شعار این مکتب نیز «فلات ایران به زیر یک پرچم» بود که به بازگشت قلمروهای تجزیهشده از ایران در ۱۵۰ سال اخیر اشاره داشت
ملی شدن صنعت نفت و بهوجود آمدن حزب ملت ایران.
حزب پانایرانیست در جریان مبارزات مربوط به ملی شدن صنعت نفت تا کودتای ۲۸ مرداد حضور فعال داشت و از دولت محمد مصدق حمایت میکرد. در تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ یکی از اعضای حزب در جریان تظاهرات کشته شد و در جریان کودتای بیست و هشتم مرداد سال ۱۳۳۲ اوباش همراه با شعبان جعفری به دفتر مرکزی حزب در تهران یورش بردند.
اما پس از کودتای ۲۸ مرداد، حزب پانایرانیست سیاست عدم تقابل با حکومت را در پیش گرفت؛ و در مقابل حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم به رهبری داریوش فروهر به عنوان یک گروه مخالف به جبهه ملی ایران پیوست و فعالیت خود را در قالب یک گروه اپوزیسیون ادامه داد. همین انشعاب باعث شد که تا مدتی حزب پانایرانیست را «پانایرانیستهای پزشکپوری» بخوانند.
اهداف حزب در زمان تأسیس.
حزب پانایرانیست که جهان را درحال حرکت به سمت ناسیونالیسم میدانست، عقیده داشت که در آن فقط عناصر مؤمن و معتقد به ناسیونالیسم، توانایی رهبری و سازماندهی جنبشهای ملی ایرانی را دارند. مهمترین اولویت مکتب پانایرانیسم و سپس حزب پانایرانیست مبارزه با حزب توده ایران و شعار این مکتب نیز «فلات ایران به زیر یک پرچم» بود که به بازگشت سرزمینهای تجزیهشده از ایران در ۱۵۰ سال اخیر اشاره داشت.
ادغام و انشعاب.
مکتب پانایرانیسم ابتدا با حزب نبرد ایران ادغام شده و حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم به وجود میآید سپس در پی بروز اختلافات سازمان پانایرانیست یا پرچمداران پانایرانیسم از مجموعه جدای میشوند و پس از مدتی گروهی از افراد مکتب پانایرانیسم از حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم جدا شده و حزب پانایرانیسم را تأسیس میکنند.
حزب ملت ایران.
در آبانماه ۱۳۳۰ در پی ائتلاف مکتب پان ایرانیسم با حزب نبرد ایران اسم حزب جدید بنام «حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم» نامگذاری شده و داریوش فروهر دبیر حزب میگردد و حسن علی صارمی کلالی به اتفاق محسن پزشکپور، محمدرضا عاملی تهرانی، جواد تقیزاده کمیته موقت عالی رهبری را تشکیل میدهند. پس از جدایی محسن پزشکپور، محمدرضا عاملی تهرانی، اسماعیل فریور، و هوشنگ آقابیاتی، به عنوان کمیته موقت حزب پان ایرانیست حسن علی صارمی کلالی دبیرکل و بعد از او داریوش فروهر و بعد خسرو سیف دبیرکلی این مجموعه را برعهده داشتند
حزب ایرانیان.
فضلالله صدر، پس از پیروزی در انتخابات دوره بیست و سوممجلس شورای ملی در حوزه انتخابیه قم، حزب ایرانیان را بهعنوان حزبی منشعب از حزب پانایرانیست بنیانگذاشت.
سازمان حزب پانایرانیست هیئت اجرایی / هاج.
به دنبال ائتلاف حزب پانایرانیست با حزب دموکرات کردستان هوشنگ طالع به همراه عده ای از این حزب جدا شده و حزب پان ایرانیست هیئت اجرایی / هاج را پایهگذاری کرد.
ایدئولوژی.
حزب پانایرانیست که بنیاد گرفته از مکتب پانایرانیسم است، براین باور است که تمامی مردمان ایرانیتبار باید زیر یک پرچم و در کشوری واحد به نام ایران زندگی کنند. این حزب که حزبی ملیگرا بهحساب میآید، پانایرانیسم را همان ملیگرایی ایرانی میداند. پانایرانیسم ملت را مقولهای تاریخی میداند و طبق گفتهٔ پان ایرانیستها این مکتب بنابر ناسیونالیسم تاریخی است. آرمان اصلی این حزب ایجاد دوبارهٔ ایران بزرگ فرهنگی و متحد نمودن ایرانیان است. حزب پان ایرانیست نیز طبق مکتب پانایرانیسم، هدف خود مبارزه با استعمار ایران (که جوانان مؤسس نیز با این نیت حزب را ایجاد کرده بودند) و همچنین یگانگی و نیرومندی ایرانیان میداند.
حزب پانایرانیست در نشریه موسوم به ضد استعمار مکتب پانایرانیسم را اینگونه معرفی میکند:
محمود افشار یزدی که نخستین کسی بود که از واژه پانایرانیسم استفاده کرده بود، این مکتب را اینگونه تعریف میکند:
حزب پانایرانیست درحال حاضر به عنوان یک حزب اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی فعالیت میکند و خواهان بازگشت و برپایی نظام پادشاهی مشروطه است.
حزب پانایرانیست در برابر تجزیه ایران.
هوشنگ طالع از رهبران پانایرانیسم دلیل عینی (اوبژکتیو) بودن مکتب پانایرانیسم را وحدت همگی اقوام ایران در درازای تاریخ میداند و اشاره میکند که این وحدت تنها در زمانهای ویژهای شکسته شده است که ایران با یورشهای نظامی، تحمیل شکست، اشغال و تحمیل قراردادهای جدایی روبرو شده است؛ و برای نمونه این موارد را ذکر میکند: الف- یورش اسکندر در زمان هخامنشیان که تجلی پانایرانیسم و اتحاد اقوام ایرانی بودند. پس از آن اشکانیان و سپس ساسانیان نزدیک به هزار سال توانستند ایرانیان را بار دیگر یکپارچه سازند. ب- یورش تازیان و از هم پاشیدن مرزهای ایران. پس ازآن صفویان توانستند دوباره ایران و همگی اقوام ایرانی را یکپارچه سازند. ج- تجزیهٔ ایران در سدهٔ ۱۷ میلادی از سوی روسیه و انگلیس در پی قراردادهای:
انقلاب ۱۳۵۷.
این حزب در رفراندوم قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ از مواضع سید روحالله خمینی حمایت نمود و اعلام کرد به جمهوری اسلامی رای خواهد داد.پس از انقلاب سال پنجاه و هفت و دستگیری اعضا و اعدام محمد رضا عاملی تهرانی، کادر مرکزی حزب پانایرانیست در سال ۱۳۵۹ به خارج از ایران انتقال یافت؛ ولی محسن پزشکپور با وجود سختیهای فراوان در سال ۱۳۷۰ به ایران بازگشت و حزب کوششهای خود را از سرگرفت.
اپوزیسیون.
حزب پانایرانیست، پس از انقلاب ۱۳۵۷ همواره} بهعنوان یک گروه مخالف نظام جمهوری اسلامی فعالیت کرده است. همچنین این حزب درطی سالها انتخابات را تحریم کرده است.
از جمله این تحریمها انتخابات سال ۱۴۰۰ بود که این حزب بیانیهای برای این تحریم اعلام کرد که بهقرار زیر است:
حزب پان ایرانیست با پذیرش مسئولیت ملی خود، ضمن دعوت از مردم ایران برای عدم شرکت در انتخابات، با امید و کوشش دو چندان تلاشهای خود را برای تحقق آرمان حاکمیت ملت و برگزاری انتخاباتی واقعی، ملی، عادلانه و صحیح، مطابق با اصول مترقی مشروطیت ادامه خواهد داد.
پاینده ایران
حزب پان ایرانیست
۲۴ خرداد ۱۴۰۰ خورشیدی
ائتلاف با حزب دموکرات کردستان.
حزب پانایرانیست در پاییز ۱۳۸۳ اقدام به ائتلاف با حزب دموکرات کردستان ایران کرده و در همین مورد بیانیه ای مشترک صادر نمود. در این بیانیه آزادی، دموکراسی، عدالت و برابری اقوام ایرانی در قدرت را خواستار شد. در این بیانیه با ملی خواندن حزب دموکرات از سایر احزاب ملی و مردمی درخواست شد تا به این ائتلاف برای گذار از جمهوری اسلامی به حکومتی ملی و دموکراتیک به پیوندند
فعالیتهای پارلمانی.
حزب پانایرانیست تحت عنوان و در فراکسیون گروه پارلمانی پانایرانیست در مجلس شورای ملی فعالیت میکرد. این حزب از سال ۱۳۴۶ با شرکت در انتخابات مجلس دوره ۲۲ توانست ۵ عضو در مجلس شورای ملی داشته باشد. همزمان نیز در مجلس مؤسسان برای اصلاح قانون اساسی نیز حضور داشت. اعضای حزب پانایرانیست تا سال ۵۷ به گونه آشکار و نهان در میدان سیاسی و فرهنگی ایران زمین حضور داشتند و چه در مجلس شورای ملی (دورههای ۲۲ و ۲۵) و چه در کابینههای وقت فعالیت میکردند؛ محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از اندیشمندان و سیاستمدارانی هستند که به پایداری پایههای تئوریک نهضت پرداختند.
تجزیه بحرین.
با کودتای بیست و هشتم مرداد و سرنگونی دولت مصدق، برخی اعضای حزب دوران چند ماهه ای را در بازداشتهای کوتاه مدت بهسر بردند. اما سیاست کلی حزب تا جریان تجزیهٔ بحرین و استیضاح دولت امیرعباس هویدا بر تنش زدایی و عدم تقابل با نظام حاکم استوار گردید و همچنین سلطنت شاه به عنوان اصلی از اصول قانون اساسی مشروطه مورد پذیرش قرار گرفت. اما پس از استیضاح دولت هویدا، تابلوهای دفاتر حزب پانایرانیست در سراسر کشور جمعآوری شد و هر پانایرانیستی که به شغلی بالاتر از آموزگاری اشتغال داشت از سمت خود برکنار گردید.
حزب رستاخیز.
با تصمیم شاه مبنی بر ظهور حزب رستاخیز به عنوان تنها حزب رسمی کشور، تمام احزاب قانونی و از جمله حزب پانایرانیست موظف شدند تا در این حزب به صورت فرمایشی ادغام شوند اما این وضعیت چندان به درازا نکشید و در زمان نخستوزیری شریف امامی، محسن پزشکپور رسماً ابقای مجدد حزب پانایرانیست و خروج از حزب رستاخیز را اعلان کرد. فعالیتهای این حزب جدایی از حزب رستاخیز در ۲۹ خرداد ۱۳۵۷ با چهار عضو رسماً احیا شد.
کرسیها.
کرسیهای کسب شده توسط اعضای حزب پانایرانیست در مجلس شورای ملی به شرح زیر است:
کنگرههای حزب پانایرانیست بعد از انقلاب ۱۳۵۷.
پس از انقلاب حزب پان ایرانیست موفق به برگزاری کنگره خود در سالهای ۱۳۷۶، ۱۳۷۹، ۱۳۸۱ خورشیدی گردید ولی در برگزاری کنگره دهم خود در سال ۱۳۸۴ ناکام مانده و دیگر کنگرهای برگزار نکرده است.
کنگره هفتم.
در بهمن ۱۳۷۶ با ادامهٔ فعالیتها، اولین کنگره حزب پس از انقلاب تشکیل شد. کنگره هفتم پانایرانیستها در بهمن ماه ۱۳۷۶ به ریاست مهدی صفارپور تشکیل و افراد زیر را به سمت شورای عالی رهبری انتخاب میکند: عبدالرضا باستانی، سهراب اعظم زنگنه، قدرتالله جعفری، مهدی صفارپور، سید رضا کرمانی، ابراهیم میرانی، منوچهر یزدی. در این کنگره محسن پزشکپور به سمت رهبری نهضت پان ایرانیسم برای همیشه انتخاب میشود و سید رضا کرمانی نیز مسوولیت دبیر شورای عالی حزب و مسوولیت اجرایی ان را عهدهدار میگردد.
کنگره هشتم.
کنگره هشتم در مورخ ۲ اردیبهشت ماه ۱۳۷۹ در محل دفتر فعلی حزب پایگاه سیاووشان آغاز به کار میکند که با فشار مأموران امنیتی پس از سه ساعت به کار خود پایان میدهد با توجه به شرایط اضطراری کنگره قبل از خاتمه به ابقای شورای عالی رهبری قبلی رأی میدهد.
کنگره نهم و اساسنامه.
کنگره نهم حزب پان ایرانیست در تاریخ ۱۵ شهریور ماه ۱۳۸۱ با حضور ۲۷۰ نفر از منتخبان گردید. در این کنگره اساسنامهای ارائه شد که در آن اعضای شورای عالی معرفی شدند؛ همچنین در این اساسنامه اهداف حزب پان ایرانیست شرح داده شد.
کنگره دهم و دستگیری اعضا.
پس از آن در سال ۱۳۸۴ با یورش نیروهای انتظامی و امنیتی، کنگرهٔ دهم حزب ناکام ماند و فشار بر اعضای حزب روز به روز بیشتر شده و متعاقباً تعدادی از اعضا در کرج، تهران، و خوزستان دستگیر و برخی با احکام حبس مواجه شدند.
تغییرات.
تا تابستان ۱۳۸۷ حزب کماکان با همان کنگرهٔ قبل فعال بود ولی در شهریور ماه ۱۳۸۷ با انجام تغییراتی در کادر رهبری زهرا صفارپور بهجای سهراب اعظم زنگنه به دبیرکلی حزب انتخاب شد. اما در سال ۱۳۸۹ با توجه به اختلافات به وجود آمده و عدم امکان تشکیل کنگره جدید دو نفر از اعضای شورای رهبری در شهریور ماه ۱۳۸۹ رضا کرمانی و حسین شهریاری به همراه امضاء تنی چند از اعضا با انتشار بیانیهای ادامهٔ فعالیتهای کنگره نهم رابه مصلحت ندانسته و خواستار تشکیل شورای موقت رهبری در برونمرز شدند. در برابر، شورای عالی رهبری حزب پان ایرانیست، رضا کرمانی عضو شورا عالی رهبری را به همراه چند نفر دیگر از اعضای سازمان جوانان (حجت کلاشی، آرش کیخسروی، هومن اسکندری، فرهاد باغبانی، میلاد دهقان) اخراج نمود و بهجای رضا کرمانی و حسین شهریاری از اعضای علیالبدل برای تکمیل شورای عالی رهبری استفاده نمود.
گروههای موازی.
با توجه به خروج برخی از افراد از حزب پان ایرانیست این موضوع سبب گردید که زهرا صفارپور دبیرکل حزب پان ایرانیست در خصوص فعالیتهای این حزب و همچنین دربارهٔ گروههای موازی بیانیهای صادر کند و فعالیتهای گروههای موازی مدعی پانایرانیست و همینطور «سازمان جوانان حزب پان ایرانیست» و سایتهای وابسته به این گروهها را فاقد اعتبار و بیارتباط با حزب پان ایرانیست اعلام کند. تکرار موضوع فوق باعث شد که مجدداً حزب پان ایرانیست در این خصوص بیانیههایی مبتنی بر غیررسمی بودن و عدم وابستگی سایر سایتها و گروههای همنام را اعلام نماید.
تکرار موضوع فوق باعث شد که مجدداً حزب پان ایرانیست در این خصوص بیانیههایی مبتنی بر غیررسمی بودن و عدم وابستگی سایر سایتها و گروههای همنام را اعلام نماید.
حزب پان ایرانیست در خارج از ایران.
در طول تمام سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، علاوه بر آن دسته از هواداران حزب پان ایرانیست که در بیشتر شهرهای بزرگ ایران فعالیت دارند، بسیاری از ایشان در پایتختهای اروپایی و برخی شهرهای کانادا، استرالیا و ایالات متحده آمریکا تحت عنوان سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست به فعالیتهای خود ادامه میدهند.
انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و مجلس دهم.
حزب پان ایرانیست مانند سایر احزاب ملیگرای اپوزیسیون داخل انتخابات جمهوری اسلامی ایران تحریم کرد.
تشکیلات حزب پانایرانیست و ساختار حزبی.
ارکان حزب پان ایرانیست به شرح زیر است:
مطابق با آخرین کنگره حزب پان ایرانیست (کنگره حسین طبیب) و تغییرات پس از آن افراد زیر مسئولیتهای گروههای رهبری، داوری، دبیر کلی دارند: اعضای شورای عالی این حزب شورای عالی رهبری زهرا صفارپور (دبیرکل)، قدرتالله جعفری (قائم مقام دبیرکل)، منوچهر یزدی (سخنگو) خلیل طلایی، اسماعیل رحیمی، نوربخش رحیم زاده، ابراهیم قیاسیان، رسول رازی، مهدی توکلی، مسعود جهاننما و سهراب اعظم زنگنه هستند.
مسئولان شهرستانها و سازمانها به نمایندگی حزب پان ایرانیست ابراهیم قیاسیان (دفتر مرکزی تهران، پایگاه سیاوش)، غلام حسین آصف (مسئول استان خوزستان)، حسن حیدری (مسئول شهرستان آبادان)، اسماعیل رحیمی (مسئول تشکیلات آذربایجان و کردستان)، خلیل طلایی (مسئول استان گلستان)، ضرغامی (مسئول استان لرستان)، امیری (مسئول شهرستان شیراز) و کیومرث پشتکوهی (مسئول شهرستان شاهین شهر) بودند.
اعضای شورای داوری این حزب رسول رازی، فضلالله امینی، عبدالرضا باستانی، غلام حسین آصف و مسعود جهاننما هستند.
قانون اساسی پیشنهادی.
حزب پان ایرانیست در سال ۱۳۹۷ قانون اساسی پیشنهادی خود را ارائه داد که مهمترین اصول آن نظام پارلمانی، پادشاهی مشروطه، حاکمیت ملی و سکولاریسم هستند.
نماد و درفش حزب پان ایرانیست.
درفش حزب پان ایرانیست، پرچم حزبی این حزب است که به سهرنگ ملی ایران مزین شده است. همچنین نشان مخالفتی روی مرکز این پرچم نقش بسته است که بهمعنای مخالفت با هر ایده استعماری، مخالفت با پراکندگی سرزمینهای ایرانی، مخالفت با اندیشههای ضدانسانی، مخالفت با سازمانهای فاسد، مخالفت با کمونیسم، مخالفت با پاناسلامیسم، مخالفت با همسویی کشورهای عربی و پانعربیسم، مخالفت با پانترکیسم، مخالفت با صهیونیسم و نظم کنونی جهانی است. همچنین یک نوار سیاهرنگ، در وسط این پرچم نقش بسته است که بهمعنای سوگواری برای از دست دادن اراضی ایران است.
ارگان حزب پانایرانیست.
ارگان حزب پانایرانیست، "حاکمیتِ ملت" است. از فروردین ۱۳۷۷ نشریه داخلی حزب پانایرانیست به نام «ضد استعمار» منتشر شد و از شماره ۴۴ به «حاکمیت ملت» تغییر نام داد.
نشستهای حزب.
حزب پان ایرانیست در دو دفتر رسمی درون ایران اقدام به برگزاری نشستهای حزبی مینماید.
جلوگیری از برگزاری.
مقامات جمهوری اسلامی ایران که فعالیت این حزب را غیرقانونی میدانند، به فعالیتها و نشستهای این حزب اعتراض کردند.
مخالفتها و انتقادها.
برخی از احزاب سیاسی با استناد به اینکه حزب پان ایرانیست با حزب سومکا ارتباط داشته، این را یک حزب فاشیست و تمامیتخواه میدانند؛ که حزب پان ایرانیست همواره این ادعاها را رد کرده است.
مبارزه با گروههای تجزیهطلب.
حزب پان ایرانیست که از ابتدای بنیانگذاری، با سازمانها و اندیشههای تجزیهطلب مانند پانترکیسم، پانعربیسم و با فدرالیسم مخالف بوده است.
غیرقانونی شناخته شدن توسط حکومت ایران.
این حزب توسط نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک حزب غیرقانونی شناخته میشود؛ و اعضای این حزب چندبار به علت فعالیت علیه نظام روانه زندان شدهاند؛ و حتی یکبار حکم جلب زهرا صفارپور رهبر این حزب نیز، صادر شدهبود.
روز ۲۸ امرداد سه راه بوذرجمهری هوشنگ طالع | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285225 |
285233 | جامعه نو | هفتهنامه جامعه نو از نشریات اصلاح طلب ایران بود که طی سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ به صورت هفتهنامه و پس از چندی به صورت ماهنامه منتشر شد و نهایتاً توقیف شد.
مدیر مسئول این نشریه فاطمه کمالی احمد سرایی همسر عمادالدین باقی است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285233 |
285236 | فاطمه کمالی احمدسرایی | فاطمه کمالی احمد سرایی مدیر مسئول نشریه جامعه نو است.
وی نامزد حضور در انتخابات میاندورهای مجلس ششم شد اما شورای نگهبان وی را رد صلاحیت کرد. او همسر عمادالدین باقی است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=285236 |
292233 | گوستاو کلیمت | گوستاو کلیمت (، زاده: ۱۴ ژوئیه ۱۸۶۲ – درگذشت: ۶ فوریه ۱۹۱۸) یک نقاش نمادگرای اتریشی و یکی از برجستهترین اعضای هنر نوی وین به نام جدایی وین بود. کارهای برتر او عبارتند از نقاشی، نقاشیهای دیوارنما، انگاره و کارهای هنری دیگر که بسیاری از آنها در نگارخانه انجمن جدایی وین نمایش داده میشوند. موضوع و سبک اصلی نقاشیهای کلیمت اندام برهنه زنان بود، کلیمت همچنین بنیانگذار و اولین رئیس کانون انجمن جدایی وین بود.
محبوبیت و افزایش قیمت تابلوهای گوستاو کلیمت در حراجیها از سده بیستم میلادی آغاز شد.
کلیمت طراحی زبردست بود. از او بیش از سه هزار طراحی باقی مانده، که از نگاه دقیق و دست پرقدرت او خبر میدهند. قلم جسور و چابک او در رسم پیکرها و حالتهای انسانی، به ویژه زنان برهنه، به گروهی از هنرمندان جوانتر مانند اگون شیله درس بسیار داد.
زندگی.
"گوستاو کلیمت" در بومگارتن شهری کوچک در نزدیکی وین در اتریش-مجارستان به دنیا آمد. خانواده آنها دارای هفت فرزند بود، سه پسر و چهار دختر که او دومین فرزند خانواده بهشمار میرفت. از همان ابتدا همه پسرها دارای استعدادهای هنری بودند. برادران کوچکتر گوستاو، به نامهای "ارنست" و "جورج کلیمت" بودند. پدر آنها "ارنست کلیمت"، اهل بوهم و یک منقوشگر طلا بود. ارنست با "آنا کلیمت" (née Finster)، که دوست داشت یک نوازنده موسیقی باشد، ازدواج کرد. کلیمت بیشتر دوران کودکی خود را در فقر گذراند.
در سال ۱۸۷۶، بورسیه تحصیل در دانشکده هنر و صنایع دستی وین به کلیمت اعطاء گردید و تا سال ۱۸۸۳، در آنجا مشغول تحصیل در رشته نقاشی و معماری شد. در ۱۸۷۷، برادر او ارنست که دوست داشت همانند پدرش یک منقوشگر طلا شود، نیز وارد دانشگاه شد. هر دو برادر به همراه یکی از دوستانشان به نام فرانز با یکدیگر کار میکردند. تا سال ۱۸۸۰، آنها موفق به دریافت کمیسیونهای بیشماری در غالب تیمی به نام "شرکت هنرمندان" شدند و به استاد خود درکشیدن نقاشیهای دیواری برای موزه وین کمک کردند. کلیمت کار حرفهای خود را با کشیدن نقاشیهای دیواری داخلی و سقفها برای ساختمانهای بزرگ در «رینگاشتراسه» شروع نمود که شامل مجموعهای موفق از حکایات و تمثیلها میشد.
وی اتریشیتبار است و به واسطه خلاقیتها و تلاشهای نوآورانهاش در زمینه طراحی، بهکارگیری نقوش ریتمدار و مواج، بهکارگیری رنگهای پر کنتراست با مایههای گرم، استفاده از طلایی به عنوان رنگ و بهره گرفتن از ترکیب بندیهای جدید به دور از تأکید بر نقاط طلایی، توانست به کسب موفقیتهای زیادی نائل آید. کلیمت همچنین به سبک آرنوو در اتریش ارزش و اعتبار والایی بخشید. او از شخصیتهای بزرگ گروه انشعابی «Sezession» وین بود که به عنوان یک نقاش موفق تزئین کار و چهره پرداز تراز اول در جامعه غربی آن دوران خود را شناساندند. غنای رنگ و ترکیب بندیهای جدید با خطوط طراحی محکم و لطیف از جمله ویژگیهای آثار کلیمت است. تقلید و کپیبرداری از کلیمت، در روزگار اشباع شده از «تکثیر مکانیکی» (به تعبیر والتر بنیامین) سخت رواج دارد، اما هرگز کسی نتوانسته با آن تمرکز خیرهکننده، توازن و تعادل هارمونیک کار این هنرمند را تکرار کند.
هنر کلیمت وجهی دوگانه و گاه متناقض دارد: او از سویی از هنرمندان پیشگام و آوانگارد زمان خود بود که با نوآوریهای چشمگیر و تجربههای جسورانه بر نسلی از هنرمندان مدرنیست تأثیر گذاشت، اما از سوی دیگر هنر خود را بر دستمایههایی ساده و آشنا استوار کرد که برای هر چشمی زیبا و نوازشگر هستند.
تابلوهای کلیمت به راحتی با هر نگاهی انس میگیرند و به دیوار هر اتاق خواب، سالن نشیمن یا دفتر کاری میخورند. نباید فراموش کرد که این حسن و کمال با عمری تلاش و تقلا به دست آمدهاست. انقلاب در هنر تزئینی وین در آغاز قرن بیستم و دورهای که به پایان قرن یا مرحله انحطاط شناخته شدهاست، از پایگاههای اصلی هنر مدرن بود. گوستاو کلیمت با شورش بر نقاشی آکادمیک یکی از نمایندگان اصلی سبک هنر نو است که در کنار گروهی از هنرمندان نوگرای وابسته به نمایشگاه «سسسیون» (گسست) جنبش «یوگند استیل» (سبک جوان) را به وجود آوردند.
نقاشان کلاسیک و «مکتبی» کار کلیمت را بیشتر آرایش و دکور میدانستند که از «مقاصد والای هنر» دور میشود. در برابر کلیمت و دوستان او عقیده داشتند که هنرمند باید در آفرینندگی و ذوقآزمایی آزادی کامل داشته باشد و هیچ مرجعی حق ندارد برای او راه و رسم تعیین کند.
گوستاو کلیمت برخلاف بسیاری از دوستان هنرمندش نه در آموزشکده هنری وین، بلکه در آموزشگاه هنرهای صنعتی و کاربردی تحصیل کرد.
در نخستین مرحله از فعالیت کلیمت که او در کارگاهی با برادر جوانترش همکاری داشت، از آمیزش آفرینش هنری و مهارت صنعتگری ترکیبی فشرده شکل میگیرد که هم زیباست و هم «سودمند». در مکتب «گسست» به این کارهای ترکیبی که میتوانستند آمیزهای از نقاشی و پیکره و معماری باشند، «مجموعه هنری» نام داده شده بود. هدف این «هنرمندان صنعتگر» خلق فرمهای هارمونیک و ترکیبهای چشمنواز بود که هم در صنایع کاربردی مانند وسایل مصرفی و استیل مبل و نقش پارچه و هم در آرایش سالنها، دکورهای داخلی و سبک معماری نماها قابل مصرف باشند.
سبک کاری.
"کلیمت" طراحی زبردست بود. از او بیش از سه هزار طراحی باقی مانده، که از نگاه دقیق و دست پرقدرت او خبر میدهند. قلم جسور و چابک او در رسم پیکرها و حالتهای انسانی، به ویژه زنان برهنه، به گروهی از هنرمندان جوانتر مانند اگون شیله درس بسیار داد. کلیمت با رشتهای از طرحها به عنوان «استعاره» نامآور شد که بسیاری از آنها «سیاه مشق» برای کارهای بزرگتر و تابلوهای رنگی او هستند. این آثار او معمولاً زمینهای یا مرجعی دراماتیک دارند، در اساطیر باستانی یا قهرمانان تراژیک، مانند سالومه، یودیت، دانائه و آتنه. کلیمت با صحنه نمایشی دوران خود پیوند نزدیک داشت. در بسیاری از این کارها او به سمبولیسم گرایش دارد که از گرایشهای اصلی در هنر روزگار بود. او تلاش میکند بسان شاعری پراحساس، مفاهیم کلی و انتزاعی مانند زندگی، مرگ، فلسفه، موسیقی، شهوت و حسادت را با خطوط و اشکال ظریف و نمادین مجسم کند.
در سری طرحها و تابلوی رنگین «امید» زنی باردار است که به شکم برآمده خود خیره شدهاست. با وجود چیرهدستی کلیمت در طراحی، او در تابلوهای رنگین از بازنمایی دقیق دنیای واقعی دوری میکند. پیکرهای انسانی او همراه با موج خطها و رقص فرمها شکل عوض میکنند. کلیمت همیشه جای موتیف «طبیعی» را با طرحهایی ریز و فشرده پر میکند، به گونهای که بافت اصلی فیگورها و پیرامون آنها از روح و حرکت سرشار باشد.
کلیمت این آزادی را به بیننده میدهد که کار را به شیوه خود ببیند و با حس و حال خود بسنجد و تفسیر کند. در هنر او چیزی پنهان با معنایی شگرف بیابد که قابل بیان نیست؛ یا تنها نگاه کند و چشم را در زوایای خطها و طرحها و رنگها گردش دهد و از هماهنگی آنها لذت ببرد. کلیمت برای هر دید و سلیقه چیزی دارد و نزدیک شدن به هنر او به کارشناس و متخصص نیاز ندارد.
نقاشیهای زرنگار.
بیشترین شهرت کلیمت با کارهایی است که به «دوره طلایی» معروف هستند و کمابیش در دوره بلوغ هنری او، در حوالی ۴۰ سالگی، خلق شدهاند.
پدر کلیمت گراورسازی باذوق بود و با طلا کار میکرد. میتوان گفت که او عشق به طلا را از پدر به ارث برده بود، اما آشنایی او با کاشیها و نگارههای بیزانسی نیز بیتردید در علاقه او به نقوش زرین مۆثر بود.
از شمایلنگاری و نقش قدیسان که بگذریم، زرنگاری یا استفاده از آب طلا ابداعی است که در هنر مدرن با کارهای کلیمت مشخص میشود. کلیمت شمایل بیزانسی را با دستمایههای زمینی آشتی داد. در کارهای او معمولاً زنان زیبا و برهنه و دلفریب به جای قدیسان قرار گرفتهاند. او شاید به پیروی از سنت پدر، هر پیکره را به سان یک «تکه جواهر» نشان داد.
شاید معروفترین این کارها تابلوی بوسه باشد. در این تابلو همه چیز برگرد یک بوسه عاشقانه شکل گرفتهاست. مرد و زن در فضایی زرنگار و اثیری در برابر هم زانو زدهاند. مرد هم بر زن مسلط است و هم با بازوانی قوی او را در پناه گرفتهاست. روپوش مرد از نقشهای گوشهدار و «سخت» است، درحالیکه جامه زن از نقشهای مدور و «نرم» پوشیده شدهاست.
فضای تابلو یکسره لخت و مجرد است و هیچ چیز از شرایط و موقعیت زن و مرد را روشن نمیکند. آنها تنها دو انسان عادی هستند که با دو اندام متفاوت در هم فرورفتهاند و میتوانند به هر زمانه و فرهنگی متعلق باشند. منتقدی این موقعیت را «تصویر بشریت» لقب دادهاست.
در دوره پایانی زندگی کلیمت، افسون سرد و عبوس اکسپرسیونیسم فضا را پر کرده بود، اما کلیمت بیشتر به ستایش لذت زندگی، کامرانی از عشق و نوشخواری گرایش داشت.
طبع سرزنده و زیباپسند او بهتر از هر جا در چشماندازهای طبیعت و پرترههای زنانه او دیده میشود که در دهه آخر زندگی، از حوالی ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۸ با کمالی خیرهکننده به روی بوم آوردهاست.
در این آثار کلیمت به سبکی آرام و موزون دست یافته که میتوان آن را مثل ترنم موسیقی حس کرد. اما گاه در این ترنم لطیف و نوازشگر، حس و حال زمانه پرآشوب محسوس است، حتی در تابلوهای تغزلی مانند بوسه یا «هماغوشی»، اضطرابی پنهان حس میشود که به زوج عاشق نهیب میزند که هرگز به این لحظه بیکران پایان ندهند. اگر به پشت بنگرند مصیبتی بزرگ در انتظار آنهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292233 |
292234 | نهاد هوور | نهاد هوور اندیشکده سیاستگذاری عمومی آمریکایی و نهادی تحقیقاتی واقع در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا است. نام رسمی آن نهاد هوور در زمینه جنگ، انقلاب و صلح است. این نهاد در سال ۱۹۱۹ از سوی هربرت هوور، پیش از این که رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا شود تأسیس شدهاست. کتابخانه، موسوم به کتابخانه و بایگانیهای نهاد هوور، بایگانیهای متعددی در رابطه با هوور، جنگهای جهانی و تاریخ جهان را در خود جای دادهاست. بنا بر گزارش شاخص اندیشکدههای جهانی ۲۰۱۶، (دانشگاه پنسیلوانیا) هوور در بین ۹۰ اندیشکده برتر آمریکا در جایگاه ۱۸ ام قرار دارد.
"نهاد هوور" نفوذ زیادی در بین محافظه کاران و جمهوریخواهان آمریکایی داشته و از دیرباز محلی بوده برای تحقیق و پژوهش اعضای عالیرتبه محافظه کاران و برخی از اعضا نیز چنانکه در ادامه مطلب خواهد آمد ارتباطات یا پست و مقامی در دولت و در میان سایر جمهوریِخواهان در حکومت داشته یا دارند.
در ۸ سپتامبر ۲۰۰۷ نهاد هوور اعلام کرد که وزیر دفاع سابق دونالد رامسفلد، دعوت این مؤسسه را برای پیوستن به این نهاد پذیرفته. یک شخص غیر سیاسی که نقش مهم و کلیدی را در سیاست دولت بوش در عراق بازی میکرد، ژنرال بازنشسته ارتش، و فرمانده ارشد سابق «فرماندهی مرکزی آمریکا»، جان ابیزید بود، که به تازگی به نهاد هوور پیوستهاست.
سایر اعضای نهادشامل برخی محافظهکاران عالیرتبه مانند کاندولیزا رایس، جرج شولتز، نیوت گینگریچ، توماس ساول، دینش دسوزا، شلبی استیل، ادوین میس و پیت ویلسون است.
تفکرات و خط مشیهای نهاد هوور در دو دهه گذشته، در اصل از همان اهداف «کمیته جهان آزاد» (ارتقا دموکراسی، مطلع کردن افکار عمومی از همه تهدیدات نسبت به دموکراسی و مقابله با نفوذ آنهایی که در داخل و خارج آمریکا دشمنی خود با نظم دموکراتیک را اعلام کردهاند) نشأت گرفته و پیروی میکند که در سال ۱۹۸۱ «با حمایت گروههای نومحافظهکار» و به ریاست دونالد رامسفلد به وجود آمد «و خود را بعنوان سازمانی متعهد به دفاع از جهان غیرکمونیست «در برابر خطرفزاینده توتالیتاریسم» میدید. گرایشهای روشنفکرانه و شدیداً ضدکمونیستی اعضای آن، «کمیته جهان آزاد» را در کنار گروههای نومحافظه کار بیشماری قرار داد که قبل یا بعد از انتخاب شدن رونالد ریگان به ریاست جمهوری، در آمریکا تشکیل شده بود». «مایکل لدین و برخی از افراد وابسته به انستیتوی هوور که برای تغییر رژیم در ایران با جریانات راست اپوزیسیون جمهوری اسلامی همکاری میکنند، از وابستگان به «کمیته جهان آزاد» و کمیتههای منشعب از آن هستند»
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292234 |
292235 | نظامالدین اردبیلی | نظام الدین اردبیلی زاده ۹۲۰ (قمری) در اردبیل.
زندگینامه.
نظام الدین اردبیلی فرزند شمس الدین در سال ۹۲۰ قمری دراردبیل متولد گردید. از خوشنویسان بنام آذربایجان بودهاست.
شهرت و فعالیت.
علاوه بر استادی درنستعلیق در نوشتن خط به صورت خطوط سته تبحر خاصی داشتهاست. بیشتر به نوشتن کتابت اشتغال داشتهاست. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292235 |
292238 | مولاناعبدالعلی محوی اردبیلی | عبدالعلی محوی اردبیلی شاعر قرن ۱۰ هجری .متولداردبیل
وی در اردبیل متولد گردید. دورهای از زندگی خود را در شیراز واصفهان گذراند. جهت کسب تجربه درزندگی به هندوستان مسافرت نمود.درآنجاحاکم آن دیارشد. از هم عصران اومیتوان به مرشد بروجردی اشاره نمود که از یاران قدیمی هم بودند. احتمالا به سال ۱۰۲۴ قمری در برهان پور درگذشت.
عبدالغنی مولف کتاب میخانه می گوید که محوی در سال ۱۰۲۳ در راه اجمیر با او همراه بوده است و در آن تاریخ ۲۷ سال بیشتر داشته است.به گفته او محوی در راه این بیت را انشا کرد:
<templatestyles src="شعر/styles.css"/><templatestyles src="نستعلیق/styles.css"/> | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292238 |
292243 | برایان می | برایان می ( زادهٔ ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۷) آهنگساز، خواننده و گیتاریست انگلیسی است.
از او که بیشتر در جایگاه نوازندهٔ گیتار لید گروه راک کوئین شناخته میشود، به عنوان یکی از بهترین نوازندگان گیتار تمام دوران یاد میشود. او دکترای (PHD) فیزیک در شاخهٔ علم اخترشناسی را دارد و رئیس دانشگاه جان مورز لیورپول در انگلستان نیز هست.
کودکی.
برایان می با نام اصلی «برایان هارولد می» در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۱۹۴۷ متولد شدهاست. او که تنها فرزند والدینش بود در کشور انگلستان بهدنیا آمد. برایان از کودکی به موسیقی علاقه داشت و اولین گروه موسیقی خود را در دوران مدرسه تشکیل داد و همزمان با پرداختن به موسیقی، از درس نیز غافل نشد و در ریاضی و فیزیک شاگردی نمونه بود.
شروع دورهٔ حرفهای.
برایان در اواخر دههٔ ۶۰ با گروهی به نام اسمایل کار حرفهای موسیقی خود را شروع کرد. راجر تیلور (درامر گروه کویین) نیز همراه با برایان در همین گروه کار میکرد. جالب است که برایان برای تشکیل یک گروه موسیقی لحظه شماری میکرد و برای استخدام اعضای گروه به در و دیوار کالج آگهی چسبانده بود. در این هنگام، راجر تیلور که دانشجوی دندانپزشکی بود آگهی را دید و بهعنوان درامر به گروه برایان پیوست. آنها که ۳ نفر بودند به مدت ۲ سال فعالیت کردند و در این مدت ۹ آهنگ را ضبط و عرضه کردند.
کویین.
نفر سوم گروه اسمایل، تیم استافل نام داشت. تیم با پسری به نام «فرخ بلسارا» دوست بود و فرخ از طرفداران دوآتشهٔ گروه اسمایل شد. فرخ بلسارا همان فردی مرکوری بود. بعد از پیوستن مرکوری به گروه اسمایل، تیم استافل این گروه را ترک کرد و مرکوری با همراهی برایان می و راجر تیلور تصمیم گرفتند که نام اسمایل را به کوئین تغییر دهند.
گروه کویین در سال ۱۹۷۱ بهطور رسمی آغاز به کار کرد و برایان می در این گروه علاوه برنواختن گیتار، بهعنوان همخوان و در موارد معدودی خواننده، فردی مرکوری را همراهی میکرد. اجراهای سولوی برایان می در تعدادی از مشهورترین قطعات کویین مانند ما تو را به جنبوجوش میاندازیم، ملکه قاتل، همهاش را میخواهم، و بالاخره آهنگ محبوب بوهمین راپسودی از بهیاد ماندنیترین اجراهای گیتار در دهههای ۷۰ و اوایل دههٔ ۸۰ میلادی هستند.
دورهٔ فعالیت انفرادی.
در سال ۱۹۹۲ و در پی مرگ فردی مرکوری (خوانندهٔ افسانهای گروه کویین)، او گروه خودش با نام گروه برایان می را تأسیس کرد و به انتشار آلبومهای شخصی روی آورد. اولین آلبوم گروه در اکتبر ۱۹۹۲ و با نام "بازگشت به روشنایی" منتشر شد. در ترکیب اولیهٔ گروه نام بزرگانی همچون کوزی پاول (درامز) و نیل مورای (کیبورد) به چشم میخورد. برایان می و گروهش در پی انتشار آلبوم نخستینشان یک تور جهانی در سطح ایالات متحده، اروپا و ژاپن برگزار کردند.
پس از پایان تور، برایان می به استودیو بازگشت و به همراه راجر تیلور و جان دیکن (اعضای سابق کویین) به ضبط آلبوم ساخت بهشت پرداختند که در واقع پانزدهمین آلبوم گروه کویین بهشمار میآید. این آلبوم که در نوامبر ۱۹۹۵ روانهٔ بازار شد موفقیتی بزرگ برای اعضای باقیماندهٔ کویین بهشمار میآمد. "ساخت بهشت" به سرعت به رده بالای جدول فروش کشورهای مختلف صعود کرد و در انگلستان به عنوان مولتی پلاتینیوم دست یافت.
مجله رولینگ استون در سال ۲۰۰۳ و در ردهبندی ۱۰۰ نوازنده گیتار برتر تمامی دوران، برایان می را در رتبه ۳۹ قرار داد.
تجهیزات موسیقی.
سازاصلی او یک گیتار قرمز رنگ دستساز (بوسیله خودش) با نام Red Special است که در ضبط و اجرای بیشتر آثار کویین از آن استفاده کردهاست. او همچنین از گیتارهای بارنز، گیبسون لس پال، فندر تلکستر، آیبانز جِی اِس، فندر استرتوکستر و آمپلیفایرهای وُکس سری AC-30 استفاده میکند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292243 |
292245 | آبچوئیه | آبچوئیه روستایی در دهستان تودشک بخش تودشک شهرستان کوهپایه در استان جاصفهان ایران است
از محله های آبچوئیه میتوان به نام خارزنان ،(ریگار)، (محمدآباد)، (مسسونه یا مستانه)، عیشآباد، «پهن گان»، و «وازبز» پرداخت.
جغرافیا.
مسیر جادهای این روستا به شرح زیر است: در ۱۱۰ کیلومتری شهر اصفهان و در کیلومتر ۹۰ جاده اصفهان - نائین، در سه راهی تودشک (تودشکچویه) به سمت راست تابلو «جشوقان، چیرمان، آبچوئیه»، ۲۰ کیلومتر جاده آسفالت فرعی وجود دارد که به روستای آبچوئیه ختم میشود.
آثار تاریخی آبچوئیه.
مقبره بابا قارداش که به روایتی آرایشگر علی بن موسیالرضا بودهاست. مردم به این مقبره اعتقاد دارند و احترام خاصی به آن میگذارند و در گذشته با روشن کردن شمع حاجات خود را از او میخواستند. البته با توجه به اینکه در گذشته پیشوند بابا برای عرفاً به کار برده میشدهاست، لذا میتوان این احتمال را داد که بابا قارداش نیز یکی از عرفای زمان خود بودهاست.
برجهای سنگی زیبا و طبیعت بکر این روستا در فصل بهار بسیار چشمنواز است.
محصولات این روستا.
سنجد، انار، بادام، انگور، توت، شاه توت، جو، زردک، چغندر،شلغم و گویج
جمعیت.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۲۰۰ نفر بودهاست.
متأسفانه جمعیت این روستا در حال کاهش است
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292245 |
292247 | ترجمه شاهنامه | "شاهنامه"، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از مشهورترین منظومههای حماسی جهان است. شهرت جهانیِ این شاهکار ادب فارسی، مدیون ایرانشناسان و مترجمانی است که آن را به زبانهای مختلف برگردانده و در دسترس عموم قرار دادهاند.
ترجمه به عربی.
نخستین ترجمههای شاهنامه از فارسی به عربی صورت گرفت. گفته میشود که نخستین ترجمه را اثیرالملک نیشابوری به زبان عربی انجام داده که از بین رفته و باقی نماندهاست. پس از او بنداری اصفهانی در قرن هفتم ترجمهٔ خلاصهشدهای از شاهنامه به زبان عربی ارائه داد. ترجمهٔ بنداری یکی از ترجمههاییاست که در تصحیحهای شاهنامه هم از آن استفاده میشود. عبدالوهاب عزام ادیب مصری در قرن بیستم پژوهشهای گستردهای پیرامون شاهنامهٔ فردوسی انجام داد و ضمن چاپ مقالات متعدد پیرامون شاهنامه، ترجمهٔ بنداری اصفهانی را نیز تجدید چاپ کرد. شرکت چند شاعر عرب در جشن هزارهٔ فردوسی در سال ۱۳۱۵ در ایران توجه پژوهشگران عرب را به فردوسی و شاهنامه جلب کرد. میرزا حسنخان خلیلی روزنامهنگار ایرانی در سال ۱۹۳۴ بخشی از شاهنامه را در مجلهٔ المقتطف به زبان عربی ترجمه کرد. سمیر مالطی ترجمهای از شاهنامه را با نام «"الشاهنامه ملحمة الفرس الکبری"» به نثر عربی انجام داد که سال ۱۹۷۷ در بیروت به چاپ رسید. محمد رجب النجار نیز در سال ۱۹۸۵ مطلبی را دربارهٔ یکی از حماسههای عربی به نام «"سیرهٔ فیروزشاه یا الروایة الشعبیة العربیة للشاهنامة الفارسیة"» مربوط به قرن پنجم هجری قمری در مجلهٔ «عالمالفکر» چاپ کرد و به این نتیجه رسید که این متن ترجمهٔ منثور و آزاد یکی از ماجراهای شاهنامه است. شاعر و مترجم فلسطینی ایرانیتبار مؤید ابراهیم ایرانی در سال ۱۹۸۶ شاهنامه را از فارسی به عربی ترجمه کرد. ترجمهٔ از شاهنامه به زبان عربی توسط علی زلیخه مترجم سوری آثار کلاسیک فارسی به عربی در سال ۲۰۲۰ پایان یافتهاست.
ترجمه به ترکی.
پس از عربی ترجمهٔ شاهنامه به زبان ترکی در ۸۵۴ قمری صورت گرفتهاست. این ترجمه ترجمهای منثور بود. پس از آن داستانهایی از شاهنامه به شعر ترکی هم ترجمه شد. ترجمهای از شاهنامه به زبان ترکی عثمانی در سال ۱۹۰۳ در تاشکند به چاپ رسید. ترجمۀ دیگری از شاهنامه توسط نعمت یلدروم به ترکی استانبولی انجام شدهاست که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد.
شاهنامه همچنین به ترکی آذربایجانی نیز ترجمه شده است. منتخباتی از شاهنامه فردوسی به زبان ترکی آذربایجانی در سال ۱۹۳۴ میلادی (۱۳۱۳ خورشیدی) همزمان با جشن هزارۀ فردوسی در ایران (تهران و توس) در باکو در جمهوری آذربایجان با الفبای لاتین قدیم آن جمهوری منتشر شد. ترجمۀ دیگری از شاهنامۀ فردوسی نیز به ترکی آذربایجانی توسط محمد مبارز علیزاده استاد شرقشناس و ایرانشناس آکادمی ملی علوم جمهوری آذربایجان انجام شده که در دو جلد با حمايت رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در باکو با خط لاتين به چاپ رسیده است.
ترجمه به فرانسوی.
لویی لانگلس (به فرانسوی: )، نویسنده و خاورشناس فرانسوی، نخستین کسی بود که در اروپا به تحقیق دربارهٔ فردوسی پرداخت و در سال ۱۷۸۸ خلاصهای از شاهنامه را به فرانسه برگرداند و در مقدمهٔ کتاب اظهار شگفتی نمود که چرا پیشینیان تاکنون در شناخت این شاهکار ادبی فارسی اهمال کردهاند.
ترجمهٔ کامل شاهنامه به زبان فرانسه به همت ژول مول (به فرانسوی: ) صورت گرفت. او در سال ۱۸۲۶ از طرف دولت فرانسه مأموریت یافت تا شاهنامه را مستقیماً از فارسی به فرانسه ترجمه کند. او از این تاریخ تا پایان عمر در ۱۸۷۶ یعنی به مدت جهل سال با عشق و علاقه مشغول تصحیح دقیق متن فارسی و ترجمهٔ آن به زبان فرانسه شد. در سال ۱۸۳۸، با انتشار اولین جلد از ترجمه شاهنامه ستایش همگان را برانگیخت. در سالهای بعد به تدریج جلدهای بعدی را منتشر کرد ولی عمرش کفاف نداد و نتوانست آخرین جلد را به پایان ببرد. باربیه دومنار (به فرانسوی: )، شاگرد او و یکی از مترجمان بوستان سعدی، کار ترجمهٔ جلد آخر را به پایان رساند و آن را در ۱۸۷۸ منتشر کرد.
در سالهای بعد خلاصههایی از ترجمه ژول مول توسط ناشرین مختلف به چاپ رسیدهاست. ژیلبر لازار نیز گزیدههایی از داستانهای شاهنامه را از روی ترجمهٔ ژول مول اقتباس و بازنویسی کرد و آن را اول بار در سال ۱۹۷۹ به چاپ رساند
ترجمه به آلمانی.
به گزارش رادیو دویچه وله آلمان، نخستین ترجمههای شاهنامه به زبان آلمانی در اواسط قرن نوزدهم منتشر شدهاست. در سال ۱۸۵۵ میلادی ترجمهای منظوم از «آدولف فریدریش فون شاک» انتشار یافت که خواندن آن اگرچه روان و ساده بود، اما حال و هوای حماسی داستانهای شاهنامه را، آنطور که باید و شاید، بیان نمیکرد. در سال ۱۸۹۰، ترجمه منظوم دیگری، به قلم «فریدریش روکرت»، شرقشناس و شاعر بنام آلمانی، به چاپ رسید که تا حدودی به متن اصلی نزدیک بود.
اما چون مردم آلمان علاقه بسیار کمی به شعر دارند، این ترجمهها با استقبال مناسبی رو به رو نشد.
به تازگی، «یورگن اهلرز»، شرقشناس آلمانی، ترجمهای به نثر را، از داستانهای رستم به چاپ رساندهاست. این ترجمه جدید نثری روان و گویا دارد و اصطلاحات و برخی نکات مبهم، در یاداشتها و پینوشتهایی، به خوانندگان آلمانی توضیح داده شدهاست. در این مجموعه، داستانهای زیر از شاهنامه به نثر آلمانی بازگو شدهاست: داستان زال، رخش، هفت خان رستم، رستم و افراسیاب، رستم و سهراب، سیاوش، نبرد رستم و افراسیاب، دیو اکوان، بیژن و منیژه، مرگ خسرو، اسفندیار و بالاخره داستان رستم و شغاد.
ترجمه به روسی.
بخشهایی از شاهنامۀ فردوسی توسط ادیبان و شرقشناسان روس به زبان روسی ترجمه شدهبود. از جمله آنها می توان از ترجمه بخشی از شاهنامه توسط و. آ. ژوکوفسکی در سده نوزدهم با عنوان «رستم و سهراب»، ترجمۀ بخشی از شاهنامه با عنوان «مرگ ایرج» توسط د. تسرتلیف در سال ۱۸۸۵، ترجمه بخشی از شاهنامه توسط س. سوکولوف در سال ۱۹۰۵ و ترجمه بخش زیادی از شاهنامه در دوجلد قطور توسط و. درژاوین و س. ای. لیپکین در سال ۱۹۶۴ را نام برد. درژاوین و لبیکین بخش زیادی از شاهنامه فردوسی را به نثر روسی ترجمه کردند که در سال ۱۹۶۴ با مقدمه باباجان غفوراف رئیس وقت انستیتو شرقشناسی مسکو منتشر شد. سسیلیا باکالیشیک شاعر و مترجم اوکراینیتبار و همسر ابوالقاسم لاهوتی که پس از ازدواج «بانو لاهوتی» نامیده میشد اقدام به ترجمۀ کامل شاهنامۀ فردوسی به صورت منظوم کرد. وی بخشهایی از شاهنامه را ترجمه و به تناوب در روزنامۀ پراودا چاپ میکرد. جلد اول این ترجمه در سال ۱۹۵۷، جلد دوم در ۱۹۶۰ منتشر شد و نهایتاً انتشار جلد ششم آن در سال ۱۹۸۹ ترجمۀ منظوم روسی شاهنامه را تکمیل کرد.
ترجمه به کُردی.
صدیق صفیزاده ترجمهای از شاهنامۀ فردوسی را به زبان کردی و گویش سورانی انجام داده که در سال ۱۳۸۴ از سوی انتشارات پرتوبیان در سنندج به چاپ رسیده است.
رضا همتیار شاعر کُرد اهل سنندج نیز ترجمۀ دیگری از شاهنامۀ فردوسی را به زبان کردی به انجام رسانده که تاکنون تنها جلد اول آن به چاپ رسیده است.
همچنین سید اسماعیل شاهویی (شاهو موکریانی) نیز شاهنامۀ فردوسی را به زبان کردی و گویش سورانی ترجمه کرده است.
ترجمۀ دیگری از شاهنامه نیز توسط سیاوش لطفیکار به گویش کردی جنوبی و لهجۀ ایلامی انجام شده که در سال ۱۴۰۰ از سوی انتشارات زاگرو در ایلام به چاپ رسیدهاست.
این چهار ترجمه به جز شاهنامههای کردی هستند که در زبان کُردی و به ویژه کردی گورانی طی سدههای مختلف پس از اسلام سروده شدهاند و برخی از آنها تحت تأثیر شاهنامۀ فردوسی قرار دارند.
ترجمه به ارمنی.
نخستین ترجمه از شاهنامه فردوسی به زبان ارمنی در سال ۱۹۷۵ میلادی توسط سرگئی اوماریان انجام شد که سه داستان: رستم و سهراب، زال و رودابه و سیاوش را در بر میگیرد. این ترجمه مدتها نایاب بود و نهایتاً در سال ۲۰۱۵ توسط انتشارات آنتارس ارمنستان و با همکاری رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تجدید چاپ شد.
ترجمه به عبری.
اولین مجموعه از برگزیدۀ داستانهای شاهنامه در سال ۱۹۷۷ با نظارت و ویراستاری شائول شاکد و با ترجمۀ الیعزر کاگن استاد ادبیات عبری دانشگاه حیفا به چاپ رسید که در حدود ده درصد از شاهنامه را شامل میشود. کاگن بعداً ترجمۀ خود را ادامه داد و شاهنامۀ فردوسی را به طور کامل به زبان عبری ترجمه کرد. این ترجمه بر مبنای متن یوهانس فولرس و پس از انتشار شاهنامۀ چاپ مسکو، بر اساس هر دو نسخه بوده است. او همچنین به مقابلۀ متن با ترجمۀ روسی بانو لاهوتی و ترجمۀ آلمانی فونشاک دست زده است. این ترجمه به صورت موزون، ولی بدون قافیه است و به سبک کتاب استر سروده شدهاست.
ترجمه به هندی.
ناصر شرما نویسنده و مترجم بخشی از شاهنامه فردوسی را به زبان هندی ترجمه کرده است.
ترجمه به گجراتی.
ترجمهای از شاهنامه به زبان گجراتی در سال ۱۸۷۹ به چاپ رسیده است.
ترجمه به آلبانیایی.
ترجمهای از شاهنامه توسط وجیه بخارایی انجام شده که آن را به صورت مخفیانه نوشته است.
ترجمه به چینی.
جان هون نین مترجم آثار کلاسیک فارسی به زبان چینی شاهنامۀ فردوسی را به زبان چینی ترجمه کرده است.
ترجمه به ایتالیایی.
ایتالو پیتزی شاهنامۀ فردوسی را به زبان ایتالیایی ترجمه کرده و بین سالهای ۱۸۸۸-۱۸۸۶ در ۸ مجلد در شهر تورینو به چاپ رساندهاست. پس از وی ترجمۀ جدیدی در سالهای اخیر انجام شده که به تطبیق نسخههای دستنویس معتبر از قبیل فلورانس، کلکته و پیتزی پرداخته و اساتید و محققان ادبیات دانشگاه ونیز ایتالیا به بررسی آن پرداختهاند.
ترجمه به اسپانیایی.
دیاکریس سلاس شاهنامۀ فردوسی را به زبان اسپانیایی ترجمه کرده که در هفت مجلد به چاپ رسیده است. این ترجمه به نثر بوده و با همکاری خاویر رودریگرز از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی صورت گرفته و نازنین نوذری از اساتید حوزه زبان اسپانیایی نیز آن را ویرایش کرده است.
ترجمه به سوئدی.
نامدار ناصر و آنیا مالمیری داستانهای ضحاک، زال و رودابه، رستم و سهراب، سیاوش و رستم و اسفندیار را به زبان سوئدی و به نثر ترجمه کرده و در کتابی تحت عنوان «"پنج داستان از شاهنامه فردوسی: حماسه ملی ایرانیان"» توسط انتشارات نوردینت به چاپ رساندهاند.
ترجمه به فنلاندی.
ژاکو هامین آنتیلا استاد دانشگاه هلسینکی و مترجم آثار کلاسیک ادبیات فارسی به زبان فنلاندی، شاهنامۀ فردوسی را به این زبان ترجمه کرده است. تصویرسازی نسخۀ فنلاندی شاهنامه را هلی هیتا بر عهده داشته است.
ترجمه به دانمارکی.
آرتور کریستین سن شاهنامه را به زبان دانمارکی ترجمه کرده است.
ترجمه به لاتین.
یوهانس فولرس مصصح نامدار شاهنامه که تصحیحی از این کتاب را در سه جلد در لیدن به چاپ رسانده است، شاهنامه را به زبان لاتین ترجمه کرده است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292247 |
292251 | مآخذ شاهنامه | برخلاف باور عوامانهای که تا حدی هم رواج میدارد داستانها و شخصیتهای شاهنامه ساختهٔ فردوسی نیستند. به این معنا که این داستانها از دیرباز میان ایرانیان رواج داشتهاست. آنچه فردوسی کردهاست به نظم آوردن و جوشدادن همهٔ این داستانها و آفرینش ادبی و هنری بر اساس آنها بودهاست. چنانکه پیش از وی هم دیگران از جمله مسعودی مروزی و دقیقی دست به این کار زدهبودند.
مآخذ اصلی فردوسی شاهنامهٔ منثور ابومنصوری بودهاست. علاوه بر آن فردوسی از داستانهای پراکنده و روایتهای شفاهی در تدوین اثر استفاده کردهاست. این را هم از کلام فردوسی در میتوان یافت و هم از مقایسهٔ شاهنامه با آثاری که از شاهنامهٔ منصوری به عنوان مأخذ استفاده کردهاند نظیر "غرر اخبار الملوک الفرس" که نوشتهٔ ثعالبی است . برخی داستانهایی که به احتمال از مآخذ دیگر گرفته شدهاست از قرار زیر است: داستان بیژن و منیژه، ماجراهای رستم در مازندران، جنگ رستم و اکوان دیو، داستان رستم و سهراب. برخی داستانهای اسکندر و بهرام گور هم از منابع دیگر گرفته شدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292251 |
292252 | تصحیح شاهنامه | برخی از مشهورترین تصحیحات "شاهنامهٔ " فردوسی از قرار زیر است:
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292252 |
292261 | فهرست پرجمعیتترین مناطق شهری ایالات متحده آمریکا | این فهرست پرجمعیتترین مناطق شهری در ایالات متحده آمریکا است و ممکن است تا خارج از مرز آن شهر نیز ادامه داشته باشد و حومه شهرها را نیز شامل میشود. در واقع در این فهرست جمعیت از مرکز شهر تا مرز سکونت اطراف آن مورد نظر است. همچنین وسعت این مناطق شهری به همراه تراکم جمعیت نیز آورده شدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292261 |
292440 | پتابایت | یک پتابایت (به انگلیسی: Petabyte) یک واحد از اطلاعات است که برابر یک کادریلیون بایت، یا ۱۰۱۵ بایت است. کوتاه شده آن (PB) میباشد.
پتابایت (Petabyte) چیست؟.
دستگاههای ذخیرهسازی اینترپرایز و مخصوص دیتاسنترها از ترابایت به سمت پتابایت (Petabyte) در حال حرکت هستند اما آیا همه با این مفهوم آشنا هستند؟ شما قطعاً با کلمات مگابایت، گیگابایت و ترابایت به راحتی آشنا هستید. کلماتی که برای معرفی میزان فضای دستگاههای ذخیرهسازی گوشیهای هوشمند، کامپیوتر، لپ تاپ و سرورها مورد استفاده قرار میگیرند اما پتابایت به چه معنی است؟
در دنیای ذخیرهسازی میزان و حجم دستگاههای ذخیرهسازی روی کامپیوتر، سرور و … بسیار مهم است. این میزان حتی در فضای ذخیرهسازی ابری نیز مطرح است. در حالی که فضای ذخیرهسازی ابری تقریباً نامحدود است اما در حقیقت سروری وجود دارد که باید میزان مد نظر کاربر را با امنیت بالا ذخیره کند و در صورت نیاز به بارگذاری اطلاعات به کاربر مشغول شود. در حالی که چند سال قبل چند صد گیگابایت فضا برای هر کاربر معمولی، فضایی بسیار مناسب بهشمار میرفت اما امروزه چیزی کمتر از ترابایت روی کامپیوتر و لپتاپها بسیار کم محسوب میشود. دستگاههای ذخیرهسازی یکی از نقاطی در دنیای کامپیوتر است که به صورت روزانه شاهد رشد است. در سمت مقابل تکنولوژی مثل باتری سالهای سال است که با تغییر عمده مواجه نشدهاست.
همه واحدهای اندازهگیری فضای موجود روی دستگاههای ذخیرهسازی بر اساس بایت (Byte) است. هر بایت شامل هشت بیت (Bit) خواهد بود. بعد از بایت به مقدار اندازهگیری کیلوبایت میرسیم و به ترتیب بعد از آن شاهد ظهور مگابایت، گیگابایت، ترابایت، پتابایت، اگزابایت، زتابایت و حتی یوتابایت هستیم. برای رسیدن به عدد ترابایت در قالب گیگابایت، باید آن را ضربدر عدد ۱۰۲۴ کنیم؛ مثلاً یک ترابایت با ضربدر شدن در ۱۰۲۴، مقدار ۱۰۲۴ گیگابایت را به شما نمایش خواهد داد. برای باز کردن بیشتر مسئله باید بگوییم که ۱ گیگابایت در واقع ۱۰۲۴ مگابایت است. ۱۰۲۴ مگابایت نیز شامل ۱٬۰۴۸٬۵۷۶ کیلوبایت خواهد بود و در نهایت این مقدار برابر با ۱٬۰۷۳٬۷۴۱٬۸۲۴ بیت است. این اعداد به نظر شما شاید عجیب به نظر برسد، مخصوصاً وقتی که در سر فصلهای مختلف به شما آموزش داده شده که هر کیلوبایت شامل هزار بیت است و هر مگابایت شامل هزار بایت. گنگ بودن مطلب از آنجا آغاز میشود که کامپیوترها از اعداد باینری به جای هگزادسیمال (اعداد پایه ۱۶) استفاده میکنند. در واقع ۱۱۱۱۱۰۱۰۰۰ برای کامپیوتر معادل باینری عدد ۱۰۰۰ است. این واحد اندازهگیری همانطور که مشاهده میکنید، واحد مناسبی برای نمایش حجم دستگاههای ذخیرهسازی نیست. استفاده از کلمه «کیلو» نیز سردرگمی را بیش از پیش افزایش دادهاست چون هر کیلومتر در واقع ۱۰۰۰ متر است نه ۱۰۲۴ متر. مؤسسه International Electrotechnical Commission نیز در سال ۱۹۹۸ واحدهای جدیدی را معرفی کرد که به عنوان مثال در آن kibibytes با kilobytes مترادف بودند اما هیچگاه مورد استفاده قرار نگرفتند. جدول زیر اندازه مختلف را به نمایش میگذارد.
در حالی که امروزه ترابایت، واحد اصلی سنجش فضای یک دستگاه ذخیرهسازی است اما حالا امروز به جایی رسیدیم که حتی کامپیوترهای معمولی نیز دارای فضای چند ترابایتی هستند. یک دستگاه ذخیرهسازی ترابایتی میتواند معادل ۱۵۰۰ سی دی اطلاعات در خود جای دهد و بیش از ۱۳۰ هزار عکس را با کیفیت بسیار خوب ذخیره کند. پتابایت به زودی جایگزین ترابایت خواهد شد اما نه در زمینه استفاده عمومی کامپیوترهای شخصی و لپتاپ. جایی که پتابایت اولین گام خود را محکم خواهد کرد در دستگاههای ذخیرهسازی اینترپرایز مخصوص سرور و دیتاسنتر است. به عنوان مثال ۱۰ میلیارد عکس ذخیره شده روی فیسبوک هماکنون نزدیک به ۱٫۵ پتابایت فضا برای ذخیرهسازی نیاز دارد. یک سیستم دوربین مدار بسته با کیفیت HD نیز با ضبط ۲۴ ساعته در طول سه و نیم سال میتواند فضای ۱ پتابایتی را پر کند. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292440 |
292572 | پتابیت | پتابیت یک ضریبی از واحد بیت است که برای انبارش داده کامپیوتری استفاده شده و علامتش Pbit یا Pb میباشد. پیشوند "پتا" (با علامت P) در دستگاه بینالمللی یکاها ضریب ۱۰۱۵ (کادریلیون) تعریف شده است، بنابراین:
۱ پتابیت = ۱۰۱۵ بیت = ۱۰۰۰ ترابیت
Mkojygfgg69o1p! 82s?cC@92oeop3o3ppwoiy4kjjhjjhgکای پتابیت ارتباط نزدیکی با یکای پبیبیت، یک یکای دودویی با پیشوند "پبی" که به ارزش ۲<k0sup>۵۰ (۱٬۱۲۵٬۸۹۹٬۹۰۶٬۸۴۲٬۶۲۴) بیت بوده و حداکثر ۱۳٪ از پتابیت بزرگتر است، دارد. با وجود اینکه پیشوندهای جدیدی بر مبنای دودویی توسط کمیسیون الکتروتکنیکی بینالمللی (استاندارد آیئیسی ۶۰۰۲۷) تعریف شدهاند اما هنوز در بازار از پیشوندهای اسآی استفاده میشود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292572 |
292673 | ختنهسوران | ختنهسوران جشنی است که به مناسبت سلامتی کودک پس از ختنه کردن برپا میشود. زمان برگزاری این جشن معمولاً در بعدازظهر همان روز ختنه کردن است. رسم بر این است که مهمانان برای کودک هدیهای بیاورند.
خرافات.
گفته میشد که اگر پدری برای پسرش ختنهسوران نگیرد، پیش از عروسی پسر خواهد مرد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292673 |
292777 | عقیقه | عقیقه از سنن اسلامی است که هفت روز پس از تولد فرزند، به جهت حفظ او از بلاها، حیوانی را قربانی میکنند. احادیث بسیاری در مورد قربانی کردن در روز هفتم تولد حسن و حسین علیهما السلام توسط پیامبر اسلام وجود دارد. براساس این سنت، نمیتوان پول حیوان قربانی را صدقه داد و اگر حیوان در دسترس نبود باید صبر کرد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=292777 |
293179 | عقود با ثمن شناور | عقد با ثمن شناور، عبارت است از عقودی که در حین انعقاد، ثمن در آنها معین نبوده و تعیّن ثمن وابسته به زمان آینده، یا نظر شخص ثالث باشد.این نوع عقود بر مبنای قانون مدنی ایران باطلند.بر مبنای قانون مدنی ایران، در کلیه عقود معوض مالی، مورد معامله و ثمن بایستی معلوم و معین باشد.در این خصوص ماده 190 و 216 قانون مدنی ایران مقررات عامی درباره کلیه عقود، به جز عقودی که علم اجمالی نسبت به موضوع آن کافی است(همچون هبه یا صلح در مقام رفع تنازع یا محاباتی)وضع نموده است.در احکام بیع نیز نظیر این مقررات وجود دارد (مواد 338و342 قانون مدنی)که در سایر عقود مالی دیگر هم از این احکام استفاده میشود.
سایت حقوقی تفطن | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293179 |
293785 | چاودار | چاودار یا روگن با گیاهی از خانواده گندمیان است. علفی است که بهطور گسترده به عنوان غلات، گیاه پوششی و علوفه کشت میشود. از تبار گندم (Triticeae) است و با گندم ("Triticum") و جو (جنس "Hordeum") نزدیک است. دانه چاودار برای آرد، نان، آبجو، نان ترد، برخی ویسکیها، برخی ودکاها، و علوفه حیوانات استفاده میشود.
چاودار یک دانه غلات است و نباید آن را با چچمها که برای چمن، مرتع و به عنوان یونجه برای دام استفاده میشود، اشتباه گرفت.
این گیاه دگرگشن بوده و مقاومترین غله نسبت به سرما است.
در فرهنگ لغت دهخدا از این گیاه این گونه نام برده شدهاست: «چودار. چودر. ویبگ. گیاهی هرزه که در غلهزار روید و دانه آن چون گندمی لاغر و کشیدهاست.» و نیز در لغتنامه معین اینگونه یاد شدهاست: «گیاهی از نوع غلات که ارتفاعش تا دو متر هم میرسد.»
خصوصیات گیاهی.
چاودار گیاهی است بسیار خودعقیم و بنابراین دگرگشن. اغلب چاودارهای زراعی دیپلوئید هستند ۲n=۱۴ و زراعت چاودارهای تتراپلوئید نیز در سطح محدودی در اروپا متداول است. چاودار زراعی یک گیاه یکساله دیپلوئید روزبلند میباشد.
سازگاری.
چاودار مقاومترین غله به سرماست و با شرایط آب و هوایی نامساعد و خاکهای فقیر غیرحاصلخیز و شنی سازگاری نشان میدهد.
نیازهای غذایی.
ازت آمونیاکی مطلوبترین فرم ازت جهت چاودار است.
تولیدکنندگان.
چاودار عمدتاً در اروپای شرقی، مرکزی و شمالی رشد میکند. کمربند اصلی چاودار از شمال آلمان از طریق لهستان، اوکراین، بلاروس، لیتوانی و لتونی به مرکز و شمال روسیه کشیده شدهاست. چاودار همچنین در آمریکای شمالی (کانادا و ایالات متحده)، در آمریکای جنوبی (آرژانتین، برزیل و شیلی)، در اقیانوسیه (استرالیا و نیوزیلند)، در ترکیه، در قزاقستان و در شمال چین رشد میکند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293785 |
293792 | محمدحسین نائینی | محمدحسین نائینی ملقب به شیخ الاسلام (زاده ۲۶ خرداد ۱۲۳۹ (۲۷ ذیقعده ۱۲۷۶ قمری) در نائین - درگذشته ۲۴ مرداد ۱۳۱۵ (۲۶ جمادیالاول ۱۳۵۵ قمری) در نجف) مجتهد و مرجع تقلید شیعه بود که بعد از درگذشت فتحالله غروی اصفهانی، مرجعیت عامه شیعه را بر عهده داشت. او با نوشتن رسالهٔ تنبیهالامه و تنزیهالمله نقش مهمی در تثبیتِ نظری جنبش مشروطه انجام داد.
دودمان.
پدر او شیخ الاسلام میرزا عبدالرحیم، از دودمان بزرگ منوچهری بود که همه اجداد او در شهر اصفهان لقب شیخالاسلام داشتند. خاندان نائینی در اصفهان به بهرهمندی از خوبیها شهره عام و خاص و از نظر علم و دینداری زبانزد همگان بودند و خانه ایشان در زمان بروز مشکلات پناه مستمندان بود.
تحصیل در اصفهان.
نائینی تحصیلات ابتدایی را در نائین گذراند. در ۱۷ سالگی به اصفهان رفت و علاوه بر فقه و اصول فقه و علم کلام و حکمت، در ادبیات فارسی و زبان عربی و ریاضی نیز دانش آموخت. وی در اصفهان در منزل محمدباقر نجفی اصفهانی، سرپرست حوزه علمیه و دوست دیرین پدرش، اقامت داشت. او علم اصول را از حوزه درس ابوالمعالی کرباسی، مدرس توانای اصول و فلسفه و کلام را از میرزا جهانگیرخان قشقایی، محمدحسن هزارجریبی و محمدتقی نجفی اصفهانی، معروف به آقا نجفی اصفهانی و فقه را نزد محمدباقر نجفی اصفهانی فرا میگیرد.
تحصیل در سامرا و نجف.
وی در سال ۱۲۶۴ خورشیدی (۱۳۰۳ قمری) برای ادامه تحصیل راهی عتبات عالیات میشود و پس از توقف کوتاهی در نجف به حوزه علمیه سامرا که در آن زمان با حضور میرزای بزرگ شیرازی حیات علمی تازهای یافته بود، میرود. در سامرا از حوزه درس استادان بزرگ آن، چون سید میرزای شیرازی، سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی بهره میبرد. او در تمام طول زمان جنبش مشروطه ایران و زمان بعد از آن تا پایان جنگ جهانی اول در ایران حضور نداشتهاست. نائینی در سال ۱۲۷۵ خورسیدی (۱۳۱۴) پس از مرگ استادش به نجف رفت و از شاگردان محمدکاظم خراسانی (آخوند خراسانی) شد و سالها در کنار او به فعالیت پرداخت.
آقابزرگ تهرانی در وصف او مینویسد: «میرزای نائینی در جلسه درس عمومی آخوند شرکت نمیکرد. چون او غنی از آن بود؛ و اگر هم شرکت مینمود به خاطر احترام و ادب شرکت میکرد نه برای تعلیم و تلمّذ»
او تدریس را در زمان حیات استادش (میرزای شیرازی) آغاز کرد.
شاگردان.
شناختهشدهترین شاگردان او عبارتند از:
نظرات.
گرایش سیاسی.
گرایش سیاسی نائینی نزدیک به میرزای شیرازی و همچنین سید جمالالدین اسدآبادی بود که از دوستان دوران جوانی او بهشمار میرفت.
دولت اسلامی.
نائینی از نخستین اندیشمندانی است که به صراحت از لزوم وجود قانون اساسی در دولت اسلامی سخن گفتهاست. به اعتقاد او در دوران غیبت و در غیاب «ملکه عصمت» نخستین چیزی که میتواند حافظ عدالت و مانع طغیان حکومتگران باشد، قوای قانونی و قانون اساسی است.
او قانون اساسی را «در ابواب سیاسیه و نظامات نوعیه» به رسالههای عملیه تقلیدیه «در ابواب عبادات و معاملات و نحوهما» تشبیه میکند.
ولایت فقیه.
مسئله ولایت فقیه یکی از اختلافات عمیق نظری آخوند خراسانی و نائینی است. برعکس خراسانی که مطلقاً منکر ولایت فقیه است و حتی فقیهان را در رأی متأخرش قدر متیقن در جواز تصرف در امر و حسبیه نمیداند و در مجموع هر نوع حق ویژهای را در حوزه عمومی برای فقها منکر است، نائینی به ولایت فقیه قائل است. در آثار به جامانده از نائینی در مجموع دو قول دربارهٔ قلمرو ولایت فقیه از وی به یادگار ماندهاست. قول اول نیابت فقیه در امور حسبیه. نائینی در کتاب تنبیهالامه و تنزیهالمله مینویسد:
از جمله قطعیات مذهب ما طایفه امامیه این است که در این عصر غیبت علی مغیبه السلام، آنچه از ولایات نوعیه را که عدم رضاء شارع مقدس به اهمال آن حتی ـ در این زمینه ـ معلوم باشد، وظایف حسبیه نامیده و نیابت فقهای عصر غیبت را در آن قدر متیقن و ثابت دانستم، حتی با عدم ثبوت نیابت عامه در جمیع مناصب، و چون عدم رضاء شارع مقدس به اختلال نظام و ذهاب بیضه اسلام بلکه اهمیت وظایف راجع به حفظ و نظم ممالک اسلامیه از تمام امور حسبیه از اوضح قطعیات است، لذا ثبوت نیابت فقها و نواب عام عصر غیبت در اقامه وظایف مذکوره از قطعیات مذهب خواهد بود…
و نیز: «بنابر اصول ما طایفه امامیه این گونه امور نوعیه و سیاسیت امور امت را از وظایف بررسی مبانی فکری و اجتماعی مشروطیت ایران نواب عام عصر غیبت علی مغیبه السلام میدانیم»
حکومت شورایی.
نگره حکومت شورایی و اسلامی که توسط سید محمود طالقانی ارائه شده، بر گرفته از کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله آیتالله نائینی است. نائینی در این کتاب به روشنی میگوید که محمد پیامبر اسلام ملزم به مشورت با دیگران بوده و خطاب قرآن به پیامبر برای مشاوره با دیگران، تعارف نبوده و اگر او با دیگران مشورت نمیکرد، حکومت پیامبر اسلام مانند حاکمان مستبد میشد. نائینی حکومت را بر دو نوع «تملیکیه» یعنی استبدادی و حکومت «شورویه» به معنی انتخابی و مشورتی، تقسیم کرده و شورایی بودن حکومت را به دوره پیامبر اسلام نسبت داد.
جهاد در جریان جنگ جهانی اول.
پس از آغاز جنگ جهانی اول در ۱۲۹۳ خورشیدی (۱۹۱۴ میلادی) بخش وسیعی از خاک کشور عراق به دست نیروهای انگلیسی اشغال شد. در پی این امر علمای شیعه وارد صحنه شده، علیه آنان حکم جهاد دادند. در این میان محمدحسین نائینی، بهطور فعال و همگام با دیگر علما علیه قوای خارجی دست به قیام زدند. بعد از شکست امپراتوری عثمانی، دولت بریتانیا در صدد روی کار آوردن حکومتی دست نشانده بر عراق برآمد و از مردم عراق دعوت شد تا در یک انتخابات عمومی برای تعیین یک حاکم بریتانیایی برای خود شرکت جویند. علما و روحانیان طراز اول عراق نیز مجدداً به مخالفت با بریتانیاییها برخاسته و با صدور فتوا، انتخاب فردی کافر را برای حکومت بر مسلمانان حرام دانستند. دولت بریتانیا که خود را در مخمصه دید قراردادی با فیصل یکم بست و او را در سال ۱۳۰۰ خورشیدی (۱۳۴۰ قمری) پادشاه عراق گردانید.
فتوای علما چنان تأثیری در مردم گذاشت که امکان برگزاری انتخابات را در شهرهایی چون نجف و کوفه سلب کرد. بعد از این رخدادها بود که بریتانیا زمینه تبعید مراجع دینی را تدارک دید و محمدحسین نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی و میرزا محمدعلی شهرستانی را به ایران تبعید کرد. آن سه با استقبال پرشور مردم مذهبی ایران و علما و روحانیون شهرهای مختلف مخصوصاً علمای قم قرار گرفتند و سپس به برپایی جلسه درس و اقامه نماز جماعت پرداختند. سرانجام ملک فیصل در اثر فشار مردم و علما، مجبور به عذرخواهی از مراجع تبعید شده گردید و آن سه پس از یک سال دوری در سال ۱۳۰۲ خورشیدی (۱۳۴۲ قمری) به حوزه علمیه نجف بازگشتند. او در جریان جنگ جهانی اول از جمله روحانیونی بود که علیه بریتانیا اعلام جهاد کردند و پس از به قدرت رسیدن فیصل یکم نیز با او مخالفت کرده و انتخابات عمومی برای تشکیل مجلس مؤسسان را تحریم کرد و در اعتراض به تبعید شیخ مهدی خالصی در ۲۱ اسفند ۱۳۰۰ خوشیدی (۱۱ مارس ۱۹۲۲میلادی) از رهبران مخالفان ملک فیصل به حجاز به همراه تعداد دیگری از روحانیون به ایران مهاجرت کرد که پس از یکسال به نجف بازگشت.
سالهای پایانی.
در مرحله آخر زندگی نائینی، سندی در مبارزه با دو دولت ایران و عراق در دست نیست بلکه بی علاقگیش به سیاست و دوستی با قدرتمندان دیده میشود.
درگذشت.
نائینی در ۲۴ مرداد ۱۳۱۵ برابر با ۲۶ جمادیالاول ۱۳۵۵ قمری در نجف بر اثر بیماری درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب بخاک سپرده شد.
آثار.
یکی از مهمترین آثار منسوب به او که منعکسکننده نظرات سیاسی اوست گفتگوی محمدکاظم خراسانی با میرزای نائینی پیرامون حکومت دینی است. در صحت این اثر تردید وجود دارد. اکبر ثبوت معتقد است این گفتگو روی دادهاست ولی برخی دیگر چون سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید علی سیستانی، ذبیحالله نعیمیان، محمدعلی نجفی کرمانشاهی، محمدصادق مزینانی و عدهای دیگر آن را جعلی میدانند. محسن کدیور در مقالات خویش به این گفتگو استناد میکند. اصل این گفتگو چاپ نشده و گزیدههایی از آن در کتاب محسن دریابیگی (چاپ اول ۱۳۸۶ و دوم ۱۳۸۷) آمدهاست.
تنبیهالامة و تنزیهالملة معروفترین اثر نائینی است که آن را در فروردین ۱۲۸۸ خورشیدی (ربیعالاول ۱۳۲۷) پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و پیش از فتح تهران توسط مشروطهخواهان) نوشت و در همان سال در بغداد به چاپ رساند.
احمد راهدار عضو (استاد علوم سیاسی)، میثم ابناوی (محقق تاریخ اسلام) و… به تطبیق رسالهٔ تنبیه الامه و تنبیه المله با طبایع الاستبداد عبدالرحمن کواکبی پرداختهاند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293792 |
293793 | جیمز کیر | جیمز کیر ( ۲۰ سپتامبر ۱۷۳۵ - ۱۱ اکتبر ۱۸۲۰) شیمیدان، زمینشناس، صنعتگر، و مخترع اسکاتلندی. او موفق به دریافت جایزهٔ همکار انجمن سلطنتی شد.
زندگی.
در دانشگاه ادینبروگ پزشکی خواند و در آنجا با اراسموس داروین آشنا شد که او بعدها کیر را به انجمن قمری بیرمنگام برد. او نخستین کسی بود که روشی برای تهیهٔ مصنوعی مواد قلیایی که ارزش تجاری داشته باشد ابداع کرد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293793 |
293798 | وزیرستان شمالی | وَزیرستان شُمالی منطقهای کوهستانی در شمال باختری پاکستان است.
وزیرستان شمالی و وزیرستان جنوبی دو فرمانداری هستند که با هم منطقهٔ وزیرستان را تشکیل میدهند. وزیرستان خود بخشی است از مناطق قبیلهای فدرال پاکستان.
مساحت وزیرستان شمالی ۱۱۵۸۵ کیلومتر مربع و مرکز آن شهر میرانشاه است.
منطقه وزیرستان شمالی تا سال ۱۸۹۳ یک ناحیهٔ مستقل قبیلهای بود که نه بخشی از افغانستان بهشمار میآمد و نه بخشی از هند بریتانیا.
حملات قبیلهای از سوی وزیرستان شمالی به درون ناحیه تحت سلطه بریتانیا همواره برای بریتانیا مشکلآفرین بود و نیروهای انگلیسی در میان سالهای ۱۸۶۰ تا ۱۹۴۵ لشکرکشیهای تنبیهی فراوانی به منطقه کردند. این منطقه در سال ۱۹۴۷ یعنی زمان استقلال پاکستان، جزئی از این کشور شد.
مردم هر دو وزیرستان، پشتون و از قبیله وزیری هستند. زبان آنها گویشی از پشتو به نام گویش وزیری است که تفاوتهای زیادی با پشتو معیار دارد.
بیشتر مردم وزیرستان شمالی از وزیریهای شاخه عثمانزی هستند در حالیکه مردم دیگر مناطق وزیرستان از شاخه احمدزی میباشند.
وزیریها به سرسختی در جنگ و دعواها و کینخواهی فراوان بین خانوادهها مشهورند. مردم وزیرستان از دید اجتماعی و مذهبی بسیار محافظهکارند و در آنجا مردسالاری مطلق حاکم است. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293798 |
293806 | میران شاه (پاکستان) | میرانشاه شهری است در شمال پاکستان و در ۳۰۰ کیلومتری جنوب غربی اسلامآباد.
این شهر مرکز فرمانداری وزیرستان شمالی در مناطق قبیلهای فدرال است.
شهر میرانشاه، مقر اصلی طالبان در استان وزیرستان شمالی و واقع در مرز افغانستان است. و طالبان در سال ۱۳۸۵ در مدارس ابوشعیب، خلیفه، فاروقیه و جانیخیل شهر میرانشاه دفترهایی ایجاد کردند.
در این شهر سلاحهای زیادی موجود است و به آسانی داد و ستد میشود. حملات متعددی نیز از سوی نیروهای نظامی پاکستان و آمریکا در این شهر صورت گرفتهاست.
در این شهر اردوگاهی نیز برای پناهندگان افغانی زمان جنگ با شوروی جای دارد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293806 |
293811 | زتابیت | زتابیت یک ضریبی از واحد بیت است که برای انبارش داده کامپیوتری استفاده شده و علامتش Zbit یا Zb میباشد. پیشوند "زتا" (با علامت Z) در دستگاه بینالمللی یکاها ضریب ۱۰۲۱ (سکستیلیون) تعریف شده است، بنابراین:
۱ زتابیت = ۱۰۲۱ بیت = ۱۰۰۰ اگزابیت
یکای زتابیت ارتباط نزدیکی با یکای زبیبیت، یک یکای دودویی با پیشوند "زبی" که به ارزش ۲۷۰ (۱٬۱۸۰٬۵۹۱٬۶۲۰٬۷۱۷٬۴۱۱٬۳۰۳٬۴۲۴) بیت بوده و حداکثر ۱۸٪ از زتابیت بزرگتر است، دارد. با وجود اینکه پیشوندهای جدیدی بر مبنای دودویی توسط کمیسیون الکتروتکنیکی بینالمللی (استاندارد آیئیسی ۶۰۰۲۷) تعریف شدهاند اما هنوز در بازار از پیشوندهای اسآی استفاده میشود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293811 |
293813 | اخترفیزیک اتمی و مولکولی | اخترفیزیک اتمی به معنی استفاده از محاسبات فیزیک اتمی در اخترشناسی است. مهمترین فاکتور برای بررسی یک ستاره، نور آنست و این نور از تغییر تراز الکترون در اتم میآید.
اخترفیزیک مولکولی به مطالعهٔ تابش گسیل شده از مولکولها در فضا میپردازد. هماکنون ۱۱۰ نوع مولکول در فضای بین ستارهای شناخته شدهاند. این مولکولها در قسمتهای سرد فضا وجود دارند چون در قسمتهای داغ فضا مولکولها به اتم تجزیه میشوند، بنابراین یکی از مکانهای مهم که میتوان با کمک اخترفیزیک مولکولی یافت، سیارات فراخورشیدی هستند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293813 |
293820 | داراب (ابهامزدایی) | داراب ممکن است در یکی از این معانی بهکار رود: | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293820 |
293826 | هادی شفائیه | هادی شفائیه (زادهٔ در تبریز – درگذشتهٔ در دوبلین، اوهایو) عکاس پیشکسوت ایرانی بود. از او با عنوان طراح و پایهگذار رشته عکاسی در دانشگاههای ایران یاد میشود.
زندگی.
هادی شفاییه فرزند شفیع شفاییه در سال ۱۳۰۲ در تبریز زاده شد. چون همه خانواده او داروساز بودند او نیز داروسازی را در ترکیه فراگرفت اما هیچگاه به دنبال آن نرفت. هادی شفائیه در سال ۱۳۱۲ نخستین تجربه عکاسی و چاپ و ظهور عکس را انجام میدهد. در سال ۱۳۲۰ برای نخستین بار در یک مسابقه عکاسی که انجمن فرهنگی ایران و فرانسه ترتیب داده بود شرکت کرد و برنده نخست مسابقه شد.
او در فروردین ۱۳۳۴ با گشایش «استودیو هادی» در چهارراه پهلوی (ولیعصر کنونی) داخل کوچه سرمد، رسماً و بهطور حرفهای عکاسی را آغاز کرد و در تابستان همان سال نخستین کلاس عکاسی ایران را برگزار نمود. او به خاطر کیفیت کار خود، گرانترین آتلیه تهران را داشت. بهطوری که ساکو عکاس ویژه دربار برای هر عکس ۱۲ تومان میگرفت، اما مشتریان شفائیه باید ۹۰ تومان میپرداختند و تنها میتوانستند با وقت قبلی از ساعت ۹ تا ۱۲ ظهر و ۴ تا ۷ عصر برای گرفتن عکس به آتلیه هادی بروند. او همه کارهای آتلیه از جمله جارو زدن را خودش انجام میداد.
آغاز تدریس عکاسی در دانشگاه از سال ۱۳۴۹ و پایهگذاری رشتهٔ عکاسی با راهاندازی دورهٔ چهار و نیم سالهٔ کارشناسی عکاسی پس از تصویب طرح پیشنهادی وی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و پذیرش مدیریت گروه عکاسی در «پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران» و نیز مدیریت گروه(هسته) عکاسی در «مجتمع دانشگاهی هنر»(دانشگاه هنر) از بهمن ماه سال ۱۳۶۲ و نیز تدریس رسمی دروس عکاسی در دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای تزئینی (دانشگاه هنر) در دهه چهل و پنجاه از دیگر تلاشهای هادی شفائیه هستند. وی مدیریت و تدریس در هر دو گروه عکاسی را در «دانشکده هنرهای زیبا» و «دانشگاه هنر» تا پایان سال تحصیلی ۱۳۶۶ به عهده داشت. اگرچه فعالیتهای عکاسی وی گونههای مختلف عکاسی را در بر میگیرد ولی آوازه او بیشتر به خاطر پرترههایی است که عکاسی کردهاست.
مهاجرت به آمریکا.
هادی شفائیه در سال ۱۳۶۷ به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و تا پایان عمر در اوهایو کار و زندگی کرد. او پیش از ترک ایران، شمار اندکی از نگاتیوهای خود را به آمریکا برد و باقی آنها را با قیچی خرد کرد.
آثار.
از شناختهشدهترین کارهای او تکچهرههای نیما یوشیج، احمد شاملو، اردشیر محصص، ثمین باغچه بان (و دیگر مشاهیر ادبی و هنری همدورهٔ خویش) هستند.
"فن و هنر عکاسی"، کتابی در عکاسی به نوشته او است که در سال ۱۳۷۲ توسط شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در تهران به چاپ رسید.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293826 |
293830 | پل دوکا | پل دوکا (به فرانسوی: Paul Dukas) آهنگساز، منتقد و مدرس موسیقی کلاسیک اهل فرانسه بود. او منتقد سرسخت آثار خودش بود و بسیاری از آنها را از بین برد.
زندگی.
در ۱ اکتبر ۱۸۶۵ در پاریس به دنیا آمد و در ۱۷ مه ۱۹۳۵ در پاریس در گذشت.
آموزش موسیقی خود را در هنرستان موسیقی (کنسرواتوار) پاریس انجام داد. جاییکه با کلود دبوسی آشنا گردید . ولی کنسرواتوار را بخاطر اینکه میخواست تمام وقت خود را صرف آهنگسازی کند نیمه کاره گذاشت . بعدها او به استادی کنسرواتوار رسید، از شاگردانش از جمله میتوان به الیویه مسیان، خواکین رودریگو و موریس دوروفله Maurice Duruflé اشاره کرد. نامدارترین اثر او "شاگرد جادوگر" است که بویژه پس از ساخت فیلم فانتازیا توسط شرکت والت دیزنی به شهرت زیادی میان مردم عادی دست یافت. هنر دوکا بویژه در سازبندی بسیار درخشان است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293830 |
293832 | فرودگاه ۱۹۷۵ | فرودگاه ۱۹۷۵ (انگلیسی: Airport 1975) که با نام فرودگاه ۷۵ نیز شناخته میشود، فیلمی است آمریکایی در ژانر حادثهای که در ۱۹۷۴ و در پی موفقیت چشمگیر فیلم فرودگاه توسط استودیو یونیورسال پیکچرز ساخته شد. کارگردانی این فیلم که دومین اثر از سری فیلمهای فرودگاهی یونیورسال محسوب میشود بر عهدهٔ جک اسمایت بوده و شماری از بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون آمریکا همچون چارلتون هستون، کارن بلک، جورج کندی، افرم زیمبالیست جونیور، لیندا بلر، دانا اندروز، سید سزار، میرنا لوی و گلوریا سوانسون در آن ایفای نقش کردهاند. داستان فیلم در ارتباط با برخورد یک هواپیمای کوچک شخصی با یک بوئینگ ۷۴۷ مسافربری است که منجر به ایجاد حفرهای در کابین خلبان و کشته و زخمی شدن تمام خدمه پرواز شده و سرمهماندار هواپیما مجبور به هدایت آن میشود.
فیلمبرداری فیلم فرودگاه ۷۵ را فیلیپ لاتروپ انجام داده و چندین صحنهٔ هوایی نمایش داده شده و نشده از فیلم در ۱۹۹۹ مورد استفادهٔ فیلم کم خرج و حادثهای Sonic Impact قرار گرفته است. همچنین فرودگاه ۷۵ یکی از فیلمهایی است که در فیلم کمدی "هواپیما!" (۱۹۸۰) که هجویهایست بر فیلمهای ژانر حادثهای مورد هجو قرار گرفته است.
خلاصه داستان.
پرواز شماره ۴۰۹ هواپیمایی کلمبیا که به دلیل پرواز شبانه و مسیر طولانی با نام پرواز چشم قرمز مخصوص شناخته میشود فرودگاه دالز واشینگتن را به مقصد فرودگاه لوس آنجلس ترک میکند. همان زمان هواپیمای شخصی کوچک دو موتورهای نیز به خلبانی اسکات فریمن از فرودگاه آیداهو به سمت لوس آنجلس به پرواز در میآید. به دلیل بروز طوفان و مه غلیظ، برج مراقبت از هر دو هواپیما میخواهد که به سمت فرودگاه سالت لیک تغییر مسیر دهند. پس از مدتی دو هواپیما در جهت رو به هم ولی در دو ارتفاع متفاوت شروع به کم کردن ارتفاع برای فرود در فرودگاه سالت لیک میکنند. اما فریمن به ناگاه دچار درد شدیدی در قفسه سینه اش شده و کنترل هواپیما را از دست میدهد. هواپیمای کوچک از مسیر اصلی خود خارج شده و وارد ارتفاع پروازی هواپیمای مسافربری میشود. خلبانان ۴۰۹ که درگیر مشکل پیش آمده برای موتور شمارهٔ ۳ هستند فرصت تغییر مسیر نمییابند و هواپیمای دو موتوره با کابین خلبان کلمبیا ۴۰۹ برخورد میکند. در اثر این برخورد سوراخی در سمت راست کابین ایجاد شده و کمک خلبان یورایس به بیرون کشیده شده، مهندس پرواز جولیو کشته شده و خلبان استیسی نیز از ناحیه چشم به شدت مجروح میشود و تنها موفق به فعال کردن خلبان اتوماتیک میگردد. سرمهماندار نانسی پرایر به برج مراقبت سالت لیک میگوید که دیگر کسی نیست که هواپیما را هدایت کند و کمک میخواهد. برج مراقبت به او میگوید که جای خلبان بنشیند تا به او بگویند چکار کند. از سوی دیگر جو پترونی که معاون شرکت بوده و همسر فرزندش در پرواز ۴۰۹ هستند و آلن مرداک که سر معلم خلبانان ۷۴۷ بوده و نامزد نانسی میباشد برای کمک به او آماده میشوند. با وجود انیکه نانسی توانسته است هواپیما را هدایت کند اما کوههای راکی در برابر او قرار دارد که گذشتن از آنها و فرود آوردن هواپیمای آسیب دیده که دچار نشت بنزین نیز شده است برایش کار آسانی نخواهد بود. پترونی پیشنهاد یک انتقال در آسمان و فرستادن خلبانی به درون هواپیما از طریق شکاف ایجاد شده را میدهد. از نیروی هوایی کمک خواسته شده و آنها هلیکوپتر، تجهیزات و یکی از خلبانان ورزیدهٔ خود به نام سرگرد جان الکساندر را برای این کار میفرستند. در همین زمان تماس رادیویی نیز قطع شده و نانسی تنها با راهنماییهای کاپیتان مجروح موفق به عبور از کوهی که در مقابلشان قرار گرفته است میشود. سرانجام هلیکوپتر نظامی به ۴۰۹ میرسد و سرگرد الکساندر را به پایین میفرستند، اما قلاب کمربند او بر اثر گیر کردن به قسمتی از بدنه شکسته هواپیما باز شده و سبب سقوط و کشته شدن سرگرد میشود. با این اتفاق آلن مرداک علیرغم مخالفت پترونی آمادهٔ انتقال شده و سرانجام موفق به ورود به کابین خلبان ۴۰۹ میشود. اینک هواپیما آماده فرود در فرودگاه سالت لیک است و تمامی نیروهای امدادی در فرودگاه به حالت آماده باش درآمدهاند. هواپیما بر زمین مینشیند اما فشار ترمزش کم شده و امکان توقف آن وجود ندارد. سرانجام مرداک با کوباندن بال هواپیما به یکی از تجهیزات انتهای باند موفق به متوقف کردن بوئینگ ۷۴۷ شده و از مسافران به خاطر پرواز با شرکت هواپیمایی کلمبیا تشکر میکند.
هواپیماها.
بوئینگ ۷۴۷ مورد استفاده در فیلم، صد و سی و ششمین ۷۴۷ ساخته شده میباشد که در ۱۹۷۱ به عنوان هواپیمای مسافربری وارد ناوگان امریکن ایرلاینز شد و چندی بعد به عنوان هواپیمای باری به بخش حمل و نقل هوایی شرکت امریکن با عنوان امریکن فریتر منتقل گشت. کمپانی یونیورسال این هواپیما را از امریکن ایرلاینز به مبلغ ۳۰ هزار دلار در روز اجاره نمود و با تنها تغییر رنگ دادن نوار قرمز پایین پنجرهها به آبی و افزودن نام و لوگوی شرکت ساختگی کلمبیا ایرلاینز بر بدنهٔ هواپیما، آنرا آمادهٔ فیلمبرداری نمود. کار فیلمبرداری سکانسهای مربوط به هواپیما در طی دو روز به پایان رسید و هواپیما به امریکن ایرلاینز بازگردانده شد. این هواپیما در ۱۹۸۴ به یونایتد پارسل سرویس (یوپیاس) که یک شرکت حمل و نقل هوایی است فروخته شد و در ۲۰۰۵ یوپیاس آنرا از سرویس دهی خارج کرده و از آن زمان در مرکز راسول انبار شده است.
هواپیمای دو موتورهٔ بیچکرافت بارون ۹۵-آ۵۵ که علیرغم داشتن شمارهٔ دم N9750Y در فیلم با نام بارون ۲۳۲ زولو شناخته میشد در ۲۴ اوت ۱۹۸۹ بر فراز کالیفرنیا با یک هواپیمای سسنا ۱۸۰ برخورد کرده و سقوط نمود. در طی این حادثه خلبانان هر دو هواپیما کشته شدند.
^ شماره سریال این هواپیما به صورت کامل msn/ln 20390/136 میباشد که عدد سمت چپ، شماره سریال ساخت هواپیما (manufacturer serial number) و عدد سمت راست بیانگر شمارهٔ چندمین محصول از این نوع میباشد.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293832 |
293833 | آیزایا برلین | آیزایا برلین (۶ ژوئن ۱۹۰۹ – ۵ نوامبر ۱۹۹۷) فیلسوف سیاسی، اندیشهنگار و نظریهپرداز سیاسی و استاد دانشگاه و جستارنویسی بریتانیایی بود. آوازهاش در بیشتر عمر مرهون دفاع از لیبرالیسم، گفتگوهای مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروی سیاسی و نوشتههای قابل فهم در زمینهٔ تاریخ اندیشههاست.
زندگی.
وی در خانوادهای متمول و یهودی در ریگا پایتخت لتونی، (در آن زمان لتونی جزء روسیه بود) بهدنیا آمد. پدرش مندل برلین، تاجر ثروتمند چوب بود. خانوادهٔ برلین در ۱۹۱۵ به شهر آندرهاپل در روسیه و در ۱۹۱۷ به پتروگراد (لنینگراد بعدی و سنپترزبورگ کنونی) نقل مکان کردند و در جریان هر دو انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ در آنجا حضور داشتند. با وجود آزارهای بلشویکها، در ۱۹۲۰ اجازه یافتند به ریگا برگردند. وی در سال ۱۹۲۱ به همراه خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرد و در حومهٔ لندن مستقر شدند. او به دبیرستان سنت پل و سپس به کالج کورپوسکریستی در دانشگاه آکسفورد رفت و در آنجا تاریخ و زبانهای باستانی و سیاست و فلسفه و اقتصاد خواند. در ۱۹۳۲ در نیوکالج به سمت مدرس و به فاصلهٔ کوتاهی به عضویت هیئت علمی کالج اُلسولز در آکسفورد منصوب شد که در محیط دانشگاهی بریتانیا افتخاری استثنایی بود. در جنگ جهانی دوم او مسئولیتهایی در سفارت بریتانیا در واشینگتن و نیویورک به عهده داشت و سپس سفری به اتحاد جماهیر شوروی کرد و در آنجا با شماری از روشنفکران روسی که از تصفیهها جان سالم به در برده بودند، به خصوص دو شاعر یعنی آنا آخماتوا و بوریس پاسترناک آشنا شد. این آشناییها باعث شد مخالفت او با کمونیسم محکمتر و سرسختانه شود. پس از جنگ به آکسفورد برگشت. گرچه تا اوایل ۱۹۵۰ به تدریس و نگارش در فلسفه پرداخت اما توجهش به تاریخ سیر اندیشهها به ویژه تاریخ روشنفکری روسیه، تاریخ نظریههای مارکسیستی و سوسیالیستی و نهضت روشنگری جلب شده بود.
آیزایا برلین با اینکه مانند اکثر فیلسوفان سیاسی قرن بیستم مهاجر بود، اما در مقایسه با افرادی چون هانا آرنت، هربرت مارکوزه، فریدریش فون هایک و کارل پوپر، در سنین پایینتری (چهار سالگی) به کشوری که وطن بعدیاش شد، وارد شد. با اینکه او پناهندهای گریخته از بلشویسم بود و نه نازیسم، اما افراد خانوادهٔ او طی جنگ جهانی دوم در لتونی به دست نازیها کشته شدند؛ بنابراین، تجربهٔ او از ضربههای هولناک سیاسی و نظامهای توتالیتر، دست اول و شخصی بود که بعدها تأثیر شگرفی بر نوع تفکر و نگاه سیاسی او داشت. علت دیگر، تعلیم و تربیت بریتانیایی او بود. وی بهجز دو سال اقامت در واشینگتن دیسی و چهار سال در مسکو بقیهٔ عمر خود را در آکسفورد گذراند. او سپس به استادی کرسی چیچلی در نظریات اجتماعی و سیاسی (۱۹۵۷ – ۱۹۶۷) انتخاب شد و ملکه او را به لقب سر مفتخر ساخت. در ۱۹۶۷ رئیس کالج وولفسون شد و بالاترین نشان کشوری بریتانیا نصیب او شد. او سرانجام در ۵ نوامبر ۱۹۹۷ چشم از جهان فروبست و در قطعهٔ یهودیان قبرستان والورکوت آکسفورد به خاک سپرده شد.
سفر به ایران.
آیزایا برلین دو بار به ایران سفر کردهاست. اول بار در ۱۹۶۰ در بازگشت از هندوستان چند روزی در تهران بودهاست و بار دوم در ۱۹۷۷ برای افتتاح بنای مدرسهٔ باستانشناسی در تهران از سوی آکادمی سلطنتی بریتانیا. او همراه همسرش به شیراز و اصفهان هم سفر کردهاست و نسبت به عظمت و زیبایی بناهای تاریخی ایران اظهار شگفتی کردهاست.
اندیشه.
آیزایا برلین یکی از پرکارترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم است که از او آثار متعددی در زمینههای پژوهشی متنوعی از موسیقی و ادبیات گرفته تا سیاست و شاخههای گوناگون فلسفه بر جای ماندهاست. اما برجستگی و درخشندگی او در این مسائل متفرق و گوناگون، همهجا به یک اندازه نبودهاست. نام آیزایا برلین دهههاست که بیش از هرچیز یادآور پژوهش فلسفی در حوزهٔ اندیشهٔ لیبرال است؛ حوزهای که عرصهٔ نوآوریهای تأملبرانگیز و هوشمندانهٔ او در باب فلسفه سیاسی نیز بودهاست. او در عین حال از جمله کامیابترین فیلسوفان سیاسی لیبرال در جلب توجه شارحان و ناقدان اندیشهٔ لیبرال بهشمار میرود. از این رهگذر میتوان او را در زمرهٔ کمشمار فیلسوفان سیاسی صاحب سبک و جریانساز قرن بیستم دانست.
فلسفه سیاسی.
آیزیا برلین در مقاله غایت فلسفه علوم را به سه دسته تقسیم میکند که عبارتند از؛ علوم یا معرفت تجربی، معرفت صوری و معرفت فلسفی. معرفت تجربی به توصیف و تبیین واقعیت خارجی از طریق مشاهده و استنتاج از اطلاعات مربوط است. علوم طبیعی به طور کلی و برخی علوم اجتماعی از این نوع شناخت محسوب میشوند. معرفت صوری در پی توصیف و توضیح واقعیت خارجی نیست بلکه موضوع اصول مسلمه و شیوه استنتاج قضایا یکدیگر است که علومی مانند ریاضیات و منطق را در بر میگیرد. معرفت فلسفی روشن نیست که چگونه میتوان به آن دست یافت و به پرسشهای آن پاسخ گفت. به عبارت دیگر از دید برلین ویژگی پرسش فلسفی نامعلوم بودن شیوه جستجوی پاسخ برای آن است. از دید وی فلسفه دو کار ویژگی اصلی دارد که عبارتند از؛ نقد و وارسی مفاهیمی که درباره معارف دیگر بر حسب آنها میاندیشند و بررسی و توضیح ویژگیهای مستمر و همیشگی انسان، جهان، تجربه و اندیشه انسانی.
وحدت موضوعی آثار برلین از تمرکز مستمر او بر آنچه خطای اصلی روشنگری میدانست، ریشه میگرفت: به گمان برلین لغزش اصلی اندیشهٔ روشنگری باور به این بود که حقیقت یکی است و آمال بشر در رویارویی با یکدیگر قرار نمیگیرند. او از ویکو، هردر و رمانتیکهای آلمان این اندیشه را فراگرفته بود که بعضی از اهداف انسانها با هم ناسازگار و بیتناسب است؛ برای مثال: عدالت و رستگاری، یا آزادی و برابری با هم جمع نمیآیند و در علوم انسانی بینشی که بتواند این تناقض را حل کند، وجود ندارد. او نیک گفتهاست که معرفت نمیتواند ما را از دوراهههای پیش رویمان برهاند. «ما مجبور به انتخاب هستیم و هر انتخابی ممکن است ضایعهای جبران ناپذیر باشد. مدینه فاضله نه تنها تحقق ناپذیر است، که مفهومی ناسامانمند هم هست و تلاش برای ساختن بهشت روی زمین، ناگزیر به جباریت میانجامد. آرمانها و اصول اخلاقی بسیارند اما نهایتی دارند و باید در افق تواناییهای انسان قرار داشته باشند».
برلین معتقد بود خودفریبی است اگر باور کنیم برابری میتواند با آزادی در آشتی باشد. کثرتگرایی برلین، لیبرالیسم را از باور سادهلوحانه به پیشرفت و کمالگرایی جدا میکند. او اعتقاد دارد که کمالگرایی در هر نظامی منجر به توتالیتاریسم میشود. برلین اعتقاد دارد انسان نمیتواند به کمال خود برسد، از این رو هیچگاه پیشبینی پذیر نیست. انسان خطاپذیر است، ترکیب پیچیدهای از تضادهاست که برخی را میتوان هماهنگ ساخت و برخی را نه.
مفهوم آزادی.
معروفترین کار برلین در نظریه سیاسی، فرقی است که او در نوشتهای به نام «دو مفهوم آزادی» در سال ۱۹۵۸ میان آزادی منفی و آزادی مثبت میگذارد. بر طبق تعریف برلین، آزادی منفی (یا آزادی از)، به معنای تحمیل نکردن مانع و محدودیت از طرف دیگران است و آزادی مثبت (یا آزادی برای)، از سویی به معنای توان تعقیب و رسیدن به هدف و از سوی دیگر به معنای استقلال یا خودفرمانی در مقابل وابستگی به دیگران است. برلین آزادی منفی را به مکتب سنتی لیبرالیسم مربوط میداند که از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم در بریتانیا و فرانسه پدید آمد. اما آزادی مثبت از نگاه او، هم مفهومی مبهم است و هم دستخوش تحریف شدهاست. در این رابطه او معتقد است دستیابی به استقلال از راه ترک خواستهایی که دیگران را بر بشر مسلط میکند، ممکن است کاری خوب باشد و در بعضی اوقات بهترین چاره، اما در واقع از آزادی انسان میکاهد و محدودیتهایی درونی و بیرونی پدیدمیآورد که در نهایت با آزادی فرد در تعارضاند.
این نوشته در تجدید علاقهٔ جهان انگلیسیزبان به سیاسیت نظری، تأثیری بسزا داشت؛ و هنوز یکی از مهمترین متون در حوزهٔ آزادی است. منتقدان معترفند که تمایزی که برلین بین دو مفهم آزادی منفی و مثبت گذاشت، همچنان نقطهٔ آغازی برای بحث دربارهٔ معنا و مفهوم آزادی است.
آزادی مثبت (آزادی بر) یعنی صاحب اختیار بودن و نظارت بر ان
آزادی مثبت در نظر برلین چند معنا دارد
۱؛ آزادی به معنای خود مختاری فردی
۲؛ آزادی به مفهوم عمل بر حسب مقتضیات عقل
۳؛ آزادی به معنای حق مشارکت در قدرت عمومی
تاریخ اندیشهها.
تاریخ اندیشهها عبارت است از توانایی ترسیم تصویری از شخصیت زنان و مردانی که مورخ دربارهٔ آنها مینویسد بیآنکه لحظهای فراموش کند باید این شخصیتها را بر حسب اندیشهشان توصیف کرد و نه زندگی روزمرهشان. در عین حال تاریخ اندیشهها توانایی جان بخشیدن به این تصاویر با توجه به این است که اندیشهها حیات خاص خود را دارند اما از آن اندیشمندان هستند.
برلین روش تحلیل سیاسی، ادبی و زندگینامه نویسی را به گونهای در هم آمیختهاست که فقط تعداد معدودی از چهرههای دانشگاهی توانایی آن را داشتهاند. نوشتههایی در معرفی الکساندر هرتسن، وی.جی.بلینسکی، ویکو، یوهان گئورگهامان و کارل مارکس از این دستهاند.
رویکرد همدلانهٔ برلین به تاریخ و به زندگیها و اندیشههای اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان در عصر جدید ویژگی بارزی از کار او در مقام تاریخنگار اندیشههاست. بررسی او در این زمینه نشانگر کثرتگرایی ارزشی اوست. یکی از مدعاهای اصلی کثرتگرایی این است که در دورههای مختلف و در فرهنگهای گوناگون، رویکردهای متفاوتی به تجربههای انسانی بودهاست. به گفتهٔ او «تاریخ اندیشهها، تاریخ آن چیزی است که باور داریم مردم اندیشیدهاند و احساس کردهاند؛ و این مردم، واقعی بودهاند؛ نه مجسمهها یا مجموعهای از نسبها. کوششی از راه تخیل برای راه یافتن به ذهنها و دیدگاههای اندیشهگران، پرهیزناپذیر است و از کوشش همدلانه گریزی نیست».
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293833 |
293850 | دریا دادور | دریا دادور خراسانی (زادهٔ ۱۳۵۰ ه.خ) خوانندهٔ ایرانی ساکن در فرانسه است. دادور که تحصیلکردهٔ موسیقی کلاسیک در اروپاست و صدایی در گسترهٔ صوتی سوپرانو لِجِرو دارد، ترانههای محلی و موسیقی سنتی ایرانی را با موسیقی غربی تلفیق کرده و سبکی منحصر به خود پدید آورده است.
دادور در خانوادهای با اصالت گیلانی در مشهد زاده شد. او از کودکی به آوازخوانی دلبستگی داشت و مادرش، که خود هنرمند بود، نقش بسزایی در گرایش او به سوی هنر داشت. او در سال ۱۹۹۱ م. به فرانسه نزد پدرش رفت و تحصیلاتش را در آنجا ادامه داد. در سال ۱۹۹۹ م. از کنسرواتوار تولوز فرانسه در رشتهٔ آواز لیریک مدال طلا گرفت و سال بعد دیپلم حرفهایاش را در رشتهٔ آواز باروک گرفت. او علاوه بر تحصیل در رشتهٔ آواز، هنرهای تجسمی نیز خواندهاست. پس از فراغت از تحصیل در تئاتر سلطنتی کومپین فرانسه به عنوان تکخوان اپرا مشغول به کار شد، اما خیلی زود تصمیم گرفت مسیر پرچالشتری را در حرفهاش بپیماید و به جای اجرای آثار دیگران، آثار خود را ارائه کند. پیوند زدن موسیقی شرق با موسیقی غرب و خواندن به ۱۲ زبان از جمله زبانها و لهجههای محلی ایران از ویژگیهای آثار اوست. او در کارهایش، هم از شعرهای کلاسیک و هم از شعرهای معاصر ایرانی و در اجراهای زندهٔ خود، از آمیزهای از سازهای شرقی و غربی همچون پیانو، ویولن، فلوت، چنگ و دهل بهره میبرد.
از دادور سه آلبوم منتشر شده که هر سه بهصورت زنده ضبط شدهاند. نخستین آلبوم در سال ۲۰۰۴ م. در برلین، دومی در سال ۲۰۰۸ م. در تورنتو و سومی در سال ۲۰۱۴ م. در مالمو ضبط شدهاند. او طی دو دهه فعالیت هنری حرفهای کنسرتهای فراوانی را در اروپا و آمریکای شمالی برگزار کردهاست و بهطور متناوب در جشنوارهٔ تیرگان در کانادا، جشنوارهٔ موسیقی زنان شرق در سوئد، و کنفرانسهای بنیاد پژوهشهای زنان ایران حضور یافتهاست. دادور در سال ۱۳۸۱ ه.خ در اپرای "رستم و سهراب" که به همراهی ارکستر فیلارمونیک ارمنستان به رهبری لوریس چکناواریان در سالن میلاد تهران برگزار شد، در نقش تهمینه به ایفای نقش پرداخت. این اولین بار پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود که یک زن در جمعی عمومی تکخوانی میکرد. هرچند او چند ماه بعد در تالار وحدت تهران باز به آوازخوانی پرداخت، گشایشی حاصل نشد و دادور دیگر نتوانست در ایران اجرا کند. دادور در نمایش موزیکال "زهره و منوچهر" شاهرخ مشکینقلم و اپرت "عشق و عقل و آدمی" گروه مستان به سرپرستی پرواز همای نیز به ایفای نقش پرداختهاست.
زندگی.
سالهای آغازین.
دریا دادور خراسانی در سال ۱۳۵۰ ه.خ از یک خانوادهٔ شمالی (که اصالتاً اهل گیلان و گرگان بودند) در مشهد چشم به جهان گشود. مادرش نسرین ارمگان نام داشت. دریا تا پنج سالگی نزد پدربزرگ و مادربزرگ خود زندگی کرد. سپس خانوادهاش به تهران کوچ کردند و او در آنجا بزرگ شد. او خودش را هم گیلک و هم مشهدی میداند. از کودکی به آوازخوانی گرایش داشت. مادر او، که هم خواننده بود و هم ترانهسرا و کارگردان تئاتر عروسکی، در گرایش دادور به سمت هنر تأثیر زیادی داشت. در کودکی در کنسرتهای مدرسه شرکت میکرد. دادور در مصاحبهای از سیمین قدیری نام برده که آموزگار موسیقی او در مدرسه بود: «معلم آوازمون خانم سیمین قدیری بود که یک روز آمد و با ناراحتی گفت که متأسفانه درس موسیقی قدغن شده و من دارم شما را ترک میکنم؛ و حتی من یادم هست که منو بغل کرد و گفت قول بده به من که تو خوانندهٔ خوبی میشی». پس از انقلاب ۱۳۵۷، همهٔ کلاسهای موسیقی در همهٔ مدارس برچیده شدند و دادور ناچار شد موسیقی را در خانه و نزد مادرش ادامه دهد. او میگوید «سعی میکردم در هر هفته یک آهنگ بیاموزم، فارسی یا انگلیسی».
سفر به فرانسه.
دادور از سال ۱۹۹۱ م. (۱۳۷۰ ه.خ) به فرانسه نزد پدرش — که پزشک است و از ۹ سالگی او را ندیده بود — رفت تا در آنجا تحصیل کند. او شوهری فرانسوی و دو دختر به نامهای درتا و دلینا دارد. در سال ۲۰۰۵ م. پس از برگزاری یک کنسرت در ونکوور کانادا، دادور دچار سانحهٔ رانندگی شد که آن را یکی از تلخترین خاطراتش برشمردهاست. از سال ۲۰۰۱ م. دادور ساکن پاریس یا حومهٔ آن (ایولین) بودهاست.
تحصیلات آکادمیک او در فرانسه آغاز شد. او نخست میخواست در رشتهٔ پزشکی تحصیل کند، اما به پیشنهاد پدرش از این تصمیم دست کشید. در ۱۸ سالگی، یادگیری موسیقی اپرا را به کمک یک آموزگار پرتغالی به نام ماریا سارتووا در تولون آغاز کرد. سپس در شهر تولوز تحصیلات تخصصی خود را ادامه داد. دومین آموزگار او جاسمین مرتورل بود و آنه فوندویل را «آخرین معلم اصلیاش» برمیشمرد. به گفتهٔ خود دادور، او در آغاز تحصیلاتش به کارهای گوناگونی همچون فروش برای یک شرکت فرانسوی وسایل رنگی و هنری میپرداخت. پس از پایان دوران تحصیلاتش، دادور آغاز به تدریس و تعلیم آواز کرد. این کارها باعث شد دادور سرمایهٔ خوبی برای آغاز کار حرفهای خود گردآوری کند. دادور تحصیلات خود در زمینهٔ موسیقی را در سال ۲۰۰۰ م. در شهر تولوز فرانسه به پایان رساند. او دارای یک مدرک فوق لیسانس در رشتهٔ هنرهای تجسمی است که آن را در ۱۹۹۷ م. دریافت کرد. به گفتهٔ خود او، تحصیل در این رشته به ایجاد خلاقیت در کارهای هنریاش کمک کردهاست. دادور در کلاسهای آموزشی حرفهای استادان موسیقی از سرتاسر جهان همچون آنا ماریا باندی، گابریل باکر، چارلز برت، روبر دومه، جیل فلدمن حضور داشتهاست. در سال ۱۹۹۹ از کنسرواتوار تولوز فرانسه مدال طلا در رشتهٔ آواز لیریک گرفت و در سال ۲۰۰۰ دیپلم حرفهای در رشتهٔ آواز باروک دریافت کرد.
دادور در یک مصاحبه با «سیاسی» خواندن علت جلوگیری از تکخوانی زنان در ایران، گفت که «اگر ساز من را در ایران نمیشکستند، من هرگز به سراغ موسیقی نمیرفتم و به احتمال زیاد به دلیل علاقهام به پزشکی، پزشک میشدم… اما همین محدودسازی، عزم من را برای موفقیت بیشتر جزم کرد و باعث شد که وقتی به فرانسه و دنیای آزاد مهاجرت کنم، موسیقی را به صورت حرفهای پیگیری کنم». او معتقد است ممنوع کردن صدای زنان خلاف طبیعت است و هر کار ضد طبیعت محکوم به شکست است. دادور ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۰ در رادیوی فرانس کولتور حضور یافت که کل برنامههای آن روز را به وضع زنان در ایران اختصاص داده بود. در سال ۲۰۱۴ در مستند "به زندگی من خوش آمدید" شبکهٔ تلویزیونی من و تو ظاهر شد. در سال ۲۰۱۶ در نماهنگ "زندگی" اثر علی عظیمی حضور داشت. در سال ۲۰۱۸ مهمان برنامهٔ "چندشنبه با سینا" از رادیو جوان و "چشمانداز زنان" و "آخر هفته با صادق صبا" از تلویزیون ایران اینترنشنال بود. در همین سال در برنامهٔ "سمت نو" شبکهٔ من و تو نیز حضور یافت.
موسیقی.
سبک خوانندگی.
دریا دادور ترانههای محلی و موسیقی ایرانی را با اپرا و موسیقی غربی آمیخته و سبک ویژهٔ خود را درست کردهاست. دادور نخستین بار در ۱۴ سالگی که به پاکستان رفته بود، با سبک اپرا آشنا شد. سپس وقتی در مدرسهای در شهر تولون فرانسه سرگرم یادگیری زبان فرانسه بود، به پیشنهاد دستاندرکاران مدرسه که در مراسمهای آوازخوانی بین دانشجویان صدای دادور را شنیده و آن را پسندیده بودند، وارد کنسرواتوار شد. او در مصاحبهای گونهٔ صدایش را سوپرانوی لیریکو لِجِرو برشمرده و خود ترجیح میدهد «یک خوانندهٔ اپرا» نامیده نشود و تنها به گفتن واژهٔ خواننده بسنده میکند، چرا که کارهایش آمیزهای از سبکهای گوناگون است. دادور به آوازها و ترانههای محلی ایرانی و همچنین بازخوانی آثار قدیمی هنرمندان زن ایرانی علاقهمند است. دادور در رشتهٔ آواز باروک هم تحصیل کرده و مدتی را به کار در زمینهٔ آهنگهای به سبک قرون وسطایی گذراندهاست. او که سبک موسیقی باروک را با موسیقی سنتی ایرانی آمیخته، در این باره گفتهاست که «در ابتدا استادان موسیقی باروک استقبال چندانی از این نوآوری نداشتند و در اوایل دههٔ ۹۰ میلادی، نظر مثبتی در مورد این ترکیب و ادغام وجود نداشت ولی پس از مدتی شرایط تغییر کرد و با توجه به افزایش مبادلات فرهنگی میان سبکها و و روشهای مختلف، امروزه این پدیده جا افتاده و مقبولیت و محبوبیت خاص خودش را پیدا کردهاست». او همچنین گفتهاست که هنگام تحصیل در کنسرواتور، زبانهای خارجی اسپانیایی، روسی، عبری، و حتی ارمنی رایج بودهاند ولی او علیرغم توصیهٔ استادانش به اصرار خود زبان فارسی را انتخاب کرده و اولین کار اجراییاش "خروسخوان" احمد عاشورپور بوده که به زبان گیلکی با کنترباس اجرا کرده و علیرغم استقبال حضار با واکنش منفی داوران مواجه شدهاست. او دربارهٔ تلفیق موسیقی شرق و غرب گفته وقتی به آهنگی اروپایی گوش میدهد به یاد یک آهنگ ایرانی میافتد و برعکس، و تلفیق آهنگها به صورت ناخودآگاه روی میدهد.
دریا دادور به زبانهای فارسی، فرانسوی (همچون ترانههایی بههمراه باتریس کراموا) و انگلیسی صحبت میکند و آواز میخواند و آهنگهای محلی ایرانی را با زبانها و لهجههای مختلف که در ایران مرسوم هستند، همچون کردی و گیلکی میخواند. خودش در مصاحبهای در سال ۲۰۱۱ م. گفته که به ۱۲ زبان گوناگون آواز خواندهاست. هنگامی که در مصاحبهای از او پرسیده شد که چگونه توانایی آواز خواندن به این تعداد زبان و لهجه را دارد، دادور پاسخ داد که «چون هنگام تحصیلاتمان در فن اپرا، مجبوریم که پنج زبان اصلی اپرا یعنی انگلیسی، فرانسه، آلمانی، ایتالیائی و لاتین را یاد بگیریم و به این زبانها آواز بخوانیم، میآموزیم که چگونه این زبانها را آنالیز کنیم. در واقع ما به این زبانها حرف نمیزنیم بلکه یاد میگیریم که هر کلمه، جمله و معنای آن را تجزیه و تحلیل کنیم و این که اصلاً شعر چه هدفی برای خواندن دارد و چه پیامی را میخواهد برساند؛ بنابراین باید همه اینها را آنالیز کنیم. این است که وقتی من اینجوری این رشته را آموزش میبینم، یاد میگیرم که چگونه یک سری زبانهای مختلف دنیا را تمرین کنم. بعد وقتی به من یک آهنگ عبری یا اسپانیولی میدادند یا آذری یا کردی، میتوانستم بدون داشتن لهجه بخوانم و الآن هم به همین منوال ادامه دارد». او همچنین گفته که به عقیدهٔ او موسیقی مرز نمیشناسد و هنگام اجرای آثار، این نه زبان بلکه احساس است که ارتباط برقرار میکند، و چون کارهایش از دل برمیآید بر دل مخاطب مینشیند.
آهنگسازی.
دادور با اینکه خود را آهنگساز نمیداند ولی آهنگسازی هم انجام میدهد و در یکی از مصاحبههای خود گفتهاست که دو آهنگ برای شعرهای حافظ و ایرج میرزا نوشتهاست. او در کارهای خود بیشتر از ساز پیانو بهره میگیرد و دلیل گزیدن این ساز را اینگونه برمیشمرد که «این ساز باعث خستگی مردم نمیشود و گاهی میتواند جایگزینی برای یک ارکستر کامل باشد، گاهی نقش فقط-ضربی داشته باشد و گاهی هم نقش هارمونیک یا ملودیک که هر ساز دیگری این ویژگی را ندارد». از دیگر سازهایی که او در کارهای خود بکار برده، ویولن، فلوت، چنگ، دهل و دودوک هستند.
او کار آهنگسازی و تنظیم ترانههایش را خود بر دوش میگیرد و حتی در بازخوانی کارهای دیگر هنرمندان هم آنها را تنظیم کرده و با سبک هنری خود سازگار میکند.
تأثیر.
دادور از دو فیلم موزیکال "اشکها و لبخندها" و "بانوی زیبای من" به عنوان فیلمهایی یاد میکند که تأثیر فراوانی بر او گذاشتهاند. به گفتهٔ او، در سن ۱۲ سالگی میتوانسته همهٔ ترانههای آن فیلمها را به زبان انگلیسی و همچنین فارسی بخواند. دادور به خواندن آوازهای مدرن گرایش دارد، اما از آوازها و موسیقی سنتی ایرانی هم الهام میگیرد. او در اشعار ترانههای خود، هم از شعرهای شعرای معاصر همچون فریدون مشیری، مهدی اخوان ثالث، ایرج میرزا و هم از شعرای کلاسیک همانند حافظ بهره میبرد. در مصاحبهای در آوریل ۲۰۱۱، دادور گفت که مخاطبان او بیشتر جوانان هستند، علیرغم اینکه بیان میدارد که انتظار داشته قشر مسنتر، بیشتر از قشر جوان از آثار او استقبال کنند. وی در مصاحبهای گفتهاست که تحت تأثیر موسیقی قمرالملوک وزیری، الهه، دلکش، شوشا و آهنگسازانی چون موریس راول و مانوئل د فایا قرار دارد.
آثار.
اجراهای زنده.
دادور نخستین کنسرت حرفهایاش را در سال ۱۹۹۹ و در تئاتر سلطنتی کومپین برگزار کرد که به عنوان یک تکخوان در اپرایی به نام ژوزف اثرِ اتین مئول به اجرا پرداخت. اما او فقط دو ماه به عنوان تکخوان اپرای کومپین فعالیت کرد و خیلی زود تصمیم گرفت صرفاً یک خوانندهٔ اپرا که آثار دیگران را اجرا میکند نباشد و در عوض کارهای خودش را ارائه کند. در همان سال نخستین کنسرتش با آوازهای محلی ایرانی را در اوینیون فرانسه برگزار کرد. دادور در فستیوال فرهنگی عمان در سال ۱۹۹۹ (همزمان با واپسین سال تحصیلیاش در کنسرواتور تولوز) و همچنین در فستیوال فرهنگی ارگهای تولوز در سال ۲۰۰۰ شرکت کرد. در سال ۲۰۰۱ در مراسم تدفین ثریا اسفندیاری "آوه ماریا" را اجرا کرد.
در اوت ۲۰۰۲ دریا دادور در اپرای "رستم و سهراب" که به رهبری لوریس چکناواریان از ارکستر فیلارمونیک ارمنستان در سالن همایش میلاد تهران برگزار شد، در نقش تهمینه به ایفای نقش پرداخت. او این پیشامد را «باور نکردنی» برشمرده و در این باره گفتهاست که «من تا لحظهای که رفتم روی صحنه، نمیدانستم که واقعاً این اجازه را به من دادهاند. نمیدانستم الکی است یا واقعاً دارد این اتفاق میافتد؟» و همچنین در ادامه گفتهاست که «برای من خیلی هیجانانگیز بود؛ چون دیگر آرزویی بالاتر از این نیست که شما جلوی هموطنان خودتان، در کشور خودتان آواز بخوانید». این ماجرا در مستند "صدای دوم" مجتبی میرطهماسب روایت شدهاست. سپس در زمستان همان سال در چارچوب "جشنوارهٔ موسیقی ملل" در تالار وحدت، باز هم به رهبری لوریس چکناواریان، به آوازخوانی پرداخت. او در مصاحبهای، خاطرهٔ اجرای کنسرت در ایران را «یکی از به یاد ماندنیترین لحظات در دوران فعالیتش» برشمردهاست. دلیل گزینش دریا دادور برای این نقش «صدای دگرگون» او بیان شد. با اینکه مراسم قرار بود در چند شب برگزار شود و بلیتهایش نیز فروخته شده بود، اعتراض برخی از اعضای گروه بسیج کنسرت را به جز شب اول لغو کرد. به گفتهٔ یکی از زنان همخوان، به او و دیگر زنان همخوان گفته بودند صرفاً لب بزنند و ادای خواندن را در بیاورند تا صدای دادور به تنهایی در تالار طنین بیندازد. دادور که به گفتهٔ خودش، با اجازهٔ رسمی از مرکز موسیقی ایران، به اجرای برنامه پرداخته بود، گفت که دلیل جلوگیری از آوازخوانی او «جوان بودن» او بودهاست: «شاید اگر من آن زمان ۷۰ سال سن داشتم، ایرادی به من وارد نمیکردند، اما به دلیل جوان بودن من برنامه لغو شد.».
دادور در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۱۰ مهمان برنامهٔ نوروزی بیبیسی فارسی بود. در سال ۲۰۱۱ در بالاموزیک، از زیرمجموعههای وبگاه بالاترین به صورت اینترنتی به اجرای زنده پرداخت. بخشهایی از کنسرت استیو شهان که دادور نیز او را همراهی میکرد در برنامهٔ "شباهنگ" صدای آمریکا پخش شد. کنسرت راه ابریشم ۲ او به همراه ارکستر فیلارمونیک پاریس شرقی در سال ۲۰۱۶ و نیز کنسرت او در لندن در سال ۲۰۱۹ در قالب برنامهٔ "بلور بنفش" از شبکهٔ بیبیسی فارسی پخش شدهاند.
آلبومشناسی.
دریا دادور تاکنون سه آلبوم منتشر کردهاست. کارهای دیگری هم از او در وبگاه رسمی، کانال او در یوتیوب و دیگر سایتها منتشر شدهاست. بازخوانی قطعهٔ «وطنم وطنم» که روی «نخستین سرود ملی ایران» از ساختههای آلفرد ژان باتیست لومر تنظیم شده با پذیرش فراوانی روبرو شد. از دیگر کارهای برجستهٔ او، اجرای ترانهٔ سلطان قلبها از ساختههای انوشیروان روحانی، و اجرای آوازی شعر «کوچه» از آثار فریدون مشیری است.
آلبوم نخست دادور که زنده در کنسرتی در برلین در سال ۲۰۰۴ م. ضبط شدهاست، آمیختهای از موسیقی سنتی ایرانی با پیانو و ویولن است. آلبوم دومش هم که سبک کنونی او را میسازد، آمیختهای از موسیقی سنتی ایرانی با سبکهای جاز و بلوز است. این آلبوم در سال ۲۰۰۸ م. در کنسرتی در تورنتو در جشنواره تیرگان ضبط شدهاست. آلبوم سوم در سال ۲۰۱۴ م. در مالمو به صورت زنده ضبط و دو سال بعد منتشر شد. دادور در اوت ۲۰۱۸ م. گفت اولین آلبوم استودیویاش در راه است که این آلبوم تا مهٔ ۲۰۲۱ هنوز منتشر نشدهاست.
پیوند به بیرون.
] در [[فیسبوک]]
[[رده:افراد زنده]]
[[رده:افراد فرانسوی ایرانیتبار]]
[[رده:اهالی مشهد]]
[[رده:ایرانیتبارهای مهاجرتکرده به فرانسه]]
[[رده:تبعیدشدگان مربوط به انقلاب ۱۳۵۷ ایران در فرانسه]]
[[رده:خوانندگان اپرا اهل ایران]]
[[رده:خوانندگان اپرا با صدای سوپرانو]]
[[رده:خوانندگان اپرای سده ۲۰ (میلادی)]]
[[رده:خوانندگان اپرای سده ۲۱ (میلادی)]]
[[رده:خوانندگان اهل پاریس]]
[[رده:خوانندگان اهل مشهد]]
[[رده:خوانندگان زن اهل ایران]]
[[رده:خوانندگان زن سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه]]
[[رده:خوانندگان زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایران]]
[[رده:خوانندگان زن سده ۲۱ (میلادی) اهل فرانسه]]
[[رده:خوانندگان فارسیزبان]]
[[رده:خوانندگان گیلکیزبان]]
[[رده:دور از وطنهای اهل ایران در فرانسه]]
[[رده:زادگان ۱۳۵۰]]
[[رده:موسیقیدانان اهل تهران]]
[[رده:موسیقیدانان کلاسیک اهل ایران]]
[[رده:موسیقیدانان اهل مشهد]]
[[رده:خوانندگان اهل تهران]]
[[رده:زادگان ۱۹۷۱ (میلادی)]] | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293850 |
293852 | فرقه عدالت | | {{Unbulleted list |style=line-height:1.3em; padding-top:0.3em; border-top:{{#if:{{{{کد رنگ|2|1}}px solid #aaa;
| {{#if:
| {{#if:
| {{#if:
}}{{#if:
| {{Unbulleted list |style=line-height:1.3em; margin-top:0.2em; padding-top:0.2em; border-top: 1px solid #aaa;
| {{#if:
| {{#if:
| {{#if:
فرقۀ عدالت یا حزب عدالت حزبی است سوسیال دمکرات که در ماه مه سال ۱۹۱۷ (۱۲۹۶ خورشیدی) در باکو به دست کارگران ایرانی صنعت نفت باکو به وجود آمد.
اعضای کمیته مرکزی حزب، حیدر عمو اوغلی، بهرام آقایف، کریم نیک بین، سلطان زاده، سلام الله جاوید و پیشهوری بودند. رهبر کمیته مرکزی حزب عدالت اسدالله غفارزاده بود. اعضای حزب را ۶۰٪ کارگر، ۲۰٪ کارمند، ۱۷٪ پیشهور و ۳٪ روشنفکر تشکیل میدادند.
سوسیال دمکراتهای ایران، پس از شکست انقلاب مشروطیت و بعد از آن، طی جنگ جهانی اول، چه در یران و چه در مهاجرت (در اروپا غربی و به ویژه در روسیه) فعالیت خود را ادامه دادند. اوائل جنگ جهانی (۱۲۹۳) گروهی از مجاهدین (اجتماعیون عامیون) و کارگران معادن نفت باکو، به رهبری اسداله غفارزاده، خود را گروه عدالت نامیدند.
پس از انقلاب فوریه در روسیه و سقوط حکومت تزاری و تشکیل حکومت به ریاست کرنسکی انقلابیون ایرانی مقیم روسیه امکان یافتند که فعالیت سیاسی خود را علنی کنند، متشکل تر سازند و مراکز رهبری خویش را برپا نمایند. مه ۱۹۱۷ (اردیبهشت ۱۲۹۶خورشیدی) حزب سوسیال دمکرات اجتماعیون عامیون، «عدالت» رسماً شروع بکار کرد و مرامنامه خود را به دو زبان آذربایجانی (مفصل) و فارسی (مختصر) در باکو چاپ و منتشر کرد. واقعیات و اسناد تاریخی نشان میدهد که، این جنبش و حزب در متن واقعیات اجتماعی- اقتصادی کشور، براساس ضروریات رشد تاریخی آن رشد پیدا کرده و شکل گرفتهاست.
حزب «عدالت» همیشه با انقلابیون در ایران در تماس بوده و اعضای آن از ایران به باکو و از باکو به ایران رفتوآمد کردهاند. در ماه مه ۱۹۱۸ (اردیبهشت ۱۲۹۷) حزب ۱۸ نفر را به رهبری صدر خود، اسداله غفارزاده، برای برقراری ارتباط با میرزا کوچک خان اعزام میدارد که فقط ۳ نفراز آنها به ایران میرسند، ولی آنها هم موفق به ملاقات با کوچک خان نمیشوند اسداله غفارزاده در اثر تحریکات مخالفان در شهر رشت کشته میشود.
با اوج جنبشهای گیلان، آذربایجان و خراسان، که پس از پیروزی انقلاب اکتبر اوج گرفتند، مقدمات تشکیل حزب کمونیست ایران فراهم میشود.
حزب در سالهای بعد نیز گروه هائی را اعزام میدارد، تا با سازمانهای موجود و پراکنده در ایران تماس بگیرند. اواخر سال ۱۹۱۹ (آذر۱۲۹۷) گروههای «اجتماعیون عامیون» در شهرهای زیر فعالیت میکردهاند:
تبریز، تهران، رشت، قزوین، زنجان، مشهد، مازندران، مرند، خوی، اردبیل و خلخال. در شرایط دشوار زیرزمینی، اوائل سال ۱۹۲۰ مقدمات تشکیل حزب کمونیست ایران فراهم میشود.
با تدارک مقدماتی که در استان گیلان دیده شده بود، اوائل ژوئن ۱۹۲۰ (آخر خرداد - اوایل تیرماه ۱۲۹۹) بیست نفراز کوشندگان حزب از باکو به انزلی آمدند و «اجتماعیون عامیون ایران» امکان یافتند کنگره اول حزب کمونیست ایران را در گیلان برگزار کنند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293852 |
293867 | ژئومکانیک | ژئومکانیک به مطالعهٔ رفتار مکانیکی خاک و سنگ میپردازد. این علم به دو شاخهٔ کلی مکانیک خاک و مکانیک سنگ تقسیم میشود. کاربرد عملی آن در تونلسازی، سدسازی، حفاری، سازههای سنگی و مهندسی نفت میباشد.
همپوشانی با ژئوتکنیک.
بسیاری از جنبههای ژئومکانیک با مهندسی ژئوتکنیک همپوشانی دارد. چرا که مهندسی ژئوتکنیک به بررسی مهندسی رفتار مصالح زمین و مخاطرات محتمل در رابطه با احداث سازهها میپردازد. ابزارهای علمی مورد استفاده در مهندسی ژئوتکنیک علوم پایهای نظیر مکانیک خاک پیشرفته، مکانیک سنگ، دینامیک خاک و زمینشناسی مهندسی و علوم کاربردی مرتبط نظیر پی سازی، تونل سازی، سدسازی و بهسازی خاک است. درضمن، مباحثی چون لرزهشناسی، مکانیک محیطهای پیوسته، مکانیک شکست و مکانیک محیطهای غیر پیوسته در ژئومکانیک وارد شدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293867 |
293870 | چادر (سرپناه) | چادر، خیمه (یا یورت در سرزمینهای ترکنشین) سرپناهی است که از دیرباز قبایل و عشایر کوچنشین از پارچه یا دیگر بافتهها بر تیر یا میله برپا میکردند. امروزه اما گردشگران طبیعت و نیروهای امدادی یا نظامی آن را به کار میبرند.
انواع.
در سفر؛ افرادی که برای تعطیلات کوتاه به مسافرت میروند در بین راه از محوطهای که دارای آب و تجهیزات بهداشتی است، استفاده کرده و برای استراحت موقت خود چادر میزنند.
آسیبدیدگان حوادث طبیعی؛ در مواقع وقوع حوادث طبیعی غیرمنتظره از قبیل زلزله، طوفان یا حوادث مشابه، دولتها اقدام به نصب چادرهایی جهت اسکان موقت آسیبدیدگان میکند. معمولاً در صورتی که این اسکان مدت زمانی طول بکشد دولت باید برای مجموعهای از چادرها الزامات ضروری زندگی مانند منبع آب، مجموعه بهداشتی، الزامات حفاظتی و فروشگاه غذایی فراهم کند.
پرسنل ارتش؛ در زمانهایی که پرسنل ارتش برای مأموریت موقت نظیر مانور یا کمک به آسیبدیدگان به نقطهای اعزام میشوند مجموعهای از چادرها نصب میشود. در کمپهای ارتش برای هر مجموعه چادری برحسب تعداد نفرات و ظرفیت آن منبع آب با مجموعههای بهداشتی و حتی ژنراتور برق تأمین میشود.
پناهندگان؛ در اثر جنگها و درگیریهای داخلی در کشورها عدهای به کشورهای دیگر و در وهلهٔ اول به کشور همجوار پناه میبرند و دولت میزبان برای جلوگیری از هجوم به شهرها و بههمزدن نظم اقدام به برپایی کمپ پناهندگی متشکل از مجموعهای از چادرها در حاشیهٔ مرزی کشور خود کرده و فراریان از کشور جنگزده را موقتاً اسکان میدهد. در این نوع کمپها نیز الزامات ضروری اولیه مثل آب آشامیدنی و شستشو، مجموعهٔ بهداشتی و تأمینات حفاظتی تأسیس میگردد.
حلبی آباد؛ افراد فقیر و بیخانمان در حاشیه شهر، در کنار حلبی آباد اقدام به نصب چادر برای زندگی میکنند. به این نوع چادرنشینها که بهطور پراکنده نصب میگردد بهطور ویژه تسهیلاتی فراهم نمیشود و ساکنان مانند دیگر حاشیهنشینها نیازهای خود را برطرف میکنند. در اطراف شهرهای بزرگ کشورهای مختلف از این حلبی آبادها وجود دارد.
زیارت؛ دولت عربستان برای اسکان موقت حجاج که برای مراسم منا و عرفه جمع میشوند در مراسم حج اقدام به برپایی تعداد زیادی چادر بزرگ برای استراحت موقت حجاج میکند. معمولاً هر چادر برای ۲۰ تا ۴۰ نفر در نظر گرفته میشود. به دلیل ازدحام نفرات در این مراسم و احتمال وقوع آتشسوزی، دولت عربستان برای پیشگیری از حریق از اواخر ۱۹۹۰ به بعد اقدام به نصب چادرهای ضد حریق کردهاست.
جستارهای وابسته.
یورت
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293870 |
293889 | ورزشگاه سن سیرو | ورزشگاه فوتبال جوزپه مه آتزا که عموماً با نام سن سیرو شناخته میشود ، واقع در منطقهٔ سن سیرو میلان ایتالیا است که ورزشگاه تیمهای فوتبال آ.ث. میلان و اینتر میلان میباشد. هواداران اینتر معمولا ورزشگاه را «جوزپه مه آتزا» و هواداران آ.ث. میلان با نام «سن سیرو» صدا میزنند. گنجایش صندلی این ورزشگاه ۸۰٬۰۱۸ نفر است که آن را به بزرگترین ورزشگاه ایتالیا و یکی از بزرگترین ورزشگاههای اروپا تبدیل کرده است.
در ۲ مارس ۱۹۸۰، نام ورزشگاه سن سیرو به افتخار جوزپه مئاتزا، فاتح جام جهانی فوتبال در سالهای ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ و بازیکن افسانهای اینتر در دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ که مدت کوتاهی نیز در میلان بازی کرد، تغییر یافت.
بر اساس رتبهبندی ورزشگاه (یوفا)، سن سیرو یک ورزشگاه چهار ستاره است. در طول تاریخ، این ورزشگاه میزبان مسابقات مهم و مختلفی از جمله سه بازی در مسابقات جام جهانی فوتبال ۱۹۳۴، شش بازی در جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰، سه بازی در جام ملتهای اروپا ۱۹۸۰ و چهار فینال لیگ قهرمانان اروپا در سالهای ۱۹۶۵، ۱۹۷۰، ۲۰۰۱ و ۲۰۱۶ بوده است. این ورزشگاه همچنین میزبان مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی ۲۰۲۶ میلان و کورتینا دامپتزو خواهد بود. سن سیرو یکی از مکانهای احتمالی برای میزبانی جام ملتهای اروپا ۲۰۳۲ نیز میباشد.
تاریخچه ورزشگاه.
ساخت این ورزشگاه در سال ۱۹۲۵ و در منطقه ای از میلان به نام سن سیرو آغاز شد که این ورزشگاه جدید در ابتدا «Nuovo Stadio Calcistico San Siro» (ورزشگاه فوتبال جدید سن سیرو) نام داشت. ایده ساخت ورزشگاه در همان محل پیست اسب دوانی، متعلق به رئیس وقت باشگاه آ.ث. میلان، پیرو پیرلی بود. معماران، یک ورزشگاه خصوصی را فقط برای فوتبال طراحی کردند، بدون پیستهای دو و میدانی که مشخصه ورزشگاههای ایتالیایی بود که با بودجه عمومی ساخته شده بودند. افتتاحیه در ۱۹ سپتامبر ۱۹۲۶ بود، زمانی که ۳۵۰۰۰ نفر تماشاگر دیداری دوستانه بودند که اینتر با نتیجه ۶–۳ آ.ث. میلان را شکست داد. در اصل این ورزشگاه، خانه و تحت مالکیت میلان بود. سرانجام در سال ۱۹۴۷، اینتر که قبلاً در مرکز شهر میلان و آرنا چیویکا بازی میکرد به سن سیرو نقل مکان کرد و از آن زمان تاکنون همراه با آ.ث. میلان مستأجر این ورزشگاه هستند و از این زمین به صورت مشترک استفاده میکنند.
از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۵، مهندسان آرماندو رونکا و فروچو کالتسولاری فاز دوم مرحله توسعه ورزشگاه را ارائه دادند که قرار بود گنجایش ورزشگاه را از ۵۰۰۰۰ به ۱۵۰۰۰۰ نفر افزایش دهند. کالتسولاری و رونکا سه حلقه (رینگ) اضافی با چیدمان عمودی از ردیفهای تماشاگر را پیشنهاد کردند. نوزده رمپ مارپیچ - هر یک به طول ۲۰۰ متر - امکان دسترسی به طبقات بالایی را فراهم میکرد. در حین ساخت، اجرای بالاترین حلقه (رینگ) از سه حلقه کنار گذاشته شد و تعداد تماشاگران به ۱۰۰۰۰۰ نفر محدود شد. سپس به دلایل امنیتی، گنجایش صندلی به ۶۰۰۰۰ و گنجایش ایستاده به ۲۵۰۰۰ نفر کاهش یافت.
در ۲ مارس ۱۹۸۰ این ورزشگاه به نام «جوزپه مه آتزا» (۱۹۷۹–۱۹۱۰)، یکی از مشهورترین فوتبالیستهای شهر میلان نامگذاری شد. برای مدتی، هواداران اینتر به دلیل ارتباط قوی تر مئاتزا با این باشگاه (۱۴ سال به عنوان بازیکن، سه دوره به عنوان مربی) ورزشگاه را «جوزپه مه آتزا» صدا میزدند. با این حال، در سالهای اخیر، هواداران اینتر و میلان ورزشگاه را به سادگی سن سیرو صدا میزنند.
آخرین بازسازی بزرگ برای سن سیرو که ۶۰ میلیون دلار هزینه داشت، بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰ و برای جام جهانی فوتبال ۱۹۹۰ بود. تصمیم گرفته شد که با افزایش گنجایش ورزشگاه به ۸۵۰۰۰ تماشاگر و ساخت سقف، ورزشگاه مدرن سازی شود. شهرداری میلان کار را به معماران جانکارلو راگاتزی و انریکو اوفر و مهندس لئو فینتسی سپرد. برای افزایش گنجایش، حلقه (رینگ) سوم (فقط در دو گوشه و در سکوی غربی) ساخته شد که بر روی یازده برج پشتیبانی که به وسیله رمپهای مارپیچ احاطه شدهاند قرار دارد که امکان دسترسی به عموم را فراهم میکند. چهار برج از این یازده برج بتنی در گوشهها قرار داشتند تا سقف جدیدی را پشتیبانی کنند که دارای تیرهای قرمز برجسته است.
در سال ۱۹۹۶، موزه ای در داخل ورزشگاه افتتاح شد که تاریخ آ.ث. میلان و اینترناتزیوناله را به تصویر میکشد، با پیراهنهای تاریخی، جامها و افتخارات، کفشها، اشیاء هنری و انواع سوغاتی در معرض دید بازدیدکنندگان قرار میگیرد.
شهرآورد دلا مادونینا در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۵ و ۲۰۲۳ و در مرحله حذفی لیگ قهرمانان اروپا در سن سیرو برگزار شده است که در دو مورد اول با پیروزی آ.ث. میلان و در تقابل آخر با پیروزی اینتر میلان همراه شد. واکنش هواداران اینتر به شکست قریبالوقوع در بازی سال ۲۰۰۵ (پرتاب مواد آتش زا و اشیاء دیگر به سوی بازیکنان میلان که باعث شد مسابقه ناتمام بماند) موجب شد این باشگاه با جریمه سنگین چهار بازی محرومیت از حضور تماشاگران در مسابقات اروپایی فصل آینده مواجه شود.
جدا از اینکه میلان و اینتر از این ورزشگاه استفاده میکنند، تیم ملی فوتبال ایتالیا نیز تعدادی از مسابقات خود را در آنجا برگزار میکند. همچنین این ورزشگاه میزبان فینالهای جام باشگاهای اروپا در سال ۱۹۶۵ (با قهرمانی اینتر)، ۱۹۷۰ (با قهرمانی با فاینورد) و فینالهای لیگ قهرمانان اروپا در سالهای ۲۰۰۱ (با قهرمانی بایرن مونیخ) و ۲۰۱۶ (با قهرمانی رئال مادرید) بوده است.
این ورزشگاه همچنین میزبان بازی خانگی سه فینال جام یوفا که اینتر در آن شرکت میکرد (۱۹۹۱، ۱۹۹۴، ۱۹۹۷) نیز بود؛ زمانی که فینال این مسابقات در دو دیدار رفت و برگشت انجام میشد. یوونتوس نیز در فینال جام یوفا ۱۹۹۵ از این ورزشگاه برای بازی خانگی خود استفاده کرد زیرا آنها تصمیم گرفتند بزرگترین بازیهای خود را در استادیوم خودشان در آن زمان یعنی دل آلپی انجام ندهند. در هر یک از فینالها به غیر از سال ۱۹۹۱، دیدار برگشت در سن سیرو برگزار شد و برندگان جام را در آنجا بالای سر بردند. با این حال، از فصل ۹۸–۱۹۹۷ و از زمانی که مسابقه فینال به صورت تک بازی تغییر یافت، سن سیرو هنوز به عنوان ورزشگاه میزبان انتخاب نشده است.
این ورزشگاه هرگز میزبان فینال جام برندگان جام اروپا نبوده است اما میزبان جام لاتین در سال ۱۹۵۱ بود، رقابتی چهارجانبه که با قهرمانی آ.ث. میلان همراه شد. این شهر همچنین محل برگزاری مسابقات جام لاتین در سال ۱۹۵۶ (که باز هم با قهرمانی آ.ث. میلان همراه شد) بود، هرچند که آن مسابقات در آرنا چیویکا برگزار شد.
در بحبوحه همهگیری کووید-۱۹ در ایتالیا در ۲۵ مارس، آسوشیتد پرس بازی لیگ قهرمانان اروپا بین آتالانتا و والنسیا اسپانیا در ۱۹ فوریه در سن سیرو را به عنوان «بازی صفر» نامگذاری کرد. این بازی اولین باری بود که آتالانتا به مرحله یک شانزدهم نهایی لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کرد و بیش از ۴۰۰۰۰ تماشاگر - حدود یک سوم جمعیت برگامو - در ورزشگاه حضور داشتند. تا ۲۴ مارس، تست تقریباً ۷۰۰۰ نفر در استان برگامو برای کووید-۱۹ مثبت شد و بیش از ۱۰۰۰ نفر بر اثر این ویروس جان خود را از دست دادند که برگامو را به آسیب دیدهترین استان ایتالیا در طول همهگیری تبدیل کرد.
جایگزینی احتمالی.
در ۲۴ ژوئن ۲۰۱۹، میلان و اینتر قصد خود را برای ساخت یک ورزشگاه جدید به جای سن سیرو اعلام کردند. ورزشگاه جدید با ظرفیت ۶۰۰۰۰ نفر که قرار بود در کنار سن سیرو ساخته شود، در ابتدا ۸۰۰ میلیون دلار هزینه داشت و برای فصل ۲۳–۲۰۲۲ آماده میشد، هرچند که این اتفاق نیفتاد.
جوزپه سالا، شهردار فعلی میلان و کومونه میلان درخواست زمان کردند و تأکید کردند که سن سیرو حداقل تا المپیک زمستانی و پارالمپیک زمستانی ۲۰۲۶ که در میلان و کورتینا دامپتزو برگزار میشود، حفظ خواهد شد. پروژه پیشنهادی با تردید و مخالفت چند تن از هواداران هر دو تیم نیز مواجه شد.
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۹، میلان و اینتر دو طرح بالقوه برای ورزشگاه جدید در کنار زمین اصلی منتشر کردند که بهطور آزمایشی به نام «Nuovo Stadio Milano» نامگذاری شد که به ترتیب توسط «پاپولوس» (Populous) و «مانیکا» (MANICA) طراحی شده بود. در ۲۲ مه ۲۰۲۰، مقامات میراث ایتالیا هیچ اعتراضی به تخریب سن سیرو نداشتند. در ۲۱ دسامبر ۲۰۲۱، پروژه پاپولوس انتخاب شد.
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، پائولو اسکارونی رئیس باشگاه میلان اعلام کرد که باشگاه پیشنهادی برای ساخت یک ورزشگاه جدید ۷۰۰۰۰ نفری در کنار مقر باشگاه و موزه در کومونه سان دوناتو میلانزه، در حومه جنوب میلان ارائه کرده است.
هدیهای از پیرو پیرلی.
ورزشگاه سن سیرو هدیهای از طرف پیرو پیرلی، رئیس وقت آ.ث. میلان (۱۹۲۹–۱۹۰۹)، به باشگاه خودش یعنی میلان بود. سن سیرو تنها در مدت ۱۳ ماه و ۱۵ روز با کار مداوم و تلاش ۱۲۰ کارگر ساختمانی بنا شد. هزینه ساخت این ورزشگاه در آن زمان حدود ۵ میلیون لیره بود که با معادلسازی به زمان حال، مبلغی حدود ۳ و نیم میلیون دلار تخمین زده میشود. طرح سن سیرو توسط اولیسه استاکینی بر روی نقشه پیاده شد و آلبرتو کوجینی، مهندس مشهور ایتالیایی که در معماری طرحهای بزرگی در ایتالیا از جمله «ایستگاه مرکزی میلان» نظارت داشت، مسئولیت معماری سن سیرو را برعهده گرفت.
افتتاح سن سیرو.
سن سیرو برمبنای معماری ورزشگاههای انگلیسی طراحی شده بود، فقط برای روح فوتبالی و متشکل از ۴ جایگاه که در مجموع ۳۵۰۰۰ تماشاچی را در خود جای میداد. سن سیرو در ۱۹ سپتامبر ۱۹۲۶ و در حالی که ورزشگاه مملو از تماشاچی شاهد شکست ۶–۳ میلان در برابر اینتـر بودند افتتاح شد. اولین بازی لیگ در این ورزشگاه نیز با شکست میلان در برابر سمپیردارنزه به انجام رسید، در حالی که اولین بازی بینالمللی در این ورزشگاه، در ۲۰ فوریه ۱۹۲۷ و با تساوی ایتالیا برابر چک اسلواکی به پایان رسید. تا پایان سال ۱۹۴۹، سن سیرو جزو اموال خصوصی باشگاه میلان محسوب میشد. در آن زمانها اینتـر بازیهای خانگی خود را در آرنا چیویکا که در مرکز شهر میلان قرار داشت برگزار میکرد. این تئاتر فوتبال از آن زمان تاکنون تحت چندین بازسازی بزرگ قرار گرفته است تا به شکل امروز خود درآمده است.
توسعه و افزایش گنجایش.
اولین عملیات افزایش گنجایش.
باشگاه میلان ورزشگاه سن سیرو را در سال ۱۹۳۵ به شواری شهر میلان واگذار کرد و سه سال بعد از آن واگذاری تصمیم به افزایش گنجایش این ورزشگاه گرفته شد. فوتبال روز به روز در حال افزایش محبوبیت در بین هوادارن بود، و نیاز مبرم به ورزشگاهی با گنجایش بیشتر حس میشد. این مأموریت به معمار آرماندو رونکا و مهندس فروچو کالتسولاری واگذار شد و آنها توانستند از ظرفیت و پتانسیل قابل توسعه معماری اولیه این ورزشگاه بهره ببرند و شروع به بزرگسازی آن کنند. در سال ۱۹۵۲، ظرفیت ورزشگاه برای ۱۵۰۰۰۰ تماشاچی طراحی شده بود، اما شورای شهر این تصمیم را نپذیرفت و گفتگو طراحان ورزشگاه با این شورا بینتیجه ماند. بعد از خرج ۵٫۱ میلیون لیره برای مدرنسازی سن سیرو، افتتاح دوباره ورزشگاه در تاریخ ۱۳ می ۱۹۳۹ و در حالی که ایتالیا در برابر انگلستان ۲–۲ متوقف شد، به انجام رسید. مجموع دریافتیها از باجههای سن سیرو در آن بازی مبلغی حدود ۱٫۲ میلیون لیره بود.
مرحله دوم توسعه سن سیرو.
فاز دوم مرحله توسعه سن سیرو در سال ۱۹۵۴ شروع شد و دوازده ماه بعد در تاریخ ۲۶ اکتبر ۱۹۵۵، با گنجایشی معادل ۸۵۰۰۰ تماشاچی این ورزشگاه تاریخی مجدداً افتتاح شد. اولین نورافکنها در این ورزشگاه و در سال ۱۹۵۷ نصب شد و به دنبال آن در سال ۱۹۶۷ اسکوربرد الکترونیکی در آن نصب گردید. نورافکنها در سال ۱۹۷۹، زمانی که طبقههای دوم ورزشگاه توسعه یافتند مدرنسازی شدند. نام سن سیرو بهطور رسمی در ۲ مارس ۱۹۸۰ به افتخار جوزپه مئاتزا، بازیکن افسانهای اینتر در دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ (که مدت کوتاهی نیز در میلان بازی کرد) تغییر یافت. در سال ۱۹۸۶، طبقه اول سکوها بهطور کامل به صندلی مجهز شد و به صورت بخشهای جداگانه شمارهگذاری و رنگ شد. جایگاه مرکزی و اصلی به رنگ قرمز و جایگاههای مجاور و روبرو به رنگ نارنجی، جایگاه شمالی پشت دروازه یعنی جایگاه هواداران افراطی اینتر ملقب به «کوروا نورد» به رنگ سبز و جایگاه جنوبی پشت دروازه یعنی جایگاه هواداران افراطی میلان ملقب به «کوروا سود» به رنگ آبی نقاشی شدند.
مرحله سوم توسعه سن سیرو.
برای رخداد بزرگ جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا، مسئولان شهر میلان بعد از این که به علت هزینههای سنگین برای ساختن یک ورزشگاه جدید با مخالفت مواجه شدند، به فکر بازسازی مجدد ورزشگاه مه آتزا افتادند. ایده اولیه برای ترمیم این ورزشگاه به گونهای آینده گرا و چشمنواز بود: ساختن طبقه سوم برای جایگاهها و ساخت سقف برای ورزشگاه برای محافظت از همه تماشاچیان. این طرح توسط معمار جانکارلو راگاتزی، معمار انریکو اوفر و مهندس لئو فینتسی در حالی که اهداف آنها ایجاد طبقه سوم به صورت مستقل و با استفاده از زمینهای اطراف ورزشگاه بود، شروع به کار کرد. ساختار طبقه سوم ورزشگاه سن سیرو بر پایه ۱۱ برج سیلندر مانند بنا نهاده شده است. این ستونها همچنین دسترسی به جایگاهها و بخشهای سرویس دهی مختلف را ممکن میسازد، ضمن اینکه ساختار آن کاملاً مجزا از ساختار اصلی ورزشگاه است. چهار عدد از این ستونها تیرهای مشبک سقف ورزشگاه را نگهداری و پشتیبانی میکنند. برای راحتی تمام تماشاچیانی که از بازیها دیدن میکنند، تمام صندلیها بهطور ارگنومیکی طراحی شدهاند، همچنین برای شناسایی بخشهای اصلی ورزشگاه تمام صندلیها به چهار رنگ مختلف رنگ شده و شمارهگذاری نیز شدهاند. تمام ۸۵۰۰۰ تماشاچی حاضر در ورزشگاه توسط سقف انحنا دار سن سیرو که ساخته شده از پلی کربنات است حفاظت میشوند. علاوه بر موارد ذکر شده، سیستم سرمایشی و گرمایشی مدرن به همراه سیستم روشنایی شناور برای راحتی تماشاچیان نصب شدهاند. در تاریخ ۸ ژوئن ۱۹۹۰، سن سیرو پذیرای مراسم افتتاحیه جام جهانی و به دنبال آن بازی افتتاحیه آرژانتین و کامرون بود. از آن زمان تا کنون «اسکالا دل کالچو» پذیرای میلیونها هوادار در بازیهای مختلف بوده است. در تابستان سال ۲۰۰۸، مطابق خواستههای قوانین یوفا تغییراتی در ساختار ورزشگاه به وجود آمد و ظرفیت آن به ۸۰۰۱۸ نفر کاهش یافت.
اعداد و ارقام.
برای تکمیل ساخت سن سیرو، ۱۰۰۰۰ کونتال سیمان، ۳۵۰۰ متر مربع ماسه، و ۱۵۰۰ کونتال آهن استفاده شده است. همچنین از ۸۰ کیلوگرم گچ برای علامتگذاری ۱۰۵ متر از طول و ۶۸ متر از عرض زمین استفاده شده است. فنسهای محیطی در ابعاد ۲۰۴ در ۲۹۶ متر هستند که ۱۱۰۰ و ۱۲۰۰ تن وزن دارند. سقفها به ۲۵۶ چراغهای نورافکنی که قدرت روشنایی ۱۵۰۰ وات را دارند مجهز شدهاند. برای ساخت قسمتهای اصلی ساختار، دو جرثقیل بلند ۶۴ متری در محل ورزشگاه قرار گرفتهاند. در داخل ورزشگاه نیز، خروجی اضطراری و آسانسور بخش سرویسها با ظرفیت ۱۰۰۰ کیلوگرم نصب شده است. سن سیرو در کنار زمین مسابقه اسب دوانی شهر و در فاصله ۶ کیلومتری مرکز شهر میلان بنا شده است.
فراتر از فوتبال.
ورزشگاه سن سیرو نمادی از شهر میلان است. (مانند وضعیتی که اسکالا و دومو در شهر میلان دارند) سن سیرو نه تنها برای فوتبال، بلکه برای رخدادهای مهم دیگر نیز همواره مورد استفاده بوده است. برای مثال، مسابقه بوکس بین دولیلو لویی و کالو ارتیس در ۱ سپتامبر ۱۹۶۰، مسابقهای برای عنوان جهانی والتر جونیور، در این ورزشگاه برگزار شد. ۵۰۰۴۳ نفر از نزدیک شاهد این رخداد بزرگ بودند و از این تعداد ۸۰۰۰ نفر در اطراف رینگ بوکس قرار گرفته بودند. این رقابت با پیروزی طرف ایتالیایی به اتمام رسید و به همراه خود ۱۳۰ میلیون درآمدزایی کرد. سن سیرو حتی پذیرای بسیاری از کنسرتها نیز بوده است. باب مارلی در ۲۷ ژوئن ۱۹۸۰ نمایش خود را در جایگاه شمالی به اجرا گذاشت. در آن مراسم ۹۰۰۰۰ نفر از نمایش دیدنی این موزیسین جامائیکایی استقبال کردند. برای بروس اسپرینگسین در سال ۱۹۸۵ نیز چنین استقبالی به عمل آمد. جایگاه قرمز حتی پذیرای یک دیسکو از نوع محوطه باز نیز بود. اکنون در ضلع جنوبی، موزهای بنا شده است که در آن افتخارات میلان و اینتـر از طریق تمام افرادی که در این افتخارات نقش داشتند، به یادگار مانده است. ورزشگاه در زمانی که در آن مسابقه ای برگزار نمیشود، میتواند پذیرای ۵۰ هزار ملاقاتکننده باشد. از اول ژوئیه سال ۲۰۰۰، سن سیرو بهطور مشترک توسط دو تیم شهر میلان یعنی آ.ث. میلان و اینتر میلان اداره میشود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293889 |
293906 | الیزابت بنکس | الیزابت مارسال بنکس (زادهٔ ۱۰ فوریه ۱۹۷۴) بازیگر، تهیهکننده و کارگردان آمریکایی است.
ابتدای زندگی.
بنکس متولد ایالت ماساچوست در آمریکا است. او اولین فرزند از چهار فرزند مارک و آن میچل است. پدر او در کار خانه جنرال الکتریک کار میکرد و مادر او کارمند بانک بودهاست. بنکس در سال ۱۹۹۶ با درجه عالی از دانشگاه پنسیلوانیا فارغ تحصیل شدهاست.
هنرپیشگی.
الیزابت بنکس اولین کار خود در زمینه هنرپیشگی را با بازی در فیلم Surrender Dorothy در نقش «الیزابت کیسی» آغاز کرد. او با شرکت در مجموعه فیلمهای مردعنکبوتی در نقش «بتی برانت» به شهرت رسید. او در سال ۲۰۰۸ در فیلم زاک و مری فیلم پورنو میسازند شرکت کرد. الیزابت بنکس همچنین در سال ۲۰۰۸ در فیلم دبلیو که به زندگینامه جرج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا میپرداخت در نقش لورا بوش به ایفای نقش پرداخت.
زندگی شخصی.
در ۵ ژوئیه ۲۰۰۳، بنکس با مکس هندلمن که دوست پسر او در کالج بود ازدواج کرد. او یک یهودی است. بنکس طرفدار حزب دمکرات آمریکا است.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293906 |
293907 | ژرژ ملییس | ژرژ ملییس (به فرانسوی: ) با نام کامل؛ ماری ژرژ ژان مِلییِس (به فرانسوی: ) یک شعبدهباز، بازیگر و نخستین کارگردان فرانسوی بود. او باعث ایجاد تحولات فنی و روایی متعددی در اولین روزهای سینما شد.
ملییس نقش مهمی در ابداع و تکمیل برخی از نخستین نمونههای جلوههای ویژه داشت؛ نوردهی چندگانه، تصویربرداری زمانگریز، دیزالو و فیلم رنگی فیک (رنگآمیزی دستی فریمبهفریم فیلمها) از تکنیکهایی بودند که ملییس در فیلمهایش استفاده میکرد. او همچنین یکی از اولین فیلمسازانی بود که از استوریبرد استفاده کرد.
به سبب توانایی غیرقابل انکار ملییس در دستکاری کردن واقعیت در فیلمهایش او را نخستین جادوگر سینما دانستهاند.
دو فیلم بسیار مشهور او عبارتند از "سفر به ماه" (۱۹۰۲) و "سفر غیرممکن" (۱۹۰۴). این آثار بر محور سفرهای فضایی عجیب و سورئال، با الهام و اقتباس از آثار ژول ورن میباشند. این دو اثر اگرچه در زمره مهمترین فیلمهای علمی- تخیلی اولیه بهشمار میروند، اما در حقیقت رویکرد آنها به ژانر فانتزی نزدیکتر است.
کودکی، نوجوانی و تحصیلات.
"ماری- ژرژ-ژان ملییس" در هشتم دسامبر سال ۱۸۶۱ در پاریس متولد شد. پدرش ژ"ان لویی استانیسلاس ملییس" نام داشت و نام مادر هلندیش "یوهانا کاترین شوئرینگ" بود. ژان لویی استانیسلاس در۱۸۴۳ به عنوان یک کارگر کفاش ماهر به پاریس مهاجرت کرد. او به هنگام کار در یک کارگاه چکمه سازی با یوهانا کاترین آشنا شد. پدر یوهانا کاترین سابقاً چکمه دوز رسمی خانواده سلطنتی هلند بود، اما کسب و سرمایه اش را در یک آتشسوزی از دست داده بود. یوهانا کاترین در تحصیلات ژان لویی استانیسلاس کمک حال بود. این دو نهایتاً ازدواج کردند و به همراه یکدیگر کارگاه چکمه سازی معتبری در بلوار سن مارتین افتتاح کردند. هنگامی که ماری ژرژ ژان، سومین پسرشان متولد شد، خانواده ملییس ثروتمند شده بودند.
ژرژ ملییس تحصیلاتش را در مدرسه میشلت آغاز کرد. این مدرسه طی بمبارانی در زمان جنگ بین فرانسه و پروس ویران شد. مدرسه بعدی لویی له گران نام داشت. ملییس در خاطراتش بر این دوره تحصیلات آکادمیک تأکید فراوان دارد تا در مقابل این اتهام که در زمانه او فیلمسازان افراد کم سوادی بودند که توان تولید اثر هنری را ندارند، بایستد. هر چند که ملییس خود آگاه بود که ذات خلاق او قادر بود روشنفکران معاصرش را پشت سر بگذارد.
ژرژ کوچک که اغلب به خاطر اینکه کتاب و دفترهایش را غرق نقاشی میکرد از سوی معلمینش تنبیه میشد، در ده سالگی، با مقوا عروسک خیمه شب بازی میساخت. در سالهای نوجوانی دست ساختههای او به تدریج پیچیدهتر میشدند. او پس از دریافت مدرک لیسانس در سال ۱۸۸۰ مدرسه را ترک کرد.
صحنه.
پس از فارغالتحصیلی، ملییس به کسب و کار خانوادگی شان در تولید و فروش چکمه پیوست. در این دوران بود که او خیاطی آموخت. پس از سه سال خدمت نظام وظیفه، پدرش او را به لندن فرستاد تا در فروشگاه یکی از دوستان خانوادگی کار کند. در لندن بود که او رفتوآمد به تماشاخانه شعبده باز مشهور لندنی جان نِویل ماسکلین به نام تالار مصری را آغاز کرد. شوق او به اجرای شعبده بازی از این تماشاخانه آغاز شد و تا پایان عمر با او ماند.
در سال ۱۸۸۵ ملییس با آرزوی جدیدی در سر به پاریس بازگشت. او میخواست در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس نقاشی بخواند. پدر هزینه تحصیل او را تقبل نکرد و به این جهت او در کارگاه خانوادگی سرپرست ماشین آلات شد. در همان سال او با اوژنی گنین که جهیزیه قابل توجهی داشت، ازدواج کرد. این زوج صاحب دو فرزند شدند: "ژرژت" متولد ۱۸۸۸ و "آندره" متولد ۱۹۰۱.
همزمان با کسب و کار خانوادگی، ملییس علاقه اش به شعبده بازی را نیز پی گرفت. او به تماشای تردستیهایی میرفت که در تماشاخانه روبرت هودین توسط شعبده باز بزرگ ژان اوژن روبرت هودین اجرا میشد. در همین زمان او بهطور جدی شروع به یادگیری تردستی کرد و به زودی اولین اجراهای عمومیش را به روی صحنه برد.
در سال ۱۸۸۸، پدر ملییس خود را بازنشسته کرد، ژرژ سهم خود از کسب و کار را به برادرانش فروخت و با سرمایه حاصل و جهیزیه همسرش، تماشاخانه روبرت هودین را خرید. او تماشاخانه را با ابزار نورپردازی، دریچههای مخفی و چندین اتوماتون تجهیز کرد. با این وجود بسیاری از تردستیهایی که امکان اجرایشان در این تماشاخانه پیشرفته وجود داشت، تکراری و قدیمی بودند. تماشاخانه ملییس، مراجعین اندکی داشت.
طی نُه سال آینده، ملییس شخصاً سی تردستی جدید ابداع کرد و بر اساس آنچه در لندن تجربه کرده بود، بر مایههای کمدی و درام اجراهایش افزود. نتیجه افزایش قابل توجه تعداد تماشاچیان بود. یکی از محبوبترین برنامهها گردن زدن مرد سرکش نام داشت. طی این برنامه سر مردی به هنگام سخنرانی قطع میشد. سر بریده کماکان سخن میگفت تا زمانی که دوباره به بدنش ملحق شود.
زمانی که ملییس تماشاخانه روبرت هودین را خریداری کرد، تعدادی از کارکنان پشت صحنه و همچنین گروهی از نقش آفرینان تماشاخانه به همکاری با مجموعه ادامه دادند. ژان د آلسی، از جمله این نقش آفرینان بود. او معشوقه ملییس و بعدتر همسر دوم او شد. همزمان با اداره تماشاخانه، ملییس برای نشریهای به سردبیری پسر عمویش کارتونهای سیاسی میکشید.
ملییس به تدریج عمده وقت خود را معطوف به پشت صحنه کرد. او طراح تردستیها، کارگردان و طراح صحنه و لباس بود. با رشد محبوبیت تماشاخانه ملییس موفق شد شعبده بازان بزرگی را برای اجرای نمایش دعوت کند. علاوه بر این او با نمایش جلوههایی از برف و صاعقه، سایه بازی، نمایشهای پریان و اتوماتونها بر تنوع اجراهای سالنش افزود.
سالهای آغازین فیلمسازی.
بین سالهای ۱۸۹۶ تا ۱۹۱۳، ملییس ۵۳۱ فیلم ساخت. طول این فیلمها از یک تا چهل دقیقه متغیر بود. موضوع این فیلمها به تردستیهای ملییس شباهت داشت: حقههای مختلفی به نمایش درمیآمد، چیزهایی غیب و چیزهای دیگری بزرگ و کوچک میشدند. این فیلمهای اولیه که وقف نمایش جلوههای ویژه شده بودند عملاً فاقد پیرنگ داستانی بودند. جلوههای ویژه در این فیلم برای نمایش آنچه فیلمساز قادر به انجامشان بود اجرا میشدند و نه برای غنی تر کردن داستان فیلم. فیلمهای اولیه ملییس به کلی با هدف به نمایش درآوردن جلوههای ویژه جدید ساخته میشدند. برای مثال پس از آزمودن تکنیک نوردهی چندگانه او "ارکست تکنفره" را ساخت. در این فیلم او در حال نواختن هفت ساز مختلف به صورت همزمان دیده میشود. بعدتر در سال ۱۹۲۱ باستر کیتون در فیلم "تماشاخانه" از همین حقه در سطح بسیار پیشرفته تری بهره برد. این فیلم ۲۲ دقیقهای به خاطر سکانس آغازینش معروف است که طی آن کیتون همزمان در نقش چند کاراکتر در یک نمایش ظاهر میشود.
در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵، ملییس شاهد واقعهای عظیم بود: در آن روز فیلمهای چند ثانیهای برادران لومیر برای نخستین بار در گران کافه برای عموم به نمایش گذاشته شد. او بلافاصله به برادران لومیر پیشنهاد داد که در ازای ده هزار فرانک یکی از دوربینهایشان را بخرد. این پیشنهاد رد شد. لومیرها پیشنهادهای بالاتری را از موزه گِرِوین و تماشاخانه فولی برژه نیز رد کردند.
ملییس به لندن رفت و از رابرت و. پال چند حلقه فیلم و پروژکتور آپارات خرید. تا آوریل ۱۸۹۶، نمایش فیلم بخش جدانشدنی برنامههای تماشاخانه او شده بود. ملییس با مطالعه آپارات تلاش کرد تا شخصاً یک دوربین فیلمبرداری بسازد. او با بهرهگیری از کمک دو مکانیک به نامهای رلوز و کورستن و با استفاده از قطعات چند اتوماتون و قطعاتی از تجهیزات جلوههای ویژه موفق شد دوربینی بسازد که کار میکرد. اما در آن زمان و در پاریس هنوز امکان دسترسی به فیلم خام و لابراتوار ظهور فیلم برای ملییس فراهم نبود. ملییس از لندن فیلم خرید و با آزمون و خطای فراوان در نهایت توانست شخصاً فیلمها را ظاهر کند. در سپتامبر ۱۸۹۶، گروه سه نفره ملییس کینتوگراف روبرت هودین را به نمایش گذاشتند. این دوربین و پروژکتور آهن پوش به قدری پر سر و صدا بود که خود ملییس به آن آسیاب یا مسلسل میگفت! تا سال ۱۸۹۷ رشد تکنولوژی موجب شد دوربینهای بهتر و کارآمدتری وارد بازار شوند. ملییس دوربین دست ساخت خود را کنار گذاشت و چند دوربین بهتر ساخت لومیر، پَته فرر و گومون خرید.
ملییس در می۱۸۹۶، نخستین فیلمهایش را ساخت و آنها را تا آگوست همان سال در سالن خودش به نمایش گذاشت. تا پایان ۱۸۹۶، ملییس به همراهی رلوز کمپانی استار فیلم را راهاندازی کرد. کورستن نیز فیلمبردار ارشد کمپانی بود. بخش بزرگی از فیلمهای اولیه ملییس کپی برداری و بازسازی فیلمهای برادران لومیر بود. هدف از این کار رقابت با لومیرها برای به دست آوردن تماشاچی بیشتر بود؛ برادران لومیر در گران کافه روزانه بیش از دو هزار تماشاچی داشتند. "ورق بازی" اولین فیلم ملییس از همین دستهاست. دسته دیگری از کارهای اولیه ملییس منعکسکننده مهارت او در خلق صحنههای تئاتری باشکوه بود. "یک شب وحشتناک" که بیست و ششمین فیلم کمپانی او بود در این دسته جای میگیرد. در این فیلم یک ساس عظیمالجثه به مهمان یک هتل حمله میکند.
برادران لومیر و ملییس به زودی راه خود را در فیلمسازی ار هم جدا کردند. برادران لومیر ابداع خود را دستاورد بزرگی در زمینه علوم و تاریخ میدانستند و به زودی فیلمبرداران فراوانی را به سراسر دنیا فرستاند تا زندگی نژادهای گوناگون را مستند کنند. حال آنکه کمپانی ملییس مخاطبان خود را از میان تماشاچیان علاقهمند به برنامههای رایج در سیرکها و کابارهها برگزیده بود. مخاطبان او مشتری تعبیر شخصی ملییس از شعبده و تردستی بودند: هنر. در این فیلمها عمده توجه ملییس معطوف به ابداع و پروراندن جلوههای ویژه بود. طبق خاطرات ملییس، روزی دوربین ملییس به هنگام ضبط، فیلم را جمع کرد پس از ادامه فیلمبرداری، فیلمی به دست آمد که در آن اتوبوسی به یک نعش کش و مردهایی به زن تبدیل میشدند. این شگرد جابه جایی، استاپ تریک نام گرفت. پیشتر توماس ادیسون در قطعه فیلمی هیجده ثانیهای با عنوان اعدام ماری استوارت از همین تکنیک استفاده کرده بود. هر چند ملییس جداگانه به تکنیک مشابه دست یافته بود. ملییس از این تکنیک در فیلمی با حضور ژان د آلسی، استفاده کرد تا حقه قدیمی ناپدید کردن افراد را در سطحی نو و در یک فیلم نمایش دهد.
در سپتامبر ۱۸۹۶، ملییس در املاک خود در واقع در مونتروی در حومه پاریس، استودیویی ساخت. ساختمان اصلی استودیو که بر اساس ابعاد تماشاخانه روبرت هودین طراحی شده بود با دیوارها و سقفی از شیشه ساخته شد. در کنار آن تأسیساتی برای تعویض لباس و انبار لوازم صحنه وجود داشت. ملییس خود این استودیو را حاصل تجمیع کارگاه عکاسی و صحنه تئاتر میدانست.
طی سالهایی که ملییس در فیلمسازی پیش رو داشت، وقتش را بین مونتروی و تماشاخانه تقسیم میکرد. او هفت صبح به استودیو میرفت تا ده ساعت را به ساخت صحنه و لوازم آن بپردازد. ساعت پنج عصر او به سمت پاریس حرکت میکرد و از ساعت شش در تئاتر حاضر میشد. ساعت هشت شب او در برای اجرا آماده میشد. او شب را در مونتروی میگذراند. ملییس، جمعهها و شنبهها را به ضبط صحنههایی میگذراند که طی هفته تدارک دیده بود. یکشنبهها و سایر روزهای تعطیل او یک برنامه عصرانه در تئاتر داشت؛ شامل اکران سه فیلم و یک اجرا که تا یازده و نیم شب طول میکشید.
ملییس در ۱۸۹۶ هفتاد و هشت فیلم و در ۱۸۹۷ پنجاه و سه فیلم ساخت. در این دو سال او تمام گونههایی که طی دوران حرفه ایش در قالب آنها فیلم ساخت را امتحان کرده بود. این گونهها شامل مستندهایی به سبک برادران لومیر، کمدی، بازسازی وقایع تاریخی، درام، شعبده بازی و داستانهای پریان میشد. این مورد آخر به سبک ویژه ملییس تبدیل شد. کمپانی استار فیلم نظیر برادران لومیر و کمپانی پَته فرر فیلمهای پورنوگرافیک هم تولید میکرد. پیپینگ تام در ساحل و بعد از رقص از این دسته فیلمها محسوب میشوند. در بعد از رقص تنها نمونهای که تا کنون باقی مانده، ژان د آلسی لباسهایش را درمیآورد و در حالی که ظاهراً برهنهاست با کمک خدمتکارش حمام میکند. او در واقع یک سرهمی چسبان به رنگ پوست پوشیده بود. بین سالهای ۱۸۹۶ و ۱۹۰۰، ملییس ده فیلم تبلیغاتی برای محصولاتی نظیر، ویسکی، شکلات و غلات صبحانه ساخت. در سپتامبر ۱۸۹۷، ملییس تصمیم گرفته بود روبرت هودین را به یک سالن سینما تبدیل کند، به این معنا که شعبده بازیهای کمتری اجرا شود تا امکان پخش فیلم هر شب فراهم باشد. اما تا پایان این سال نمایش فیلم تنها محدود به یک شب در هفته بود.
در ۱۸۹۸، تعداد فیلمهای تولیدی ملییس به سی فیلم کاهش یافت اما این فیلمها پیچیدهتر و بلند پروازانه تر بودند. بازسازی واقعه غرق شدن کشتی یو اس اس مِین، نمایش حقه معروف جعبه، و "رؤیای ستارهشناس" محصول همین سال هستند. در فیلم رؤیای ستارهشناس، ملییس نقش ستارهشناسی را بازی میکند که ماه سبب دگرگونی کارگاهش شدهاست، ماه سبب میشود شیاطین و فرشتگان به ملاقات ستارهشناس بیایند. در همین سال او اولین هجویه مذهبیش را نیز ساخت. در فیلم هفتاد ثانیهای "وسوسه آنتونی بزرگ" عیسی بر صلیب به زنی اغواگر با بازی ژان د آلسی تبدیل میشود تا آنتونیوی کبیر را گمراه کند. او به ابداعاتش در زمینه جلوههای ویژه ادامه داد. او نوار یک فیلم ضبط شده به صورت دستی و از پایان به آغاز در دوربین حرکت داد تا در شام با دردسر، یک برداشت معکوس را اجرا کند. او انطباق تصویر را نیز تجربه کرد در غار شیاطین او از بازیگرانش در مقابل یک پرده سیاه فیلم گرفت و سپس همین فیلم را دوباره در دوربین قرار داد تا از محیط فیلم بگیرد. نتیجه ارواح شفافی بودند که غاری را به تصرف خود درمیآوردند. در فیلم سه سر دردسر ساز، ملییس سر خودش را سه بار جدا میکند و یک گروه همسرایی میسازد. محصول یا استاندارهای مدرن به شدت خام به نظر میرسد اما دستیابی به آنها در آن زمان به شدت مشکل بود و به مهارت زیادی نیاز داشت.
در سال ۱۸۹۹ ملییس تجربه کردن جلوههای ویژه جدید را ادامه داد، برای مثال در فیلم "سرقت مقبره کلئوپاترا" که از اولین نمونههای سینمای وحشت محسوب میشود. این فیلم بازسازی تاریخی داستان کلئوپاترا ملکه مصر نیست بلکه تصویرگر رستاخیز مومیایی او در روزگار فیلم بود. تا سال ۲۰۰۵ تصور میشد که هیچ نسخهای از این فیلم باقی نماندهاست. اما در این سال نسخهای از فیلم در پاریس کشف شد. ملییس در آن سال شده دو تا از پروازانهترین و شناخته شدهترین فیلمهای بلند خود را ساخت. او در تابستان این فیلم بازسازی "ماجرای دریفوس"، را ساخت. داستان فیلم بر اساس ماجرای اتهام دروغ و خیانت سروان آلفرد دریفوس یک یهودی فرانسوی پرورانده شده بود. "ماجرای دریفوس" در زمان خود سر و صدای زیادی به پا کرده و در عمل مردم را به دو گروه موافقان و مخالفانسروان دریفوس تقسیم کرده بود. بخش پایانی فیلم که بازگشت سروان را به زندان نشان میدهد در نهایت سانسور شد.
بعدتر ملییس داستان سیندرلا را در فیلم "سیندرلا" بهسال ۱۸۹۹ ساخت. این فیلم هفت دقیقهای در بیست صحنه و با حضور بیش از سی و پنج بازیگر ساخته شد. بازیگر سیندرلا بلووت برنون بود. این فیلم در سراسر اروپا و در ایالات متحده بسیار موفق بود. توزیع کنندگان فیلم آمریکایی مانند سیگموند لوبن بسیار مشتاق بودند که هم محصولات جدیدی برای جذب مخاطبان خود در اختیار داشته باشند و هم به نوعی با انحصار رو به رشد توماس ادیسون بر سینما مقابله کنند. موفقیت سیندرلا در آمریکا برای سالها ادامه داشت. فیلسازان آمریکایی نظیر ادیسون این گونه موفقیت را خوش نداشتند به این جهت تلاش گستردهای را برای محدود کردن پخش فیلمهای ملییس آغاز کردند اما به زودی نحوه کپی گرفتن از فیلمها را آموختند. پس از این بود که ملییس به همراه عدهای دیگر برای حمایت خود در بازارهای خارجی اتحادیه صنفی فیلمسازان را بنیان گذاشت. ملییس تا سال ۱۹۱۲ رئیس اتحادیه بود. طی این سالها مقر اتحادیه در سالن روبرت هودین بود. در همین سالها موفقیتهای اقتصادی فیلمهای ملییز امکان گسترش استودیوی مونتروی را فراهم کرد. حالا ملییس قادر بود صحنههای بسیار پیچیدهتر و باشکوه تری را بسازد و فضای بزرگتری را برای آرشیو رو به رشدش از از لباسها و دیگر یادگاریهای فیلمها در نظر بگیرد.
موفقیتهای بینالمللی.
در سال ۱۹۰۰، ملییس سی فیلم ساخت از جمله فیلم سیزده دقیقهای "ژان دارک" با بازی بلووت برنون. "ارکست تکنفره" نیز در همین سال ساخته شد. فیلم مهم دیگر این سال "رؤیای کریسمس" بود، از نخستین نمونههایی که در آن برای به تصویر کشیدن صحنه میلاد مسیح از جلوههای ویژه استفاده شد. در ۱۹۰۱ ملییس که بر قله موفقیت ایستاده فیلمهای محبوب دیگری تولید کرد. برهمن و پروانه در همین سال تولید شد، در این فیلم ملییس نقش برهمنی را بازی کرد که یک شفیره را به زن زیبای بالداری تبدیل میکند اما خود به شفیره مبدل میشود. دو داستان شنل قرمزی و "ریش آبی" از نویسنده و شاعر فرانسوی شارل پرو در همین سال به فیلم تبدیل شدند. در ریش آبی، ملییس که با ژان د آلسی و بلووت برنون همبازی است در نقش ریش آبی قاتل ظاهر شد. فیلم جک و لوبیای سحرآمیز به کارگردانی ادوین اس پورتر، محصول کمپانی فیلمسازی توماس ادیسون نمونه ناموفقی از کپی برداری از جلوههای ویژه در فیلمهای ملییس، به ویژه ریش آبی بود.
"اتوبوسی با دیوانههای سیاه و سفید" محصول دیگری از ملییس در همان سال بود. در سال ۱۹۰۲ ملییس از حرکت دوربین استفاده کرد تا توهم تغییر اندازه هنرپیشه را به وجود بیاورد. شیطان و مجسمه اولین فیلمی بود که از این حقه در آن استفاده شد. در این فیلم ملییس در نقش شیطان ظاهر میشود. او به اندازه غولی بزرگ در میآید که ژولیت ویلیام شکسپیر را بترساند. اما ظهور مریم مقدس باعث میشود که شیطان کوچک و کوچکتر شود. با استفاده از همین حقه بود که ملییس، در فیلم سه دقیقهای "مردی با سر لاستیکی" در نقش دانشمندی بازی کرد که سر خودش را چندین برابر بزرگ میکند. این شگرد در کنار هر آنچه که ملییس طی سالهای گذشته خلق و تجربه کرده بود، بعدتر در همان سال در محبوبترین و مشهورترین فیلم او به کار رفت.
در ماه مه سال ۱۹۰۲ ملییس معروفترین فیلم خود، "سفر به ماه" را ساخت. این فیلم شامل صحنه مشهور برخورد است یک سفینه فضایی به چشم مرد روی ماه است. فیلم برداشت آزادانهای از رمانهای زمین تا ماه اثر ژول ورن و اولین انسان در ماه نوشته اچ. جی. ولز بود. در این فیلم ملییس در نقش پروفسور سرپرست سفر به ماه ظاهر میشود. پروفسور در آزمایشگاه خود یک وسیله نقلیه فضایی به شکل یک موشک بزرگ ساخته بود، او از این وسیله برای فرستادن شش مرد به ماه استفاده میکند. سفینه از توپ بزرگی شلیک میشود و به چشم مرد روی ماه میخورد. شش فضانورد به اکتشاف سطح ماه میپردازند تا زمانی که به خواب میروند. در حالیکه آنها خواب میبینند، صور فلکی در اطراف آنها میرقصند و گروهی از انسانهای اهل ماه، با بازی آکروباتهای فولی برژه به آنها حمله میکنند. فضانوردان تا سفینهشان تعقیب میشوند و بعد به نحوی از ماه به زمین سقوط میکنند و در اقیانوس فرود میآیند. سرانجام این شش نفر به آزمایشگاه خود بازمیگردند و توسط طرفدارانشان ستایش میشوند. این فیلم چهارده دقیقهای تا آن زمان طولانیترین فیلم ملییس بود و ۱۰٬۰۰۰ فرانک هزینه تولید دربرداشت. این فیلم در فرانسه و در سراسر جهان به موفقیت عظیمی رسید. ملییس فیلم را در هر دو نسخه سیاه و سفید و رنگی فروخت. با این فیلم ملییس در آمریکا مشهور شد. پس از آن بود که تولیدکنندگانی مانند توماس ادیسون و سیگموند لوبنو کارل لامل با کپیهای غیرقانونی این فیلم پول زیادی به دست آوردند. پس از این سرقت آشکار ملییس دست به نأسیس نمایندگی کمپانی استار فیلم به در نیویورک زد. گاستون برادر ملییس که به صنعت فیلم پیوسته بود مسئول دفتر نیویورک شد. او در سال ۱۹۰۲ به نیویورک سفر کرد، در آنجا او از حجم سوئ استفاده از حقوق کمپانی در آمریکا آگاه شد. از جمله اینکه کمپانی بایوگراف حق امتیاز فیلم ملییس را به چارلز اربن فروخته بود. منشور دفتر نیویورک این بود: "با افتتاح این دفتر در نیویورک ما آماده، مصمم و با انرژی به دنبال جاعلان و دزدان هستیم. دو بار یک حرف را نمیزنیم، عمل خواهیم کرد!"
پایان فیلمسازی و افول.
در سال ۱۹۰۷، ملییس سه تردستی جدید برای نمایش در صحنه آفرید و آنها را در تئاتر روبرت هودین اجرا کرد، در حالی که به تولید یک جریان ثابت از فیلمها، از جمله "زیر دریا"، و نسخه کوتاهی از "هملت" شکسپیر ادامه داد. با این حال، منتقدان سینما مانند ژان میتری، ژرژ سادول و دیگران اعلام کردهاند که آثار ملییس شروع به افول کرده و به قول میریام روزن، محقق سینما، «از یک سو بهدنبال تکرار فرمولهای قدیمی و از سوی دیگر در تقلیدی آشفته از روشهای جدید است.»
در سال ۱۹۰۸، توماس ادیسون، شرکت ثبت اختراعات متحرک را بهعنوان راهی برای کنترل صنعت فیلم در ایالات متحده و اروپا ایجاد کرد. شرکتهایی که به کنگلومرا ملحق شدند عبارتند از ادیسون، بایوگراف، ویتاگراف، اسنای، سلیگ، لوبین، کالم، پاته آمریکایی و شرکت استار فیلم ملییس، همراه با ادیسون که بهعنوان رئیس مجموعه فعالیت میکرد. شرکت استار فیلم موظف بود هر هفته هزار فوت فیلم به MPPC عرضه کند و ملییس در آن سال، ۵۸ فیلم در راستای اجرای تعهدش ساخت. گاستون ملییس استودیوی خود را در شیکاگو تأسیس کرد، شرکت تولیدی ملییس، به برادرش کمک کرد تا به تعهداتش در قبال ادیسون عمل کند، اگرچه گاستون در سال ۱۹۰۸ هیچ فیلمی تولید نکرد. در آن سال، ملییس یکی از جاهطلبانهترین فیلمهای خود را ساخت: "انسانیت در دوران مختلف". این فیلم بدبینانه تاریخ انسانها را از هابیل و قابیل تا کنوانسیون صلح لاهه در سال ۱۹۰۷ بازگو میکند. این فیلم ناموفق بود، اما ملییس در طول زندگی خود به این فیلم افتخار میکرد.
در اوایل سال ۱۹۰۹، ملییس ریاست «کنگره بینالمللی ویراستاران فیلم» در پاریس را بر عهده داشت. کنگره اروپا از ۲ تا ۴ فوریه ۱۹۰۹ تحت ریاست ملییس، برگزار شد. ملییس در "خاطرات" خود میگوید، که این کنگره دومین کنگره پس از ۱۹۰۸ بودهاست. در سال ۱۹۰۹، کنگره تصمیمات مهمی در مورد اجاره فیلم و اتخاذ یک نوع پرفراژ فیلم اتخاذ کرد تا ادیسون و MPPC را خنثی کند. ملییس، مانند دیگران از انحصاری که ادیسون ایجاد کرده بود ناراضی بود و میخواست با آن مقابله کند. اعضای کنگره موافقت کردند که دیگر فیلمها را نفروشند، بلکه آنها را برای دورههای چهارماهه فقط به اعضای سازمان خودشان اجاره دهند و برای همه فیلمها یک شماره استاندارد پرفوراسیون فیلم در نظر بگیرند. ملییس از دومین شرط از سه شرط ناراضی بود، زیرا مشتریان اصلی او صاحبان نمایشگاهها و سالنهای موسیقی بودند. یک مجله تجارت نمایشگاهی به نقل از ملییس گفت: «من یک شرکت نیستم، من یک تولیدکننده مستقل هستم.» ملییس در پاییز ۱۹۰۹ فیلمسازی را از سر گرفت و ۹ فیلم را تولید کرد، از جمله "توهمات غریب"، که در آنها جلوهای جادویی روی صحنه ارائه میدهد. در همان زمان، گاستون ملییس، شرکت تولیدی ملییس را به فورت لی، نیوجرسی منتقل کرده بود. گاستون در سال ۱۹۱۰ استودیوی استار فیلم رنچ را در سن آنتونیو، تگزاس تأسیس کرد و در آنجا شروع به تولید فیلمهای وسترن کرد. در سال ۱۹۱۱، گاستون شعبه خود از استار فیلم را به "آمریکن وایلدوست پروداکشن" تغییر نام داد و یک استودیو در جنوب کالیفرنیا افتتاح کرد. او بین سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۲ بیش از ۱۳۰ فیلم تولید کرد و منبع اصلی برای انجام تعهدات استار فیلم به شرکت توماس ادیسون بود. بین سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۲، ژرژ ملییس فیلمهای بسیار کمی تولید کرد.
در سال ۱۹۱۰، ملییس بهطور موقت ساخت فیلم را متوقف کرد زیرا ترجیح داد یک نمایش جادویی بزرگ "Les Fantômes du Nil" ایجاد کند و به یک تور بسیار گسترده در اروپا و شمال آفریقا رفت. اواخر همان سال، استار فیلم قراردادی را با شرکت فیلم گومون امضا کرد تا همه فیلمهایش را توزیع کند. اما در پاییز ۱۹۱۰، ملییس با چارلز پاته قراردادی بست که در نهایت کارنامه سینمایی او را نابود کرد. ملییس مقدار زیادی پول برای تولید فیلم پذیرفت و در عوض "پاته فررز" حق ویرایش این فیلمها را توزیع و برای خود محفوظ میداشت. پاته همچنین سند را به خانه ملییس و استودیوی او در مونتروی بهعنوان بخشی از معامله نگه داشت. ملییس بلافاصله شروع به تولید فیلمهای مفصلتری کرد و دو فیلمی که در سال ۱۹۱۱ تولید کرد، "رؤیای بارون مونچاوزن" و "پنجره کلیسای شیطانی" بودند. این دو فیلم مانند فیلمهایی بود که به "سرزمین پریان" معروف بودند و فقط یک دهه پیش میان مردم جذابیت داشتند، علیرغم هزینه زیاد، هر دو فیلم از نظر مالی شکست خوردند.
در سال ۱۹۱۲، ملییس به ساختن فیلمهای جاهطلبانه ادامه داد، که مهمترین آنها فیلم «"تسخیر قطب"» بود. اگرچه این فیلم از رویدادهای معاصری مانند سفر رابرت پری به قطب شمال در سال ۱۹۰۹ و سفر اکتشافی رئال آمونسن به قطب جنوب در سال ۱۹۱۱ الهام گرفته شدهاست، اما این فیلم همچنین شامل عناصر خارقالعادهای مانند a griffith-headed aerobus و یک غول برفی است که دستهایش در ۱۲ مرحله اداره میشود. همچنین عناصری که یادآور ژول ورن و برخی از همان مضامین «سفر فوقالعاده» مانند "سفر به ماه" و "سفر غیرممکن" است. متأسفانه "تسخیر قطب" سودی نداشت و پاته تصمیم گرفت از آن به بعد از حق خود برای ویرایش فیلمهای ملییس استفاده کند.
یکی از آخرین فیلمهای ملییس "سیندرلا یا دمپایی شیشهای" بود، یک بازگویی پنجاه و چهار دقیقهای از افسانه "سیندرلا"، که با لنزهای جدید فوکوس عمیق، در فضای باز بهجای پسزمینههای نمایشی عکسبرداری شد. پاته، رقیب دیرینه ملییس، فردینان زکا را استخدام کرد تا فیلم را به ۳۳ دقیقه کاهش دهد، و این نیز سودآور نبود. پس از تجربیات مشابه با "شوالیه برفها" و "سفر خانواده بوریکون" در اواخر سال ۱۹۱۳، ملییس قرارداد خود را با پاته به هم زد.
در همین حال، گاستون ملییس خانوادهاش و یک گروه فیلمبرداری متشکل از ۲۰ نفر را در تابستان ۱۹۱۲ به تاهیتی برده بود. بقیه آن سال و تا سال ۱۹۱۳، او در سراسر اقیانوس آرام جنوبی و آسیا سفر کرد و فیلمها را به پسرش در نیویورک میفرستاد. این فیلمها اغلب آسیب دیده یا غیرقابل استفاده بودند و گاستون دیگر قادر به انجام تعهدات استار فیلم در قبال شرکت توماس ادیسون نبود. گاستون ملییس در پایان سفر خود ۵۰۰۰۰ دلار ضرر کرده بود و مجبور شد شعبه آمریکایی استار فیلم را به استودیو ویتاگراف بفروشد. گاستون سرانجام به اروپا بازگشت و در سال ۱۹۱۵ درگذشت. او و ژرژ ملییس دیگر هرگز با یکدیگر صحبت نکردند.
وقتی ملییس در سال ۱۹۱۳ قرارداد خود را با پاته به هم زد، چیزی نداشت که بدهی خود را به آن شرکت صاف کند. اگرچه توقف اعلام شده در آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ باعث شد که پاته نتواند خانه و استودیو مونتروی را تصاحب کند، ملییس ورشکست شد و قادر به ادامه ساختن فیلم نبود. او در خاطراتش آنچه را که میریام روزن به عنوان «ناتوانی خود در انطباق با سیستم اجاره» با پاته و سایر شرکتها توصیف میکند، تصمیمات مالی ضعیف برادرش گاستون، و ترسهای جنگ جهانی اول را از دلایل اصلی توقفش در ساخت فیلم میداند. بحران نهایی مرگ همسر اول ملییس، اوژنی گنین، در می ۱۹۱۳ بود که او را تنها گذاشت تا پسر دوازده سالهشان، آندره را بزرگ کند. جنگ، تئاتر روبرت هودین را به مدت یک سال تعطیل کرد و ملییس با دو فرزندش برای چند سال پاریس را ترک کرد.
در سال ۱۹۱۷، ارتش فرانسه ساختمان اصلی استودیو در ملک مونتروی او را به بیمارستانی برای سربازان مجروح تبدیل کرد. ملییس و خانوادهاش دومین مجموعه استودیویی را به صحنه تئاتر تبدیل کردند و تا سال ۱۹۲۳ بیش از ۲۴ بار در آنجا اجرا کردند. در طول جنگ، ارتش فرانسه بیش از ۴۰۰ چاپ اصلی استار فیلم را مصادره کرد و آنها را ذوب کرد تا نقره و سلولوئید را بازیابی کند، که ارتش از آنها برای ساختن پاشنه کفش استفاده میکرد.
در سال ۱۹۲۱، تئاتر روبرت هودین برای بازسازی بلوار اوسمان تخریب شد. در همان سال پاته سرانجام توانست استار فیلم و استودیو مونتروی را تصاحب کند. ملییس با عصبانیت تمام نگاتیوهای فیلمهایش را که در استودیو مونتروی ذخیره کرده بود و همچنین بیشتر صحنهها و لباسها را سوزاند. در نتیجه بسیاری از فیلمهای او امروزه وجود ندارند. با این وجود، بیش از ۲۰۰ فیلم ملییس حفظ شدهاست و از دسامبر ۲۰۱۱ به صورت دیویدی در دسترس بودهاست.
سالهای پایانی و فوت.
در حدود سالهای ۱۹۲۸، ژرژ ملییس را در ایستگاه راهآهن واقع در موتپارناس یافتند در حالیکه به فروش شیرینی و آبنبات و اسباببازی اشتغال داشت. ملییس در سال ۱۹۳۷ به دلیل بیماری سرطان بستری شد. دوستان و نزدیکان وفادار ملییس نیازهای مالی و مادی وی و همسر و نوه کوچکش را تا آخرین لحظه عمرش در بیمارستان لئوپولدبلان تهیه کردند. او سرانجام در سال ۱۹۳۸ و در سن هفتاد و هفت سالگی در شهر پاریس رخت از جهان بربست.
فیلمشناسی.
گزیده فیلم.
ملییس صدها فیلم ساخت، لیست زیر شامل نام بعضی از این فیلم هاست:
نسخههای ویدئویی موجود.
با توجه به عوامل مختلف، در حال حاضر تقریباً تنها ۲۰۰ فیلم از مجموع ۵۳۱ فیلم ملییس وجود دارد. ملییس خود بخشی از نگاتیوهای فیلمهایش را از بین برد، بخشی از فیلمهای او را ارتش فرانسه مصادره کرد و بخش بسیار بزرگی از فیلمها هم به صورت طبیعی در گذر زمان از بین رفتند. طی سالها نمونههایی از فیلمهای نایاب او پیدا شدهاست اما بزرگترین مرجع فیلمهای ملییس، کتابخانه کنگره آمریکا است. در سال ۱۹۰۲ گاستون ملییس، برادر ژرژ که شعبه کمپانی استار فیلم در آمریکا تأسیس میکرد از تک تک فریمهای فیلمهای کمپانی استار فیلم چاپ گرفته بود. هدف او کمک به حفظ کپی رایت محصولات بود.
در فرهنگ عامه.
به آثار و زندگی ملییس بارها در فیلم، تلویزیون و ادبیات اشاره شدهاست:
در سال ۱۹۵۲ در فیلم ملییس بزرگ، زندگی ژرژ ملییس در یک بیودراما به کارگردانی ژرژ فرانژو حکایت میشود. در این فیلم آندره ملییس ایفاگر نقش پدرش است.
در آغاز فیلم دور دنیا در هشتاد روز (۱۹۵۶)، بخشهایی از فیلم سفر به ماه پخش شد.
فیلم ۱۹۶۷ ژان لوک گدار به نام چینیها، کاراکتر گیوم (با بازی ژان-پیر لئو) در یک سخنرانی در باب اتفاقات حال حاضر در سینمای فرانسه دربارهٔ مبتکر واقعی فیلمسازی فرانسوی بحث میکند: برادران لومیر یا ملییس؟ گیوم استدلال میکند که ملییس مبتکر واقعی سنت فیلمسازی حال حاضر سینمای فرانسه بود.
در ساخت موزیک ویدئو "بهشت برای همه" (۱۹۹۵)کوئین، از بخشهایی از فیلمهای سفر به ماه و سفر غیرممکن استفاده شد.
موزیک ویدئو "امشب، امشب" گروه اسمشینگ پامپکینز است به یاد به ملییس و فیلم سفر به ماه او ساخته شدهاست. این موزیک ویدئو یکی از بزرگترین موزیک ویدئوهای تمام دورانها شناخته میشود.
در آخرین قسمت از مینی سریال شبکه اچ بی او به نام از زمین به ماه، چکی کارژو در نقش ملییس ظاهر شد.
نقش ملییس در تاریخ سینما الهام بخش برایان سلزنیک در رمان مصور اختراع هوگو کاباره بود. مارتین اسکورسیزی در سال ۲۰۱۱ فیلم هوگو
را با اقتباس از این کتاب ساخت. در این اثر بن کینگزلی در نقش ملییس ظاهر شد.
اجرای کیتی پری در مراسم جایزه موسیقی بیلبورد ۲۰۱۲ بر اساس سفر به ماه ملییس طراحی شده بود.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293907 |
293908 | زتابایت | زتابایت یک واحد از اطلاعات که برابر ۱۰۲۴ اگزابایت است. کوتاه شده آن (ZB) میباشد.
اندازه حجم.
برای درک بهتر مفهوم اندازه بسیار بزرگ زتابایت کافی است بدانید که اگر روند تولید اطلاعات با همین سرعت دنبال شود تا سال ۲۰۲۰ میلادی حجم کل داده های موجود در سراسر جهان تنها بیش از ۴۴ زتابایت خواهد بود. و یا طبق پيش بيني انجام شده توسط موسسه استاتيستا تا سال ۲۰۲۵ ميلادي حجم دادهها در جهان به ۱۸۱ زتابايت خواهد رسيد.
هر زتابایت برابر است با ۱۵۲ میلیون ساعت ویدئو با کیفیت 8K UHD ...
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293908 |
293912 | دهستان دامنکوه | دهستان دامنکوه به یکی از دهستانهای زیر اشاره دارد: | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293912 |
293918 | شراکت | شراکت قراردادی است که طی آن طرفین جهت پیشبرد منافع مشترک خود با هم همکاری خواهند داشت.
مشارکت یا شراکت توافقی است که در آن طرفین که به عنوان شرکای کاری شناخته می شوند، توافق می کنند برای پیشبرد منافع متقابل خود همکاری کنند. شرکای یک مشارکت ممکن است افراد، مشاغل، سازمان ها، مدارس، دولت ها و غیره باشند. سازمانها ممکن است برای افزایش احتمال دستیابی هر یک به هدف خود شریک شوند. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293918 |
293921 | دهستان رودبار (دامغان) | دهستان رودبار یکی از دهستانهای شهرستان دامغان در استان سمنان ایران است. این دهستان در بخش مرکزی شهرستان جای دارد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، جمعیت این دهستان ۴٬۵۳۶ نفر (۱٬۲۱۵ خانوار) بوده است.
مرکز این دهستان، روستای کلاته رودبار است و دیگر نقاط مسکونی آن از این قرارند:
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293921 |
293937 | نشت نشا | نشت نشا؛ "عنوان کامل: نشت نشا: جستاری در پدیدهٔ فرار مغزها"؛ عنوان مقالهای از رضا امیرخانی داستاننویس ایرانی میباشد. این کتاب به بررسی پدیده فرار مغزها و عوامل آن میپردازد. امیرخانی این کتاب را در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی نوشت. این اثر توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیدهاست.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293937 |
293938 | بیوتن | بیوتن عنوان رمانی از رضا امیرخانی، داستاننویس ایرانی است. امیرخانی این کتاب را در سال ۱۳۸۷ هجری شمسی نوشت. این اثر توسط انتشارات علم به چاپ رسیدهاست.
موضوع کتاب.
این کتاب، داستان یکی از بازماندههای جنگ ایران و عراق ایران است که به بهانهای به آمریکا سفر میکند.
کتاب تقابل سنت و مدرنیته را به نمایش میگذارد. این رمان، دنبالهای بر رمان ارمیا (رمان) از همین نویسنده است، با این تفاوت که نویسنده بدون توجه به پایان رمان ارمیا (که با مرگ قهرمان همراه بود) سرنوشت شخصیت رمانش را سالها بعد و در سرزمینی دیگر ادامه دادهاست.
چکیده داستان.
ارمیا معمر، معمار و رزمندهٔ سابق جنگ ایران و عراق است که روزی در قطعهٔ شهدا، با دختری معمار به نام آرمیتا برخورد میکند که از سوی شرکتی آمریکایی جهت طراحی یک یادمان به ایران آمدهاست. آشنایی ارمیا و آرمیتا و رابطهٔ عاطفی بین آنها سبب میشود تا ارمیا برای ازدواج با آرمیتا و زندگی با او همراه او به آمریکا برود. آرمیتا در آمریکا در یک آپارتمان مسکونی زندگی میکند که ساکنانش مجموعهای از نژادها و ملیتهای گوناگون را پوشش میدهند. جانی-کارگر سادهٔ دکهٔ هاتداگ- که یک آمریکایی آفریقایی است، سوزان یک استریپر ایرانی است، جیسن/جاسم که مهاجری عرب است و رمضان/رمزی مسئول ایرانیتبار یک دکهٔ فروش هاتداگ. همچنین خشی، دارندهٔ دکترای الاهیات و استاد دانشگاه که رئیس آرمیتا نیز هست گهگاهی به این ساختمان سر میزند.
در فصل نخست کتاب، سفر ارمیا به آمریکا و آشنایی او با آرمیتا و خشی شرح داده شدهاست. همچنین، این فصل دربردارندهٔ مقدمات مهاجرت ارمیا از ایران، و یاد سهراب، اصغر و سایر همرزمان او است.
فصل دوم در خصوص معرفی همسایههای آرمیتا در ساختمان و گذری به زندگی آنها نوشته شدهاست. در این فصل، ارمیا به عنوان رانندهٔ لیموزین در یک مؤسسه استخدام میشود. همچنین، روح سهراب به دیسکو و نزد او میآید.
فصل سوم در خصوص یکجا نشینی و مستقر شدن ارمیا در آمریکا و ازدواج او با آرمیتا توضیحاتی را ارائه میکند. همچنین، این فصل به چگونگی برگزاری آیین ماه رمضان در کشور آمریکا میپردازد
فصل چهارم کتاب به موضوع کار در آمریکا میپردازد. ارمیا با دسیسهٔ خشی از کار قبلی خود اخراج میشود و پیشههایی مانند پخش گوشت حلال در میان مسلمانان آمریکا را تجربه میکند.
فصل پنجم، شرح تلاشهای ارمیا برای دریافت اقامت آمریکا و یادگیری درست زبان این کشور است. در این فصل ارمیا و خشی جدلهای عقیدتی بسیاری دارند، همچنین آرمیتا فاش میکند که در پروژهٔ ایران، به سوزاندن اجساد سالم در اسید ناچار بودهاند و این اتفاق موجب پریشانی ارمیا میشود.
در فصل ششم، تعارضات ارمیا به عنوان یک ایرانی با مردم آمریکا مورد بیان و بحث قرار میگیرد. رفتارهای عجیب ارمیا به مذاق آمریکاییها خوش نمیآید و ارمیا ناخواسته وارد ملک شخصی یک نفر در جنگل میشود و به همین واسطه، در اخبار مورد پیگرد قرار میگیرد.
فصل هفتم (که کوتاهترین فصل کتاب است) شرحی است بر دستگیری و محاکمهٔ ارمیا پس از ناپدید شدن در جرمی که در آن هیچ تقصیری ندارد.
رمان با پایانی باز-اما ناامیدانه- به فرجام میرسد. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293938 |
293939 | ازبه | ازبه نام رمانی از رضا امیرخانی نویسنده ایرانی است. وی این کتاب را در سال ۱۳۸۰ خورشیدی نوشته است. این رمان را انتشارات نیستان به چاپ رساندهاست.
داستان.
"ازبه" در قالب دسته نامههای رد و بدل شده بین آدمهای گوناگونی نوشته شدهاست مانند کتاب بابالنگ دراز جین وبستر، با این تفاوت که آدمهای بیشتری در آن نقش دارند ماجرای اصلی این است که خلبان جانبازی بنام مرتضی مشکات که دو پای خود را از دست داده، بار دیگر میخواهد پرواز کند که با ممانعت همه مواجه میشود. اما دست آخر به کمک دوست خود رحیم میریان با شگردی جالب موفق به پرواز میشود ماجرای عاطفی دیگری هم در كنار همه این جریانات شکل میگیرد. | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293939 |
293997 | تولد عیسی از باکره | تولد عیسی از مادر باکره از باورهای دینی مسیحیت و اسلام است که بر اساس آن مریم به نحوی معجزه آسا عیسی را حامله شد، بدون این که با مردی همبستر شود که اصطلاحاً به آن «لقاح پاک» میگویند.
در انجیل مرقس و انجیل یوحنا به تولد عیسی از باکره اشاره نشدهاست؛ اما در دو انجیل متعارف دیگر انجیل لوقا و انجیل متی این ادعا مطرح شدهاست و همچنین در قرآن تکرار شدهاست. در قرآن چند مرتبه از عیسی با نام "عیسی بن مریم" یاد شدهاست.
انجیل فیلیپ | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=293997 |
294026 | اسکارلت جوهانسون | اسکارلت اینگرید جوهانسون ( زادهٔ ۲۲ نوامبر ۱۹۸۴) بازیگر آمریکایی است. او در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ دریافتکنندهٔ بیشترین دستمزد در میان بازیگران زن بود و نامش چند بار در فهرست ۱۰۰ ستاره ثروتمند "فوربز" آمدهاست. مجلهٔ "تایم" در ۲۰۲۱ او را یکی از ۱۰۰ فرد تأثیرگذار جهان نامید. فیلمهایش بیش از ۱۴٫۳ میلیارد دلار در سراسر جهان فروش داشته و جوهانسون را به نهمین بازیگر پرفروش گیشه در تاریخ تبدیل کردهاست. او جوایز مختلفی از جمله یک جایزهٔ تونی و یک جایزهٔ فیلم بفتا برنده شدهاست و نیز نامزد دریافت دو جایزهٔ اسکار و پنج جایزهٔ گلدن گلوب بودهاست.
جوهانسون از دوران کودکی به بازیگری علاقه نشان داد و اولین بار در نمایش آف برادوی در نقش یک بازیگر کودک بر روی صحنه ظاهر شد. او حضور در سینما را با کمدی فانتزی "شمال" (۱۹۹۴) تجربه کرد و بابت بازی در فیلمهای "مانی و لو" (۱۹۹۶)، "نجواگر اسب" (۱۹۹۸)، و "دنیای روح" (۲۰۰۱) در میان عموم مردم شناخته شد. جوهانسون در سال ۲۰۰۳ با حضور در "گمشده در ترجمه" به نقشهای بزرگسالانه روی آورد که باعث شد جایزهٔ بفتای بهترین بازیگر زن را کسب کند و همان سال در فیلم "دختری با گوشواره مروارید" ایفای نقش کرد. او برای این فیلمها و برای بازی در نقش یک نوجوان دردسرساز در درام "ترانه عاشقانهای برای بابی لانگ" (۲۰۰۴) و یک اغواگر در تریلر روانشناختی "امتیاز نهایی" (۲۰۰۵) نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب شد. از سایر آثار او در این دوره میتوان به "پرستیژ" (۲۰۰۶) و "ویکی کریستینا بارسلونا" (۲۰۰۸) و آلبومهای "هرجایی سرم را میگذارم" (۲۰۰۸) و "جدایی" (۲۰۰۹) اشاره کرد؛ این دو آلبوم وارد جدول "بیلبورد" ۲۰۰ شدند.
در سال ۲۰۱۰، جوهانسون نخستین بار با شرکت در برادوی، نمایش "چشماندازی از پل" را احیا کرد که برایش جایزهٔ تونی بهترین بازیگر نقش اول زن در نمایش را به همراه داشت و سپس شروع به بازی در نقش بیوه سیاه در دنیای سینمایی مارول کرد که با "مرد آهنی ۲" آغاز شد. او این نقش را در هشت فیلم ایفا کرد و آخرین فیلم آن "بیوه سیاه" (۲۰۲۱) بود و برای این نقش مورد توجه بینالمللی قرار گرفت. جوهانسون از آن زمان در فیلمهای علمی-تخیلی "او" (۲۰۱۳)، "زیر پوست" (۲۰۱۳)، "لوسی" (۲۰۱۴) و "شبح درون پوسته" (۲۰۱۷) ایفای نقش کردهاست. او در سال ۲۰۱۹ نقش یک بازیگر تئاتر را در "داستان ازدواج" و یک مادر مجرد دورهٔ آلمان نازی را در "جوجو خرگوشه" ایفا کرد و برایشان به یکی از معدود بازیگران تاریخ بدل شد که در یک سال نامزد دریافت دو جایزهٔ اسکار میشوند.
از جوهانسون بهعنوان یکی از نمادهای جذابیت نامبرده شده و رسانههای مختلفی از او بهعنوان یکی از جذابترین زنان جهان یاد کردهاند. او یکی از تبلیغکنندگان برجستهٔ نمادهای بازرگانی است و از خیریههای مختلف نیز حمایت میکند. او پیشتر با بازیگر کانادایی رایان رینولدز، و تاجر فرانسوی رومن دوریاک، ازدواج کرده بود. جوهانسون در سال ۲۰۲۰ با کمدین کالین جست ازدواج کرد. او دو فرزند دارد؛ یکی از دوریاک و دیگری از جست.
اوایل زندگی.
اسکارلت اینگرید جوهانسون در ۲۲ نوامبر ۱۹۸۴ در بخش منهتن شهر نیویورک به دنیا آمد. پدر او یک معمار دانمارکی به نام کارستن جوهانسون بود که از شهر کپنهاگ دانمارک به آمریکا رفته بود. پدربزرگ پدریش نیز اینر جوهانسن یک تاریخنگار، فیلمنامهنویس و کارگردان بود که پدرش اصالتی سوئدی داشت. مادرش، ملانی اسلون اهل نیویورک است که به عنوان یک تهیهکننده کار کردهاست. او از یک خانواده یهودی اشکنازی از لهستان و روسیه است و در اصل با نام خانوادگی شلمبرگ نامیده میشود و جوهانسون خود را یهودی توصیف کردهاست. او یک خواهر بزرگتر به نام ونسا که نیز بازیگر است، یک برادر بزرگتر به نام آدریان و یک برادر دوقلو به نام هانتر دارد. جوهانسون همچنین از ازدواج اول پدرش یک برادر ناتنی بزرگتر به نام کریستین دارد. جوهانسون تابعیت دوگانه آمریکایی و دانمارکی دارد. او در برنامهٔ "یافتن ریشههای شما" از پیبیاس گفت که خانواده پدربزرگ مادری وی در جریان هولوکاست در گتوی ورشو درگذشتند.
جوهانسون در مدرسه ابتدایی PS 41 در دهکده گرینیچ، منهتن تحصیل کرد.در ۱۳ سالگی پدر و مادرش طلاق گرفتند. جوهانسون خصوصاً به مادربزرگ مادری خود، دوروتی اسلون، دفتردار و معلم مدرسه نزدیک بود. آنها اغلب اوقات را با هم میگذراندند و جوهانسون اسلون را بهترین دوست خود میدانست. او از همان کودکی به شغلی که در کانون توجه باشد علاقهمند بود و اغلب برای خانواده خود برنامههای آواز و رقص میگذاشت. او به خصوص به تئاتر موسیقی و جاز هندس علاقه داشت. او دروس آموزش رقص تپ دنس را گذراند و اظهار داشت که والدینش از انتخاب شغل او حمایت میکنند. او دوران کودکی خود را بسیار معمولی توصیف میکند.
از زمان کودکی، جوهانسون با خیرهشدن در آینه بازیگری را تمرین میکرد تا زمانی که خود را به گریه میانداخت و میخواست جودی گارلند در "مرا در سنت لوئیس ملاقات کن" باشد. در هفت سالگی، هنگامی یک مأمور استعدادیابی به جای او با یکی از برادرانش قرارداد بازیگری بست، او از نظر روحی شوکه و غمگین شد، اما بعداً تصمیم گرفت که به هر حال بازیگر شود. او در مؤسسه تئاتر و فیلم لی استراسبرگ ثبت نام کرد و شروع به تستدادن برای نمایشهای آگهیهای بازرگانی کرد، اما کمی بعد علاقهاش را به این کار از دست داد، او گفت: «من نمیخواستم واندر برد را تبلیغ کنم.» او تمرکزش را بر فیلم و تئاتر تغییر داد و نخستین حضور خود در صحنه در نمایش آف برادوی "سفسطه" با ایثن هاک بود که در آن دو خط اجرا داشت. در همین زمان، او شروع به تحصیل در مدرسه کودکان حرفهای (PCS)—یک مؤسسه آموزشی خصوصی برای بازیگران کودک مشتاق در منهتن—کرد.
حرفهٔ بازیگری.
اوایل حرفه و پیشرفت (۱۹۹۴–۲۰۰۲).
در نه سالگی، جوهانسون آغاز به کار سینماییاش را در نقش دخترِ جان ریتر در فیلم فانتزی کمدی "شمال" (۱۹۹۴) تجربه کرد. او میگوید هنگامی که در صحنهٔ فیلمبرداری است، بهطور غریزی میدانست چه کاری باید انجام دهد. او بعداً نقشهایی جزئی مانند دخترِ شخصیتهای شان کانری و کیت کپشا در فیلم معمایی هیجانانگیزِ "انگیزهٔ عدالت" (۱۹۹۵) و دانشجوی هنر در "اگر لوسی سقوط میکرد" (۱۹۹۶) ایفا کرد. نخستین نقش اصلی جوهانسون در کنار الکسا پالادینو و برادرش هانتر در "مانی و لو" (۱۹۹۶) بود. او در این فیلم نقش آماندا، خواهر کوچکتر نوجوانی باردار، را بازی کرد که از خانهٔ سرپرست موقت خود فرار میکند. نقشآفرینی او نقدهای مثبتی دریافت کرد؛ نویسندهای در "سان فرانسیسکو کرونیکل" نوشت که بینندگان به تدریج از فیلم خوششان خواهد آمد، «تا حد زیادی بهدلیل دلربایی … اسکارلت جوهانسون». در حالی که میک لاسال، منتقد سینما، که برای همان نشریه مینوشت، دربارهٔ «حالت ملایم» او اظهار نظر کرد و بر این باور بود «اگر او بتواند با آن حالتِ بدون نقص سن بلوغ را پشت سر بگذارد، میتواند بازیگر مهمی شود.» جوهانسون برای بازی در این فیلم نامزد جایزهٔ ایندیپندنت اسپیریت در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
بهدنبال حضور در نقشهای جزئی "پاییز" و "تنها در خانه ۳" (هر دو در ۱۹۹۷)، جوهانسون با نقشآفرینیاش در "نجواگر اسب" (۱۹۹۸) که کارگردان آن، رابرت ردفورد، همبازی او بود، نگاه بیشتری به خود جلب کرد. این درام که بر اساس رمان چاپِ ۱۹۹۵ به همین نام اثر نیکلاس اونز ساخته شد، داستان مربی اسب با استعدادی را روایت میکند که بهمنظور کمک به نوجوان مجروح (جوهانسون) و اسبش برای بازگشت به سلامتی استخدام میشود. در تیتراژ به جوهانسون سرعنوان «با معرفی» داده شد؛ این هفتمین نقش او بود. دربارهٔ میزان پیشرفت جوهانسون، ردفورد او را ۱۳ ساله اما با رفتار ۳۰ ساله توصیف کرد. تاد مککارتی از "ورایتی" نوشت که جوهانسون «بهطور متقاعدکننده خامدستی سن خود و درد درونی دختر بیدغدغهای که ناگهان بر اثر یک اتفاق وحشتناک به زمین افتادهاست را نمایان میسازد». او برای بازی در این فیلم نامزد جایزهٔ آیندهدارترین بازیگر زن از انجمن منتقدان فیلم شیکاگو شد. جوهانسون معتقد بود این فیلم چیزهای زیادی را در زندگی او تغییر داد و پی برد که بازیگری توانایی تحت کنترل درآوردن احساسات شخص است. در خصوص یافتن نقشهای خوب در نوجوانی، جوهانسون گفت که برای او سخت بود زیرا بزرگسالان فیلمنامه را مینوشتند و آنها «بچهها را مانند معتاد به خرید و نه جدی به تصویر میکشند … کودکان و نوجوانان با هیچ عمق واقعی به تصویر کشیده نمیشوند.»
جوهانسون بعداً در "برادر من خوک" (۱۹۹۹) و فیلم نئو-نوآر "مردی که آنجا نبود" (۲۰۰۱) ساختهٔ برادران کوئن حضور یافت. فعالیت برجستهٔ او با بازی در نقش مطرودی بدبین در کمدی سیاه "دنیای روح" (۲۰۰۱) ساختهٔ تری زوایگف که اقتباسی از کامیک گرافیکی به همین نام اثر دنیل کلوز بود، رقم خورد. جوهانسون از طریق نوار ضبطی از نیویورک برای فیلم تست داد و زوایگف معتقد بود که او «شخصی منحصر به فرد، عجیب و غریب، و برای آن نقش مناسب است». این فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم سیاتل ۲۰۰۱ به نمایش درآمد. به رغم آنکه این فیلم در گیشه شکست خورد، از آن زمان به فیلمی کالت تبدیل شد. جوهانسون از سوی منتقدی در "د آستین کرونیکل" «حساس و مستعد [که] سن خود را نقض میکند» توصیف شد و جایزهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل زن از انجمن منتقدان فیلم تورنتو را کسب کرد. جوهانسون به همراه دیوید آرکت در فیلم کمدی وحشت "هیولاهای هشتپا" (۲۰۰۲) حضور یافت. این فیلم دربارهٔ مجموعهای از عنکبوتهایی است که در معرض زبالههای سمی قرار میگیرند و باعث میشود بزرگ شوند و شروع به کشتن افراد و برداشت محصولات کنند. پس از اینکه جوهانسون در آن سال از مدرسه حرفهای کودکان فارغالتحصیل شد، او برای عضویت در مدرسهٔ هنر تیش دانشگاه نیویورک درخواست داد. زمانی که درخواستش پذیرفته نشد، او تصمیم گرفت روی حرفهٔ سینمایی خود تمرکز کند.
تغییر وضعیت به نقشهای بزرگسالانه (۲۰۰۳–۲۰۰۴).
جوهانسون با دو فیلم در سال ۲۰۰۳ از نقشهای نوجوانانه به نقشهای بزرگسالانه روی آورد: کمدی-درام عاشقانهٔ "گمشده در ترجمه" و درام "دختری با گوشوارهٔ مروارید". در فیلم نخست که بهدست سوفیا کوپولا کارگردانی شد، او در مقابل بیل مری نقش شارلوت، همسر جوان بیمیل و تنهایی را بازی کرد. حضور جوهانسون در "مانی و لو" نخست مورد توجه کوپولا قرار گرفت و او را با یک لورن باکالِ جوان مقایسه کرد؛ کوپولا داستان فیلم را بر اساس رابطهٔ میان باکال و هامفری بوگارت در "خواب ابدی" (۱۹۴۶) متکی کرد. جوهانسون تجربهٔ کار با کارگردان زن را بهسبب توانایی کوپولا در درکِ او متفاوت میدانست. این فیلم با بودجهای چهار میلیون دلاری ساخته شد اما ۱۱۹ میلیون دلار در گیشه فروش داشت و مورد تحسین قرار گرفت. منتقد سینما راجر ایبرت از فیلم راضی بود و نقشآفرینی بازیگران اصلی را «معرکه» توصیف کرد. "نیویورک تایمز" از جوهانسون ۱۷ ساله بابت بازی در نقش شخصیتی از لحاظ سنی بزرگتر تجلیل کرد.
سپس وی در دختری با گوشواره مروارید اثر پیتر وبر و براساس رمانی از تریسی شوالیه بازی کرد که این نقش هم نقدهای مثبت فراوانی دریافت کرد. او برای نقش گریت در این فیلم نامزد جوایز فراوانی از جمله گلدن گلوب، بفتا، انجمن منتقدان لندن، و جوایز مستقل بریتانیا برای بهترین بازیگر زن شد. در سال ۲۰۰۴ از اسکارلت دعوت شد که به آکادمی علوم و هنرهای سینما بپیوندد. در همان سال او روی یکی از شخصیتهای فیلم سینمایی باب اسفنجی صداگذاری کرد و در اقتباس سینمایی داستان «هوادار لیدی وندرمیر» اثر اسکار وایلد با نام یک زن خوب ظاهر شد. همبازیهای وی در این فیلم هلن هانت و تام ویلکینسون بودند. فیلم هم از نظر منتقدان و هم از لحاظ فروش شکست خورد. او در فیلمهای "بالاترین نمره"، "جمع خوب"، و "ترانه عاشقانهای برای بابی لانگ" نیز بازی کرد. بازی خوبش در این فیلم سومین نامزدی گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورد. وی همچنین مدت کوتاهی را سر صحنهٔ فیلم "مأموریت غیرممکن ۳" گذراند اما به دلیل تداخل برنامههایش و همچنین اختلافات جزئی با ستاره اصلی فیلم تام کروز در این فیلم شرکت نکرد. اسکارلت در سال ۲۰۰۵ در فیلم علمی تخیلی "جزیره" اثر مایکل بی نقش دو شخصیت سارا جوردن و کلون او جوردن دو دلتا را برعهده گرفت. این فیلم از لحاظ تجاری شکست خورد و نقدهای متوسطی دریافت کرد. اما در همان سال در فیلم امتیاز نهایی از وودی آلن به ایفای نقش پرداخت که مورد استقبال زیاد منتقدان قرار گرفت و اعتبار بسیاری برای وی به ارمغان آورد. نیویورک تایمز بازی وی و همبازیش جاناتان ریس میرز را ستود و گفت که کار آنها جزو بهترین نقش آفرینیها در فیلمهای وودی آلن به حساب میآید. جوهانسون برای همین فیلم نامزد جایزه گلدن گلوب و محفل منتقدان فیلم شیکاگو شد.
در سال ۲۰۰۶ وی مجدداً با وودی آلن همکاری کرد و در فیلم "اسکوپ" مقابل هیو جکمن جلوی دوربین رفت. فیلم از لحاظ اقتصادی نسبتاً خوب عمل کرد، اما نقدهای متوسطی دریافت نمود. جوهانسون در همان سال در کنار جاش هارتنت در فیلم "کوکب سیاه" اثر برایان دی پالما بازی کرد که دربارهٔ قتل یک هنرپیشهٔ معروف سینمای بزرگسالان بود. او بعداً اعتراف کرد که چون یکی از طرفداران دی پالما است، با وجودی که از لحاظ فیزیکی برای نقش خود مناسب نبود اصرار داشت که در این فیلم بازی کند.
در سال ۲۰۱۷ جوهانسون در اقتباس فیلم ۲۰۱۷ به کارگردانی روپرت سندرز از فرنچایز شبح درون پوسته در نقش موتوکو کوساناگی بازی کرد. این فیلم به دلیل سبک بصری، بازیگری و فیلمبرداری مورد تحسین قرار گرفت، اما برای سفیدپوشی بازیگران به ویژه شخصیت جوهانسون، سایبورگی که قرار بود خاطرات یک زن ژاپنی را در خود نگه دارد، مورد بحث و مجادله قرار گرفت. جوهانسون که با واکنش جدی روبرو شد، اعلام کرد که هرگز یک شخصیت غیر سفیدپوست را بازی نخواهد کرد، اما میخواست از این فرصت نادر استفاده کند و با یک قهرمان زن در یک فرنچایز بازی کند. فروش "شبح درون پوسته" در برابر بودجهٔ تولید ۱۱۰ میلیون دلاری، ۱۶۹٬۸ میلیون دلار در سراسر جهان بود. در مارس ۲۰۱۷، جوهانسون برای پنجمین بار میزبان "پخش زنده شنبه شب" شد و او به هفدهمین شخص و چهارمین زن تبدیل شد که وارد کمدی معتبر فایو-تایمرز در طرح انبیسی میشود.
در سال ۲۰۱۹، جوهانسون بار دیگر نقش خود را به عنوان بیوهٔ سیاه در فیلم "" تکرار کرد. این فیلم پرفروشترین فیلم تمام دوران بود تا اینکه "آواتار" جیمز کامرون با اکران مجدد چین در مارس ۲۰۲۱ از "پایان بازی" پیشی گرفت. وی بعداً در فیلم "داستان ازدواج" نوآ بامباک در نتفلیکس ایفای نقش کرد که در آن آدام درایور و او در نقش یک زوج جنگطلب که خواستار طلاق شدهاند، بازی کردند. جوهانسون با شخصیت خود در فیلم ارتباط برقرار کرد، زیرا او در آن زمان در جریان روند طلاق خودش بود. پیتر بردشاو از "گاردین" عملکرد «بهطور درخشان بافتهشد» او در فیلم را تحسین کرد. او همچنین در هجونامه "جوجو خرگوشه" به کارگردانی تایکا وایتیتی نقش مکمل مادر پسر جوانی را به عهده گرفت که دختری یهودی را در آلمان نازی پناه میدهد. وایتیتی این شخصیت را از مادر خود الگوبرداری کرد و برای جوهانسون انتخاب کرد تا فرصتی نادر برای اجرای کمدی برای او فراهم کند. این فیلم با نقدهای قطبی روبرو شد، اما استفانی زاکارک جوهانسون را «روح پر زرق و برق این فیلم» عنوان کرد. جوهانسون به ترتیب دو نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای بازی در "داستان ازدواج" و "جوجو خرگوش" دریافت کرد و یازدهمین بازیگری شد که در همان سال نامزد دو اسکار شد. او همچنین دو نامزد بفتا برای این فیلمها و یک نامزد گلدن گلوب برای فیلم "انتقامجویان: پایان بازی" دریافت کرد.
جوهانسون بار دیگر نقش بیوهٔ سیاه را در فیلم پیشدرآمد تکی به کارگردانی کیت شورتلند ایفا کرد. این فیلم در ۹ ژوئیه ۲۰۲۱ به صورت نمایشی در ایالات متحده و از طریق دیزنی پلاس منتشر شد. جوهانسون همچنین تهیه کنندهٔ اجرایی این فیلم بود. در ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۱، جوهانسون علیه دیزنی شکایت کرد و ادعا کرد این فیلم توسط کمپانی بهطور همزمان در دیزنی پلاس و سینماها منتشر شدهاست و نقض قراردادش بودهاست. قرارداد جوهانسون شامل قسمتی از دستمزد وی در گیشه فیلم بود. او ادعا کرد که انتشار بر روی دیزنی پلاس بر دستمزد وی از این فیلم تأثیر میگذارد. دیزنی در پاسخ گفت که شکایت وی «بی اعتنایی جدی به اثر زیانبار و طولانیمدت همهگیری کووید-۱۹» را نشان میدهد. این شرکت همچنین اعلام کرد که «جوهانسون پیش از این ۲۰ میلیون دلار برای این فیلم دریافت کرده بود و «انتشار "بیوهٔ سیاه" در دیزنی پلاس با دسترسی اولیه بهطور قابل توجهی توانایی وی را برای دریافت دستمزد اضافی بیش از ۲۰ میلیون دلار که تا به امروز دریافت کردهاست، افزایش دادهاست.»
زندگی خصوصی.
جوهانسون هنگام تحصیل در مدرسهٔ PCS، از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۲ با همکلاسی خود جک آنتونوف قرار میگذاشت. او تا پایان سال ۲۰۰۶، حدود دو سال با جاش هارتنت، همبازی خود در "کوکب سیاه" قرار میگذاشت. هارت نت گفت برنامههای پرفعالیت آنها را از هم دور میکرد و باعث شد که از هم جدا شوند. جوهانسون در سال ۲۰۰۷ با بازیگر رایان رینولدز رابطه برقرار کرد. این زوج در مه ۲۰۰۸ نامزد شدند و در سپتامبر ازدواج کردند. آنها در دسامبر ۲۰۱۰ از هم جدا شدند و در ژوئیه ۲۰۱۱ طلاق گرفتند.
در نوامبر ۲۰۱۲، جوهانسون با فرنچمن رومن داوریاک، صاحب یک آژانس تبلیغاتی شروع به دیدار کرد. بعداً آنها در سپتامبر با هم نامزدی کردند. در سال ۲۰۱۴، آنها دخترشان به نام رز دوروتی داوریاک را به دنیا آوردند. جوهانسون و داوریاک در ماه اکتبر در فیلیپسبورگ، مونتانا ازدواج کردند. آنها در اواسط سال ۲۰۱۶ از هم جدا شدند و در سپتامبر ۲۰۱۷ طلاق گرفتند.جوهانسون در مه ۲۰۱۷ رابطه خود را با کالین جست، نویسنده همکار برنامهٔ "پخش زنده شنبه شب" و میزبان مشترک "ویکند آپدیت" آغاز کرد. آنها در ماه مه ۲۰۱۹ نامزد شدند و در اکتبر سال ۲۰۲۰ ازدواج کردند. او در اوت ۲۰۲۱ صاحب فرزند پسری به نام کاسمو شد. جوهانسون از اکتبر ۲۰۱۸ در نیویورک و لس آنجلس اقامت دارد.
جوهانسون از رسانهها به دلیل تبلیغ تصویری که باعث رژیمهای ناسالم و اختلالات خوردن در زنان میشود انتقاد کردهاست. در مقاله ای که برای "هافینگتون پست" نوشت، او مردم را به حفظ سلامت بدن تشویق کرد. او بر روی جلد شماره مارس ۲۰۰۶ "ونتی فر" در کنار بازیگر زن کیرا نایتلی و طراح مد تام فورد برهنه ظاهر شد. این کار باعث ایجاد جنجال شد، همانطور که برخی معتقد بودند این تصویر نشان میدهد که زنان مجبور میشوند بیشتر از مردان اندامهای خود را به رخ بکشند. در سپتامبر ۲۰۱۱، عکسهای برهنه جوهانسون که از تلفن همراهش هک شده بود، به صورت آنلاین لیک شد. پس از تحقیقات افبیآی، هکر دستگیر شد، به جرم خود اعتراف کرد و به ده سال زندان محکوم شد. جوهانسون اعلام کرده که تصاویر سه سال قبل از این حادثه برای شوهر وقت او، رایان رینولدز ارسال شدهاست. در سال ۲۰۱۴، جوهانسون با موفقیت از ناشر فرانسوی جیسی لتز به دلیل اظهارات افتراآمیز در مورد روابط خود در رمان "اولین چیزی که ما به آن نگاه میکنیم" نوشتهٔ گریگوری دلاکورت شکایت کرد. به جوهانسون ۳٬۴۰۰ دلار اهدا شد؛ او ۶۸٬۰۰۰ دلار خواستار شده بود.
یادداشتها.
پیوند به بیرون.
] در [[آلمووی]]
[[رده:اسکارلت جوهانسون| ]]
[[رده:افراد آمریکایی دانمارکیتبار]]
[[رده:افراد آمریکایی سوئدیتبار]]
[[رده:افراد دانمارکی لهستانی-یهودیتبار]]
[[رده:افراد دوقلوی اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:افراد زنده]]
[[رده:اهالی آمریکا از تبار روس و یهودی]]
[[رده:اهالی منهتن]]
[[رده:بازیگران تئاتر زن اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران زن اهل نیویورک]]
[[رده:بازیگران زن سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران زن فیلم اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران زن کودک اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران زن یهودی اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:بازیگران متد]]
[[رده:برندگان جایزه بهترین بازیگر زن بفتا]]
[[رده:برندگان جایزه تونی]]
[[رده:برندگان جوایز جهانی تئاتر]]
[[رده:تایم ۱۰۰]]
[[رده:تهیهکنندگان فیلم زن اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:خوانندگان زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:خوانندگان یهودی]]
[[رده:دانشآموختگان مؤسسه تئاتر لی استراسبرگ]]
[[رده:دریافتکنندگان جایزه سزار افتخاری]]
[[رده:زادگان ۱۹۸۴ (میلادی)]]
[[رده:صداپیشگان زن اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:لهستانیتبارهای یهودی اهل ایالات متحده آمریکا]]
[[رده:مانکنهای زن اهل نیویورک (ایالت)]]
[[رده:مردمان سوئدیتبار اهل دانمارک]]
[[رده:هنرمندان آتکو رکوردز]]
[[رده:بازیگران زن اهل منهتن]] | https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=294026 |
294039 | موتور دیزل | موتور دیزل، گونهای موتور درونسوز است که در آن از چرخه دیزل برای ایجاد حرکت استفاده میشود. تفاوت اصلی آن با دیگر موتورها استفاده از احتراق در اثر تراکم است. در این گونه پیشرانهها عمل جرقه زنی صورت نمیگیرد، بلکه مخلوط سوخت و هوا در اثر تراکم بسیار بالا بدون جرقهزدن متراکم میشوند و دور اصلی این پیشرانهها برخلاف موتورهای بنزین سوز ۱۰۰۰ دور در دقیقه محسوب میگردند.
ریشه لغوی.
کلمه دیزل نام یک مخترع و مهندس آلمانی به نام رودلف دیزل است که در سال ۱۸۹۲ پس از چهارده سال کار شبانهروزی، نوع خاصی از موتورهای درونسوز را به ثبت رساند، به احترام این مخترع اینگونه موتورها را موتورهای دیزل مینامند.
دید کلی.
موتورهای دیزل، به انواع گستردهای از موتورها گفته میشود که بدون نیاز به یک جرقه الکتریکی میتوانند ماده سوختنی را شعلهور سازند. در این موتورها برای شعلهور ساختن سوخت از حرارتهای بالا استفاده میشود. به این شکل که ابتدا دمای اتاقک احتراق را بسیار بالا میبرند و پس از اینکه دما به اندازه کافی بالا رفت ماده سوختنی را با هوا مخلوط میکنند.
برای سوختن به سه عامل حرارت، اکسیژن و ماده سوختنی نیاز است. اکسیژن از طریق مجاری ورودی موتور وارد محفظه سیلندر میشود و سپس بهوسیلهٔ پیستون فشرده میگردد. این فشردگی آنچنان زیاد است که باعث ایجاد حرارت بسیار بالا میگردد. سپس عامل سوم یعنی ماده سوختنی به گرما و اکسیژن افزوده میشود که در نتیجه آن سوخت شعلهور میشود.
بدیهی است که میزان مصرف سوخت دیزل وابسته به عوامل متعددی است که میتوان توان موتور دیزل یا دیزل ژنراتور، میزان بارگذاری و حتی شرایط محیطی و فنی دستگاه را از آن جمله دانست؛ بنابراین برای پیشبینی میزان سوخت مورد نیاز باید به جداولی که از پیش در این خصوص تهیه شدهاست مراجعه نمود.
تاریخچه.
در سال ۱۸۹۰ میلادی آکروید استوارت حق امتیاز ساخت موتوری را دریافت کرد که در آن هوای خالص در سیلندر موتور متراکم میگردید و سپس (به منظور جلوگیری از اشتعال پیشرس) سوخت به داخل هوای متراکم شده تزریق میشد، این موتورها با فشار پایین بودند؛ و برای مشتعل ساختن سوخت تزریق شده از یک لامپ الکتریکی یا روشهای دیگر در خارج از سیلندر استفاده میشد.
در سال ۱۸۹۲ رودلف دیزل آلمانی حق امتیاز موتور طراحی شدهای را به ثبت رساند که در آن اشتعال ماده سوختنی، بلافاصله پس از تزریق سوخت به داخل سیلندر انجام میگرفت. این اشتعال عامل حرارت زیادی بود که در اثر تراکم زیاد هوا بهوجود میآمد. وی ابتدا دوست داشت که موتور وی پودر زغالسنگ را بسوزاند ولی به سرعت به نفت روی آورد و نتایج قابل توجهی گرفت.
طی سالهای متمادی پس از اختراع موتور دیزل، از این نوع موتور عمدتاً و منحصراً در کارهای درجا و سنگین از قبیل تولید برق، تلمبه کردن آب، راندن قایقهای مسافری و باری و همچنین برای تولید قدرت جهت رفع بعضی از نیازهای کارخانجات استفاده میشد. این موتورها سنگین، کم سرعت، دارای یک یا چند سیلندر و از نوع دوزمانه یا چهارزمانه بودند.
پیشرفت بیشتر موتورهای دیزل، تا توسعهٔ سامانههای پیشرفته تزریق سوخت در دهه ۱۹۳۰ طول کشید. در این سالها رابرت بوش تولید انبوه پمپهای سوختپاش خود را آغاز کرد. توسعهٔ پمپهای سوختپاش (پمپهای انژکتور) با توسعهٔ موتورهای کوچکی که برای استفاده در خودروها مناسب بودند متعادل شد.
موتورهای دیزل سبکتری که سرعتشان نیز بالا بود در سال ۱۹۲۵ به بازار عرضه شدند. با آنکه پیشرفت در ساخت این موتورها کند بود. اما در سال ۱۹۳۰ موتورهای دیزل قابل اطمینان که به خوبی طراحی شدهبودند و چند سیلندر و سریع نیز بودند به بازار عرضه شد. این پیشرفت تا پایان جنگ جهانی دوم برای مدتی کند بود. لیکن از آن تاریخ تاکنون طراحی و تولید این موتورها به طریقی پیشرفت نمودهاست که امروزه استفادهٔ گسترده و فراگیر از موتورهای دیزل را شاهد هستیم.
کاربرد در صنایع.
امروزه از موتور دیزل در صنایع بسیاری استفاده میشود.
از جمله در صنعت هوابرد نیز برای ساخت موتورهای بالگرد، که به جای میللنگ متصل به فلایویل به صورت مستقیم به پره بالگرد وصل میشوند و در حال حاضر هم مورد استفاده قرار میگیرند تا نمونههای اولیهٔ هواپیماهای قدیمی با موتورهای ملخی که البته به دلیل اختلاف فشار هوا در ارتفاعات زیاد استفاده از آن منسوخ شدهاست.
موتورهای دیزلی در تانکها هم استفاده میشوند و به دلیل قدرت بسیار زیاد میتوانند تانکهایی با وزن بیش از ۴۰ تن را با سرعتی در حدود ۶۰ کیلومتر بر ساعت جابجا کنند.
در صنعت کشتیرانی هم موتورهای کشتیهای تجاری عمدتاً از موتورهای بسیار بزرگ دیزلی استفاده میشود.
موتورهای دیزلی در صنایع مختلف به دلیل ویژگیها و کاربردهای خاص خود، استفاده میشوند. در زیر تعدادی از کاربردهای موتورهای دیزلی در صنایع مختلف آمده است:
صنعت حمل و نقل: از جمله کاربردهای اصلی موتورهای دیزلی در صنعت حمل و نقل میباشد. خودروها، قطارها، کشتیها و هواپیماهایی که نیاز به قدرت بالا و مصرف سوخت کم دارند، از موتورهای دیزلی استفاده میکنند.
کشاورزی و ماشینآلات: تراکتورها، کمباینها، ماشینآلات کشاورزی و سایر وسایل مکانیزه در صنعت کشاورزی از موتورهای دیزلی استفاده میکنند. این موتورها برای ارائه قدرت و کارایی بالا در زمینهای کشاورزی بسیار مؤثر هستند.
صنایع ساختمانی و عمرانی: ماشینآلات سنگین مانند بولدوزرها، لیفتراکها، بتونریزیها و غیره از موتورهای دیزلی استفاده میکنند. این موتورها برای انجام کارهای سنگین و نیاز به قدرت بالا مناسب هستند.
صنایع دریایی: کشتیها و ناوگان دریایی از موتورهای دیزلی به عنوان منبع اصلی قدرت استفاده میکنند. این موتورها به دلیل کارکرد پایدار و قدرت بالا در شرایط مختلف دریا بسیار محبوب هستند.
تولید برق: موتورهای دیزلی به عنوان مولدهای برق در نیروگاهها و ایستگاههای تولید برق به کار میروند. این موتورها به دلیل کارایی بالا و امکان استفاده از سوختهای مختلف جایگاه ویژهای در این صنعت دارند.
صنعت نفت و گاز: در این صنعت، موتورهای دیزلی برای اجرای انواع ماشینآلات و تجهیزات مورد استفاده قرار میگیرند. این موتورها باید در شرایط سخت و محیطهای خطرناک عمل کنند.
صنایع معدن: در معادن، ماشینهایی که برای حفر، بارگیری، حمل و سایر عملیات استخراج استفاده میشوند، از موتورهای دیزلی بهره میبرند.
سیستمهای اضطراری: موتورهای دیزلی برای تأمین برق در شرایط اضطراری و قطعی برق به کار میروند، که این کاربرد به ویژه در بیمارستانها، ایستگاههای فرودگاه و ساختمانهای عمومی حائز اهمیت است.
به طور کلی، موتورهای دیزلی به دلیل کارایی بالا، مصرف سوخت کمتر و قابلیت کارکرد در شرایط سخت، در صنایع مختلف کاربردهای گستردهای دارند.
تقسیمات.
"موتورهای دیزل" نیز مانند دیگر موتورهای درونسوز بر مبناهای مختلفی قابل طبقهبندی هستند؛ مثلاً میتوان موتورهای دیزل را بر حسب مقدار دفعات احتراق در هر دور گردش میللنگ به موتورهای دیزل دوزمانه یا موتورهای دیزل چهارزمانه تقسیمبندی نموده یا بر حسب قدرت تولیدی که به شکل اسب بخار بیان میگردد. یا بر حسب تعداد سیلندر یا شکل قرارگیری سیلندرها که بر این اساس، فقط به یک نوع Vشکل است.
ساختار موتورهای دیزل تنها در سامانهٔ تغذیه و تنظیم سوخت با موتورهای اشتعال جرقهای تفاوت میکند؛ بنابراین ساختارهای بسیار مشابهی میان این موتورها وجود دارد و تنها تفاوت ساختمانی آنها قطعات زیر است که در موتورهای دیزل با دیگر موتورهای درونسوز متفاوت است.
طرز کار.
موتورهای دیزل بر اساس نحوهٔ کار کردن به دو دستهٔ موتورهای چهارزمانه و دوزمانه تقسیم میشوند. در هر دوی این موتورها چهار عمل اصلی انجام میگردد که عبارتاند از مکش یا تنفس - تراکم یا فشار - کار یا انفجار و تخلیهٔ دود اما بر حسب نوع موتورها ممکن است این مراحل مجزا یا به صورت توأم انجام گیرند.
چرخهٔ موتورهای دیزل چهارزمانه.
پیستون از بالاترین مکان خود (نقطهٔ مرگ بالا) به طرف پایینترین مکان خود در سیلندر (نقطهٔ مرگ پایین) حرکت میکند. در این زمان سوپاپ تخلیه بستهاست و سوپاپ هوا باز است. با پایین آمدن پیستون یک خلأ نسبی در سیلندر ایجاد میشود و هوای خالص از طریق مجرای سوپاپ هوا وارد سیلندر میگردد. در انتهای این زمان سوپاپ هوا بسته شده و هوای خالص در سیلندر حبس میگردد.
پیستون از نقطهٔ مرگ پایین به طرف بالا (تا نقطهٔ مرگ بالا) حرکت میکند و درحالیکه هر دو سوپاپ بستهاند (سوپاپ هوا و سوپاپ تخلیه) هوای داخل سیلندر متراکم میگردد و نسبت تراکم به ۱۵ تا ۲۰ برابر میرسد. فشار داخل سیلندر تا حدود ۴۰ اتمسفر بالا میرود و بر اثر این تراکم زیاد، دمای هوای داخل سیلندر به شدت افزایش یافته و به حدود ۶۰۰ درجهٔ سانتیگراد میرسد.
در انتهای زمان تراکم درحالیکه هر دو سوپاپ همچنان بستهاند و پیستون به نقطهٔ مرگ بالا میرسد مقداری سوخت روغنی (گازوئیل) به درون هوای فشرده و داغ موجود در محفظهٔ احتراق پاشیده میشود و ذرات سوخت در اثر این دمای زیاد، محترق میگردند. پس از پایان تزریق سوخت، عمل سوختن تا حدود ۳/۲ از زمان قدرت ادامه پیدا میکند.
فشار زیاد گازهای منبسط شده (به علت احتراق) پیستون را به طرف پایین و تا نقطهٔ مرگ پایین میراند. حرکت پیستون از طریق شاتون به میللنگ منتقل میشود و موجب گردش میللنگ میگردد. در این مرحله حرارت گازهای مشتعل شده به ۲۰۰۰ درجهٔ سانتیگراد میرسد و فشار داخل سیلندر تا حدود ۸۰ اتمسفر افزایش مییابد.
با رسیدن پیستون به نقطهٔ مرگ پایین در مرحلهٔ قدرت، سوپاپ تخلیه باز میشود و به گازهای سوخته تحت فشار اولیه اجازه میدهد سیلندر را ترک کنند. پس پیستون از نقطهٔ مرگ پایین به طرف بالا حرکت میکند و تمام گازهای سوخته را بیرون از سیلندر میراند. در پایان پیستون یک بار دیگر به طرف پایین حرکت میکند و با شروع زمان تنفس، چرخهٔ جدیدی آغاز میگردد.
چرخهٔ موتورهای دیزل دوزمانه.
در این نوع موتورهای دوزمانه سوپاپ تنفس هوای تازه، نظیر آنچه در موتورهای چهارزمانه ذکر شد وجود ندارد؛ و به جای آن در فاصلهٔ معینی از سرسیلندر، مجراهایی در بدنهٔ سیلندر تعبیه شدهاست؛ که پیستون در قسمتی از مسیر خود جلوی آنها را میبندد. اصول کار این موتورها در دو زمان است، که در واقع در هر دور چرخش میللنگ اتفاق میافتد.
پیستون از نقطهٔ مرگ پایین به طرف بالا و تا نقطهٔ مرگ بالا حرکت میکند. در این زمان پیستون پس از عبور از جلوی مجاری تنفس، هوای تازه را تا حد معینی متراکم میسازد. در طول این زمان سوپاپ تخلیه که در قسمت فوقانی سیلندر و در داخل سرسیلندر قرار دارد کماکان بسته ماندهاست.
در انتهای زمان اول مقداری سوخت روغنی (گازوئیل) به صورت پودر شده به درون هوای متراکم شده و داغ موجود در محفظه احتراق پاشیده میشود و ذرات سوخت محترق میگردد. فشار زیاد گازهای محترق شده پیستون را به طرف پایین میراند. پیستون در مسیر حرکت روبه پایین خود جلوی مجاری تنفس هوای تازه را باز میکند. در این موقع هوای تازه به شدت وارد سیلندر میگردد. در همین حال سوپاپ تخلیه نیز بازمیگردد و گازهای حاصل از احتراق بهوسیلهٔ هوای تازه از سیلندر خارج میگردند. پس از رسیدن پیستون به نقطهٔ مرگ پایین، چرخهٔ جدیدی آغاز میشود. نقطهٔ مرگ بالا همان T.D.C است. نقطهٔ مرگ پایین همان B.D.C است.
تحولات تکنولوژی موتورهای دیزل.
تحولات تکنولوژی موتورهای دیزل در دوران اخیر به شدت جلب توجه کرده و بهبودهای چشمگیری در عملکرد، کارایی، و انطباق با استانداردهای زیستمحیطی ایجاد کردهاند. یکی از جنبههای مهم این تحولات، بهینهسازی فناوریهای افزایش فشار و دما درون محفظه احتراق با سوپرشارژ و توربوشارژ میباشد، که به موتورهای دیزل امکان ارتقاء عملکرد و بهرهوری را فراهم میسازد.
همچنین، انتقال به سوختهای پایدارتر و بهرهوری بیشتر از انرژی از دیگر بهبودهای حیاتی محسوب میشوند. استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته از جمله حسگرهای هوشمند، سیستمهای کنترل الکترونیکی پیشرفته، و سیستمهای تعلیق مستقیم، تجربه رانندگی را بهبود بخشیده و به موتورهای دیزل امکانات پیشرفتهتری را ارائه کرده است.
در زمینه حفاظت از محیط زیست، تحقیقات گسترده در زمینه سوختهای پایدار و تکنولوژیهای کاهش انتشار گازهای گلخانهای نشان از تعهد صنعت دارد. این تحولات به سوی موتورهای دیزل دوستدار محیط زیست و سازگار با استانداردهای جهانی حمل و نقل و انرژی هدایت میکنند. این گامهای پیشرفته نقش مهمی در بهبود ابتکارات و پایداری صنعت خودرو و انرژی ایفا میکنند.
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=294039 |
294043 | کارآگاه علوی | کارآگاه علوی نام شخصیت پایهای مجموعههای تلویزیونی ایرانی است که در سالهای ۱۳۷۵ با مجموعه تلویزیونی کارآگاه و در سال ۱۳۸۷ با مجموعه کارآگاه علوی ۲ حضور داشت. ایفاگر نقش وی احمد نجفی بود. نویسنده و کارگردان هر دو مجموعه حسن هدایت بودهاست.بعدها به دلایل نامشخصی خیلی از قسمت های سریال سانسور شد حتی از آرشیو صدا و سیما.. هنوز هیچ مسئولی در این باره که چرا از آرشیو صدا و سیما حذف شده اطلاع رسانی نکرده است.
فضای رخداد.
کارآگاه علوی در مجموعه کاراگاه علوی ۱، مأمور اداره تامینات است که در بین سالهای ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۴ مشغول فعالیت در تهران است. در کارآگاه علوی ۲ او پس از تبعید، دوباره به کار فراخوانده میشود و در بازگشت، تصمیم میگیرد با پیگیری پروندههای مفاسد عوامل رژیم شاه، پرده از این فساد بردارد.
بازی کارآگاه علوی.
از شخصیت کارگاه علوی بازی کامپیوتری ای نیز تهیه شدهاست. ناشر انحصاری بازی کارآگاه علوی شرکت مهندسی نوین پندار میباشد
| https://fa.wikipedia.org/wiki?curid=294043 |